eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
صحن و سرایت به دور صحن و سرایت طواف باید کرد وَ چند روز در آن اعتکاف باید کرد برای آنکه مقام تو آشکار شود.. کناره پنجره ات اکتشاف باید کرد سفارش است به زائر، که قبلِ اذن دخول دلِ شکسته، چون آئینه صاف باید کرد برو بیای حریمت زِ بس تماشائیست که ذهن خویش زِ دنیا معاف باید کرد اگر که حج فقیران تویی امام رئوف به حق، ضریحِ شما را مطاف باید کرد به شوقِ دیدنِ صحن رفیع تان گاهی زِ رفتن عتبات انصراف باید کرد ضریح و گنبد و گلدسته ات کم است آقا تمام صحن تو زرینه باف باید کرد دلی که از غم هجرِ تو رشته رشته شده به دست لطف تو آقا کلاف باید کرد كتاب عشق تو را باید از نخست نوشت، سپس به دست طبرسی صحاف باید کرد تو علم کلی و پیش تو، عالمِ بالله زبان بی خِردان را غلاف باید کرد به پشتبانیِ از تو امام، در دنیا گهی صبوری و گاهی مصاف باید کرد تو برترین اقیانوسِ بی کرانی که.. ..به برتری شما اعتراف باید کرد یک کربلاست تمام نیاز دنیائیم یک کربلا به نیازم مضاف باید کرد  مجتبی دسترنج ملتمس لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آمدم ای شاه فرشته در حرمت جان نثار می آید نسیم سوی شما بی قرار می آید دلِ شکسته کسی آمده حرم حالا دم ضریح ببین وصله دار می آید نوایِ«آمدم ای شاه..»در حرم جاری ست نوا به گوش همه آشکار می آید علی و حیدر کرار کشور مایی، هزار میثم اگر سمت دار می آید غلام و شاه و غنی و فقیر فرقی نیست بشر به هر سِمت و اعتبار می آید زِ جای جای جهان آمدند پابوست که زائر از همه قشر و تبار می آید گدا به قصد گدایی، مریض قصد شفا یکی نگو که به قصد شکار می آید رسیده آهوی خسته به درگه سلطان رسیده تا که بگوید به کار می آید شب است و ماه شبانه رسیده محضرتان همان که پیش شما شمس وار می آید فدای رأفت شاهی که قول داده خودش زمان سختی زائر سه بار می آید قسم به جان جواد و به پهلوی زهرا، بگو امان تو از شرِ نار می آید به قصد گریه برای حسین آمده ام به چشم های ترم حال زار می آید امان از لحظاتی که زینبش فرمود که لشکر این همه دورت چِکار می آید؟ رسیده حرمله با تیر و شمر با خنجر سَرآخِرش سر تو نیزه دار می آید بیا و پیک سحر بانگ از این حرم سر دِه بگو که جمعه شَهِ تکسوار می آید...  مجتبی دسترنج ملتمس لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چشمه ی فیض و سعادت السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سینین السلام آیه های روشنِ طاها وُ یاسین السلام السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبالِ ما آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت جان به قربانِ تو و صحن و سرا و مرقدت زنده ایم از برکتِ مِهر ولایت یا رضا چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا در بغل گیرم ضریحِ با صفایت یا رضا یک زیارت سهمِ من پایینِ پایت یا رضا فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما برکتِ دنیای ما و شافیِ عقبای ما ای امامِ نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس اقتدارِ کشورِ ایران همه از نامِ توست روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امام رئوف چه موسیقی ساده‌ی مهربونی عجب اتفاقی تو متن حروفه همه حرف من تو دو واژه خلاصه‌س امامم رئوفه امامم رئوفه امام رئوفم چقد مهربونی چقد درد پای ضریحت آوردن چقد مادرایی که سربازشونو با یه نذر، دستت امانت سپردن واسه حاجتش جای دیگه نمیره سلامی برای تو از قم میاره یه جو معرفت زائرت داشته باشه واسه کفترای تو گندم میاره خودت یادمون دادی که وقت حاجت چجوری بخوایم، نوع خواستن مهمه چه خوبه بلد باشه کارش رو زائر تو صحنت بگه: یا جواد الائمه نذار سنگ رو یخ بشم آه دریا نزار آب شم از خجالت ببارم آخه‌ قول دادم به مادربزرگم یه بارم شده اونو مشهد بیارم   میلاد حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بهشت مجنون شبگردم خودم را می کِشم سوی حرم پیمانه دست من نده، چون مستم از بوی حرم اینجا بهشت است و خدا با اذن زهرا ریخته کوثر به عشق مرتضی در چشمه و جوی حرم پیراهنِ درویشی ام عیب مرا پوشانده است کشکول من لبریز شد با ذکر هوهوی حرم من آن گلیم پاره ای هستم که با دست خودت گرد و غبارش را کشیدی زیر جاروی حرم گفتم مریضم، خسته ام، بیچاره ام، درمانده ام محتاج تر کردی مرا فوراً به داروی حرم چاقوی ضامن دار تو درد مرا فهمیده است یکبار شمشیری بزن بر پای آهوی حرم از پیش خود طردم نکن، از خانه بیرونم نکن والله وا کردم حساب ویژه ای روی حرم حرف وداعت می شود فوراً پریشان می شوم زلف دلم عمری گره خورده به گیسوی حرم مثل شلوغی نجف تا کربلا در اربعین گم کن دوباره حاجتم را در هیاهوی حرم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رخصت گرفت روز و به شب هم کشیده شد پاهای لنگ تا که به پرچم کشیده شد مردی که وام او به ضمانت نیاز داشت کارش دگر به ضامن عالم کشیده شد تصویر زائران حرف دور این ضریح در قاب مثل قطره ی شبنم کشیده شد دارد غذای حضرتی اعجاز می کند پای تمام عالم و آدم کشیده شد آن روضه خوان زیارت مخصوص می رود اما زیارتش به محرّم کشیده شد ... @hadithashk
حسین جان اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو دلت را کربلا ،کن دشت تربت شو، معلی شو منيت حاصلش فقر است میخواهی غنی باشی بیا بین گدایانش، بیا همسفره ی ما شو نبازی ،مفت عمرت را ، دو روز زندگانی را گدایی کن در این خانه و آقای دنیا شو بساط من منم را جمع کن در پیشگاه او خودت را دست او بسپار و سر تا پا تمنا شو برای شستن دیگ غذای نذری روضه زرنگی کن همیشه زودتر از دیگران پاشو تولی پیشه کن اما برای صدق گفتارت به امر حضرت صادق کمی اهل تبری شو هوا سرد است و سرمای گنه پُر کرده دنیا را بنوش از چای داغ روضه ی او غرق گرما شو به درباری که سائل ساحتِ پیغمبری دارد گدای دست سقا باش و با افتادن آقا شو سریر پادشاهی چیست؟ مسکین نجف بودن رسیدی پای ایوان طلایش تا کمر تاشو شبیه جون” اگر ماندی به پای اعتقاداتت برای گرمی آغوش اربابت مهیا شو..... در آن وادی که یک بال مگس اشکت شفاعت هست بیا اشکی بریز و باعث لبخند زهرا شو ابا الفضلی اگر بالای تل در روضه ذهنت رفت به اشک ،دیده قطره قطره در گودال دریا شو صدا زد اکبرم ! گفتم برو سوى رسول الله ولی دیگر نگفتم قبل رفتن ارباً اربا شو بسوز ای دل برای زینبی که گفت با گریه در این گودال خوابیدی ،چرا بی پیرهن... پا شو قوام عرش رحمان سینه ی این شاه مظلوم است تمام عرش سنگین گشته ای شمر لعین پاشو گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جانم اسلام اگر که نور فروزان و ثاقب است ماه محرم است که آن را مراقب است راه سعادت بشر از کربلا گذشت راه حسین صدر تمام مکاتب است در روضه بود دین خدا را شناختیم این مستحب مقدم بر هرچه واجب است یک قطره اشک دادم و جنت خریده‌ام دیگر گدای پشت در امروز کاسب است وقتی تو دستگیر منی در جزا حسین دیگر چه خوف از غم و رنج محاسبه است آسیمه سر به نعش علی اکبرش رسید این ابتدای روضه‌ی ام المصائب است کرامت نعمت زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روزگاری مردی از جنس خدا مردی از نسل علیِ مرتضی پا در این دهر پر از بلوا گذاشت چهره‌ای نورانی و پُرخنده داشت از طفولیت دلی سرزنده داشت باطنی از نور حق تابنده داشت تاج سر بود و به هر دل جای داشت زندگی‌اش را به‌پای دین گذاشت گفته‌هایش بی‌بدیل و ناب بود بهر حفظ مردمش بی‌تاب بود سینه‌اش آکنده از آلام بود آرزویش عزّت اسلام بود با درایت بود و الحق باخدا مقتدر بود و به دور از ادعا آمد و با همّت ربّانی اش دلربا شد با رخ نورانی‌اش وصف او تا هرکجا اعجاز کرد چشم هر جویای حق را باز کرد خانه‌اش چون معبد شاهان نبود زرق و برق دنیوی در آن نبود بی مَثَل بود و نظیرش هم نبود ذرّه‌ای وابسته‌ی عالم نبود گرچه دائم بر لبانش خنده بود همچو تیغی گفته‌اش بُرّنده بود پاک بود و خالی از ناخالصی شیر بود و خالی از دلواپسی آگه و سرزنده و بیدار بود دشمن هوشیار استکبار بود او امین مردم و دلسوز بود زاهد شب بود و شیر روز بود حق چنان رعنا و پاکش کرده بود عالمی را سینه چاکش کرده بود خالصانه آبرویش را گذاشت باغبان بود و هزاران لاله داشت لاله‌هایش عاشقش مستانه وار بهر جان دادن برایش بی‌قرار ابلهان ناگه که حمله‌ور شدند لاله‌های باغ او پرپر شدند لاله‌ها پرپر شدند و باغبان خونِ دل خورد از شعار این و آن الغَرَض در نیمه‌ی خرداد ماه بزم ما شد خانه‌ی هجران و آه حق به روی مرد حق در باز کرد با ضمیری مطمئن پرواز کرد مرد حق رفت و عزادارش شدیم خال لب رفت و گرفتارش شدیم تا خمینی عارفانه دیده بست کثرتی از عهد و پیمان‌ها شکست عدّه‌ای آهنگ اهریمن زدند طعنه‌ها بر رهبر میهن زدند دین‌فروشان ظاهراً با دین شدند مدعی مکتب و آیین شدند عالمان بی‌عمل عامل شدند ظاهراً یک خادم قابل شدند ساده‌لوحان عارف و عابد شدند یک‌شبه صاحب دل و زاهد شدند الغَرَض دانی هم‌اکنون درد چیست؟ فرقِ بین مرد و یک نامرد چیست؟ ضعف ما همره نبودن با ولی ست مشکل ما غفلت از حرف علی ست تا علی داری سری و سروری سر مکن خم پیش پای اشعری تا علی داری، چه باکی از ضرر با علی تو در امانی از شرر با علی باش و مشو از او جدا تا ظهور نور مصباح الهدی ١۵_خرداد @hadithashk
روزه بودَم زَهرى اُفتاده بجانم كه نمانَداثرم دست وپاميزنم ونيست كنارم پدرم جِگرم پاره شُد، اَمّا به دِلِ تَشت نريخت خواهرى نيست مَرا لَختِه ببيند جِگرم زَهر در آب نمود و آب را زَهرَم كرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم مى كِشَم سينه و دِل را به زَمين ميخَندد فَرقى انگار ندارد كه چه آيد بِسَرَم آب آوَرد زَنى ، يادِ هِلال اُفتادم كَربَلا آن به آن ميگُذَرَد از نَظَرَم خاكِ اين حُجره كُجا و تَهِ گودال كُجا به تَنَم نِيزِه نَخُورده است وجُدانيست سَرَم پِدَرَم بود ، مَرا بِينِ عَبا مى پيچيد* گرچِه پاشيده زِهم نيست تَنَم دورو بَرَم* سعیدخرازى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹