eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ▪️ حضرت ام کلثوم (س) را به کنیزی خواست؛ حسن بن محمد بن علی الطبری در كتاب الكامل فی السقيفه می‌نويسد: در آن روز كه يزيد بارگاه خود را جهت ورود اسيران آل محمد عليهم‌السلام آراست و اركان شهر را دعوت نمود با سر مطهر آنچه خواست گفت و آنچه خواست كرد در اين اثناء زهير عراقی كه مردی مسخره‌چی بود از در بارگاه وارد شد يک نگاهی به اسيران آل محمد عليهم‌السلام نمود، چشمش به ام‌كلثوم افتاد، رو كرد به يزيد و گفت: اين جارية به من ببخش و اشاره به ام‌كلثوم نمود و خواست گوشه‌ جامه‌ آن مخدره را بگيرد كه آن مخدره مجلله از روی غضب فرمود كوتاه كن دستت را از ما خدا ببرد دستت را از سطوت اين عتاب و خطاب لرزه بر اعضای زهير افتاد به حيرت اندر شد از حاضرين مجلس پرسيد كه اين اسيران از طايفه عربند كه به عربی تكلم می‌كنند من گمان كردم اينها از اسرای كفار يا از ترک و ديلم و تتارند. امام سجاد عليه‌السلام فرمود: «ای مرد! اينها بنات رسول خدا هستند، دختران فاطمه زهراء عليهاالسلام می‌باشند كه امير شما آنها را اسير كرده و به مجلس نامحرم آورده.» چون آن شخص عراقی از چگونگی احوال مطلع شد از مجلس بيرون آمد گريه‌كنان كاردی گرفت و همان دستی كه به جانب ام‌كلثوم دراز كرده بود قطع كرد و دست بريده را به دست چپ گرفت و خون از دست او می ‌ريخت آمد وارد بارگاه شد خدمت حجت خدا امام زين العابدين عليه‌السلام رسيد عرض كرد: يابن رسول الله از شما عذر می‌خواهم معذرت مرا به كرم خود بپذير به خدا كه من شما را نمی‌شناختم. از جرم من در گذر، خطيئه مرا عفو فرما، خدا دعای عمه تو را در حق من مستجاب كرد. البته ايشان خانواده‌ كرمند چون نشناخته بود بخشيدند. زهير از مجلس با چشم گريان استغفر الله استغفر الله گويان بيرون رفت ديگر كسی اثری از او نيافت. 📚منبع از مدینه تا مدینه، ص۹۳۹ ................ . بخشی از خطبۀ (علیهاالسلام) در کوفه «یا اَهلَ الکوفَةِ! سوئَةً لَکُم مالَکُم خَذَلتُم حُسَیناً وَ قَتَلتُموهُ وَ انتَهَبتُم اَموالَهُ وَ وَرِثتُموهُ وَ سَبَبتُم نِسائَهُ وَ بَکَیتُموهُ فُتُّباً لَکُم وَ سُحقاً...» تمام همهمه‌ها غرق در سکوت شدند صدای گریۀ او شهر را تکان می‌داد میان قوم عرب یک نسب‌شناس نبود؟ شکوهِ خطبه، علی را فقط نشان می‌داد نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب که این حماسه به او قدرت بیان می‌داد کلام دختر نهج‌البلاغه نافذ بود و درس مردی و غیرت به کوفیان می‌داد خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید، اگر خدا به شما عمر جاودان می‌داد به پاس این همه مدّت که دم تکان دادید خلیفه کاش همان‌قدر استخوان می‌داد در این معامله، کوفی سفیه بود، سفیه! که دین خویش نفهمیده رایگان می‌داد نشسته‌اید سر سفرۀ حرام آن‌قدر که نامه‌های شما نیز بوی نان می‌داد و رودهای روان را بر آن کسی بستید که اذن بارش باران به آسمان می‌داد شما به نام محمّد چقدر می‌کشتید خدا اگر به علی همچنان جوان می‌داد» و کاش خطبۀ او تا همیشه جاری بود و کاش گریه کمی بیشتر امان می‌داد 📝 .
. 🏴 گریه مردان و زنان امّت بر مصائب اهل بیت علیهم‌السلام رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِیُّ صَلَِی الله عَلَیه و آله ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ عَلَیها سَلام بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَیْنِ وَ مَا یَجْرِی عَلَیْهِ مِنَ الْمِحَنِ‏ بَکَتْ فَاطِمَةُ عَلَیها سَلام بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟ قَالَ: «فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ. فَاشْتَدَّ بُکَاؤُهَا وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ؟» فَقَالَ النَّبِیّ ُصَلَِی الله عَلَیه و آله: «یَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا کَانَ الْقِیَامَةُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ کُلُّ مَنْ بَکَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ أَخَذْنَا بِیَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ یَا فَاطِمَةُ عَلَیها سَلام کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة» روایت شده: هنگامى که پیغمبر اسلام صلی‌الله ‌علیه ‌وآله فاطمه اطهر علیهاسلام را از شهادت فرزندش حسین علیه السلام و آن مصائبى که دچار آن حضرت شد آگاه نمود، حضرت زهرا علیهاالسلام گریه شدیدى کرد و گفت: «پدر جان! یک چنین مصائبى در چه موقع رخ می‌‌دهد؟» فرمود: «زمانى که من و تو و على علیه السلام در دنیا نباشیم.» گریه حضرت زهرا علیهاسلام شدیدتر شد و گفت: «پدر جان! پس چه کسى براى حسینم گریه خواهد کرد و چه کسى متصدى عزادارى وى خواهد شد!؟» پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «اى فاطمه علیهاسلام! مردان و زنان امت من بر مردان و زنان اهل بیتم گریه خواهند کرد، همه ساله هر گروهى پس از دیگرى عزادارى را تجدید می‌‌نمایند.» «هنگامى که روز قیامت فرا رسد من و تو مردان و زنان امت را شفاعت خواهیم کرد. هر کس که در مصیبت امام حسین علیه‌السلام گریه کند، ما دست او را می‌‌گیریم و داخل بهشت می‌‌‌نمائیم. اى فاطمه! هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین گریه کند، زیرا صاحب آن چشم، خندان و مژده نعمت‌هاى بهشت به وى داده خواهد شد.» 📚منبع کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۱۰۳ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۸، ص ۲۲۵ بحار الأنوار‏، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۲۹۳ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۴۷ .
. ⚫️ سر امام حسين (ع) در دير راهب و زيارت حضرت فاطمه علیهاالسلام از آن عَنْ أبی سعیدِ الشّامی ، قالَ : کنتُ یَوماً مَعَ الکفرةِ اللِّئامِ الَّذینَ حَمَلُوا الرؤُوسَ وَ السَّبایا إِلی دمشقِ ؛ فَوَصَلوا إِلی دِیْر النَّصاری . قالَ : فَلَمّا نَظَر القِسّیسُ إِلی رَأسِ الحُسینِ و إِذا بالنّور ساطِعٌ منه إِلی عَنانِ السَّماء ، فَوَقع فی قَلبِه هَیْبةٌ منه . فقال القِسّیسُ : دِیْرنا ما یَسِعُکم بَلْ ادخُلوا الرؤُوسَ و السَّبایا إِلی الدِّیرِ و حیطوا بِالدیرِ مِنْ خارِجٍ فإذا دَهَمَکم عدوٌّ قاتِلوه و لا تکونُوا مضطرِبین عَلی الرؤُّوسِ و السَّبایا . فَاسْتحسَنوا کلامَ القسّیس و قالوا : هذا هُو الرّأیِ . فَحَطّوا رأسَ الحسینِ فی صندوقِ و قَفَلوه وَ أَدخَلوه إِلی الدِّیرِ وَ النساءَ و زینَ العابدینِ و جَعَلوهُم فی مکانٍ یلیقُ بِهم. ثُمَّ إنَّ صاحِبَ الدیرِ أرادَ أنْ یَری الرأسَ الشَّریفِ و جَعَلَ یَنْظُرُ حولَ البیتِ الَّذی فیه الصَنددقُ – و کاَن له رازونةٌ – فحَطّ رأسُه فیها، فرأیَ البیتَ یَشرِقٌ نوراً و رأیَ أنَّ سقفَ البیتِ قد انشقَّ وَ نَزلَ مِنَ السّماءِ تَختَ عظیم، و إذا بِإمرأهٍ أَحَسَنَ مِن الحُورِ جالِسَةً علی التَّختِ و إِذا بشخصٍ یصیحُ : أَطْرقوا و لا تَنْظُروا، و إِذا قَدْ خَرجَ مِن ذلک البیتِ نساءٌ … قال : فَأخرِجْنِ الرأسَ مِن الصندوقِ وَ کلٌّ مِن تلک النساءِ واحدةٌ بَعدَ واحدةٌ یُقبِّلنَ الرأسَ الشّریفِ . فَلَمّا وَقَعتِ النوبةُ لمولاتی فاطمة الزهراء عَلَیها سَلام غُشِی علیها و غُشِی صاحبُ الدیر، و عادَ لا یَنظُر بالعینِ بَل یَسْمَعُ الکلامَ، و إذا بقائِلة تقول: السلامُ علیک يا قتیلَ الأُمِّ ، السلام علیک یا مظلومَ الأُمِّ السلام علیکَ یا شهیدَ الأُمِّ، لا یَتَداخَلک همٌّ و لا غمٌّ، و إنَّ اللهَ تعالی سَیفرِجُ عنّی و عنکَ؛ یا بنیَّ! من ذا الذی فرَّقَ بینَ رأسِک و جَسدِک ؟ یا بنیَّ ! مَن ذا الّذی قَتَلک و ظَلَمَک؟ یا بنیَّ! من ذا الّذی سُبی حَریمُک؟ یا بنیَّ! مَن الذی أَیتم أطفالَک. ثمَّ إِنَّها بَکَتْ بکاءاً شدیداً. فلمّا سَمِع الدیُرانی ذلک إِندَهَشَ وَ وقَعَ مَغْشِیّاً علیه. ابو سعید شامی می‌گوید: روزی همراه کفار پستی که سرهای شهدا و اسیران را به شام می‌بردند، بودم. پس به کلیسای مسیحیان رسیدند. هنگامی‌که قسیس به سر امام حسین علیه‌السلام که نوری از آن به سمت آسمان ساطع بود نگريست، هیبت آن حضرت در قلبش واقع شد. قسیس به آن‌ها گفت: دیر ما به اندازه‌ی جمعیت شما بزرگ نیست. سرها و اسیران را وارد دیر کنید و از بیرون دیر را احاطه کنيد. اگر دشمنی حمله نمود او را بکشید و به خاطر سرها و اسیران نگران نباشید. آن‌ها کلام قسیس را پسندیدند و گفتند این نظر خوبی است. پس سر حسین علیه‌السلام را داخل صندوق قرار داده و قفل نمودند و همراه زنان و امام زین‌العابدین وارد دیر کردند و آن‌ها را در مکانی که تحت نظر داشته باشند قرار دادند. صاحب دیر خواست تا سر مطهر را ببیند و به خانه‌ای که صندوق در آن قرار داشت نگاه می‌کرد. او رازیانه‌اى داشت كه سر را در آن پیچید. در آن هنگام نورخانه را فرا گرفته و سقف خانه شکافته شد و از آسمان تختی بزرگ فرود آمد. ناگهان زنی که از حوری‌ها نیکوتر بود بر آن تخت نشست و شخصی فریاد می‌زد: راه باز کنید و نگاه نکنید. در آن لحظه از آن خانه زن‌هایی خارج شدند. آن زن‌ها سر را از صندوق بیرون آوردند و هر کدام یکی پس از دیگری سر شریف را می‌بوسیدند. هنگامی‌که نوبت به مولای ما فاطمه زهرا علیها سلام رسید، حضرت غش كردند و صاحب دیر نیز غش كرد. راهب با چشم نمی‌دید بلکه تنها کلام و سخن آن‌ها را می‌شنید که گوینده‌ای می‌گفت: «سلام بر تو ای کشته‌ی مادر! سلام بر تو ای مظلوم مادر ! سلام بر تو ای شهید مادر! ناراحتی به خود راه مده و غصه نخور. زیرا خداوند در آینده فرج من و تو را می‌رساند.» «ای پسرم چه كسى بین سر و بدنت جدایی انداخته است؟ ای پسرم چه کسی تو را کشته و به تو ظلم روا داشته است؟ ای پسرم! چه کسی خانواده‌ات را به اسارت در آورده؟ ای پسرم چه کسی اطفال و کودکان تو را یتیم كرده است؟» سپس به شدت گریست. هنگامی‌که صاحب دیر این کلام را شنید، مدهوش شد و غش کرد. 📚منبع الدمعة الساکبة، بهبهانی، جلد ۵، صفحه ۷۰ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۶۰ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #شب_جمعه 🏴 گریه مردان و زنان امّت بر مصائب اهل بیت علیهم‌السلام رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ ا
. ⚫️ پيراهن خونين را به طاق عرش می‌زنند اذا قامَتِ القیامهُ نادی مُنادٍ مِنْ بَطنانِ العَرْشِ: «یا أَهلَ المَحْشَرِ، غُضّوا أَبصارَکُم، فَإِنَّها تُریدُ أَنْ تَجُوزَ فاطمةُ عَلَیها سَلام بنتُ محمدٍ صلی الله علیه و آله. فَتَأتی فاطمةُ و عَلی رأسِها ثَوبُ الحسینِ مخضبٌ بالدماء، فَتَأخُذُ بقائِمةِ العَرشِ وَ تَقولُ: «اللّهُمَ احکُمْ بَینی و بَینَ قَتَلةِ وَلَدی الحُسَیْن »، فَیُدخِلُ اللّهُ تَعالی قتلةَ الحسینِ النّارَ. (وفاطمةُ علیها سلام تَقولُ بَعدَ ذلک: «اللّهمَ اقْبَلْ شَفاعَتی فَیمَنْ بَکی عَلی وَلدی الحُسینِ». فَیَقبلُ اللّهُ شفاعَتَها و یُدخِلُ الباکینَ علی الحسینِ عَلَیه السَّلام فِی الجنهِ) هنگامی‌که قیامت بر پا می‌شود، منادی از قلب عرش ندا می‌دهد: «ای اهل محشر چشم بر بندید که همانا فاطمه علیهاسلام دختر محمد صلى‌ اللَّه‌ عليه ‌و آله و سلم قصد دارد از محشر عبور کند.» پس فاطمه علیهاسلام می‌آید در حالی که بر سرش لباس خون‌آلود حسین علیه‌السلام است. آن را به ستون عرش آویخته و می‌گوید: «خداوندا بین من و قاتلان فرزندم حسین علیه السلام حکم بفرما.» پس خداوند قاتلان حسین علیه‌السلام را وارد آتش می‌کند و فاطمه علیهاسلام می‌گوید: «خداوندا شفاعت مرا در حق کسانی که بر فرزندم حسین علیه‌السلام گریستند، قبول کن خداوند هم شفاعت او را می‌پذیرد و گریه کنان بر حسین علیه‌السلام وارد بهشت می‌شوند.» 📚منبع الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری، ج ۲۴، ص۹۹ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۶ .
. ◼️ چگونگی شهادت حضرت عباس(ع) به بیان حضرت علی(ع) روزی ام البنين وارد اتاق شد. علی عليه‌السلام را ديد كه عباس خردسال را روی پاهايش نشانده، آستين‌های كودک را بالا زده و بازوانش را می‌بوسد و به شدت می‌گريد.‌ ام البنين(س) حيران و نگران علت را پرسيد. علی عليه‌السلام با اندوه پاسخ داد: «به اين دو دست نگاه می‌كردم و آن‌چه بر سرشان می‌آيد، به ياد می‌آوردم.» تعجب‌ ام البنين(س) به ترس تبديل شد. مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنيد: «از بازو قطع خواهند شد.» پرسيد: «چرا ياعلى؟» و آن‌گاه شرح كربلا را شنيد و اين‌كه دستان فرزندش در راه پسر ريحانه رسول(ص)، قطع خواهند شد. گريه امانش نمی‌داد، اما شكر خدا را می‌گفت كه پسرش فدای سبط گرامی رسول صلی الله عليه و آله می‌شود. علی عليه‌السلام مادر عباس را به منزلتی كه فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت: «خداوند در عوض دو دست، دو بال به او می‌بخشد تا با ملائكه در بهشت پرواز كند.» 📚منبع زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، باقر شريف قرشى، ص ۳۱ .
. امیرالمؤمنین کاشف الکرب عن وجه الرسول بود و عباس: کاشف الکرب عن وجه الحسين "برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين " ............. . ◾️ شهادت فرزندان ام البنین(س) عثمان فرزند علی که مادرش‌ ام البنین، دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب بود. او می‌گفت: «من عثمان صاحب افتخارم، شیخ و بزرگم (پدرم) علی است که کارهای شایسته می‌کرد. از میان همه مردم او برادر و عموزاده پیامبرِ صاحب کمال بود». او هم جنگید تا کشته شد. آنگاه برادرش جعفر به میدان آمد که مادر او هم‌ ام البنین بود. او حمله کرد و می‌گفت: «من جعفر صاحب شرافتم؛ فرزند علی، انسان خوب و سخاوتمند. با نیزه‌های مضطرب و شمشیرهای آشکار و صیقلی، از حسین علیه‌السلام دفاع می‌کنم.» او هم جنگید تا شهید شد. پس از او برادرش عبداللَّه آمد که مادر او هم‌ ام البنین است. حمله کرد و می‌گفت: «من فرزند علی دلاور و صاحب فضیلت و نیکوکارم. او شمشیر برّنده پیامبر و برطرف کننده مشکلات و ناراحتی‌ها بود». او هم جنگید تا کشته شد. سپس عباس بن علی(ع) بیرون شد. مادر او هم‌ ام البنین است. هموست که سقا بود. او حمله کرد و می‌گفت: «سوگند به خدای عزیز و بزرگ، به حجون و زمزم، به حطیم و کناره کعبه که حرم است! امروز بدنم را به خونم رنگین خواهم کرد در راه حسین(ع) صاحب افتخارات کهن و پیشوای اهل فضل و کرم». عباس(ع) هم پیوسته جنگید تا گروهی از آن مردم را کشت و سپس کشته شد. پس امام فرمود: «الآن کمرم شکست و راه چاره‌ام اندک شد.» * دیگر مورخان و مقتل نویسان شهادت حضرت ابوالفضل(ع) را به گونه‌ای دیگر آورده‌اند. (بنگرید به الارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج۲، ص ۱۰۹ و مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۸۹) 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص ۱۵۴ .
▪️ نظر رأس الجالوت(دانشمند یهود) در مورد شهادت امام حسین(ع) ابن لهیعه می‌گوید: پس از آنکه امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسید، با یکی از دانشمندان بزرگ یهود به نام رأس الجالوت ملاقات کردم. او گفت: بین من و داود پیامبر هفتاد پشت فاصله است، هرگاه یهودیان مرا می‌بینند احترام می‌گذارند و حق مرا رعایت و مرا حفظ می‌کنند و میان شما و پیامبرتان فقط یک نسل فاصله است، اما فرزند او را کشتید. 📚منبع الخرائج و الحرائج، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۸۱ ✅ اعتراف دشمن عیزار بن حُرَیث می‌گوید: عمروعاص در سایه کعبه نشسته بود. ناگاه چشم او به امام حسین(ع) افتاد که از دور می‌آمد. عمرو گفت: «هذا أحَبُّ أهل الأرض إلی أهل السماءِ الیوم؛ این شخصیت در روزگار ما محبوب‌ترین انسان در نزد فرشتگان آسمانی است.» 📚منبع تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، حافظ جمال الدین ابی الحجّاج یوسف المزنی، ج ۶، ص ۴۰۶ ♻️ آثار شهادت حسین بن علی(ع) خلف بن خلیفه از پدرش نقل می‌کند که گفت: چون حسین بن علی علیه‌السلام کشته شد، آسمان تیره و تار گشت و ستارگان آسمان آشکار شدند به طوری‌که در هنگام عصر ستاره جوزا را به چشم خود دیدم و خاک سرخ از آسمان بارید. 📚منبع تاریخ الاسلام ذهبی، شمس الدین ذهبی، ص ۱۶ . ◼️ ثواب اشک بر امام حسین(ع) از دیدگاه احمد بن حنبل حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْرَائِيلَ، قَالَ: رَأَيْتُ فِي كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ يَدِهِ، نا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِيعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: كَانَ حُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ، يَقُولُ: مَنْ دَمَعَتَا عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً، أَوْ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً، أَثْوَاهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ. (در کتاب احمدبن حنبل بزرگ حنبلیان اهل سنت آمده) امام حسين(عليه‌السلام) فرمود: «هر کس كه چشمانش برای ما پر اشک شود و يا يک قطره اشک بريزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد.» 📚منبع فضائل الصحابه، احمدبن حنبل، ج۲، ص۴۸۰
◾️ اهانت عبیدالله بن زیاد به لب و دندان مبارک امام‌حسین(ع) سر امام حسین(ع)‌ به مجلس ابن زیاد آورده شد و در مقابل او گذاشته شد. او با چوب خیزران شروع کرد به کوبیدن بر دندان‌های حسین(ع)‌ در حالی که زید بن ارقم صحابه رسول خدا(ص) آنجا بود و به ابن زیاد گفت: «این چوب را بر دندان‌های حسین نزن؛ زیرا خودم دیدم که رسول خدا بر این لب و دندان بوسه می‌زد.» 📚منبع ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج ۲، ص ۱۱۵ الاخبارالطوال، دینوری، ص ۲۹۵ ◼️ خطبه حضرت زینب(س) در کوفه خاندان رسول خدا(ص) را همانند اسیران بردند تا وارد کوفه شدند. مردم کوفه از خانه‌ها بیرون آمده و آن‌ها را تماشا می‌کردند و اظهار ناراحتی کرده می‌گریستند. علی بن الحسین(ع) که در این حال، بیمار و در غل و زنجیر بسته بود و بیماری‌اش او را از پا در آورده بود، فرمود: «اینها برای ما گریه می‌کنند و ناراحتند، پس چه کسی این فاجعه را آفریده است؟» بیهقی مورخ گوید: سال ۶۱ که حسین(ع) در آن کشته شد، سال اندوه نام گرفت. بشیر بن حذیم اسدی گوید: آن روز به زینب(س) نگاه می‌کردم. زن با حشمتی چون او ندیدم که این گونه سخن بگوید. گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) سخن می‌گفت. به مردم اشاره کرد که ساکت شوید! نفس‌ها در سینه حبس شد و زنگوله‌ها به سکون در آمد. آن گاه چنین گفت: «سپاس خدای را و درود بر پدرم محمد رسول خدا(ص) و بر خاندان پاک و برگزیده‌اش که آل اللَّه هستند. ای اهل کوفه! ای اهل دورویی و خیانت و فریب! آیا می‌گریید؟ چشمانتان نخشکد و ناله‌تان آرام نگیرد. مَثَل شما چونان زنی است که بعد از تابیدن پشم‌ها آن‌ها را باز کند. آیا سوگند و پیمانتان را مایه خیانت و فریب قرار می‌دهید؟ در میان شما جز لاف زن و بدبخت و بدعنق و فاسد و زن ذلیل و دشمن ترس نیست. شما همانند سبزه روی زباله و گچ‌کاری بر روی قبر هستید. بدکاری مرتکب شدید. خشم خدا بر شما باد و در عذاب او جاودان باشید.» «آیا گریه و زاری می‌کنید؟ آری! به خدا که فراوان بگریید و کم بخندید چون ننگ و رسوایی به بار آوردید که با هیچ آبی شسته نخواهد شد. چگونه ننگ کشتنِ زاده خاتم انبیا و سید جوانان اهل بهشت و پناه خوبان و حلّال مشکلات و نشانه راه و روانی زبانتان را خواهید شست؟ بدانید که بد گناهی کردید، دور باشید و لِه شوید. زحمتتان بیهوده بود و دستانتان بریده. معامله‌ای بی‌سود و خریدن خشم الهی بود و ذلت و بیچارگی بر شما نوشته شد. وای بر شما ای مردمان کوفه! می‌دانید چه جگری از پیامبر دریدید و چه خونی از او ریختید؟» «با چه کریمی درگیر شدید و به حرم پیامبر(ص) دست یازیدید و هتک حرمتش کردید. فاجعه‌ای به بار آوردید که نزدیک است آسمان‌ها از آن بشکافد و زمین، دهان باز کند و کوه‌ها منفجر شود. کاری که شما مرتکب شدید به اندازه آسمان و زمین، زشت و خطرناک و نابوده کننده بود. آیا از این که آسمان خون بگرید در شگفتید؟ عذاب آخرت سخت‌تر و ذلیل کننده‌تر است و آن جا یاوری برایتان نخواهد بود. گمان نکنید که مهلت به نفعتان است که خدای عزّ و جل را عجله بر نمی‌انگیزد و بیم از دست رفتن انتقام ندارد. هرگز چنین نیست بلکه پروردگارتان در کمین گاه است. در انتظار تحقق ابتدای سوره نحل و آخر سوره صاد باشید.» بشیر گوید: مردم در آن روز چنان سرگردان بودند که گویی مَست هستند. می‌گریستند و اندوهناک بودند. ضجّه می‌زدند و تأسف می‌خوردند. از شدت ناراحتی دستانشان را در دهان کرده بودند. پیرمرد کوفی که کنار من ایستاده بود، آن قدر گریسته بود که صورتش خیس بود. او خطاب به زینب(س) می‌گفت: راست می‌گویی، پدر و مادرم فدایت باد! پیران خانواده شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل است که شرمندگی و بدبختی برایتان نیست. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۶ .
. ▪️ مجلس ابن زیاد اسیران اهل بیت را بر عبیداللَّه بن زیاد وارد کردند. زینب نگاهی به ابن زیاد کرد و گوشه‌ای نشست. ابن زیاد گفت: این زن کیست؟ جوابی نداد. دوباره پرسید و زینب(س) ساکت بود. یکی از حاضران گفت: این زینب دختر علی بن ابی طالب است. ابن زیاد گفت: شکر خدای را که شما را رسوا کرد و دروغتان را آشکار ساخت! زینب علیهاالسلام فرمود: «شکر خدا که ما را به پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله آبرو داد و در قرآنش به پاکی ما گواهی داد. رسوایی برای فاسق است و دروغ‌گویی برای انسان بدکار.» ابن زیاد گفت: کار خدا را با برادر و خانواده‌ات چگونه دیدی؟ زینب علیهاالسلام فرمود: «جز زیبایی ندیدم. اینان گروهی بودند که خدا کشته‌شدن را برایشان مقدّر کرده بود و به محل مقرر قدم گذاشتند. خدا آن‌ها را با تو روبرو خواهد کرد و محاجه و مخاصمه خواهید نمود. ببین آن روز، حق با کیست؟ مرگ بر تو ای فرزند مرجانه!» ابن زیاد خشمگین شد و خواست زینب(س) را بکشد ولی عمرو بن حریث گفت: این زن است و زنان را به سخنانشان مؤاخذه نمی‌کنند. ابن زیاد گفت: ای زینب! خدا دلم را با کشتن حسین یاغی و سرکشان خانواده‌ات خنک کرد. زینب علیهاالسلام فرمود: «به جانم سوگند که بزرگ مرا کشتی و ریشه و شاخه ما را بریدی. اگر به این کار، دلت خنک شده پس خوشحال باش.» ابن زیاد گفت: این زن چه‌قدر با قافیه سخن می‌گوید، همان‌طور که پدرش شاعر و قافیه پرداز بود. زینب(س) فرمود: «ای ابن زیاد! زن را به این کارها چه؟ من به دنبال شعر و قافیه نیستم.» آن گاه ابن زیاد رو به علی بن الحسین علیهم‌السلام کرد و گفت تو که هستی؟ فرمود: «علی فرزند حسین علیه‌السلام.» ابن زیاد گفت: مگر خدا علی فرزند حسین علیه‌السلام را نکشت؟ امام ساکت شد و ابن زیاد گفت: چه شد؟ سخن نمی‌گویی؟ فرمود: «برادری داشتم که به او هم علی می‌گفتند و مردم او را کشتند (یا شماها او را کشتید) روز قیامت درباره او از شما بازخواست خواهد شد.» ابن زیاد دوباره گفت: خدا او را کشت. امام(ع) گفت: «خدا هنگام رسیدن اجل، جان را می‌گیرد و هیچکس جز به فرمان او نمی‌میرد که این سرنوشتی معین است.» ابن زیاد گفت: تو هم جز آنان خواهی بود (یعنی تو را هم می‌کشم) سپس دستور به کشتن امام داد. علی بن الحسین علیهم‌السلام فرمود: «پس این زنان را چه کسی همراهی کند؟» زینب علیهاالسلام هم خود را به امام(ع) چسبانید و گفت: «ای ابن زیاد! بس است، آیا از ریختن خون ما سیراب نشده‌ای؟ اگر می‌خواهی باید هر دوی ما را با هم بکشی.» امام سجاد(ع) فرمود: «عمه جان! اجازه بده با او سخن بگویم.» آنگاه فرمود: «ای ابن زیاد! مرا به مرگ تهدید می‌کنی؟ نمی دانی کشته‌شدن برای ما عادی است و به شهادت افتخار می‌کنیم؟» ابن زیاد گفت: او را رها کنید همراه زنان باشد. بعد از این، ابن زیاد دستور داد اسیران را از مجلس اخراج کنند. پس آنان را به خانه‌ای که در کنار مسجد بزرگ کوفه بود بردند. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۹ .
. ⚫️ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟! وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را برای (س) آوردند حضرت رقیه(س) سر را برداشت و به سینه‌اش چسبانید و می‌گریست و چنین می‌گفت: «یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟ یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنی؟ یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟ یا اَبَتاه! لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.» «ای بابا جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگ‌های گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟ کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار می‌دادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی‌دیدم.» 📚منبع ثمرات الحیاة، سید محمود امامی اصفهانی، ج ۲، ص ۷۶ .
. 🏴 عزاداری حضرت سكينه(س) امام سجاد(ع) فرمودند: «وسايل سفر را بردارند و از كربلا به سوی مدينه حركت نمايند.» شترها و محمل‌ها آماده شد، در اين هنگام سكينه گريه كرد و بانوان را به وداع با قبر شريف طلبيد. بانوان در اطراف قبر حلقه زدند. سكينه قبر پدر را به بغل گرفت وَ بَكَتْ بُكاءً شَديداً و حَنَّتْ و اَنَّتْ وَ اَنْشَأَتْ تَقُولُ (گريه سختی كرد و شيون و ناله نمود و چنين مرقيه خواند) اَلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ جِسْماً اِلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ رُوحاً بِلاكَفَـنٍ و لا غُسْـلٍ دَفيناً لِاَحْمَدِ وَ الْوَصِيِّ مَعَ الْاَميناً «هان ای كربلا، با تو در مورد پيكری وداع می‌كنم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شده است.» «هان ای كربلا، ما همراه امينمان (حضرت سجاد(ع)) با تو وداع می‌کنيم و در مورد حسينی كه روح پيامبر و روح وصی پيامبر (حضرت علی(ع)) بود.» فاطمه دختر امام حسين(ع) نيز خود را روی قبر پدر انداخت و شديد گريه كرد. 📚منبع معالی السبطين، مهدی حائری مازندرانی، ج ۲، ص ۲۰۳ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #اربعین #مقتل_اربعین مقتل -امام حسین علیه السلام-اربعین #عطیه عوفى(۸) مى‏ گوید: با #جابر بن ع
. ◼️ بن عبدالله انصاری بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى می‌نویسد: «همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیک شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد. كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!» آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ‌هایت را بر میان شانه‌ها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت جدایى انداختند؟! گواهى مى‌دهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم‌پیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خورده‌اى و در دامان تقوا پیشگان، پرورش یافته‌اى و از سینه ایمان، شیر نوشیده‌اى و با اسلام، تو را از شیر گرفته‌اند. پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل‌هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى‌دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روح‌هایى كه گرداگردِ حسین، فرود آمده و همراهش شُدید!» گواهى مى‌دهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به دره‌اى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟! گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى‌شود و هركس كارِ كسانى را دوست داشته باشد در كارشان شریک مى‌شود.» و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم همان است كه حسین(ع) و یارانش بر آن رفته‌اند. 📚منبع انساب الاشراف، بلاذری، ج ۱، ص ۲۸۶ .