eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
160 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
سر زده مهمان من شدی بابا خوش آمدی چه عجب مال من شدی شبهای قبل وقف حسین و حسن شدی چیزی بمن نگفتی از این راز سر به مُهر اصلاً چه شد که سر زده مهمان من شدی از ابتدای ماه نگاهم به این در است لاغر شدی نهیف شدی دل شکن شدی با من سکوتِ محض نمی کردی ای دریغ ای ناطق خدا چقدر کم سخن شدی بابا بجان تو دل من شور می زند با بانوی بهشت مگر هم سخن شدی این حالَتَت شبیه به حالات مادر است حالا چه شد که این همه فکر کفن شدی اینقدر ذکر آیه ((انّا اِلَیه)) چیست؟ گویا که حاملِ خبرِ پَر زدن شدی افطار تا سحر سخن از وصل می کنی آماده اراده کشته شدن شدی مرغان خانه هم دم از این داغ می زنند انگار خویش باعث این خواستن شدی بابا نگفتم از حرمِ زینبت مرو؟ رفتی ز پیش زینب و خونین بدن شدی گفتی بمن که زینبِ ام المصائبم باید کنم نظاره که چه خونین دهن شدی ضربت به فرق شاه ولایت روا نبود آیا همین مقدمه کربلا نبود محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مردی میان نخلستان صدای هق هقِ مردی میان نخلستان حکایت جگری پاره پاره را دارد ز دست مردمی از جنس سنگ سی سال است میان حنجره‌اش بغض بی صدا دارد هرآنچه غصه و غم بود در دلش جا شد فقط خدا صحه‌ی صدر را به او داده کنار نخل سرافکنده‌ای شبی دیگر میان سجده به یاد مدینه افتاده نمی‌رود ز دلش خاطرات آن کوچه که پیش او همه‌ی هستی‌اش زمین افتاد اگرچه تیغ به دادِ دلش رسید اما درست لحظه‌ی تدفین فاطمه جان داد میان بسترش افتاده غرقِ در خون است شبیهِ فاطمه دردی به رویِ سر دارد برای اینکه به بالینِ او رسد زهرا هنوز منتظر است و به در نظر دارد به زحمتی تنِ خود را کمی تکان داد و نشست رو به روی زینب و تأمل کرد همی‌نکه خاطره‌ها بینشان تداعی شد دوباره روضه‌ی زهرا میانشان گل کرد یکی یکی همه را تا مرور می‌کردند حسن تمام تنش مثل بید می‌لرزید و نام قنفذ ملعون که در میان آمد شبیه طفل کتک خورده باز می‌ترسید چگونه می‌شود اینکه زنی زمین بخورد خدای صبر نشیند به او نظاره کند چگونه می‌شود اینکه میان کوچه، علی نظاره‌ای به دو گوشی که گشته پاره کند رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
محراب غرق آتش مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو شالش گرفت حلقه‌ی در : جانِ من مرو پیشِ یتیمها پدری سر به زیر رفت این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت مسجد رسید روضه‌ی خود را به پا کُنَد مسجد رسید قاتل خود را صدا کند تا ضربه خورد بُغضِ پریشانی‌اش شکست تا ضربه خورد صفحه‌ی پیشانی‌اش شکست جبریل پیشِ ضربه‌ی او شهپرش گرفت از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش اُفتاده مثلِ فاطمه‌اش وای با سرش محراب غرق آتش و سیلی و دود شد سر ضربه خورد گوشه‌ی چشمش کبود شد خَم شد گمان کنم که به دیوار خورده است شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده است خون می‌چکید از سر و روی و محاسنش زهرا رسیده بود ، در آغوش محسنش رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود چشم انتظار دارد علی خانه میرود آهسته گفت آه عبا را رها کنید زینب دَمِ در است مرا رویِ پا کنید ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت یا باز چشم زینب کبراش را گرفت اینبار شُکر که زینب عبا ندید اینبار شکر که او بوریا ندید  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مهمان منی امشب که مهمان منی با چشم تر بابا خیلی هوای وصل داری بیشتر بابا من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوای روضه‌های فاطمه داری انا الیه الراجعون را زمزمه داری دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی بر خوردن نان و رطب اصرار می‌کردی نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری یافاطمه یافاطمه روی لبت داری سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی این روزهای آخری جانکاه می گفتی در سجده هایت ذکر یا الله می گفتی سبحانَ یا قدوس را با آه می گفتی آهِ دلت را امشب از سینه برو‌ن کردی قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی باید بمانی سایه‌ی بالا سرم باشی دلواپس جسم حسین و معجرم باشی ای دلشکسته قوتِ بال و پرم باشی حالا که مادر نیست جای مادرم باشی سی سال، بعد مادرم مویت پریشان است شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب خیلی شدی دلتنگ روی همسرت امشب این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب اصرار من را گوش کن من دخترت هستم دلواپس این حال گریه آورت هستم گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی این قامت استاده‌ات را واژگون کردی از خون فرقت پیکرت را لاله گون کردی نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی رفتی و حالا آمدی و من پر از دردم دلشوره دارم می‌زنم بر سینه‌ام هر دم زخم سرت را دیدم و دور تو می‌گردم یاد شکستگیِ دست مادرم کردم یادت می‌آید ضربه‌ی مسمار را بابا حوریه در بینِ در و دیوار را بابا محراب، غرق خون شد از فرق سرت، اما خیلی شبیهِ مادری در بسترت، اما بعد از تو رحمی نیست بر این دخترت، اما گفتی به من محکم گره زن معجرت، اما بالای جسمت ای پدر غرقِ محن هستم دلواپس جسم حسین بی کفن هستم  رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خونِ سَرَت بند آمده تا صبح گردِ بسترت آرام می‌پرم شاید دوباره بال بگیری کبوترم شد قسمتم دوباره پرستاریَت کنم بابا بگویم و تو بگویی که دخترم... از بس که قطره قطره‌ی خون‌ات گرفته‌ام خون لخته بسته است تمامیِ معجرم شُکرِ خدا که خونِ سَرَت بند آمده دیدی چه کرد چادر خاکی مادرم حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مهمان زهرا(س) خدایامشکل ازکارمن مشکل گشاواکن گره واکردی ازکارم،مرامهمان زهرا(س)کن اجل،ازبعدزهرا(س)منتظربودم که برگردی بیاامشب علی(ع)رابین شهرکوفه پیداکن من ازتویاددارم،فاطمه(س)اجل وفاتی را بیامرگ مراازحق بجای من تمناکن نشان من نمیدادی اگرآنروزرویت را کنون رخسارسیلی خورده ی خوراهویداکن طبیبم رابگوزینب(س)که من دارونمیخواهم زخاک قبرزهرا(س)زخم فرقم رامداواکن توای کوفه هرآنچه خواستی برمن جفاکردی گذشت آب ازسرم اماتوبازینب(س)مداراکن سعید خرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
طاقتِ ديدن نداشتى فَرقِ مرا تو طاقتِ دیدن نداشتى هِجده سَرِ بُریده ببینى چه میکُنى اینجا همه به گریه ى توگریه میکنند خَنده به اَشک دیده ببینى چه میکُنى خون ریزد از شِکافِ سَرَم خونجگرشدى جسمى به خون طپیده ببینى چه میکُنى تو یکسره به چشم پدر بوسه میزنى تیرى درونِ دیده ببینى چه میکُنى وقتى که میرسد، زِشَریعه، حُسین ع را با قامَتى خَمیده ببینى چه میکُنى من پیکرم به غیرِ سَرَم لطمه اى ندید جسمى به خاک ، دَریده ببینى چه میکُنى طفلانِ دربِدر به بیابانِ کربلا چون آهوىِ رَمیده ببینى چه میکُنى یک ضَربه زَدبه فرقِ سرم راحتم نمود تو قَتلِ صبر، دیده ؟ببینى چه میکُنى سعید خرازى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چشم براهم یاراست درد دلهام برای تو حسین(ع) بسیار است بسته ام بار سفر،چشم براهم یاراست خوشی عمر،مرابودبه نه سال فقط بعدزهرا(س)علی(ع)ازدست فلک بیزاراست ابن ملجم به خیالش که مراکشت ولی قاتل اصلی من ضرب درومسماراست حسن(ع)ازکوچه چه دیده است که لکنت دارد که هنوزم که هنوزاست،گلم بیماراست به ابوافضل(ع)سپردم که کنارت باشد اوگرفتارتوودرهمه جاغمخواراست بیشترازهمه دلواپس زینب(س)هستم که به هرشهر،اسیرسرهربازاراست زیورآلات به همراه مبرکرب وبلا لذت مردم کوفه به طلابسیاراست لشکر کفر اگر، معجری ازسر بردند تو توکل بخدا کن که خدا ستار است سعید خرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چه کنم بعد تو با غمت ای حضرت مولا چه کنم با دل غم زدهء عترت طاها چه کنم پسرانم به فدایِ پسرانِ زهرا با غم بی کسیِ زینب کبری چه کنم خانه بی روی تو غمخانهء من شد ، اما با ردِ خونِ سرت کنج مصلّا چه کنم بی تو درمانده ترین مادر تاریخ منم بی تو در سیل بلا یک زن تنها چه کنم سیر کی میشود این قوم به یک ضربت تیغ جگر پارهء در طشت حسن را چه کنم یادگاری دو کفن مانده ز زهرای بتول با حسینت که شود کشته به صحرا چه کنم گر سرت گشت دو تا بر سر تن باقی بود با سرِ همسفرِ نیزهء اعدا چه کنم  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹