eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
غریبِ فاطمه گاهی غریبِ فاطمه بر زین وداع کرد گاهی ز مرکب آمده پایین وداع کرد نزدیک بود، اهل مُخیم فدا شوند از بس امام عاطفه سنگین وداع کرد دختر زیاد داشت برای همین حسین با خیمه های غمزده چندین وداع کرد چیزی نمانده بود که قالب تهی کند وقتی که زینب از همه ی دین وداع کرد مقتل نوشته است که آقای تشنه ام با یک دل شکسته و غمگین وداع کرد وقتی سپرد اصغر خود را به دست خاک یا رب چگونه لحظه ی تدفین وداع کرد مویه کُنان و موی‌کَنان شد عقیله تا معصوم با محاسن خونین وداع کرد ظهر از کنار خیمه و شب هم غریب وار با اهل بیت از ته خورجین وداع کرد گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نورحق نورحق، پیشانی‌اش از ظلمت باطل شکست حرمت آل عبا در کربلا کامل شکست کار چوب و سنگ و تیر و نیزه و خنجر نبود چهره اش در علقمه بعد از ابوفاضل شکست چوبه های تیر را با ذکر یا زهرا شکست کار تیر پهلویش دشوار شد مشکل شکست ذوالجناح آهسته آقا را لب مقتل گذاشت دید وقتی دنده اش را نیزه ناغافل شکست خاک بر چادرنماز زینب کبری رسید بادبان کشتی پهناوری در گِل شکست داشت با چشمان خود میگفت زینب جان نیا گوشه‌ی ابروی او را چکمه‌ی قاتل شکست سینه ی شاه دو عالم قیمتش عرش خداست دشمن او عرش را با قیمتی نازل شکست طعنه زد: «کو ساقی کوثر که سیرابت کند؟» شمر روی سینه اش هر قدْر میشد دل شکست نرم کردند استخوان های تنش را نعل ها استخوان هایی که از داغ ابوفاضل شکست گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا مستقیماً به دلِ مضطرِ زینب می‌رفت نیزه ای که به تن شاه مُوَرَب می‌رفت مقتل از خونِ جراحاتِ تنش تَر شده بود خون او در رگ‌ِ خشکیده‌ی مذهب می‌رفت اسبِ آغشته به خونش به حرم می آمد خبرش تا به حرم با سُمِ مرکب می‌رفت راه را تا دلِ گودال نشانش می‌داد ردِّ خونی که به تسلیت زینب می‌رفت بود ارثیه‌ی این قوم شهادت اما شمر ای کاش به گودال مودب می‌رفت از خدا بی‌خبری بر روی عرش سینه‌ش تا شود نزد خداوند مقرب می‌رفت نامرتب شدن پیکر او علت داشت بر تنش نیزه و شمشیر مرتب می‌رفت نیزه‌ی دست سنان قاتل او شد،چون داشت بیشتر خونِ تن از ناحیه‌ی لب می‌رفت سنگ میرفت خطا.. ؛ تیر نمی‌زد خورشید.. نوه‌ی شمس و ضحٰی مقتل اگر شب می‌رفت می‌چکید از ته خورجین به زمین نورِ گلوش داشت خورشید کجا در دل آن شب می‌رفت؟! زینب از کرب‌وبلا، بعد برادرهایش با دلی از غم‌ و از داغ لبالب می‌رفت موقع آمدنش سایه‌ی او دیده نشد موقع رفتنش اما چه مُعَذّب می‌رفت گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سالار زینب(س) پیکرش تا جدا جدا می‌شد کار زینب خدا خدا می‌شد آیه‌ی محکم کتاب خدا زیر خنجر هجا هجا می‌شد روی آن تن که جای بوسه نداشت زخم تازه چگونه جا می‌شد؟ کشتن او که قیل و قال نداشت بخدا بی سر و صدا می‌شد تا که می‌خواست پا شود از جا استخوان شکسته تا می‌شد پیرها با عصا ته گودال بر تنش می‌زدند تا می‌شد پیکرش را که پشت و رو کردند زخم ها تازه داشت وا می‌شد کاش پیش از رسیدن زینب شمر از روی سینه پا می‌شد او که جان جهان به قربانش داشت قربانی از قفا می‌شد مثل دل کندنِ حرم از او سر مگر از تنش جدا می‌شد!! کاش جای دوازده ضربه به همان نحر اکتفا می‌شد وقت غارت شدند شاد، انگار داشت حاجاتشان روا می‌شد گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وقتی ندارم سرپناهی غیر از اینجا من دستم به دامانت نکش از دست من دامن شانی برای خویش قائل نیستم اصلا خب نوکرانی بهتر از من داری اما من..‌. پیدا نخواهم کرد از تو بهتر اقایی تنها تو را دارم حسین از دار دنیا من خوب و بد عالم به زیر پرچمت جمع اند هستم میان گریه کن های تو حتی من مانند حر که عاقبت او را بغل کردی وا میکنی اغوش خود را _میرسم تا من از دوستی با غیر تو خیری نمی بینم تنها تو هستی که رفاقت می کنی با من سرمایه ای دارم اگر قطعا خودت هستی اصلا که را دارم بجز اولاد زهرا من ؟ کی رو زدم چیزی طلب کردم به جز اینکه سالی فقط یک کربلا دارم تمنا من امشب برایت دخترت مرثیه می‌خواند آزرده شد روحم همانند تو بابا ! من آن که سرش پی در پی افتاد از نوک نی تو آن که کنار نیزه ات افتاده از پا من ماه کبود من بیا تا صبح بشماریم تو بیشتر از شمر سیلی خورده ای یا من؟  علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا صاحب الزمان(عج) کاش من را بیقرار تاب گیسویی کنی سرنوشتم را اسیر طاق ابرویی کنی اشک را از دست دادن، سوی چشمم را گرفت این دل تاریک، بیتاب است سوسویی کنی با همین حال خراب از خانه ام بیرون زدم کی می آیی از منِ دلتنگ، دلجویی کنی پشت در ماندم، منِ درمانده را، راهم بده روسیاهی آمده ... خوبست خوشرویی کنی گرچه من از بدترین، بدکارها هم بدترم از کسی نشنیده ام از بنده بدگویی کنی گر نمیخواهی مرا، من جای دیگر می روم موقع رسوا شدن، باید تکاپویی کنی خیمه ام را آب و جارو می زنم، یک سر بیا قبل از اینکه قبر من را آب و جارویی کنی دست خالی مرا خاک نجف پُر می کند تا مرا با مرتضی مهمان بانویی کنی من که میدانم دوای درد من کرببلاست کاش از دردم بپرسی، فکر دارویی کنی به خدا دلواپسم، یعنی مُحرّم زنده ام... تا که عاشورا مرا خرج هیاهویی کنی کاشکی با گریه ام در روضه ی جدّت حسین کار مرهم، روی عمق زخم پهلویی کنی آه ای باد صبا آهسته تر! باید تو هم ... با پریشان مادر او، شانه بر مویی کنی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا پادشاه تشنه بی حالی چرا زیر دست وپای دجالی چرا درسراشیبی گودالی چرا چانه رابرخاک می مالی چرا اینکه با پا پشت و رویت میکند نیزه اش رادر گلویت میکند بین مقتل کاربه دعوا کشید هرکسی آمد تو را با پا کشید کار به مُزد ذوی القربی کشید نیزه دندان تو را از جا کشید ذکرمی گویی و بی حد می زنند این اراذل ضربه را بد می زنند شمر دارد سرفرازی میکند پشت زن ها یکه تازی می کند درحرم گردن درازی میکند باسرتو نیزه بازی می کند یک طرف زن ها زغم مو میکشند یک طرف اوباش النگو میکشند حسین قربانچه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جان جلوه‌ی حق روی خاک، از کینه‌ی باطل شکست صورتش از سنگهای مردم جاهل شکست شمر آمد بین گودی، مادرش ازحال رفت با نشستن روی سینه، انبیا را دل شکست مثل قصابی که با مذبوح بد تا می‌کند استخوان گردنش را بی حیا کامل شکست سینه ای که نیزه خورده حاجتی بر نعل نیست پشت او هم از غم و داغ ابوفاضل شکست تن رها ماندو سرش در زیر پا بازیچه شد ابروی ارباب ما از چکمه‌ی قاتل شکست تا عقیله ابروی بشکسته را بر نیزه دید زد چنان سر را که گویی چوبه‌ی محمل شکست محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای خسته‌ی لب تشنه‌ ای خسته‌ی لب تشنه‌ی از حال رفته رفتی و بعد از رفتنت خلخال رفته رفتی ندیدی خواهر پرده‌نشینت مانند حیدر در دل جنجال رفته از مرکبت پیداست زخم بی‌شمارت خون تو تا زیر گلو از یال رفته طوری شکستم در همین یک ساعت انگار از عمر بی تو بودنم صد سال رفته من ماندم و یک لشگر و دنیایی از غم بعد از تو اوقاتم بر این منوال رفته یک ماهِ شش‌ماهه به پشت خیمه دفن است برخیز که دشمن به استهلال رفته رفتند طفلان پابرهنه بین صحرا خار مغیلان هم به استقبال رفته بی هوش نه، یک عده دختر مُرده بودند معلوم شد حالا که قیل و قال رفته از رنگ و روها می‌توان فهمید این را در این هیاهو چه کسی گودال رفته وقتی عروسک هست دست شمر یعنی در غارت خیمه همه اموال رفته آزاد شد آب و اسیران جان گرفتند آزاد شد آب و رباب از حال رفته آزاد شد آب و رقیه کاسه در دست دنبال لب های تو تا گودال رفته گروه شعر یامظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ذبح عظیم مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید راوی داستان به غروب منا رسید پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب باد مخالف آمد و ابر بلا رسید بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید از تل زینبیه سرازیر شد زنی آری رسید خواهرش اما کجا رسید جایی که حنجری شده درگیر خنجری جایی که جان او به لب تیغ ها رسید جشن است! دور هلهله‌ ها هم گذشت و حال هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید  سید میلاد حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا الله به جز از کشتن یارت سخنی مانده مگر؟ ای گل سرخ برایت چمنی مانده مگر از تل اینگونه سرازیر نشو می افتی گیرم آیی تو به گودال ، تنی مانده مگر چه جوابی برسد از لب پاشیده شده به سلامت چه علیکی ، دهنی مانده مگر این که خاکی نشود امرِ محال ست بدان از چه خاکی نشود ، پیرهنی مانده مگر بین گودال فقیری اگر آمد تو بگو دست خالیست ، عقیق یمنی مانده مگر می روی سوی چه ؟ از مقتل مقصود امروز جز به آغوش برادر وطنی مانده مگر پرچم شاه دگر دست تو افتاده ، بگیر چون تو در دشت بلا شیر زنی مانده مگر  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وداع خواهرت گویند وداع خواهرت طول کشید چون بوسه به جای مادرت طول کشید از جای کشیدن قدم هات به خاک پیداست بریدن سرت طول کشید قلب همه را پر از تأسف می کرد دارایی خیمه را تصرف می کرد از بس پی آزار حرم ، حرمله بود گاهی به رباب آب تعارف می کرد گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹