🍃👌
#حدیث
💢امام عسكرى سلام الله علیه
←°| بهترين برادر تو آن ڪسى است كه گناه و خطاى تو را به خود، فراموش ڪند.
📎خَيرُ إخوانِكَ مَن نَسِيَ ذَنبَكَ، و ذَكَرَ إحسانَكَ إلَيهِ.
📚اعلام الدین فی صفات المونین ص313
@shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت+ دهه هفتاد❣
جزه 5 قران.mp3
14.5M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء پنجم
👤با صدای استاد پرهیزگار
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ خلیــــل فاتـــــح آقبلاغ ●تولد⇦ ۱۳۴۲ ●شهادت⇦ ۱۳۶۲/۲/۲۱ ●محل تو
✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
🔹انسان برای ماندن و زندگی کردن دائمی در دنیا آفریده نشده است، انسان باید از فراز و نشیبها عبور کند و سرانجام خدا را ملاقات کند.
🔹اینجا نه جای ماندن است و نه ارزش ماندن را دارد؛ آن هم زمانی که اسلام مورد تجاوز و هجوم جهانخواران و ایادیشان قرار گرفته است.
🔹باید شهادت و مرگ سرخ را برگزید تا برای همیشه از مرگ سیاه رهایی یافت.
🔹برادران تنها قرآن و خط امام خمینی است که می تواند ما را از انحرافات فکری رهایی داده و به سوی اللّه رهنمون گردد.
🔹مادر اگر شهادت نصیبم گردید در درب بهشت منتظرت هستم.
🔹من خواهر ندارم به خواهران حزب اللهی یک پیام دارم؛ زینبی باشید وحجاب خود را حفظ نمایید.
🔻 فرمانده گردان شهید مدنی لشکر مکانیزه 31عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
#شهیـد_خلیــــل_فاتـــــح_آقبلاغ🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#رمان_مجنون_من_کجایی ❤️
#قسمت_24
📝راوی رقیه
به آقای حسینی گفتم که شرط من برای شنیدن و صحبت اصلی یا نه اصلا شرط ازدواجم با پدرمه
و پدرم باید تاییدش کنه🙂
از اتاق خارج شدیم مادر آقای حسینی گفت که دهنمون شیرین کنیم؟☺️
-حاج خانم من به آقای حسینی گفتم شرط ازدواجم رضایت پدرمه
همین😔
خونه تو سکوت طولانی فرو رفت بعداز چنددقیقه آقای حسینی و خانوادشون رفتن🚶🚶♀
بعد از رفتنشون رو به سمتم کرد و گفت:رقیه این چه حرفی بود یعنی چی رضایت پدرم😠
-خانم رضایی محترم اون آقای که تو مزار شهدا خوابیده
پدرمه
پدری حتی مثل حسین و زینب یه بار آغوشش لمس نکردم😞
حسرت آغوش پدر میدونی یعنی چی مامان
اصلا پدر یعنی چی😔
حالا حقمه باید بیاد مجتبی رو تایید کنه
وگرنه به خود حضرت زهرا هیچوقت ازدواج نمیکنم فهمیدید😢
با گریه 😭دویدم سمت اتاقم
عکس پدرمو برداشتم شروع کردم با هق هق باهاش صحبت کردن
-به خدا اگه برای ازدواجم ازدواج نمیکنم😔
باگریه خوابم 😴برد
خواب دیدم وسط مزار شهدا سفره عقد پهنه
خودمم عروسم😍
پدرم با لباس خاکی بسیج اومد سمتم دستم گرفت گذاشت تو دست سید مجتبی بعد سرم بوسید 😘گفت
کوتاهی بابا رو میبخشی رقیه جان
دخترم هیچوقت پیشت نبودم اما ببین برای عقدت اومد
من سید مجتبی تایید کردم مبارکت باشه❤️😍
گریه😭 میکردم آغوشش باز کرد رفتم تو آغوشش
اشکای من و بابا هردو روان بود
بابا خیلی دوست دارم❤️
سرمو بوسید منم دوست دارم بابا جان
با گریه بلند شدم ساعت⏰ اذان صبح بود
بابا فدات بشم عاشقتم😇
رفتم پایین
حسین و مامان با دیدن چشمای قرمز و پف کرده ای من متعجب شدن😳
مادرم با نگرانی گفت:
رقیه چی شده؟😞
بریده بریده گفتم ما مان
-جانم عزیزم
-بابا بابا اومد خوابم سید مجتبی تایید کرد
مامانم بابام تو عقدم بود😢
مامان آغوشش باز کرد سکوت مادر و گریه های من...
#ادامه_دارد.....
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
📚فرازی از ملاقات در ملکوت
.
.
.
🔸 ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت.
انتظار ماه رمضان را می کشید که اعتکاف کند و شبهای قدر احیا و شب زنده داری نماید.
او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر می دانست سفارش می کرد که به ایتام رسیدگی کنیم.😊
از بچه های کشافه می خواست هر کس چیزی با خود از خانه🏡 بیاورد و همه را به خانواده های مستضعفی که می شناخت می داد.
🔹 با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش می داد و هم انجام کار گروهی و در واقع می خواست همه را در این امر مستحب شریک کند .
بچه ها همچنان راه احمد را ادامه داده واین کار را انجام میدهند.🕊
#شهیداحمدمشلب 💚
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣