eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزم حسین (ع) در عالم ذر خدای باری.. با شیعه گذاشته قراری گفتیم به غربت تو لبیک گفتیم به ماتم تو آری چون روی تورا به عرش دیدیم.. رفتیم به سجده اختیاری! مادر که حسین گفت..گفتم.. چه اسمِ عجیبِ گریه داری! منت سر تو گذاشتیم و.. منت سر ما نمی‌گذاری! خیر از دوجهان نبینی ای چشم.. از داغ حسین اگر نباری بر گریه کنان تو حسین جان جز گریه مباد کار و باری! نذر موی اکبر تو قومی نذر موی دخترت تباری مرداب شدیم و گریه کردیم با گریه شدیم رود جاری از برکت پرچم عزایت روی سر ماست سایه ساری دکّان نزدم کنار نامت دور است ز عشق،هر قماری مشکیِ تو کرده ایم بر تن به به! جانم! چه افتخاری! گریه کن تو پیمبرانند ما نیز دراین وسط غباری ما لایق دوزخیم اما.. داریم به تو امیدواری ما چشم امید بر تو داریم از این و از آن چه انتظاری؟! افسوس نمی‌شود بفهمیم.. مارا چقدَر تو دوست داری! بگذار که کربلا بمیرم چون با تو خوش است همجواری هرسال به شوق اربعینت.. کارم شده ثانیه شماری بعد از تو اسیر گشت زینب بعد از تو چه روز و روزگاری؟! سخت است برای دختر تو بی سایه ی تو شتر سواری سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سر کوچه‌ی عشق سر کوچه‌ی عشق دنبال تو میایم به پرسیدن حال تو من آنم که بار غمت را کشید نشسته سر دوش من شال تو به والله بالاتر است از طواف بگردم اگر دور امثال تو امیرم تویی خوش به اقبال من غلامت منم وای از اقبال تو همه خستگی های تو مال من همه درد سر های من مال تو سمرقند و کل بخارا که هیچ جهان هم نیارزد به یک خال تو الهی که هر چه تکان میخورم نیافتم من آخر ز غربال تو تو خود کعبه ای پس نمازم قبول اگر خواندمش رو به تمثال تو دویدم هراسان به سمت خودت رسیدم پریشان به گودال تو همه رفته اند و فقط مادرت نشسته‌‌ست بر جسم پامال تو ولی ساربان مادرت را ندید و انگشت انگشتری را برید  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جان لطفی نما که بی سر و سامان کنی مرا مجنون و بی‌قرار و پریشان کنی مرا دل داده‌ام به دلبر و دل دل نکرده ام دل داده ام که عاشق و حیران کنی مرا جانم به لب رسیده و جامم به روی لب شاید گدای مجلس رندان کنی مرا پیمانه‌ها پیاپی و لبریز و یک به یک ساقی بیا که تشنه پیمان کنی مرا دلدار فاطمه تو مرا رو به راه کن من گریه می‌کنم که تو باران کنی مرا ای سفره دار روضه ی رضوان از آن ازل درمانده آمدم که تو درمان کنی مرا کشکول خالی من و لطف مدام تو امشب رسیده ام که سلیمان کنی مرا ای دلبر تمامی هفت آسمان حسین (ع) ای کاش در حسینیه قربان کنی مرا من پای روضه‌های تو غرق خدا شدم بر سینه می‌زنم که مسلمان کنی مرا در زیر پرچم تو دعا کرده مادرم یک جرعه اشک و زمزمه مهمان کنی مرا نان حلال سفره ی ما نذر روضه شد تا روضه خوان ساقی عطشان کنی مرا سعید مرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حب الحسین خوشم که شدم جلد بام حسین که هستم گرفتار دام حسین همه عمر من خرج نام حسین غلام غلام غلام حسین شدم پای حب الحسینم اسیر امیری حسین و نعم الامیر من از کودکی پرچم افراشتم علم پای این عشق برداشتم به دل بذر مهر علی کاشتم اگر مهر او را نمیداشتم حلالم نمیکرد مادر ز شیر امیری حسین و نعم الامیر در این کوی با سر نداری خوشم تو رادارم از هر نداری خوشم ندارم ولی در نداری خوشم تو دست از سرم بر نداری خوشم چه دارا شوم یا چه باشم فقیر امیری حسین و نعم الامیر چنان شمع افروختم عشق را چو پروانه ها سوختم عشق را به شال عزا دوختم عشق را من از اسلم آموختم عشق را به این ذکر سیراب شد در کویر امیری حسین و نعم الامیر بسوزید در هرم بازار عشق بکوبید سر را به دیوار عشق هوالحق بگویید بر دار عشق به کربوبلا میخورد کار عشق الا عشق ای خانه‌ی دلپذیر امیری حسین و نعم الامیر چراغی که روشن در این محفل است به خانه اگر بردی‌اش باطل است حرم خانه‌ی ماست نور دل است پس این فرش خانه‌م که ناقابل است اگر زندگی هم کنم بر حصیر امیری حسین و نعم الامیر نهایی ترین قصد سالک حسین که مملوک ماییم و مالک حسین شده قبله گاه ملایک حسین که داریم ما یک خدا یک حسین به کربوبلا ختم شد هر مسیر امیری حسین و نعم الامیر پر از عزتی و شکوهی حسین تو صبوح و قدوس و روحی حسین تو توبه پذیر نصوحی حسین منم غرق دنیا تو نوحی حسین الا نوح دست مرا هم بگیر امیری حسین و نعم الامیر هوای لطیف بهاری حسین قرار دل بیقراری حسین مزاری به دلهای زاری حسین امان من النار داری حسین اجرنا من النارنا یا مجیر امیری حسین و نعم الامیر به زخمم زدم مرهم کربلا غم من فدای غم کربلا حسین است عیسا دم کربلا و شد زینبش مریم کربلا ولی نه ندارند اینها نظیر امیری حسین و نعم الامیر به نی رفت اما سرت خم نشد سری نیز در لشکرت خم نشد سری گرچه دوروبرت خم نشد قدی چون قد خواهرت خم نشد شده زینب از داغ دوری‌ت پیر امیری حسین و نعم الامیر  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حال عُشاق حال عُشاق اکثراً با گریه بهتر می شود خوش به حال هرکسی که چشم او تر می شود عمر من دارد به پایان می‌رسد اما خوشم روزگارم با همین گریه به تو سر می شود زنده باشیم و خدا روزی کند در روضه ها گریه ی ما تا قیامت خرج معجر می شود کاسه ای خالی به دستانم گرفتم در گذر زینب کبری نگاهی گر کند زر می شود کوه صبر است و خدا صبری به او داده مگو… صبر او گر سر بیاید صبحِ محشر می شود دختر شیر خدا هم می شود شیر خدا کافی است اخمی کند صد فتح خیبر می شود این دم آخر تداعی می شود گودال سرخ زینب کبری که دارد بی برادر می شود التماسش کردم و گفتم مرو ، گفتم بمان هر قدم که میروی جانم ز تن در می شود گفتم آن پیراهنت را در بیاور از تنت گفتم آخر بر سر آن پیروهن شر می شود می روم از حال و گودال تو را میبینم و پیش چشمم زیر و رو تا اینکه پیکر می شود آن تن عریان لگد مال همه لشکر شده زیر سُمِ مرکبان افتاده پر پر می شود پیکرش در ظل خورشید است و دارد می رود خواهری راهی دیدار برادر می شود رسول عسگری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من شادم که منم محو دلیری که تویی پیغام بر ماه منیری که تویی باقی همه رعیتند در ملک وجود آنجا که منم عبد و امیری که توی کرامت نعمت زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زخم غمهایت دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر” دعا کن بر ندارم سر ز درگاه شما یک عمر تو کوه تکیه گاه باورم هستی و من تنها به دلگرمی مهرت ایستادم روی پا یک عمردو ماه از آخرین بوسه گذشته بر ضریح تو بگو دیگر نمی افتد جدایی بین ما یک عمر برای روضه هایت نوکر ساده نمی خواهی؟ نه امروز و نه فردا تا ابد تا انتها، یک عمر هوای گریه در آغوش صحنت کرده ام بازم بگو که حوصله داری برای این گدا یک عمر؟ به آن شهری که عطر پرچمت در زلف یادش نیست بهشت حتی اگر باشد ندارم اعتنا یک عمر به یاد زندگی هایی که با شوق سفر کردم نخواهد رفت از یادم خیال کربلا یک عمر حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
محبوب جان محبوب جان و جان جهانم حسین جان روح و روان و راحت جانم حسین جان آرامش خیال نفس های زندگی ذکر همیشه روی زبانم حسین جان من از دعای مادر تو نوکرت شدم ای کاش نوکر تو بمانم حسین جان پیچیده روزگار مرا زخم و داغ و درد از درد این جهان برهانم حسین جان در کوره راه زندگی ام، عطر روضه ات راه حیات داده نشانم حسین جان وابسته ام به روضه ی تو همچنان نفس من بی تو یک نفس نتوانم حسین جان این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم حسین جان  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ماه غم خواهشاً ای پیرهن مشکی مرا همراه باش ای نفس از سوز دل یادآور یک آه باش بر سر و سینه بزن ماتم سرای فاطمه ست یاحسین برگو گدای خسته ی درگاه باش از چه سستی میکنی فریاد واویلا بکش گاه از دل یاحسین و گاه یازهرا بکش مجلس روضه شروع شد ناله و غم مال تو قیمتی داده خدا اندوه ماتم مال تو خاتم پیغمبران دارد حضور معنوی همنشين اشرف اولاد آدم مال تو از چه رو بشکسته بالی، وقت همت آمده کار کن تا میتوانی وقت خدمت آمده با همین گریه مصفا کن دل بی کینه را اشک بر چهره بریز و پاک کن آیینه را گریه کن تا صاحب اصلی بیاید ای عزیز باقدومش میدهد خیلی صفا آدینه را گریه کن باید مقاوم باشی و اهل بکا گریه کن.. در روضه ها یا تکیه ها یا کربلا  محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سر کوچه‌ی عشق سر کوچه‌ی عشق دنبال تو میآیم به پرسیدن حال تو من آنم که بار غمت را کشید نشسته سر دوش من شال تو به والله بالاتر است از طواف بگردم اگر دور امثال تو تویی صاحبم خوش به اقبال من منم نوکرت وای از اقبال تو همه خستگی های تو مال من همه درد سر های من مال تو سمرقند و کل بخارا که هیچ جهان هم نیارزد به یک خال تو الهی که هر چه تکان میخورم نیافتم من آخر ز غربال تو تو خود کعبه ای پس نمازم قبول اگر خواندمش رو به تمثال تو دویدم هراسان به سمت خودت رسیدم پریشان به گودال تو همه رفته اند و فقط مادرت نشسته‌‌ست بر جسم پامال تو ولی ساربان مادرت را ندید و انگشت انگشتری را برید  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
توکلت علی الله درمانده فرورفته به گل گم شده در راه دنبال تو می‌گردم ، دنبال تو ای ماه از هفته‌ی دلخون خودم خیر ندیدم اما شب جمعه‌ست توکلت علی الله گفتم نفسی تازه کنم راه بیافتم صدحیف نیامد نفسم با قدمم راه داده‌ست دل پر هوسم کار به دستم از دست دلم دست دلم دست دلم آه دارم خبر از روز سیاهم که چه وضع است با این‌که از اعمال خودم نیستم آگاه در نامه‌ی من آتش اگر هست تو ننویس دلداده‌ی این خانه شقی نیست به والله بار و بنه ام در سفرم ریخته اما مهر علی و آل علی مانده به همراه با گریه کن روضه‌ی گودال رفیقم باهر نفسم گفتم عدوٌ لمن عاداه والله که کفار هم این رسم ندارند در جنگ در آرند لباس از بدن شاه کندند لباس از تن و کندند ز سر زلف زلف پسر فاطمه خیلی شده کوتاه هیهات که آتش زده بر خیمه و باید بیرون بدوند اهل حرم از حرم الله  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جان دلم ریش ریش و دلم راه راه نخندید برریش من قاه قاه من آن حوض بودم که خالی شدم ندیده ست در من دگر ماه ، ماه من آن پا که مغرور بود وندید که دارد پر از چاله وچاه راه من آیینه‌ی عبرتم که خودم نپرسیدم از هیچ کس راه و چاه زدم تکیه بر عُجب خوردم زمین که این دست پوچ است این کوه کاه همیشه فراری ام از خود ولی گرفتار دست خوداَم گاه گاه خودم را که پرسیدم از آینه جواب آمد از آینه آه آه مرا برد آیینه سمت حسین حسین است بر گمشده شاهراه رسیدم ولی حیف دیر آمدم همه رفته بودند از قتلگاه سر شاه در دامن شمر بود رد چکمه‌ی شمر بر جسم شاه می‌آید دم ناله‌ی مادری حسیناه یوماه واویلتاه به اسبانشان نعل تازه زدند چه ها میکشد این وسط ذوالجناح به پرده نشینان آل نبی رسیده‌ست دستان شوم نگاه  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹