eitaa logo
کشتهٔ اشک
211 دنبال‌کننده
42 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار حامد آقایی# ای خواستنی ترین عزیز عالم آقای بهشت یا اباعبدالله ادمین 09124886897
مشاهده در ایتا
دانلود
واحد یا زمزمه شهادت حضرت زهرا (س) از زبان مولا مثه تو هیچکی تو این زمونه نیست دیگه بی تو جام میون خونه نیست بی تو ای آب حیات زندگی برا زنده موندنم بهونه نیست دنیا اومدم برای دیدنت خیلی زوده واسه پرکشیدنت سخت ترین لحظه ی عمر علیه رو تابوت به روی شونه بردنت فاطمه (س) یا فاطمه یا فاطمه دیگه حیدر بعد تو بی جوشنه نرو که مدینه با تو روشنه پرکشیدی از رو بسترت ولی حالا نوبت مریضیه منه خدا داده با تو دنیا رو به من رو نگردون نده غمها رو به من حالا که بازوت و دیدم فهمیدم تو نگفتی خیلی حرفا رو به من فاطمه یا فاطمه یا فاطمه نذر موندنت شده دعای من من فدات بشم شدی فدای من به جا من تو رو زدن یه عده پست رفتی بین قبرِ من به جای من توی این خونه تو رو زدن چه بد شده کنده گل از این چمن چه بد چی دیده میون کوچه ،پسرت که داره زار می زنه حسن چه بد فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
از حیات خود هدف دارد دلم شادی و شور و شعف دارد دلم هر کسی را آرزوی بر دل ست شوق دیدار نجف دارم دلم
به تسبیح تو مشغول ست حتی ماه ای بانو که با نور تو پیدا کرده عز و جاه ای بانو
بالا اگر روی به اجابت رسیده ایی آه ای دعای فاطمه امشب مرو به عرش
ماجرای گونه اش تا زیر سنگ قبر بود دست با انگشترش زورش دو چندان می شود
تو دستِ مهر فاطمه در آستینی خود آفتابِ عشقی و سایه نشینی ای همسر مولا که شأنت هست والا باید بگوید از تو علامه امینی چون چارده معصوم جای تو به عرش ست حالا اگر که چند روزی در زمینی ام البنینی بود هر کس را که دیدم باید به تو پس گفت ام المؤمنینی هر کس ارادت داشت بر تو اینچنین گفت داغِ غمِ عباس جانت را نبینی از هر چه ترسیدی سرت آورد دنیا این بار نوبت بر تو شد ، بستر نشینی ذکرِ مصیبت را بشیر آغاز چون کرد گفتی به عالم نیست چون من شرمگینی او گفت شاه عشق تا باشد سلامت در علقمه افتاد و خاکی شد جبینی وقتی که دستانِ گلت از تن جدا شد خم شد حسین آنجا برای دست چینی می خواست زهرا را ببیند ، تیر نگذاشت نگذاشت برخیزد ، عمودِ آهنینی یک روز گفتی ، فاطمه من را نخوانید یک روز هم گفتی که امّ بی بنینی
دل بستگی به هر چه به جز عشق او حرام اینجا بهشت هم به امانات می رود قران چو باز شد به روی دست زائران صفحه به صفحه تا حرم آیات می رود خورشیدِ عرش کیست به جز ثامن الحجج از طوس ، نور او به سماوات می رود قربان صحنهای قشنگِ رضا شوم زایر قدم قدم سوی جنات می رود وقتی که روضه خوان سخن از شام می کند آهِ رضاست تا در ساعات می رود شبهای جمعه باد دل غمگین روانه است در مقتلی که مادر سادت می رود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشرف خواننده صلوات خاصه معروف امام رضا به محضر علی بن موسی الرضا (ع)
شب از سکوت گذشته ، به حرف آمده است سفید رو شده انگار ، برف آمده است شکفته تر شده گل ها ، تمیز تر شده آب برای خاطر زهرا عزیز تر شده آب زمین به رایحه ی او گیاه آورده که عطرِ سیب خودش را گواه آورده اگر که روی خداوند دیده است کسی؟ به درکِ رتبه ی او هم رسیده است کسی به نورِ زهره ، سحر روشن ست ایوالله صفات حق ، همه در این زن ست ایوالله چقدر حرفِ مقامش ضمیرِ هو دارد علی برای صدا کردنش وضو دارد برای جمله ی پیغمبران ثمر ، زهراست اگر چه خوب زیاد ست ، خوبتر زهراست برای مدحت او وحی بر کف آوردند اگر که پنج نبی ، پنج مصحف آوردند قبولیِ عمل عالمین ، فاطمه است تمامِ بود و نبود حسین فاطمه است قسم به او که همه حُسنِ اوست در مهدی به ناله فاطمه می گفت پشت در... مهدی و حجّتی که پی انتقامِ فاطمه است قیامِ مغرب و مشرق بنام فاطمه است
تو ناله و اشک را به من دادی یاد در صلب تو نورِ عشق من شد ایجاد تبریک من است این دعا ای مادر لبخندِ حسین هدیه ی روزت باد
جلسه امشب جای همه دوستان خالی
کسی به قدر تو مظلوم نیست در عالم برای غربت خود پس ظهور کن آقا
اگر به دنبال وصفی از مولا هستی ... بشنو از زبان خودش خداوند نیرویى به من داده که اگر آن را بین همه ناتوانان دنیا تقسیم کنند, همه آنها نیرومند مى شوند, و شجاعتى به من عطا کرده که اگر آن را بین همه ترسویان دنیا تقسیم کنند, همه آنها شجاع خواهند شد بحارالانوار جلد ۱۸ صفحه۱۸
چند باری کربلا در خیمه ها سر میزدی روی نی احوال ما را پس نمی گیری چرا صبح عاشورا تو را دیدم نبودی این چنین ای سر بر روی نیزه اینقدَر پیری چرا کم مگر تو نیزه خوردی روی نیزه رفته ایی مونس پنجاه سال از خواهرت دیری چرا
روزِ اول داده معمار جهان گِل را به تو روح را چون آفریده داده حاصل راه به تو پس امانت دارم و وقتی که می آیم نجف زیر ایوان طلا پس می دهم دل را به تو بی سلیقه نیست در چنته ندارد بهتری می کند تشبیه شاعر ماهِ کامل را به تو گر چه شاهانِ عوالم خاک پای قنبرند داده ربّ و بذل و بخشش کار سائل را به تو با وجودت بی خرد بود آنکه پیش غیر رفت چونکه داده خالقت حل المسائل را به تو ظاهر و باطن همه زیبایی محضی علی داده هستی بهترین شأن و شمایل را به تو
نه تنها شاعرانِ مست ، میکائیل و جبرائیل نبوده جز خدا در مدح مولاشان دگر تمثیل علی شد نقطه ی نام خدا یعنی که بسمه الله چه مدحی می کند آیات ، او را لحظه ی ترتیل فقط قران ادا کرده ست حق مطلب او را و گر نه رتبه اش را می دهد وصف دگر تنزیل جواهر، خاک پایش را به سرمه می کشد،من هم طلا را می دهم تا که به خاک خود کند تبدیل به قدر ریگ ها باید برای فضه مدح آورد به وصف قنبرش بابد بیارد جوهرش را نیل گدایی کن به قدر کاسه ای ، هم ظرف دریاها که اربابان در این صف می گذارند ای گدا زنبیل رکوع ما هر آنجائیست که یاد علی هستیم به هر جا که علی گفتیم ایوان می شود تشکیل قیامت قدرت حق را به وجه الله می بینند و محشر بر همین برپاست مولا را کند تجلیل سوال ذوالفقار این بود در میدانِ جولانش که بر کشته شدن لشکر چرا پس می کند تعجیل؟
ای که بُود بند تو تقدیرها هست به آب لبت اکسیرها شرح تو ربّ همه تفسیرها رو شده با تو دست تزویرها کاسه به باران تو آورده ایم دست به دامان تو آورده ایم چشم تو شد معدن اعجازها ای شبکیه ات همه نازها پلک تو انگیزه ی پروازها ای مژه ات قبله ی طنازها دینِ همه ماست همان مذهبت هر چه که آید ز میان لبت کعبه ، شنیدیم که زانو زده دیده تو را نعره ی یا هو زده تا که قدم رنجه کنی رو‌‌ زده علتش این بوده که اردو زده نچید ، بوسه از کسی از تو چید کعبه ی سیارِ خودش را ، تو دید بگیر هر چه خبر از یاعلی شب شده وقت سحر از یاعلی دهان نگفته بهتر از یاعلی ندیده خوش مزه تر از یاعلی هر چه که خواستیم ، علی داده ایی هر چه که کاستیم ، علی داده ایی ای تو حدیث ، ای تو قران ما ای که به دوزخی گلستان ما ما همه خسران و تو جبران ما ما همه مردار و تویی جان ما ای ضربان ، زنده به نبضیم ما ابرِ نجف هست ، که سبزیم ما نشسته دور تو ملک رج به رج بی تو صراط می شود راهِ کج بهره نبرده بی تو اعمال حج حرام زاده می شود با تو لج محبّ تو بهشت را می خرد دشمنتان هم به درک می رود کیست به احمد از شما یارتر ای یلِ از همه جگر دار تر چون تو کسی نبوده کرار تر ز غاصبت نبوده کفتار تر تیغ تو شد قاتل تکفیرها ای عظمت دار تر از شیرها گر چه یتیم را قراری ، علی مرکب دهر را سواری علی شیر که نه شیر شکاری علی ضربه ی تو ضربه ی کاری علی هر که کند روبروی تو قیام ضربه ای اول شده کارش تمام ماه رجب آمد و ما نیستیم در نجف ای نور خدا نیستیم پیش تو و پیش رضا نیستیم شکر ، ولی از تو جدا نیستیم مشکل ما این دلِ وامانده است زائر تو دوباره جا مانده است مگیر عشق آتشین مرا که همچنین حص حصین مرا اذن بده عرش برین مرا فال زدم که اربعین مرا.... آمده تعبیر که امضا کنی برات کربلا مهیا کنی
نامت گره گشاست برای رسول هم تعظیم می کند به کمالت بتول هم هستی زلال اگر چه ، ولی نامشخصی دیوانه می شوند به پایت عقول هم عدل و معاد عینِ تو را جار می زنند بی راهه بوده ، بی تو تمامِ اصول هم وقتی که روح را تو به گِل سوق می دهی خاک از تو دارد آنچه به کشت و حصول هم هر ماه ، ماه گرمِ ستایشگریِ توست مستانه می رسد به زمانِ حلول هم آرام گشت زلزله با یک تذکرت تبدیل می شوند به اذنت فصول هم از شوق دیدنِ حرمت ، دست پاچه ایم در این مقوله اجر بگیرد عجول هم در سجده بینِ صحن تو ، پرواز می کنیم آری، صعودِ ماست در اینجا نزول هم
در لحظه ی  دیدارمان ای کشتهٔ گودال باید تو را با سر ببینم یا زبانم لال...
به خاطر گل نرجس گلاب می گرید برای دیدن رویش سراب می گرید به وقت زل زدنش گرم جست و جوی کسیست به وقت سوختنش آفتاب می گرید بر او که جانِ کلامِ خداست در هستی حدیث چله گرفته ، کتاب می گرید یقین برای کسی که نگین آفاق ست محبِ والهِ پا در رکاب می گرید لب مقدس او گفته گریه کار من است برای جد خودش بی حساب می گرید در انتهای غمش روضه ایست بابا کش هنوز دیده ی او بر رباب می گرید چو ساعتی که روی سینه ، نعل می نالید به روی دست عقیله ، طناب می گرید
عطرِ گل روی تو را گل ، آرزو داشت یوسف هر آنچه داشت ، رویت ،مو به مو داشت بر هر پیمبر حسرت دارای ات ماند یعقوب همچون دخترت را آرزو داشت تطهیر می شد هر چه با تو دست می داد در سجده ات انگار سجاده وضو داشت تا می شدی در بین مردم آفتابی خورشید ، خورشیدی دگر در روبرو داشت با دوستش الحق چه خواهد کرد ، محشر با دشمنش وقتی که برخوردی نکو داشت صلی علی احمد بر آل پاک احمد آمد محمد ، تهنیت ، آمد محمد صد شکر ما چون بوذر و مقداد وسلمان با مهربانی ات شدیم آقا مسلمان ازجذبهٔ چشمت مگر محروم بوده؟ آنکس که با شق القمر آورده ایمان با آنکه خاکستر به رویت ریخت آقا آورده ایی در خانهٔ او روی خندان از صبر تو در دین حق مات است یعقوب ای رحمة لِلعالمین ای حضرت جان فرعونیان بی کعبه گردیدند دیگر بر بت کشیدی با عصایت خط بطلان دشمن تو را در جنگ وقتی با علی دید از زندگی کردن دگر می شد پشیمان وقتی طلایه دارِ نسلت گشت زهرا نومید شد دیگر ز دست خلق ، شیطان
سحر آمد سلامش کرد و بعد از آن نمایان شد بیابان چون توسل کرد بر او زود باران شد از آن اول به دستش داشته حاجت روایی را برای فطرس زخمی ببین قنداقه ، دامان شد خدا هر آنچه را که داشت در دست حسینش داد عجب دستی میان سفره ی خلقت نمکدان شد در این گردش در این دواریِ حق مدعائیها فقط عین دو چشم اوست در این حلقه ، عرفان شد به آبادیِ مهرش ، آبها هم غبطه ها دارند به صحرا چونکه نامش رفت آنجا هم نیستان شد به یاد جایگاهش گریه ی بسیار کرد آدم همینکه اشک را با او گره زد ، آدم انسان شد همین یک قطره اشکِ آدم از چل سال برتر بود که با این قطره ، برگشتن به جنت نیز آسان شد به روز اول خلقت خدا هم روضه اش را خواند نه باران که از آن لحظه در عالم اشک ریزان شد به وقت گفتن از او خوش ترین غم می رسد از غیب اگر چه چشمِ ما گریان لب ما نیز خندان شد به منبر رفت تا جاری کند حرف خدایش را همه دیدند روی نیزه ها قاری قرآن شد
تو شدی دیده که آمال به جنت نکشد سرو هم چون قد زیبای تو قامت نکشد شب میلاد تو دکانِ همه تخته شده ماه در چاه فرو رفته خجالت نکشد از گدایانِ تو پرسیدم و گفتند جواب آنکه با توست دگر منت دولت نکشد میلِ نقاش ، علی بود کشید اما دید قلمش جز به روی ماه تو صورت نکشد چوبه ی پرچم تو حکم عمود است به ما گره اش وا نشد آنکس که علامت نکشد دیدنِ گنبد تو آخر دنیای من ست کار این چشم دگر تا به قیامت نکشد گفت ارباب که او هم به تو آورد پناه هر چه جز شانه ی تو بارِ امامت نکشد از همان بدو تولد به تو گفت ام بنین که محال ست تو کارت به شهادت نکشد