eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
شاخِ شمشاد حسن شاخِ شمشاد حسن از دور تا معلوم شد قامتش زخمیِ تیرِ چشم‌های شوم شد تا بماند سنگ‌باران گشتنش در یادها نُقل پاشیدن سرِ دامادها مرسوم شد قد او کوتاه اما نیزه کوتاهی نکرد که بلند از این مصیبت ناله‌ی معصوم شد‌ نامه‌اش وقتی به دست نعل مرکب‌ها رسید پیکرش از پشت و رو هم مُهر شد هم موم شد درمیان هلهله کوفه حنابندان گرفت بند بندش واشد و رنگ حنا معلوم شد رنجِ قدّی که به زیر سم مرکب‌ها کشید باعث رنجیدن هر چارده معصوم شد بین حرفش لشگر دشمن دویده بود که ناله‌ی «من را عمو دریاب» نامفهوم شد لحظه‌ی آخر در آغوش عمویش جان سپرد آن که یک عمری از آغوش پدر محروم شد داغ او در کربلا داغ حسن را زنده کرد در مدینه باز انگاری حسن مسموم شد از همان روزی که زهرا ناله زد فضه بیا کشتن معصوم زیر دست و پا مرسوم شد صورتش وقت به میدان رفتنش معلوم بود وقت برگشتن به دارالحرب نامعلوم شد پیکرش آورده شد خیمه کنار پیکری که به سختی تکه تکه در عبا منظوم شد رفتنش از خیمه داغی روی داغ اکبر است نوعروسش با غمی نو به عزا محکوم شد کربلا جشن عروسی، شام هم ماه عسل قِصّه زیر سُم شروع و روی نی مختوم شد گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آب بابا از زمانی که نوشتم آب بابا را درست خلق شد یک روضه ی کوتاه ؛عاشورا درست با پدر مادر به هیئت رفتم و از آن زمان نقطه ی وصل من و تو گشت در آنجا درست اشک های فاطمه تاثیر خود را کرده بود از من بی عاطفه میساخت یک شیدا درست بار بد هستم خودم دارم خجالت میکشم مثل حر، مثل زهیرت؛ میشوم آیا درست ؟ روضه ی گودال تو سخت است و راحت میکند از کویر چشم هایم ابرِ باران زا درست شیخ های شهر شاهی را به مسلَخ می‌برند بحث ِمُلک ری بیاید؛ میشود
فتوا” درست 

این جماعت حرف حق را سخت باور میکنند 

خطبه میخوانی و دشمن میکند غوغا درست 

ارباً اِربا” واژه ای که بعد اکبر خلق شد
یکصد و ده 
تکه شد از آن قد و بالا درست زخم ِ پیشانی ِ عباس تو یک مفهوم داشت گشت آخر ؛عقده های لشکر اعدا درست سر برید و خنجرش را با لباست پاک کرد بی حیا در پیش چشم حضرت زهرا درست هر کسی دنبال سوغات است از کرب و بلا موقع تاراج خیمه تازه شد دعوا درست آه از دروازه ساعات آه از بزم می کاش کلا ماجرای شام باشد نادرست سود خواهد کرد باتو هر که حتی دشمنت بعد روز واقعه شد قیمتِ سرها درست یک اشاره از تو دوزخ را گلستان میکند نامه اعمال من را کن به یک امضا درست من که وقت مرگ آخر در بغل میگیرمت عاقبت این آرزویم میشود آقا درست؟!  وحید مصلحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غم نخور بروی تا به ماه ، می‌آیم تا به پایان راه می‌آیم تو برو هر کجا که میخواهی پا به پای تو راه می‌آیم غم نخور من برای غربت تو می‌شوم یک سپاه می‌آیم به حرم گفته ام که هرجایی تا بگویند آه می‌آیم با سرت تا به شام خواهم رفت با تنت قتلگاه می‌آیم صدقه ، تازیانه ، چشم ، نظر تا به این جایگاه می‌آیم از حرم بوی عود می‌آید روز سرخ تو‌ زود می‌آید خوب میبینم این که پای فرات سر عباس عمود می‌آید از روی مرکب تو میبینم که تن تو فرود می‌آید سر تو روی خاک گودالت تکه پاره سجود می‌آید دخترت میرسد کنار تنت کمی اما کبود می‌آید مشعل افتاده دست شمر و سنان از حرم بوی دود می‌آید روی نیزه سر تو خواهد رفت جامه از پیکر تو خواهد رفت شمر از قتلگاه خنده زنان به حرم با سر تو خواهد رفت حرمله با همان کمانی که زده بر اصغر تو خواهد رفت زجر با تازیانه ای در دست جلوی دختر تو خواهد رفت بروی تا به ماه می‌آیم پابه پای تو راه می‌آیم من می‌آیم رباب می‌آید تا به بزم شراب می‌آید به تو ای شاه حُسن ، موی سفید بیشتر از خضاب می‌آید  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پریشانم حسین مثل موهای پریشانت پریشانم حسین بی سر و سامانم و در کوفه حیرانم حسین تشنگی از یک طرف دلواپسی از یک طرف من برای ام کلثوم تو گریانم حسین جان من ناقابل است قربان دندان های تو گر امانم را بریده درد دندانم حسین نامه دادم…گر بیایی خون تو پای من است آه الهی بشکند دستم پشیمانم حسین روزگاری من سفیرت بودم و با اجر و قرب روزگارم را بخوان حالا ز چشمانم حسین یک شبه رای همه برگشته و حالا ببین خانه ی یک پیر زن…سردابه پنهانم حسین کوفه بد تا کرده با آل علی از اولش اینکه می گویم نیا فکر جوانانم حسین حق من این بوده که از مسلخ آویزان شوم؟ گیرم اصلا خارجی و نا مسلمانم حسین  رسول عسگری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) فکر کن تشنگی به دنیا نیست.. خیمه ی ما کنار دریا نیست فکر کن در مدینه ایم اصلا.. خبر از آفتاب صحرا نیست فکر کن شیر می‌خوری راحت.. مادرت شرمسار بابا نیست فکر کن مشک ها پر از آب است غصه ای در وجود سقا نیست فکر کن حرمله نیامده است.. تیرها با کمانش اینجا نیست فکر کن تختِ تحت خوابیدی همه اش واقعی ست رویا نیست آه دیگر بس است فکر و خیال پسرم جا برای حاشا نیست به خدا مادر تو صد دفعه.. رفت دنبال آب، اما نیست! بین آغوش من بمان امن است جای دیگر بغیر بلوا نیست تو حواست فقط به بابات است چاره ات خواب نیست لالا نیست پسرم حرمله کمان دارد تیرهایش یکی و دوتا نیست تیر مردانه می‌زنند به تو ذره ای رحم بین اینها نیست تیر آمد..درست سمت سرت سر روی پیکر تو حالا نیست بین میدان و خیمه مانده حسین راه دیگر برای آقا نیست ختم تو پشت خیمه برپا شد! عفو کن مجلس تو غوغا نیست سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جان رباب آرام شو حالا که دیگر هست راه آسمان بسته.. دشمن روی ما آب را با قصد جان بسته زخم لبت وا شد..زبانت را نکش رویش جان رباب آرام شو طفل زبان بسته! میخواستم در مجلس دامادی ات باشم مادر به تو صدجور امیدِ گران بسته گریه کنی با تیر می‌گیرد تو را از من چون حرمله امروز بر دوشش کمان بسته ّذبح تو خیلی جایزه دارد دراین لشکر او هم‌ برایش شرط با شمر و سنان بسته من با صدای تیر فهمیدم تورا کشتند چشمان من را اضطرابِ تیرشان بسته حالا سه دندان داری اما حیف پنهان است آنقدر محکم تیر خوردی شد دهان بسته تیری که چشمان عمویت را زیارت کرد حالا دخیلش را میان ابروان بسته آواره شد از غربتت بابات ای مظلوم راهش به میدان بسته، راهش بر زنان بسته سخت است اما از روی نیزه نیوفت اصلا دشمن تورا با روسری خواهران بسته سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین (ع) نوشته اند مقاتل که بی هوا خورده نوشته اند میان سر و صدا خورده نوشته اند که تیرش خطا نمی رفته نوشته اند اثر کرده هر کجا خورده گلوی اصغر و قلب رباب و جان پدر سه شعبه آمده و ناگهان سه جا خورده و با حساب قد و قامت علی اصغر سه شعبه نه، که سه تا زخمِ نیزه را خورده نوشته اند میان کلام آقا زد حساب کن پدر او چقدر جا خورده چه کرد با تن شش ماهه اش نمی دانم فقط بدان همه دیدند، بچه تا خورده حساب کن دو سه تا قطره آب هم بس بود برای طفلکِ عطشانِ شیر ناخورده یکی به روی عبا، این یکی به زیر عبا غم حسین گره با دو تا عبا خورده صدا زدند بیایید مادرش غش کرد سری مقابل او روی نیزه ها خورده وحید محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شش ماهه حسین(ع) ای هرچه عطش، فرات آواره‌ی توست ای چاره‌ی دل، رباب بیچاره‌ی توست در مسلک ما رفع گرفتاری‌ها یک رو زدنِ کنار گهواره‌‌ی توست کرامت نعمت زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) صورتت ماه بود بی تردید غرق خون هم لب تو می خندید سرعت تیر بسکه بالا بود کار بابا فقط تماشا بودتا که تیر سه پر لبت را دوخت دلش از خشکی گلویت سوخت تیزی تیر یک طرف اما داغی این سه شعبه واویلا می چکد جای شیر از لبهات خون قلب تو و من و بابات خنده ها می دهد جوابم را سر بریدند آفتابم را تا ابد در غمت عزادارم بعد تو من ز سایه بی زارم تیر تا با گلوت در افتاد جان بابات در خطر افتاد شرم دارد صدای بابایت نگرانم برای بابایت تیر داده به ظاهرت تغییر گلویت را شکست چون شمشیر پدرت را ببین که حیران است بی حرکت میان میدان است می شود از حسین مگر پرسید تیر را از گلو چگونه کشید مرد مادر برو خداحافظ گل پرپر برو خداحافظ حرمله کودک مرا کشت و بعدها می زند مرا مشت و خنده های پلید و مستش که... بدتر از تیر ضرب دستش که... می کشد انتظار چشم مرا وای بر بی کسی ما اسرا بگذرم_ در حرم چه می کارند؟ نیزه ها گم شده مگر دارند؟ خاک ها را که زیر و رو کردند حرمله ها پی چه می گردند؟ می روی از حرم خداحافظ پسر بی سرم خداحافظ تا بسوزند قلب مادر تو نیزه بازی کنند با سر تو  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امان از دل رباب هی نکن گریه پیش آب رباب نرو هی زیر آفتاب رباب چنگ برصورتت نکش اینقدر اینقدر غش نکن رباب رباب از کبودی روی تو خیلی دل زینب شده کباب رباب خاک عالم سر فرات بریز که به طفلت نداد آب رباب پی اصغر نگرد دور و برت تا که پا میشوی ز خواب رباب چقدر بازوی کبودت را داده ای تاب در طناب رباب تو و زهرا دو دسته‌گل دادید اجرتان با ابوتراب رباب معجرت سوخت آری آری سوخت پارچه پیش آفتاب رباب هرکجا معجری به غارت رفت آستین تو شد حجاب رباب چشم عباس دور بردندت بین بازار بی نقاب رباب تو عزیزی عروس فاطمه ای تو کجا مجلس شراب رباب  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شش ماهه حسین(ع) رو لبت از عطش ترک نشسته به کی بگم یه ذره آبت بده اگر که بر نگشتی خوابت گرفت میسپرمت که نیزه تابت بده خواست که واسه‌ی تو آب بگیره گمون کنم که حرفاشو نشنیدن آخه نمیدونم چی شد یک دفه هلهله کردن و بهش خندیدن همین که رفتی جیگرم تیر کشید حرمله واسه پسرم تیر کشید یه جوری زد که سرت از جا پرید سرت بریده شد سرم تیر کشید دیدم صدای هلهله بلنده سر توهم فقط به مویی بنده اونجا دیدم اشک بابا در اومد حرمله هم هو میکشه میخنده نفس کشیدن برا تو سخت شد نفس کشیدن برا من سخت تر از جا پریدن برا تو سخت شد از جا پریدن برا من سخت تر بابا همیشه بچه شو با خنده رو دست میگیره و بالا میندازه اینجا ولی بابای تو با گریه خون گلوتو به هوا میندازه گرفتی انگشت بابا رو محکم دستای کوچیکتو حس میکردم منم تو خیمه با دل تپیده با گلوی تو خسّ و خس میکردم موند به دلم شعر برام بخونی تارای صوتی‌ت تراشیده شد بابات دلش به خیمه اومدن نیست سر تو بدجور آخه پاشیده شد برای خوار کردن ما کشتنت خوب میدونن خیمه قرار نداره الهی داغ بچه شو ببینه بچه زدن که افتخار نداره  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) دیشب کنار شمع از بال و پرم گفتم او می چکید و من هم از چشم ترم گفتم هر دفعه پرسیدند کارت چیست در روضه؟ مانند بابا در جوابش `نوکرم” گفتمتا تحت قبه کاملا مشغول تو باشم حاجات را به کفشداری حرم گفتم در خواستگاری اولین حرفی که مطرح شد از عشق دیرینم به تو به همسرم گفتم جای شما را هیچ کس در دل نم یگیرد و الله این را با تمام باورم گفتم «با دادن حاجات من، من را مران از خویش » این حرف را وقت یکه در پشت درم گفتم گفتم چگونه زجر زجرش داده بعد از تو هر بار که از دخترت به دخترم گفتم از خشکی لبها و ذبحت با لب تشنه امروز چندین دفعه به چشم ترم گفتم گروه شعر یا مطلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹