سلام
🔹همینطور که قبلا در معرفی گروه گفته بودیم، در دو گروه همخوانی عمومی و همخوانی تخصصی به صورت همزمان، به مطالعه و جمع خوانی کتاب می پردازیم:
۱. همخوانی عمومی:چهل و هشتمین همخوانی کتب عمومی با محوریت کتاب سیمرغ سی مرغ،
شروع از شنبه ۵ خرداد ماه
در لینک اختصاصی ذیل:
https://eitaa.com/joinchat/2612396836C9b197b0a8f
۲.همخوانی تخصصی: دوازدهمین همخوانی کتب تخصصی با محوریت کتاب عبد صالح
خدا
شروع از چهارشنبه ۹ خرداد ماه
در لینک اختصاصی ذیل:
https://eitaa.com/joinchat/2336097066C3fe276f7c5
⭕️همخوانی این دو کتاب ارزشمند را از دست ندهید
#همخوانی
@hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
✨بچه های حاج عبدالله والی از بشاگرد تا بی نام ترین نقطه ایران!
👈کتاب جهادگرد خاطرات اردوهای جهادی یک بچه مشهدی است که سرش درد می کند برای دردسرِ رسیدگی به مناطق محروم، درست مثل پیر و مرادشان حاج عبدالله والی!
✍️محسن ذوالفقاری نویسنده جهادگرد را از فروشگاه به نشر تهران می شناسم.
روزی که به همراه سعید محسن زاده مدیر نشر ستاره ها سری به فروشگاه زدند و چند ساعتی هم کلام شدیم.
باب دوستی از همان جا باز شد اما لام تا کام از فعالیت های جهادی و رسانه ای حرفی نزد و خود را یک سرباز وظیفه ساده نشان داد که در خدمت نشر ستاره ها بود.
📚محسن خان، جهادگرد را در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ برایم امضا کرد. می خواستم بعد از نمایشگاه شروع به خواندن کتاب کنم اما نشد که نشد! و تا نمایشگاه کتاب بعدی یعنی همین امسال طول کشید!
کتاب را قطره چکانی خواندم. نه به دلیل کشش نداشتن که اتفاقا پرکشش است.
قلم نویسنده و فضاسازی های جذاب از اتفاقات جهادی سرعت خوانش را برایم کم کرد!
✅به دو دلیل:
هم می خواستم جهادگر بودن را با کلمات محسن زندگی کنم.
و هم قدرت کلمات در فضاسازی برخی صحنه ها استرسم را بیشتر می کرد!!!
بخاطر شرایط خاصی که دارم زیاد اهل سفر و قرار گرفتن در موقعیت های حساس نیستم، یعنی کلاً فراری ام!
موقع خواندن ماجرای هماهنگی رسیدن سید بشیر حسینی از فرودگاه تا محل اسکان در پل دختر کارم به دوا دکتر کشید! شاید خنده دار باشد. ولی واقعا همین قدر مسخره و خنده دار!!!
😕نزدیکانم می دانند برای من که استرس سم مطلق است هر اتفاقی در آن تنش و عجله باشد کشنده است!
و محسن به خوبی توانست مرا برای چند ساعت زمین گیر کند! این یعنی قدرت کلمه یا شاید جادوی کلمات که به دست نویسنده به خوبی کنار هم چیده شده است.
👌ماجرای نجات درختان انجیرسیاه از زیر گل و لای سیل را خیلی دوست داشتم.
شاید بخاطر حرف پدر کارگر و کشاورزم باشد که روزی به من گفت: پسر! هر درخت مثل یک بچه س. و من بعد از خواندن این بخش از کتاب دیگر خُرده به پدر پیرم نمی گیرم که چرا به درختان باغش تا این اندازه توجه می کند و با چند روز دوری دلتنگ شان می شود تا حدی که ما را فراموش می کند!!!
✨از جذابیت های کتاب، صفحه آرایی پر عکس و استفاده از قابلیت کیو آر کد در لابه لای خاطرات برای تماشای مستند های مربوط به آن فصل است.
جهادگر پر است از لحظات شیرین، جذاب،قابل تأمل. که با خوش ذوقی انتشارات کتابستان به چاپ رسیده است.
بخوانید و از جادوی کلمات لذت ببرید.
خدا قوت برادر محسن جهادگرد...
#جهادگرد
#محسن_ذوالفقاری
#کتابستان
#اردوی_جهادی
#معرفی_کتاب
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله
داستایفسکی سخن از تمامی آنچه بر کشورهای در حال توسعه یا حتی توسعه یافته غیراروپایی میافتد، میکند. ما تا زمانی که آدمهای همچون ایوان ماتْویچ و مردمی همچون مردم زمان او داریم، حالمان این است. خودمان را با دیگرانی مقایسه میکنیم که حتی اگر روزی به گواه تمامی دنیا، بهتر از آنها باشیم، باز هم به دنبال تحقیر و توجیه پستی خودمان هستیم. آری این خاصیت غربزدگی است... حتی پستیهای کشور مطلوب، در نظرمان ارزشمندتر از فضیلتهای خودمان است.
غربزدگی یک درد است... درد دیگر را اینگونه تصویر میکنم...
تصور کنید فردی در میانه آب در حال غرق شدن باشد و وقتی در پی نجات او هستیم و به یک قدمی نجات او رسیدهایم، شروع به ایرادگیری از نوع ابزار استفاده شده برای نجاتش کند و مانع از نجات خود شود. چرا؟؟؟ چون خود را علامه دهر میپندارد و هرکه جز خود را حیوانی بیش نمیداند... چنین فردی چه تعریفی دارد؟؟؟؟ ایوان ماتْویچ داستان ما اینگونه هم بود.
خلاصه اینکه، این دو درد توأمان دو غده سرطانی است که به هرکدام رسیدگی کنی، دیگری رشد میکند و امکان از بین بردن و رسیدگی به هر دو را نیز نداری... پس چه باید کرد؟
داستان کتاب پیرامون بلعیده شدن انسانی توسط تمساح است. فردی که در شکم تمساح خانه گزیده و از آنجا ایراد سخن میکند!!! نظریه میدهد و به دنبال راهنمایی خلق است!!!! چرا؟؟ چون خود را در جایگاه ویژهای میبیند که دیگران در این جایگاه نیستند. او خاص است. و خاص بودن دلیل بر برتری...
این آدم اگر همانجا بماند در کام هیولا است و باید بنا به اقتضا زندگی و بدن او زندگی کند. اما حتی اگر نجات هم پیدا کند، تا وقتی فکرش حول همان هیولا بگردد، فرقی با فرد زندانیِ در تنِ آن موجود ندارد.
داستایفسکی به دنبال نسخه پیچیدن نیست. او روایتگر چنین اتفاقی است. و زبانی که استفاده کرده، زبان طنز است. طنز اغراق دارد و تصویری کاریکاتور گونه ارائه میدهد. پس طبیعی است که عدهای نپسندند. اما مسئله شناسی او، تا دنیا باقی است، موضوعش وجود دارد...
#تمساح
#فیودور_داستایفسکی
#معرفی_کتاب
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
فقط نه کوچه باغِ ما،
فقط نه این که این محل
احاطه کرده شهر را، شعاعِ مهربانی ات .. 🥰❤️
#امام_مهربانم 🌸
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج 🕊
#روستای_خلیندره 📸
📚 @hamkhaniketab
🌻جملات آغازین هر رمانی، اهمیت بسیار دارد.....
برخی از بهیادماندنیترین جملههای ابتدایی ادبیات جهان را بخوانید.
۱. همه خانوادههای خوشبخت مثل هم هستند، اما هر خانواده بدبخت، به راه و روش خودش بدبخت است.
آناکارنینا/ لئو تولستوی/ ۱۸۷۸
۲. این حقیقت را همه دنیا قبول دارند که
مرد مجردی با ثروت مناسب، باید به دنبال همسر بگردد.
غرور و تعصب/جین آستین/ ۱۸۱۳
۳. بهترین دوران بود، بدترین دوران بود، دوران درایت بود، دوران حماقت بود، اوج ایمان بود، اوج شک بود، فصل روشنایی بود، فصل تاریکی بود، بهار امید بود، زمستان یاس بود، همه چیز در یک قدمی ما بود، همه چیز را پشت سر گذاشته بودیم، همه مستقیم به بهشت میرفتیم، همه مستقیم در جهت مخالف میرفتیم.
داستان دو شهر/چارلز دیکنز/ ۱۸۵۳
۴. روز سرد روشنی از ماه آوریل بود، ساعت سیزده بار ضربه زد.
۱۹۸۴/ جرج اورول / ۱۹۴۹
۵. هیچی درمورد من نمیدانید، مگر اینکه کتابی با نام «ماجراهای تام سایر» را خوانده باشید. اما اصلا مهم نیست. آن کتاب را آقای مارک تواین نوشته بود و تقریبا همهاش حقیقت بود.
ماجراهای هاکلبری فین/مارک تواین/۱۸۸۴
۶. اگر واقعا میخواهید از این ماجرا مطلع شوید، حتما اولین چیزی که میخواهید بدانید این است که کجا به دنیا آمدهام و بچگی مزخرفم چطور بوده و پدر و مادرم چه کاره بودند و قبل از دنیا آمدن من چه میکردند و همه این چیزهای مسخره دیوید کاپرفیلدی،
اما راستش را بخواهید من حالش را ندارم این حرفها رابزنم.
ناتوردشت/جی. دی. سلینجر/۱۹۵۱
۷. در سالهای جوانتر و ضعیفتر بودنم پدرم به من نصیحتی کرد که از همان موقع در ذهنم میچرخد. اینطور گفت که هر وقت میخواهی از کسی ایراد بگیری فقط یادت باشد که همه مردم دنیا، شانس و بختی که تو داشتی را نداشتند.
گتسبی بزرگ/اف. اسکات فیتزجرالد/۱۹۲۵
۸. یک روز که گرگور سامسا از خوابی تلخ بیدار شد متوجه شد که در رختخوابش به یک سوسک غولآسا بدل شده است.
مسخ/ فرانس کافکا/۱۹۱۵
۹. مرا اسماعیل صدا بزنید.
موبی دیک/ هرمان ملویل/۱۸۵۱
۱۰. دوشیزه بروکس زیبایی داشت که انگار لباسهای کهنه به آن جلوه بیشتری میداد.
میدل مارچ/جرج الیوت/۱۸۷۱
۱۱. همه بچهها به جز یکی، بزرگ میشوند.
پیتر پن/ جی. ام. بری/۱۹۱۱
۱۲. گریزناپذیر بود: عطر بادام تلخ همیشه او را به یاد سرانجام عشقی نافرجام میانداخت.
عشق سالهای وبا/ گابریل گارسیا مارکز/ ۱۹۸۵
۱۳. سرما با بیمیلی از زمین برمیخاست، و مه با کمرنگ شدنش سپاهی را نشان میداد که روی تپه کشیده شده بود و استراحت میکرد.
نشان سرخ دلیری/استفن کرین/۱۸۹۵
۱۴. مامان امروز مرد. یا شاید دیروز، نمیدانم.
بیگانه/ آلبر کامو/۱۹۴۶
۱۵. پیرمردی بود که تنها در خلیج ماهیگیری میکرد و هشتاد و چهار روز بود که ماهی نگرفته بود.
پیرمرد و دریا/ارنست همینگوی/۱۹۵۲
#ادبیات_جهان
#کلاسیک
@hamkhaniketab
🌸امروز اولین جمعه ای است که
🔹محل کار نیستی
🔹سفر استانی نیستی
🔹برای احیای کارخانه های تعطیل و نیمه تعطیل نرفتی
🔹برای ارتقای ایران در خارج از مرزها نیستی
🔹سد و خانه و کارخانه و پالایشگاه افتتاح نمیکنی...
☘امروز اولین جمعه ای است که
🔸 استراحت میکنی...
#رئیسی_عزیز
@hamkhaniketab
🔔 یه وقتایی هست که واقعا عاجز می مونی از درک بعضی از اتفاقات، صبر آدم ها در برابر این اتفاقات. بعدش که با خودت خوب فکر می کنی، می بینی که آدمهای این ماجراها، به این جمله عمه سادات، حضرت زینب «س» اعتقاد عجیبی داشتن: ما رأيت الا جميلاً ، من به جز زيبایی چيزی نديدم و آنچه مشاهده كردم، همگی زيبا بود.
📖 ام علاء
🖋️ به قلم زیبای خانم سمیه خردمند
📇 انتشارات: شهید کاظمی
♦️روایتی بس خواندنی و با ارزشه از زندگی ام الشهداء، فخر السادات طباطبایی، همون بانویی که شهادت چهار پسر، برادر، همسر و دامادش را دید، اما صبوری پیشه کرد. همیشه در طول عمرش، فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه میکرد. به آنها میگفت: «اگر همه شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمیشوم.»
🥺 وقتی کتاب را تموم کردم، ناخودآگاه تمام اتاق پر شد از یک عطر خوش که فقط تا چند ثانیه ادامه داشت. فقط همین را بگم که از موقعی که با ام علاء، آشنا شدم در این کتاب، دلم پر کشیده که برم قم حرم خانم حضرت معصومه «س» و بعد هم برم سر مزار پاک ام علاء. و در پایان یه تشکر ویژه انتشارات شهید کاظمی هم به خاطر چاپ این کتاب خوب و هم به خاطر ابتکار قشنگی که در کنار کتاب، در نگین نجف هم گذاشته بودن.
📃 برشی از کتاب:
هیچ وقت ندیده بودم برای برادرهایم گریه کند. همیشه هم برایم سئوال بود چطور این همه سال داغ چهار فرزند را تحمل کرده، ولی ما هیچ وقت صورت غمگین و ناراحتش را ندیدیم. اشک های مامه را فقط در عزای اهل بیت «ع» می دیدیم و بس.
#معرفی_کتاب
#ام_علاء
#سمیه_خردمند
#انتشارات_شهید_کاظمی
@hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله
کامو، خودکشی یا چسبیدن به باورهای مصنوع را دو راه اصلی بشر در مواجهه با زندگی میداند. اما عنوان میکند که راه سومی هم هست؛ اینگونه که ما میتوانیم دریابیم، زندگی پوچ و بیمعنی است. اما در هر حال به زندگی ادامه دهیم و به دنبال شادیهای موجود بگردیم. تا زندگی بهتری را در همین پوچی تجربه کنیم.
قهرمانان پوچی، انسانهایی هستند که با طغیان بر پوچی به خلاقیت و آفرینندگی دست مییابند.
همانطور که مشخص است، کامو نماینده یک نوع تفکر خاص است. پس هرکسی، علاقهمند به آثار او نیست. اما برای فهمیدن او و نوع نگاهش، باید کتابهایش را خواند.
در بخشهای مختلفی از کتاب، میتوان جنس نگاه نویسنده را با پاراگراف اول، که بیان دیدگاهش است، تطبیق داد.
اما من هیچگاه چنین دیدگاهی را نپسندیده و دوست نداشتهام.
تمام حرف او این است که عدهای برای رهایی از پوچی دست به خلق چیزی به نام دین و قانون زدهاند و اتفاقاً نقطه مخالفت از همینجا آغاز میشود.
به نظرم او هرکار که بکند اسیر تناقضات رفتاری و گفتاری خود است...
اما نسبت به کتاب، نوع روایت و بیان داستان را دوست داشتم. برایم ترغیب کننده بود تا ببینم چه میشود. اما فهمش به واسطه همان تناقضات که گفتم سخت است...
#بیگانه
#آلبر_کامو
#معرفی_کتاب
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab