مژده ماه
خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده
ای ماه! مژده رمضانی به ما بده
مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و
باد صبای مشک فشانی به ما بده
بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را
آواره ایم... جا و مکانی به ما بده
از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم
از پا نشسته ایم... توانی به ما بده
از سفره ای که وقت سحر پهن می کنی
مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده
`با روضه حسین نفس تازه می کنیم”
روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده
محمد بیابانی
#جمکران #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_هیات #گل_نرگس #محمد_علی_بیابانی #یوسف_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است
هوای شعر برای بقیع دلگیر است
نفس کشیدن بین غبارها سخت است
سرودن از حرم بی مزارها سخت است
چگونه شعر بگوید دلی که می گیرد
الا بقیع! چرا شاعرت نمی میرد
قرار نیست تو را بی سبب بهانه کنم
ولی بگو که دلم را کجا روانه کنم
کبوتری که در این خانه لانه داشته است
در آستان رضا آشیانه داشته است
چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است
دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است
بقیع، سامره و کربلا و مشهد نیست
در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست
بقیع مثل نجف نیست تا که مهمانش
به راحتی بنشیند میان ایوانش
ولی بقیع، بهشتی ست با چهار مزار
بقیع مژده سالی ست با چهار بهار
چهار مظهر غربت چهار تن مظلوم
چهار قبر غریب از چهارده معصوم
فقط میان بقیع است این قرار و تمام
به یک سلام شوی زائر چهار امام
ولی نه، آه دلم ناتمام مانده هنوز
به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز
سلام از عمق دل دیده ای که پُر ابر است
به مادری که بدون حرم نه بی قبر است
اگر سلام تو آتش به سینه ات افروخت
از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت
مرا ببخش! نمی خواهم آتشت بزنم
چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم
ز هرُم شعله ی در یاس را که پژمردند
در آن هجوم علی را به ریسمان بردند
میان تلخی آن صحنه ی غبارآلود
شکست قامت مرد و مدینه شاهد بود
از آن غروب غم انگیر چند سال کذشت
که باز خاطره ی کوچه از خیال گذشت
مدینه همدم اندوه دودمان علی ست
و باز شاهد مردی ز خاندان علی ست…
…که باز آمده آتش در آستانه ی او
هزار شکر که محسن نداشت خانه ی او
رسیده اند که از باغ، لاله را ببرند
امام صادق هفتاد ساله را ببرند
تصورش چقدر سخت می شود ای وای
بزرگ طایفه در کوچه می دود ای وای
کسی نگفت مگر پیرمرد بردن داشت؟!
تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت؟!
میان گریه ی آرام او بلند نخند
به دست بی رمقش لااقل طناب مبند
میان سینه ی او روضه ی مدینه به پاست
طنین روضه اش از وای مادرش پیداست
عزیز فاطمه را بی اراده می بردند
همه سواره و او را پیاده می بردند
دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب
دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب
اگرچه رفت ولی قامتش خمیده نبود
به نی مقابل چشمش سر بریده نبود
اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت
به جای جای تنش رد تازیانه نداشت
محمدعلی بیابانی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #محمد_علی_بیابانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عمه سادات
ای روزهای تار! ای شبهای دور از ماه
ای بیقراریهای دائم با دلم همراه
ای بغضهایی که میایید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله
ای بغضهای بیقرار روز و شبهایم
من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم
هرچند گریانم تبسم میکنم امشب
بیتاب، رو بر جانب قم میکنم امشب
در کوچههایش خویش را گم میکنم امشب
انگار با زهرا تکلم میکنم امشب
در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست
با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست
ای آشنای بیقراریهای این مردم
با تو رسیده تا مدینه پای این مردم
رنگ حقیقت یافته رویای این مردم
یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم
ای حامی امروز من فردا مرا دریاب
یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب
اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را
بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را
دریاب شور اشکهای شوق مادر را
حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را
معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب
دیده به رخسار رضا وا میکند امشب
آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد
از عطر یاس فاطمه دنیا معطر شد
شأن نزولش آیههای سبز کوثر شد
آنروز در تقویم شیعه روز دختر شد
بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم! دختران سرزمینم را
در خاک مرده بذرهای علم میکاری
فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری
در سایه ات دفنند عالم های بسیاری
گلپایگانی، حائری، علامه، خوانساری
شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند
آه ای کریمه ای ملیکه عمه سادات
با کوله باری آمدم لبریز از حاجات
برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات
پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات
تا که به زودی زائر صحن رضا باشم
آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم
محمدعلی بیابانی
#شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت #محمد_علی_بیابانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کبوترهای بی بال
یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما
باز هم میل زیارت کرده ایم از راه دور
نیت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما
ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما
نمره ی ما صفر شد از بیست اما در عوض
زندگی ما همه از صفر تا صد با شما
خطّه ی ما تشنه ی آب حیات و نور بود
خشکسال خاکمان اما سر آمد با شما
این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم
برکتش از توست «یا من یکشفُ کلَّ الهُموم»
سرپناه نا امیدان مأمن مأیوس ها
ایستگاه آخرِ ای کاش ها، افسوس ها
گرم در رویای صحن و گنبد و گلدسته هاست
زائر دلخسته و بی خواب از کابوس ها
نور گیرد ماه، تا شب های جمعه در حرم
می طراود نغمه ی یا نور و یا قدوس ها
می رسند از راه زائرها، ملائک گردشان
فرش زیر پایشان هم شه پر طاووس ها
در ازای قطره هایی اشک با خود می برند
از اجابت، از کرم، از لطف... اقیانوس ها
هر که صید توست دیگر در قفس محبوس نیست
در گل ایرانیان خاکی بغیر از طوس نیست
من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است
طائر پر بسته صیاد باشم بهتر است
زاده ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست
از اهالی رضا آباد باشم بهتر است
هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی
من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است
راستی با خود مریضی لاعلاج آورده ام
پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است
عقده ی کورم به لبخند ملیحت باز شد
دست های بسته ام پای ضریحت باز شد
عاقبت یا ساکن خاک خراسان می شوم
یا شهید جاده ی مشهد به تهران می شوم
زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است
یا کبوتر یا که آهو یا که انسان می شوم
در زیارت ها سرم پایین تر از قبل است و من
پشت ابر گریه ها از شرم پنهان می شوم
بازدید هرکه هربار آمده پس می دهی
و من از کم آمدن هایم پشیمان می شوم
خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می کنم
روزی آخر شاعر دربار سلطان می شوم
پاسخ این خواهشم در بند امضای شماست
الغرض یک حرف دارم باتو آن هم کربلاست
محمدعلی بیابانی
#آفتاب_هشتم #امام_الرئوف #شعر_ولادت_امام_رضا #شمس_الشموس #علی_ابن_موسی_الرضا #محمد_علی_بیابانی #مشهد_شعر_آیینی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
به نام عشق به نام خدا به نام علی
شروع می کنم این شعر را به نام علی
هزار مرتبه ممنون مادر و پدرم
که کرده اند مرا آشنا به نام علی
برو به طوس، برو كاظمين و سامرا
برو مدينه برو کربلا به نام علی
نهاده اند سرم تاج جاه و عزت را
قدم گذاشته ام هر کجا به نام علی
به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است
همينكه مي تابد آفتاب نام علی
تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی
خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی
زمان رو شدن گنج های راز شده
که روشن از دل ویرانه ی حجاز شده
چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا
که بر ظهورش لب های کعبه باز شده
ببین تواضع معبودهای سنگی را
حقیقت آمده، در سجده هر مجاز شده
و بی نیازی مخصوص آسمان ها بود
علي رسيد و زمین نیز بی نیاز شده
و ان یکاد نخوانید که برای علی
زمین پر است از آیات در فراز شده
رسید حضرت قرآن و از درون میخواند
برای احمد از آیات مومنون میخواند
بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا
اگر قلم نزنم در حد و حدود خدا
کسی به چشم خدا را ندید و تو دیدی
تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا
زمان خلقت نور تو را که می داند؟
تو نیز بوده ای از آن زمان که بوده خدا
روانه است به سمت علی و آل علی
همیشه تیر سلام خدا درود خدا
فضائل تو اگرچه زیاد، باز کم است
یقین فراتر از این ها تو را ستوده خدا
به حق عشق، به حق علی و آل علی
خدا نصیب کند باز هم وصال علی
خدا نصیب کند باز هم سفر به نجف
ببر دوباره مرا باز هم ببر به نجف
نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار
گشوده است خدا از بهشت، در به نجف
به نیت همه ی مادران مدینه برو
بیا به نیت پابوسی پدر به نجف
هزار بار نظر سمت کعبه بردن را
معاوضه نکنم با یکی نظر به نجف
اگر بناست که در کربلا بمیرم، کاش
که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف
هزار مرتبه ما را به کربلا ببری
نرفته ایم به زیبایی نجف سفری
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
#محمد_علی_بیاباني
@hadithashk
پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را
امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت
دست ارادت های ما سجاده ها را
خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب
آنی بگیرد دست این افتاده ها را
بعد از پدر حالا پسر می آید از راه
خدمت کنید آقا و آقازاده ها را
این دومین نوریست که تا منجلی شد
او هم علی بن حسین بن علی شد
در آسمانم ماه را می بینم امشب
گمراهم اما راه را می بینم امشب
چشم سرم را بستم و با دیده ی دل
لبخندهای شاه را می بینم امشب
ارباب خوشحال است و من در دست هایم
مال و منال و جاه را می بینم امشب
در چشم های این علی دارم علی را
یا که رسول الله را می بینم امشب
می آید و با هر قدم در زیر پایش
جان های خاطرخواه را می بینم امشب
حالا که آقای دعا دارد میاید
ما را خدا ای کاش قربانش نماید
فخر است امشب آسمان را بر زمینش
می خندد و افلاک حیران طنینش
دست حسین بن علی امشب رکاب و
روی علی بن حسین آمد نگینش
بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداخت
وقتی که لب های علی شد بوسه چینش
خالی ست جای فاطمه هرچند اما
خوابیده با لالایی ام البنینش
در سوم شعبان رسید از راه, شاه و
در پنجمین روزش رسیده جانشینش
روح دعا, مرد خدا, جان حسین است
او وارث ملک سلیمان حسین است
با تیرهایی که روان از چشم جادوست
صید غزال نرگس او هرچه آهوست
حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد
عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست
حالا که سجاد است و زین العابدین است
محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست
محصول پیوند عرب ها و عجم هاست
طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست
چون همسری پادشاه کشور عشق
این افتخار مادری شهربانوست
این افتخار مردم این آسمان است
اربابمان داماد ما ایرانیان است
با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده
در راه اثباتت حجر لب باز کرده
نه دوستانت که ید عقده گشایت
از دشمانت هم گره ها باز کرده
حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت
در علم حرفی تازه را آغاز کرده
شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس
آموزگار آسمان! ممتاز کرده
هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده
تا قاب قوسین خدا پرواز کرده
هروقت میخواهم که قلبم را بشویم
باید `الهی لاتودبنی” بگویم
با دست ...
#شعر_آیینی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_سجاد #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین #محمد_علی_بیابانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد
دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد
دلم میخواست پایم امشب از ماندن حذر می کرد
به قبرستان دلگیر ابوطالب گذر می کرد
دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم
دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم
اگر که مکه انگشتر شود بی شک نگین آنجاست
مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست
یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست
چرا که مرقد خاکی ام المومنین آنجاست
شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را
به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را
سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو
سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو
سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو
سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو
تو حیی، زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است
تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است
قدم هایت ندیده هیچ گاه از پا نشستن را
نکردی صرف، ای سرو سهی فعل شکستن را
چگونه می توان فهمید اینسان چشم بستن را
به سودای یتیم مکه از دنیا گسستن را
برای تاجری چون تو که در مکه سرآمد بود
همه دیدند که سرمایه ات عشق محمد بود
الا یا کاشف الکرب محمد سیب لبخندت
سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت
به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت
تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت
جز اینکه خواجه ی لولاک، احمد همسرت باشد
گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد
الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه
الا ای ترتبت تو قبله گاه دیگر مکه
الا ای سایه ی دست کریمت بر سر مکه
یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه
قرار دل! دلم را عاری از هر بیقراری کن
کریمه! باز مهمانت رسیده سفره داری کن
میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت
پر از فریاد بی تابی ست بر لب های خاموشت
صدای گریه ای گویا طنین افکنده در گوشت
ببین زهراست که بی تاب افتاده در آغوشت
نگاهت حس تلخ لحظه های واپسین دارد
وصیت هایت امشب حرف هایی آتشین دارد
گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی
و داری خانه ای با آتش بسیار می بینی
کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی
میان پهلوی گل تیزی یک خار می بینی
ببین که دست های تازیانه می رود سویش
همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش
#شعر_شهادت_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#محمد_علی_بیابانی
@hadithashk
نه باورم نمی شه که اومدم
باور نمی کنم مسافر شدم
اگه که خوابم من و بیدار نکن
چه خوبه خواب اینکه زائر شدم
خوبا همه جمعن و من بینشون
یعنی که این بدم سعادت داره
من؟! اربعین؟! راه نجف کربلا؟!
رویاهام انگار که حقیقت داره
حقیقته میخام بیام کنارت؟
با اینکه بیشتر شبیه خواب شده
نمی دونی وقتی که راهی شدم
پشتسر من چه دلایی آب شده
خودت بگو حالا به غیر روضه
کجا برن از کربلا مونده ها
سلام اول من و قبول کن
از طرف تموم جامونده ها
هر چی توقع تو از من کمه
رو دوشم التماس دعا زیاده
شاه دو عالم کرمت رو برم
دور و برت چقد گدا زیاده
یه شب توی یکی از این موکبا
انگاری روحم از بدن جدا شد
آخه تو آسمون کبوتر دیدم
یهو دلم تنگ امام رضا شد
نمی دونم کی و کجا از آقا
دوای زخم سینه مو گرفتم
فقط این و میدونم آخر امسال
برات اربعینم و گرفتم
حالا میخوام یه سر برم زیارت
به نیت آقای مهربونم
میرم توی گودال قتلگاه و
روضه یابن شبیب و می خونم
یابن شبیب جدم و سر بریدن
جدم با شمیر و دشنه کشتن
ذبیح و قبل کشتن آبش می دن
یابن شبیب جدم و تشنه کشتن
یابن شبیب مدینه تکرار شد و
دنیا روی سرامون آوار شد و
فقط یه حرف می زنم و رد می شم
ناموسمون راهی بازار شد و....
#اربعین
#محمد_علی_بیابانی
@hadithashk
ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار
ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار
اسلام در مصیبت تو می شود یتیم
دین در فراق روی تو بی تاب، بیقرار
ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر
تا روی گنبدت بنشینیم چون غبار
هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود
چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار
رفتی و از مدینه ی تو رفت دلخوشی
کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار
سر زد پس از تو ای به همه خلق مهربان
از امت تو آنچه نمی رفت انتظار
هرچند از تو غیر محبت ندیده بود
اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار
گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در
یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار
گر می گرفت آتش کینه به خانه و
می رفت سمت پهلوی گل دست های خار
آن دست که به بازوی زهرا قلاف زد
انداخت دور گردن مولا طناب دار
در بین کوچه باز همان دست آمد و
دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار
#شعر_شهادت_حضرت_رسول_اکرم
#دهه_آخر_صفر
#محمد_علی_بیابانی
@hadithashk
گرچه چشمان مرا اشک غمت پر می کند
تا قیامت بر غمت چشمم تفاخر می کند
می رسد آن روز که نان شب هجر تو را
رونق بازارت ای خورشید! آجر می کند
درد هجران تو و داغ فراق این دو ماه
قلبمان را بیشتر غرق تاثر می کند
چند روزی هست بی تابم چه چیزی بعد از این
جای خالی دو ماهه روضه را پر می کند
آنچه دردم را تسلا می دهد این است که
مادرت از این عزاداران تشکر می کند
در روایت دیده ام روز قیامت فاطمه
اشک های روضه را می گیرد و در می کند
باز آقای خراسان است که پایان ماه
از عزاداران پذیرایی درخور می کند
#مناجات_امام_زمان_عج
#وداع_ماه_صفر
#دهه_آخر_صفر
#محمد_علی_بیابانی
@hadithashk
پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را
امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت
دست ارادت های ما سجاده ها را
خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب
آنی بگیرد دست این افتاده ها را
بعد از پدر حالا پسر می آید از راه
خدمت کنید آقا و آقازاده ها را
این دومین نوریست که تا منجلی شد
او هم علی بن حسین بن علی شد
در آسمانم ماه را می بینم امشب
گمراهم اما راه را می بینم امشب
چشم سرم را بستم و با دیده ی دل
لبخندهای شاه را می بینم امشب
ارباب خوشحال است و من در دست هایم
مال و منال و جاه را می بینم امشب
در چشم های این علی دارم علی را
یا که رسول الله را می بینم امشب
می آید و با هر قدم در زیر پایش
جان های خاطرخواه را می بینم امشب
حالا که آقای دعا دارد میاید
ما را خدا ای کاش قربانش نماید
فخر است امشب آسمان را بر زمینش
می خندد و افلاک حیران طنینش
دست حسین بن علی امشب رکاب و
روی علی بن حسین آمد نگینش
بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداخت
وقتی که لب های علی شد بوسه چینش
خالی ست جای فاطمه هرچند اما
خوابیده با لالایی ام البنینش
در سوم شعبان رسید از راه, شاه و
در پنجمین روزش رسیده جانشینش
روح دعا, مرد خدا, جان حسین است
او وارث ملک سلیمان حسین است
با تیرهایی که روان از چشم جادوست
صید غزال نرگس او هرچه آهوست
حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد
عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست
حالا که سجاد است و زین العابدین است
محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست
محصول پیوند عرب ها و عجم هاست
طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست
چون همسری پادشاه کشور عشق
این افتخار مادری شهربانوست
این افتخار مردم این آسمان است
اربابمان داماد ما ایرانیان است
با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده
در راه اثباتت حجر لب باز کرده
نه دوستانت که ید عقده گشایت
از دشمانت هم گره ها باز کرده
حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت
در علم حرفی تازه را آغاز کرده
شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس
آموزگار آسمان! ممتاز کرده
هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده
تا قاب قوسین خدا پرواز کرده
هروقت میخواهم که قلبم را بشویم
باید `الهی لاتودبنی” بگویم
با دست ...
#شعر_آیینی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_سجاد #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین #محمد_علی_بیابانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مقدر بود زهرا جان ختم الانبیا باشد
علی هم دست در دست نبی دست خدا باشد
مقدر بود در دست رسول اله و اولادش
زمین باشد زمان باشد تمام ماسوا باشد
میان بانوان عالم اما یک نفر باید
که محبوب حبیب اله، عشق مصطفی باشد
علی آیینه احمد حسین آیینه زهرا
ولی آیینه روی خدیجه مجتبی باشد
به پاس زحمتش در راه دین زهرا نصیبش شد
علی داماد او گردید تا حقش ادا باشد
از او محروم شد دنیا و گرنه فاش میدیدند
که او هم در حدیث فاطمه تحت الکسا باشد
نه تنها خود کریمه، مادر نسل کریمان است
که هم خیرالنسا هم مادر خیرالنسا باشد
به این بانو فقط کافیست چیزی منتسب گردد
پیمبر دوستش دارد خزف باشد طلا باشد
عجب حسن ختامی! ده شب ماه خدا دارد
نفسهای خدیجه ضامن هر ربنا باشد
اجابت را میان دست خود ناگاه میبیند
اکر نام خدیجه مُهر آن دست دعا باشد
نه تنها ما حسین از تربت او توشه میگیرد
عجب شأنی! که قبرش ملجأ آل عبا شد
کسی که نام او قبل از انا بن الحیدر کرار
رجزهای حسین بن علی در کربلا باشد
چنان باغ فدک در روز روشن غصب شد نامش
که ام المومنین تنها بر این مادر روا باشد
کسی که هستیاش خرج خدا شد لحظهٔ آخر
تقاضایش ز احمد با خجالت یک عبا باشد
عبا را داد، اما جبرئیل آخر کفن آورد
عبا اما به گوش گریه کنها آشنا باشد
سر حرف عبا غم در دلم لنگر میاندازد
مرا یاد عبای شانهٔ حیدر میاندازد
عبایی که میان آتش پشت در خانه
علی با گریه آن را بر روی مادر میاندازد
عبا در کربلا هم آمد و مشکل گشایی کرد
عبا ما را به یاد قامت اکبر میاندازد
عبا جای دگر ما را دوباره یاد آن تیری
که بیرون آمده از حنجر اصغر میاندازد
#شعر_شهادت_خدیجه_کبری
#محمد_علی_بیابانی
@hadithashk