eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
Namaze Esteghase Be Hazrate Zahra - @Elteja | کانال اِلتجا.mp3
3.81M
🔘 این نماز کیمیاست... » حکایت عنایت امام زمان علیه السلام به یکی از زوار جمکران از برکت نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها . 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
『🖤͜͡🌿』 💔 جُبرانِ لُطفِ مادري اَش را كجا تَوان تا بي نهايتيم بِدِهكارِ فاطمه... 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
چهار روز گذشت بدون اینکه هیچ خبری از اشکان بشه ، باید بخاطرش خدا رو شکر می کردم چیزی که این 2 روزه خیلی عذابم می داد برام تازگی داشت ! یعنی هر چی بود حتی از گفتنش به سانازم وحشت داشتم اونم این بود که به شدت به حسام فکر می کردم و دلتنگش بودم ! انگار فکر و خیالها باعث شده بود بیشتر به فکرش بیافتم شایدم از روی عادته هر روز دیدنش بود ! خلاصه سعی می کردم به روی خودم نیارم تا بلاخره سرش خلوت بشه و بتونه بیاد دنبالم البته قبلا خونه مادرجون می دیدمش هفته ای چند بار ولی این چند روز اصلا ندیده بودمش انگار واقعا درگیری داشت یاد خبر ساناز افتادم که با شنیدن حرف حسام پیش کشید ولی نگفت و وعده بعدا رو داد ... تصمیم گرفتم از زیر زبونش بکشم ترسیدم از اینکه خدایی نکرده برای حسام مشکلی پیش اومده باشه و من ندونم .... دوست داشتم یه جوری همه لطف هاشو جبران کنم به سانی اس زدم که امروز بعدازظهر بیا خونه ما دلم برات تنگ شده ، گرچه اون زرنگتر از این بود که خام من بشه میوه رو گذاشتم روی میز و نشستم ... مامان نبود توی آشپزخونه نشسته بودیم _خوب تعریف کن چه خبر ؟ سانی : _عسیسم تو تعریف کن _از چی؟ _از همونی که بخاطرش منو کشوندی اینجا خوشملکم _مرض ! مثل آدم حرف بزن ... خیلی وقت بود از سرت افتاده بود این لوس حرف زدنا ! _آره توام فهمیدی ؟ خندیدیم ... یه خیار برداشت و گاز زد و گفت : _خوب بگو دیگه _چی بگم ؟ _خبر تازه ای شده ؟ _نه اصلا ! خدا رو شکر انگار امن و امانه _خدا رو شکر ... پس میگی باور کنم دو روزه دلت برام تنگ شده ؟ _هر جور راحتی .... _باشه نیت دیدن بود که دیدیم همدیگه رو ، من برم بالا قراره ریحانه بهم زنگ بزنه سریع دستشو گرفتم و گفتم : _کجا بیشعور ؟ دو دقیقه نیست اومدی ... حالا ریحانه بعدا زنگ بزنه ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 باغبون با رفتنت میسوزه این باغ من یل خیبرم ولی نمیشم حریف این داغ🔥 🎤 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌹 نامٺـــــ حُسیــ ْن زمزمہ ے هر شب من اسٺــــ یعنے ڪہ خو گرفٺہ دلــم با نوایٺـان ... 🌙 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈• ♥️
💍 کت و شلوار دامادے‌اش را تمیز و نو در کمد نگہ داشتہ بود بہ بچہ‌هاےِ سپاه مے گفت : براے این کہ اسراف نشود هر کدام از شما خواستید دامـاد شوید از کت و شلوار من استفاده کنید این لباس ارثیہ ‌ےِ من براے شماست😁 پس از ازدواج ما کت و شلوار دامادے محمدحسن وقف بچہ‌هاے شده بود و دست بہ دست مے ‌چرخید هر کدام از دوستانش کہ مے خواستند داماد شوند براے مراسم دامادے ‌شان همان کت و شلوار را مے ‌پوشیدند جالب ‌تر آن کہ هر کسے هم آن کت و شلوار را مے ‌پوشید بہ شهـادت مے ‌رسید!♥️🙃 ↓ شهید محمدحسن فایده 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
دوباره نشست و گفت : _پس جون سانی بی رودروایسی بگو چی می خوای بدونی که انقدر مزه مزه می کنی تا بگی ؟ دخملم من مثل کف دست تو رو می شناسم ! _هیچی بابا ! راستش امروز یکدفعه یاد اون خبره افتادم که گفته بودی ... منم که مثل خودت فضول گفتم بپرسم ببینم چه خبره حداقل شاید فکرم یه طرف دیگه بره اعصابم راحت بشه سرشو آورد جلو و گفت : _حالا اگر بر عکس شد چی ؟ _یعنی چی ؟ _یعنی اگر خبری که می خوام بهت بدم بدتر باعث اعصاب خرابیت شد چی ؟ _اتفاقا بیشتر مشتاق شنیدن شدم ! بگو ببینم چی شده ؟ اومد روی صندلی کناری نشست و با صدای آروم گفت : _ببین الهام جون من و تو که غریبه نیستیم ، هستیم ؟ _خوب نه ! _منم که شاخ ندارم دارم ؟ _نمی دونم خودت بهتر می دونی .. داری؟ _نه به اندازه تو ! _بی ادب !!! _الهام واقعا خری ... ببخشیدا ! ولی از ته دلم دارم میگم _چرا ؟ خوب چی شده ؟ تو رو خدا بگو انقدر منو نپیچون تکیه داد و دست به سینه نشست ... برام جالب بود از خوردن دست کشیده ! شونه ای بالا انداخت و گفت : _هیچی حالا فعلا چیزی معلوم نیست ، می دونی که ما چه عادتی داریم ... تا یه خبری بشه اول باید مادرجون در جریان قرار بگیره ولی گویا هنوز بهش چیزی نگفتن پس همچین معتبر نیست خبرم _خوب در مورد چیه ؟ _حسام ! با ترس گفتم : _حسام ؟ مگه چی شده !؟ اتفاقی براش افتاده ؟ لبخندی زد که خوب فهمیدم منظورش چیه ! _نه عزیزم انقدر دلواپس نشو ، ولی اگر همینجوری پیش بره حتما یه اتفاقی براش میوفته _من دلواپس نشدم ، از روی فضولی پرسیدم _آره می دونم تو که راست میگی ! ولی الی جونی گمونم باید کم کم دورشو خط بکشی
پنجشنبه؛ یادآورِ نداشته هاست آدم هایی که نیستند ! خاطراتی که جایشان هنوز درد می کند، و آرزوهایی که محقق نخواهند شد پنج شنبه گاهی خیلی سرد می شود حتی اگر بهار باشد ! شادی روح درگذشتگان بخوانیم فاتحه و صلوات🌸🙏
🍃🌼 خـدایـا این بنـده خاطی و بیچاره را ببخش و از درگهت نا امیـد مگردان اگر چه در وقت دلتنگی و دردمندی دست نیاز بہ درگاهت دراز می‌کنم و در هنگام حلاوت و سرخوشی از تو دورم 🍃🌼 خـدایـا غمگینـم و آزرده، دلگیـرم و تنهـا بی پشت و پنـاهم سرگردان و دلشکستـه‌ام بہ هر ڪه و هر چیز رو کردم جز زخـم عایدم نگشت! پس قلـب شکسته‌ام را دریـاب و مرا از غـم‌های دنیـوی برهـان! 🌟🌙شبتون در پناه الهی🌙🌟
{🔗🖤} °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀* گفت: تا "پیـــاده" نروے نمےتوانے درک کنے.. گفتم‍ چہ چیزے را؟ گفت: ذره‌اۍ از شوقِ زینبـ برآیِ زیارت دوبارھ برادر را.. 💔
به وقت عاشقی - دلنوشته صوتی.mp3
11.94M
🔊 📝 « به وقت عاشقی » ▫️ توصیف بهشت رو زیاد شنیده بودم ولی زیر قُبه سیدالشهدا بهشت رو با تموم وجود احساس کردم. 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
"كل شے يتجمد فے الشتاء اِلا العطر و الحنين والذكريآت و بعض الأمنيآت.." همہ چیز در زمستان یـخ مے‌بندد جز عطر و اشتیاق و خاطرات و برخے آرزوها..🍃🙃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
_اَه ساناز جون بکن ببینم چی میخوای بگی ! شونه ای بالا انداخت و گفت : _هیچی یادته اون روز که اومدی و از اشکان حرف زدی ؟ یادته گفتی حسام گفته که چند روزی نمیاد دنبالت سرش شلوغه ؟ _خوب آره ! هنوزم خبری ازش ندارم _بله ، چون واقعا بچه سرش شلوغه _مشکلی براش پیش اومده که تو با خبر شدی ؟ باز زاغ سیاه چوب زدی ؟ _نه جونم ، مشکل که چه عرض کنم ، اینجور که من فهمیدم و از شواهد امر معلومه ......... کم کم باید شیرینی بخوریم!!! کلافه شدم بس که مقدمه می چید و نمی رفت سر اصل مطلب ... با بداخلاقی گفتم : _حتی تو خبرتم به فکر خوردنی ! شیرینی ِ چی ؟ نیشخندی زد و با ناراحتی گفت : _شیرینی عروسی حسام خان ! مطمئنم وقتی با خبر شدم پارسا زن و بچه داره همچین حالی بهم دست نداد ! انگار از بالای یه کوه پرتم کردن پایین ... نمی دونم چرا ولی کوبیدم روی میز و بلند شدم با صدای بلند گفتم : _بسه این مسخره بازی رو تمومش کن ، هنوز نمی دونی این چیزا شوخی بردار نیست ؟ منو بگو که مچل ِ تو شدم _چته چرا داغ کردی ؟ گفتم شاید ، تازه من تا مطمئن نباشم چیزی نمی گم چون مثل تو عجول نیستم ... حتی فهمیدم طرف کیه گول زدن خودم بی فایده بود ! کاملا مشخص بود که ساناز جدیه و شوخی نمی کنه ... وا رفته نشستم روی صندلی و گفتم : _جدی که نمیگی ؟ _چرا متاسفانه زبونم رو کشیدم روی لبم و گفتم : _خوب؟ دختره کیه ؟ _خوب ... فکر کنم نسترن ! دختر عمه ی حسام ... همونی که هر سال روز عاشورا میریم خونشون هیئتشون . نسترن رو خوب یادم بود ، چون همیشه از آرامش و ملاحتی که توی چهره اش بود خوشم میومد ... حتی یه بار به مامان گفته بودم که اگر سنش به احسان می خورد من به عنوان خواهر شوهر پسندیدمش خیلی ناز و دلنشین بود ... ولی نمی دونستم یعنی حتی فکرشم نمی کردم که حسام بخواد ..... _هوی الهام ! میگم یادته ؟ سرمو تکون دادم ، دوباره گفت :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترانه عشق.... 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحت شاد سرداردلها....سخنت آرامش دلهاست... 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| چہ بغض‌هـا کہ پآیِ این جُملہ شکـست :)💔 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیامی از شهدا تابلویی که در تفحص رخ‌نمایی کرد و پیامی از سیدالشهدا انقلاب بود که شهدا در جبهه اون رو روبروی چشمان مطهرشون قراردادن 👤 أخٌ‌في‌الله 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
چند نکته حال خوب کن 1. با گذشته خود کنار بیائید تا حال شما را خراب نکند. ۲. آنچه دیگران در مورد شما فکر میکنند به شما ارتباطی‌ ندارد. ۳. گذشت زمان تقریبا داروی هر دردی است؛ به زمان کمی‌ فرصت دهید. ۴. کسی‌ دلیل و مسئول خوشبختی‌ شما نیست؛ خودتان مسئولید. ۵. زندگی‌ خود را با دیگران مقایسه نکنید؛ ما هیچ خبر نداریم که زندگی‌ آنها برای چه و چگونه است. ۶. زیاد فکر نکنید؛ اشکالی ندارد که جواب بعضی‌ چیز‌ها را ندانیم. ۷. لبخند بزنید؛ شما مسئول حل تمام مشکلات دنیا نیستید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
_اون روز عمه خونه ما بود ... منم طبق معمول دیر از خواب بیدار شدم خواستم برم تو آشپزخونه صبحانه بخورم که دیدم انگار دارن در مورد خواستگاری با مامان حرف می زنند خوشحال شدم گفتم حتما یه فرجی شده قراره واسه من خواستگار بیاد ، فال گوش وایستادم ، ولی وقتی گوش کردم دیدم زرشک ! عمه داره برای دردونه اش آستین بالا می زنه ... انقدر از خانوم بودن نسترن و هنرمندی هاش تعریف کرد که برای اولین بار از دستش شاکی شدم ! البته اینم بگم که داشت می گفت در حد صحبته بین خودشون ! یعنی عمه به حاجی پیشنهاد داده ، ولی غلط نکنم هنوز حسام خبردار نشده بود که براش چه لقمه ای گرفتن شایدم با خبر شده که یهو سرش شلوغ شده دیگه ! خدا می دونه ... نفس آرومی کشیدم ،سیبی از توی بشقاب برداشتم و با چاقو روش شکل های نا مشخص می کشیدم گفتم : _یعنی حسام دوستش داره ؟ _الله اعلم ! سعی کردم بی تفاوت باشم ... به نشونه ی مهم نبودن شونه بالا انداختم و به سختی گفتم : _ایشالا که مبارکه ، بلاخره عمه هم عروس دار شد ! _الهام ؟ _هان ؟ _به من نگاه کن کاش می تونستم بفهمم چرا می خواد به چشمام نگاه کنه ! سرمو آوردم بالا ... خندید و گفت : _توام ؟! _من چی ؟ _گمشو ... یعنی انقدر خلم که نفهمم داری سکته میزنی ؟ البته حقم داری ها ، حسام کم تیکه ای نیست ! _مزخرف نگو ساناز ... انقدر بدبختی دارم که دیگه وقت فکر کردن ... _بسه بابا ! خیلی وقته یه اتفاقی افتاده و متاسفانه کسی با خبر نشده ، اگر تو یا حتی حسام خودتونو به اون راه می زنید من یکی کور نیستم می بینم _از چی حرف می زنی ساناز ؟ _برو بابا خودتی ! _ بخدا بین ما هیچی نبوده و نیست ... حسام مثل قبله منم همینطور ... مثل همیشه ! _د ِ نه دِ ! نیست الهام خانوم ، یعنی نمی فهمی حسام نگاهش به تو با قبلنا فرق کرده ؟ نمی فهمی که چجوری مثل پروانه داره دورت می چرخه !؟ ندیدی که حساب پارسا رو چجوری گذاشت کف دستش ؟ البته حقم داری ... اون روز که بیهوش شدی ندیدی ، ولی من که بودم
"هذا يَومُ الجُمُـعةِ! وَهُوَ يَومُكَ المُتَوَقعُ فيهِ‌ ظُـهورُڪ" تا عشـق نیاید جمعہ ‌حالـش نگران است..🍃💓 ..
⊰•⏰°🖤• داریم‌به‌لحظاتےنزدیک‌میشیم‌که هےاین‌صداتو‌گوشمون‌اکو‌بشه، رقص اندر خون خود مردان کنند! آه‌حـاج‌قاسـم:)⛓️🖤 جهت شرکت در پویش صلوات از لینک زیر استفاده کنید. https://EitaaBot.ir/counter/9hprcy شماهم شریک باشید حتی با یک صلوات.💔 ❃━━••━━••❃━━••━━
❣ چه روزی شود روزی که صبحم را با سلامِ به شما خوشبو کنم هرگاه سلامتان می دهم بند بند وجودم لبخندتان را احساس می کند عليٰ آلِ يٰس ... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
علم امام رضا (ع) - حاج اقا رفیعی.mp3
2.64M
🎧🎧 ⏰ 3 دقیقه 👆 ✅ علم امام رضا (ع) 🔹 برای کسانی که فرزند ندارند دعا کنیم ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🔹 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
Ꮺــــو به باوری‌که‌دراعماقِ چشم اوست هنوز‌رفتن‌اورا‌نمیڪنم‌باور...! 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️امان از غربت امامِ زمانت بعد از تو... یا فاطمه...😔 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
دیدم چجوری با دیدنه تو رنگش پرید و حمله کرد به پارسا ... تا خود درمونگاه پرواز می کردیم ! وقتی که خونه مادرجون بودی هر روز حالتو یا از من یا از مادرجون می پرسید البته سعی می کرد تابلو نشه ولی شد ! حداقل دستش پیش من رو شد مخصوصا وقتی که بو بردم قضیه شمال رفتنو اون جور کرده دیگه مطمئن شدم طرف هر کاری می کنه که تو رو از افسردگی در بیاره ... دیگه سیم کارت عوض کردن و کار جدید پیدا کردن و راننده شخصی سرکار والا شدنم بماند! می دونی وقتی اون روز توی درمونگاه تو زیر سرم بودی بهم چی گفت ؟ گفت : هیچ وقت خودشو نمی بخشه که باعث شده تو به اینجا برسی ! گفتم به تو چه ربطی داره حسام ؟ مگه تو مسئول اشتباهاته الهامی ؟ گفت:آره انقدر احمق بودم که ولش کردم به امان خدا ... ولی دیگه نمی ذارم مطمئن باش ! دیگه از این تابلو تر بگه غلط کردم که الهامو ول کردم حالا می خوام دو دستی بچسبم بهش !؟ _خوب این یعنی اینکه فقط عذاب وجدان داشته و خواسته خودش رو تبرئه کنه نه هیچ چیز دیگه ای ساناز صداش رو برد بالا و گفت : _نه خره ، این یعنی اینکه حسام دوستت داره !!!! حس کردم دستم سوخت ... چاقو رو به جای سیب کردم تو دستم ! بلند شدم و شیر آب رو باز کردم ، چشمم به خونی بود که توی ظرفشویی می ریخت ولی ذهنم رو هوا پرسه می زد ! ساناز شیر آب رو بست و دستمو گرفت ، یه چسب زخم زد روش و گفت : _یعنی واقعا نفهمیده بودی ؟! گنگ نگاهش کردم .. ادامه داد : _بگرد اون ته دلت ببین خبری از حسام هست یا نه ، ببین شده جایی دلت بلرزه براش یا نه ! منم دختر داییشم ولی جز اینکه برام مثل برادر میمونه و براش احترام قائلم هیچ حسی بهش ندارم ، تو چی ؟ صدام گرفته بود ، انگار یه بغض بزرگ گیر کرده بود تو گلوم _ساناز ، تو بابای حسامو می شناسی ؟ می فهمی که حسام پسر همون پدره ؟ درک میکنی که حسام خودش منو از مهلکه ی پارسا کشیده بیرون ؟ منو تو ماشین پارسا دیده ! چرا منو با یه دختری مثل نسترن مقایسه می کنی ؟ مطمئن باش همش توهمه ! حسام هیچ وقت همچین خبطی نمی کنه اگر حرفی هم زده یا کاری کرده فقط از روی عذاب وجدانش بوده که منو با پارسا دیده اما کاری نکرده ... همین ! _الهـــــام ! انقدر خنگ نباش ، بخدا کلافه شدم این مدت انقدر زل زدم به شما دو تا که یه سر نخی گیر بیارم ... تو که کلا شوتی ولی حسام یه جایی باخته به جون تو من راست میگم چون دیدم ! کاری نداره از این به بعد خودت امتحان کن ... یکم اون چشم های سه متری رو بیشتر باز کن _همین الان گفتی که قراره نسترن رو .. ‌
❣ ڪاش دل مستحق گوشہ نگاهے بشود قسمتم رؤیٺ آن ماهِ الهـے بشود فاطمیہ‌ سٺ بہ داغ دل زهراے بتول فرج مهدے (عج)موعود الهی بشود 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرباز قاف سین...💔 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
|🌨🌱| •[نعمت‌ِآسمان‌فقط‌باران‌‌نیست!🙃 گاهے‌خٌدا؛کسی‌را‌نازل‌میکند به‌زلالےباران...🍃 مثلِ‌ تُ♥️(: 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
25.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 🕯 ❗️ 🎙 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•