eitaa logo
حماسه هیأت‌ها
1.7هزار دنبال‌کننده
672 عکس
130 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️نقش هیأت توی زندگی همه ما پررنگه ... ▪️انقدر پررنگ که بخش زیادی از فرهنگ سازی بر عهده این هیأت هست ✔️حالا چقدر خوبه که میان این سینه زنی ها و حالت‌های بکا که لازم هم هست - به دغدغه‌های فرهنگی نوجونامون با کارای فرهنگی و برگزاری انواع مسابقه ها توجه کنیم. 📌مجموعه دختران نور دقیقا همین کار رو کرده: بین دختران نوجوان مدارس مسابقه های بسیار زیادی برای رفعه شبه و فرهنگ سازی اصول اسلامی برگزار میکنه ... @noor_girls_group 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
مرتضی روی دوزانو‌ نشسته است و روسری سفید خواهرش را لول میکند! میگذارد روی سرش ، چادر را دورش میپیچد و میرود روی پشتی قرمز مینشیند ، گلویش را صاف میکند : «اول سخنرانی میکنم براتون در موردِ ... اِم ... نیکی به پدر و مادر ! نه نه ! وایسا ! اخلاق خوب با دوستان ! و بعد برایتان روضه میخوانم ...» باد چادر سیاه مامان زری را تکان می‌دهد ! همین سال پیش بود ، درست قبل رفتنش ؛ توی بیمارستان وقتی گفتم میخواهیم با دوستانم روی پشت بام، حسینه بزنیم؛ چادرش سیاهش را هدیه کرد تا پشت بام را با آن سیاه پوش کنیم ! لعنت به کرونا ... مرتضی مثلا سخنرانی اش تمام شده ! با لحن‌‌خاصی می‌گوید : «آقا چراغ هارا خاموش کنید لطفا ... » شروع میکند به روضه‌خوانی : «مادرمان فاطمه‌ی‌ زهرا ، صورتش کبود شده بود ... » اشک هایم بی‌وقفه می‌ریزد می‌گویم : «مرتضی روضه مادر نخون ! من مادر ندارم ...» مرتضی اشک می‌ریزد ... من اشک می‌ریزم ... 📸عکس‌از : پوریا ترابی 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
همین که نزدیک در خانه رسیدند «حَالَت فَاطِمَة بَینَ زَوجِهَا وَ بَینَهُم؛ صدیقۀ کبری میان علی و مهاجمین مانع شد.» و فرمود: اجازه نمی دهم همسرم را به زور برای بیعت ببرید. اینجا بود که یکی از سران فتنه فریاد زد: «اِضرِبُوا فَاطِمَة؛ فاطمه را بزنید.» «فَانهَالَت السِّیَاطُ عَلَی حَبِیبَة رَسُولِ اللَّهِ؛ تازیانه ها بود که بلند می شد و بر بدن محبوبۀ رسول خدا فرود می آمد.» اینجا همان دستهایی که پیغمبر بر آن بوسه می زد «فَضَرَبَهَا قُنفُذ بِالسَّوطِ عَلَی عَضُدِهَا فَبَقِی اَثَرَهَا فِی عَضُدِهَا مِثلَ دُملُج» قنفذ [ملعون] با تازیانه به بازوی حضرت زد که اثر این ضربه مثل یک بازوبند بر بازوی زهرا باقی ماند.» 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
روی‌ نردبانم، میخواهم پرچم یافاطمه‌الزهرا را درست بالای پنجره بچسبانم حلما داد میزند: _بابای میشنوی؟ میگم مگه آجیل هم فصل داره ؟ _یعنی چی آجیل هم فصل داره؟ _یعنی مثلا بادوم هندی فصل داره؟ _نه بابا جان اینا همه فصل ها هستن! _پس چقدر دروغگوئه _کی بابا جان؟؟ _سلما دیگه همون دوستم‌که خونشون تو مدرسه است! خانوم گفته بود دو روز قبل یلدا آجیل بیاریم خودمون زودتر تو مدرسه یلدا بگیریم! گفت بابام گفته هنوز فصلش نشده! نیاورده بود. یکم از آجیل‌های من خورد نگاهم روی پرچم مات میشود _دروغ کار بدیه نه بابا؟ _نه بابا دروغ نگفته! باباش زنگ زد به من گفت هروقت شهر شما، یعنی همون شهرباباجاجی اینا، آجیل داد یعنی فصلش شد برای من بیار حالا آجیل داده، من فردا چند بسته آجیل میارم شما ببر بده به سما بگو‌ بزاره تو کیفش! بگو بابات پول داده بود به بابام که اینارو فصلش شد بیاره باشه؟ _باشه. پس فصل دارن؟ فصل آجیل ها چی هست بابا؟ _فاطمیه است فصلش بابا 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
حاجی من این دوروز نیستم ، میدونی که... _هرسال کارت همینه ! دوبار تو سال مارو لنگ‌‌میزاری ! _لنگ چراحاجی؟ من که دوروز تعطیلی هم اینجا وایسادم کارارو ردیف کردم که نگی کارا لنگ موند ! الان کسی زنگ‌زده ؟ کاری هست ؟ بگو انجام بدم بعد برم ؟ چیزی نمیگه. سوییچ موتور رو از روی میز برمی‌دارم و‌ میزنم بیرون جلوی حسینیه وایمیستم . حاج مصطفی نشسته روی پله . میپرم پایین : _حاج مصطفی اومدم ... _گفتم حتمن کار پیش اومده نمیای ! داشتم فکر میکردم دیگه کی تو‌محل کار سیم‌کشی و برق کشی میکنه ... که اومدی ! _تو این ۷ سال قبل دوروز فاطمیه و قبل محرم نذاشتم کاری پیش بیاد ، از این به بعدشم نمیزارم ... بشین بریم حاج مصطفی ! روی موتور به ۷ سال پیش فکر میکنم ۷ سال پیش که حضرت زهرا بعد از ۵ سال ناامیدی عنايتی كرد و منم بابا شدم... ناخودآگاه لبخندی میزنم تلفن زنگ میزند : فاطمه‌ست ... _جانم بابا ؟ _بابا رفتی برای سیم کشی تکیه‌گاه ؟ _آره بابا جان _به حضرت زهرا بگو‌ منم پای قرارمون‌ هستم ،شب برای چایی ریختن میام ... 📸عکس از محمد مهیمنی 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
قهرمان احد است، قهرمان خندق و خیبر است. اما تعبیر نقل این است: «فَوَقَعَ عَلِی عَلَی وَجْهِهِ»؛ روی زمین افتاد واز حال رفت قدری آب به سر و صورتش زدند تا چشمانش را باز کرد فرمود:«بِمَنِ الْعَزَاءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کنْتُ بِک أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِک»؛ فاطمه جان! دیگر با چه کسی درد دل کنم؟ دیگر غصه های دلم را با چه کسی بگویم؟ نشست کنار بستر نه به حال طبیعی... نص عبارته، اول عباش رو درآورد ؛ عمامه اش رو برداشت؛ تو عرب اگه کسی این کار رو بکنه یعنی دیگه چاره نداره. چاره ساز همه عالم علی علیه السلام دیگه چاره ای نداره... 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
توپ را میکوبد به دیوار . میپرم از جا .با داد میگویم: _امیرعلی اینجا جای توپ شوت زدنه ؟ کمی آرام میشوم :«میزنی به اتو ، توپتم میسوزه . بزار لایی این یقه هارو بزنم ۲۰۰ تا بشه ببریم مسجد بدیم خانوم مولایی» محمدرضا دامنم را میکشد : _مامان شام استمبولی میزاری ؟ من خیلی دوس دارم ... توروخدا ! مامان ! ماماااااان... دامنم را از دستش میکشم : «بزار وضو بگیرم بریم مسجد حالا تا شب ...» آب را میریزم روی صورتم ، اگر خانوم مولایی همین الان تو مسجد یک و هفتصد تومنمو بده بازم نمیشه برنج بگیرم که ! پس خرج‌های تا آخرماه چی؟ سر نماز تماما فکرم پیش محمدرضا است یک هفته است هست که هوس استمبولی کرده ! برنج نداریم اما ... به خودم فحش میدم ؛ خاک برسرت ! سرنماز فکر شکم و غذایی ... خودم را توجیه میکنم خب مادرم...! سلام که میدهم سرم را بالا میکنم . چشمم به برگه ی چسبانده کنار قفسه قرآن ها می‌افتد: در ایام شهادت مادرمان حضرت زهرا(س) برنج ده کیلویی به صورت اقساطی ( در ۱۰ قسط) فروخته می‌شود ... در دلم میگویم : مادر است خب ... مادر! 📸عکس از مهدی طاهری 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
زهرایش را میان قبر گذاشت، یک وقت رو کرد به قبر رسول الله: «السَّلَامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک النَّازِلَةِ فِی جِوَارِک» یا رسول الله! بلند شو ببین علی تنها مانده است. «أمّا حزنی فسرمد و أمّا لیلی فمسهّد» فاطمه جان! دیگر خواب ندارم، دیگر حزنم تمام شدنی نیست. زهرا جان دعا کن بعد از تو من دیگر در این دنیا نمانم؛ «اَبکی مَخافَةَ اَن تطولَ حیاتی» از اینکه عمرم طول بکشه در این دنیا ، می‌ترسم... 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
ذهنم عکس میگیرد ، خاطره می‌سازد از این صحنه‌ها ... سربند یا فاطمه‌ها ، داستان روضه‌ها ، نقاشی حرم ... کودکی ام زیر خیمه‌ی شما رنگ گرفته است ... با خودم زمزمه میکنم : من زیر چادرت حالم بهتره ... یافاطمه ... 🏴هیأت یا زینب(س) 📍خوزستان ، شهرستان بهبهان ▪️خیمه‌فاطمی: بازی و مسابقه با کودکان با محوریت موضوع فاطمیه 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
قبل از انقلاب همسایه بودیم . خوب میشناختمش . عاشق حضرت زهرا (س) بود . تو جبهه هم کنارش بودم ، یه مدّتی بود دلم شور میزد . نگران شده بودم. اومد پیشم. دست انداخت گردنم و گفت : " تو دیگه چرا غصّه میخوری ؟ کسی که مادرش حضرت زهراست که نباید دیگه غصّه بخوره . هر جا احساس کردی درمونده شدی بگو " "یـــــا فاطـــــــــمــه (س)" سبک بال عاشق سید‌باقر‌ علمی 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز‌ها روزهایی فاطمی‌ست و تشییع این بی ‌نشان ها ... درست مانند مادرشان ... همانطور که آرزو داشتند ... گمنام ... مادر مرا ببخش اگر دیر آمدمیک مشت استخوان شدنم طول می‌کشید 🏴هیأت انصار المهدی 📍استان اردبیل ▪️تشییع سبک‌‌‌‌بالانِ‌عاشقِ گمنام 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
بی‌بی‌ حساس بود به صدا . کافی بود پتوی بزرگ قرمز رنگ که رویش طرح یک پلنگ بزرگ بود را دوبار بیشتر روی خودت بکشی ؛ از صدای خش خشش بلند می‌شد ... شب‌هایی که خوابم نمیبرد می‌فهمید . از جایش بلند می‌شد و مینشست و‌میگفت : چرا نمیخوابی ... آرام با صدای ته گلویی میگفتم : میترسم بی بی ! _ از چی میترسی عزیز جان ؟! خانه ای که روضه ‌اهل بیت توش خونده میشه ... جن و پری بهش راه نداره چه برسه به انسون بد مادر ... و من پر از حس خوب میشدم برای روزهای که مادرم روضه ‌خانگی داشت ... 🏴هیئت حسین‌جان 📍خوزستان ، شهر رامهرمز ▪️هرخانه یک حسینیه 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat