eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
241 ویدیو
96 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔 📌معرفی کتاب برای همخوانی بعدی رمانی را میخوانیم در پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال شایسته تقدیر شد. رمانی متناسب با حال و هوای این روزها 📌صور، قدس را به گره می‌زند‌. از و درخت‌های زیتونش شروع می‌شود و به اربعین و مشایه می‌رسد. شاید نشود کتابی متناسب‌تر از صور برای این روزها و این حال و هوا پیدا کرد. 🔸اگر قصد همراهی دارید، کتاب را چه به صورت فیزیکی و یا الکترونیکی تهیه کنید 🔹طبق نظر سنجی انجام شده، تاریخ شروع این همخوانی از ۶ شهریور ماه خواهد بود. ⭕️از طریق لینک زیر، به گروه اختصاصی همخوانی کتاب صور بپیوندید و منتظر شروع همخوانی باشید: https://eitaa.com/joinchat/2048918401Cb93247dc5f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😔این روزها همه عازم سرزمین عشق هستند، یک عده ای هم جا مانده اند و بغض در گلو دارند و افسوس می خورند که چرا امسال هم باز جا مانده اند از این قافله. شاید به مقدار خیلی کم، خواندن کتاب در این حوزه برای جا ماندگان، باعث بشود که غم به جا ماندن، کمتر دیده بشود و امید داشته باشند که سالهای بعد عازم کربلای معلی شوند إن شالله. 📖 او یافت مرا ✍️ به قلم آقای: رضا عیوضی 📇 انتشارات شهید کاظمی 📘 سفرنامه ای ناب است از پیاده روی اربعین آقای نویسنده با کمی چاشنی طنز. هر صفحه ای را که از این سفر، ورق می زنیم، بیشتر دلمان پر می کشد برای این سفر، با روایت ها هم گریه می کنید و هم می خندید. دوست دارید در هر لحظه با نویسنده، باشید و از این سفر، تجربه های گرانبهایی برای خودتان، داشته باشید برای سفری که امید دارید بالاخره قسمتتان می شود. 📃 برشی از کتاب: اول بار که گفتم می خواهم سفرنامه ای از کربلایی که رفته ام، بنویسم، همه دوستان و آشنایان خوش شان آمده بود و تشویقم می کردند؛ یعنی همین‌طور هندوانه بود که کامیون کامیون می‌رفت زیر بغلم! اما تا حرفم را کامل می کردم و می گفتم که این کتاب را می خواهم به بیان طنز بنویسم، خیلی ها لب می گزیدند و به فکر فرو می رفتند، اول می گفتند: "جدی؟" بعد می گفتند: "آخه یه جوریه! می دونی..." و با گفتن این جمله تیر خلاص را می زدند که: خب، چرا جدیشو نمی نویسی؟این جا بود که هندوانه ها می افتادند و فَوقع ما وقع!... @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
📄 📘 🖋️ 📚 سازمان مجاهدین خلق سازمانی است که شاید بیشترین خیانت را در قبال مردم ایران کرد آن هم در زمانی که انقلاب اسلامی ایران نهالی نوپا بود غافل از اینکه خون هزاران شهید این درخت را آبیاری کرده و می‌کند تا امروز شاهد درخت تناوری هستیم که قدرت بلامنازع منطقه است. سازمان مجاهدین خلق که پنج دهه قبل با شعار ضدامپریالیستی و ضداسرائیلی و با انتقاد به نهضت آزادی که «چرا عمل مسلحانه علیه آمریکا نمی کنید؟» شکل گرفت، بعد از پیروزی انقلاب هم سعی می‌کرد خود را از طرفداران امام نشان دهد چه در نوفل لوشاتو و چه هنگام برنامه ریزی برای ورود امام خمینی به ایران، اما امام امت به گفته مسعود رجوی سرکرده این گروهک، از همان ابتدا آن‌ها را خوب شناخته بود و اجازه اجرای این نقشه شوم را نداد. کتاب از تهران تا تیرانا خاطرات مسعود خدابنده یکی از اعضای این گروهک است که تا رده های بالای آن رفت اما بعد از سالها متوجه اشتباهش شد و از آن جدا شد. از آنجا که ارتباط نزدیکی با مسعود و مریم رجوی داشت اطلاعات نابی در مورد این سازمان و رهبرانش دارد. در این کتاب اذعان شده، تصور اینکه این گروهک بعد از مدتی دچار انحراف شده اشتباه است و از همان اول هم این تفکرات در آنها وجود داشته است. از نکات قابل توجه این سازمان شستشوی مغزی است که روی افراد جذب شده خود داشتند البته این مورد برایم مشخص بود اما قسمت مهم برای من، شدت آن بود مسعود خدابنده در جایی از کتاب می گوید فردای اولین روزی که از سازمان جدا شدم دو ساعت در فروشگاه چرخیدم تا توانستم یک صبحانه برای خودم بخرم سازمان اینگونه قدرت تصمیم‌گیری را از آن‌ها ربوده بود. در جای دیگری ذکر می‌شود که تصمیم برای ترورهای سازمان، توسط سیا انتخاب میشد. سیا برای شخصیتهای کشور تعریف مشخصی داشت و مقاماتی مثل شهید بهشتی و شهید رجایی آنقدر مهم بودند که حاضر به سوزاندن مهره‌هایی چون کلاهی و کشمیری شدند و مجاهدین هم ناچار به پذیرش دستورات بودند. در واقع صدام اهرم فشار خارجی و مجاهدین اهرم فشار داخلی برای تسلیم کردن ایران بود. اما زهی خیال باطل که هیچ کدام در انجام ماموریت خود موفق نبودند. انتقال مجاهدین به کمپ اشرف در عراق نمایانگر رابطه آن‌ها با صدام بود. آن‌ها از همان زمان قید وارد کردن نیروی جدید را زدند بعدها که به آلبانی منتقل شدند دیگر افراد پیری بودند که فقط فعالیت مجازی داشتند و دارند. خدا بنده در این کتاب می‌گوید : «آری! مصرف مجاهدین خلق الان سال هاست که به پایان رسیده؛ ولی هنوز یک مصرف باقی است: مصرف مجاهدین خلق این روزها «تولید تنفر» است به امید اینکه این تنفر، تنش ها را افزایش دهد ... آمریکایی ها می خواهند به ایرانیان اعلام کنند ما آن قدر از شما متنفریم که قاتلان هفده هزار نفر از هم وطنانتان را (که ضمناً قاتلان انبوهی از ملت عراق و کرد و... هستند) حمایت و تغذیه می کنیم.» شناخت این سازمان درس بزرگی از تاریخ برای جوانان ما است که این کتاب سعی کرده تا حدی در آن سهیم باشد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
سفره را چید و مثل همیشه یکی یکی صدایشان زد : "صفا، صمیمیت، محبت، دوستی و عشق." و به همین ترتیب دور سفره نشستند: "خودش، معصومه، علیرضا، زینب و مهدی." 🌸 📗 ✍️ 📚 @hamkhaniketab
🔺قوم یهود، قومی هستند که از اول به وجود آمدنشان، دوست داشتند نژاد برتر باشند و دنیا در اختیار آنها باشد، اگر فرقه ای به دین آنها گرایش پیدا نمی کرد، در آتش کینه آنها می سوخت، حتی در این راه به بچه کوچک هم رحم نمی کردند. حتما قصه اصحاب اخدود را شنیدید، مردم شهر نجرانی که به جرم اینکه مسیحی بودند، زنده زنده به فرمان پادشاه یهودی با تحریک یهودیان و خاخام‌های مشاورش، در آتش انداخته شدند. 📖 ملکه یمن ✍️ به قلم خانم: محدثه اصلانی 📇 انتشارات: کتاب جمکران 🔻روایتی داستانی است بر اساس اتفاقی که برای اصحاب اخدود، پیش آمده است. داستان از زبان دختری به نام آدیا که دختر یکی از خاخام های یهودی است و عاشق ذونواس، پادشاه یمن می شود، نقل می شود. آدیایی که دارای هوش سرشاری است و جان خود را به خاطر مردمش، به خطر می اندازد.... 👌پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانید و بیشتر با اصحاب اخدود و اتفاقات این زمانه، آشنا شوید. 📃 برشی از کتاب: هنگامی که به قدرت برسم، تمامی دشمنان و مخالفانم را در مغاکی از آتش خواهم سوزاند. از سخنش برآشفتم و گفتم: «تمام این دشمنی ها ریشه در کینه ورزی و آزارهایی دارند که یهودیان به پارسی ها و نصرانی ها رسانیده اند. ما نیز به سهم خود در آتش این دشمنی ها، هیزم ریخته ایم. حال شما می گویید که می خواهید از سر دشمنی دست به قتل عام بزنید؟... @hamkhaniketab
همیشه بیدار 🕊 . 📚 در پیاده روی کتاب دستش بود.. . 📢 ..قبل از سحر که بیدار میشدیم، میدیدیم رختخواب محسن مرتب و منظم شده و رفته حرم. ‌. 💯 پ.ن کلا کاری به کسی نداشت، اگه کسی پابه پاش میومد دمشم گرم، اگرم ن، مایوس نمیشد، از کوچک ترین چیزی که موجب پیشرفت معنویش بشه غافل نمیشد که نکنه اجر شهادتو ازش بگیرن؛ . 🖤 و خدا عاشق او‌ شد @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا