❇️ اولین و آخرین سفرنامه ای بود که مطالعه کردم و دوست داشتم، سفرنامه ای که در دلش، همه چیز داشت، سفر به عروس خاورمیانه، لبنان، سفری جذاب و پر از ماجراهای تلخ و شیرین. تا جایی که می شد با نویسنده همزاد پنداری کردم و با خنده هایشان، خندیدم و یا گریه هایشان، گریه کردم.
📕کتاب #اِلٰی... به قلم زیبای خانم «#فائضه_غفار_حدادی» از نشر«شهید کاظمی» سفرنامه ای است خواندنی از شامات و حدود سرزمین های اشغالی.
🔸اگر کتاب های قبلی خانم فائضه غفار حدادی عزیز را مثل خط مقدم، شبیه و... خوانده باشید، حتما از خواندن این کتاب جدیدشان که دهمین کتابشان میشه، لذت می برید. عالیه واقعا.
#معرفی_کتاب
#سفر_نامه
#به_قلم_شما
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@hamkhaniketab
📚 با کتاب های خانم فائضه غفار حدادی، حتما آشنایی دارید، کتابهایی مثل خط مقدم، یک محسن عزیز، اِلی و... این بار خانم نویسنده، وارد شده به قصههای شیرین و خواندنی ماجرای خواهر و برادری به نام حامد و حانیه
🎇 این خواهر و برادر، برای اولینبار با معانی اسمهای خداوند مهربان مثل: ملک، القدوس، سلام، مومن، مهیمن، عزیز و... آشنا می شوند
📖 اسم های شکلاتی
🖊️ به قلم: خانم فائضه غفار حدادی
🖨️ انتشارات: به نشر
🗒️ برشی از کتاب:
شاه باید قدرت داشته باشد. از هر طرف که خواست، برود و هرکه را خواست، بزند. شاه است دیگر. دلش میخواهد اصلاً بپرد، همه سربازها را اخراج کند. توی صورت وزیر رنگ مخالفش بایستد و بگوید: «امروز دلم نمیخواهد کیش بشوم! هر کاری میخواهی، بکن.» مات هم که نشود هیچ وقت. شاهی که مات بشود، به درد جرز لای دیوار میخورد!»
#معرفی_کتاب
#قصه_های_شکلاتی
#فائضه_غفار_حدادی
#انتشارات_به_نشر
@hamkhaniketab
🔔 مدتها بود که می خواستم یه کتاب خوب و با ارزش را بهتون معرفی کنم، کتابی که به قهرمانش، خیلی مدیون بودیم و هستیم، مخصوصا این روزها که این بیشتر قدرش را می دونیم
👌 قهرمان کتابمون، کسی نیست جز شهید حسن طهرانی مقدم، حاج حسنی که چند بار توسط منافقین تهدید شده بود به اینکه می کشیمت، در خوندن این کتاب لحظه ای شک نکنید، به نظرم هر ایرانی حداقل یکبار این کتاب را در طول زندگیش باید بخونه
✨ خب موافقید بریم سراغ معرفی کتاب
📖 خط مقدم
✍️ به قلم: خانم فائضه غفار حدادی
🖨️ انتشارات: شهید کاظمی
✅ روایتی جذاب از زندگی شهید حاج حسن طهرانی مقدم و تلاش های ایشون و یارانشون برای رسیدن به فناوری موشک در ایران.
💯 این کتاب، یکی از بهترین کتاب هایی هست که خوندم، فعل خواستن و ما میتوانیم، خیلی قشنگ صرف شده در ماجراهای این اثر ناب
📄 برشی از کتاب:
جلسه با محسن رضایی با حضور حسنآقا و حاجیزاده و سیدمجید و سیدمهدی و سیوندیان و چند نفر دیگر، فردای همان روز تشکیل شد. آقامحسن چند بار سؤال خود را تکرار کرد: «شما مطمئنین که خودتون میتونین موشکو پرتاب کنین؟» و هربار حسنآقا مطمئنتر از بار قبل پاسخ مثبت داد...
#معرفی_کتاب
#خط_مقدم
#فائضه_غفار_حدادی
#انتشارات_شهید_کاظمی
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#پدر_موشکی_ایران
@hamkhaniketab
خاطره شهید تهرانی مقدم از شیوه موشک گرفتن از سرهنگ قذافی
کتاب #خط_مقدم صفحه ۳۷۳
- حاجی هیچ وقت نگفتی توی اون سفر پارسال، چطوری قذافی رو راضی کردی که بهمون موشک بده؟
حاج محسن (رفیقدوست) این بار بلند بلند خندید.
- واقعا میخوای بدونی؟
- آره. واقعاً برام سواله. این قذافی هیچ کارش رو منطق درست و حسابی نیست. چطوری راضیش کردی آخه؟
- من از روز قبل از دیدار که با جلود جلسه داشتیم، شروع کردم. میدونی که این جلود خیلی با من رفیقه.
- آره شنیدم. ولی از کجا با هم رفیق شدین؟
- تو جریان اون سفری که اول انقلاب اومده بود ایران و نذاشته بودند حتی از هواپیما پیاده بشه، من رفتم صحبت کردم، راهش دادند. حتی تونستم واسطه بشم با امام هم ملاقات کنه. خودش میگه که تا آخر عمر تحت تاثیر اون ملاقاتش با امامه. خلاصه، جلود مثل دیشب شروع کرد به تعریف کردن از انقلاب اسلامی و اینکه ما از شما حمایت میکنیم که یک دفعه دستم رو کوبیدم روی میز و بلند گفتم: «دروغ میگید!» خیلی جا خورد. ادامه دادم: «شما میگین که خط مقدم جبهه اسلام الان ایرانه. شما میگین صدام دشمن همه اسلامه. اون وقت شما موشک دارین و نمیدین ما به دشمن همه کشورهای اسلامی بزنیم.» جلود هنوز به حالت عادی برنگشته بود. زبونش گرفته بود بنده خدا! بعد از چند جمله که ربطی به بحث نداشت، گفت که «موشکها دست خود رهبره و باید با اون حرف بزنی.» فردا که ما برای دیدن قذافی رفتیم سرت؛ به رحیم صفوی گفتم لباس فرم سپاه بپوش. خودم هم لباس پوشیدم. با رحیم هماهنگ شدیم و همین که وارد چادر شدیم، هر دو احترام نظامی کردیم و تا آزاد باش نداد همان جا ایستادیم. بعد من با همون لحن نظامی به عربی گفتم که دو تا سرباز اسلام اومدن به سرهنگ قذافی فرمانده کل نیروهای انقلابی دنیا گزارش بدن.
- نه بابا! باور کرد؟
- آره. بعد یه سری نقشه اینا باز کردم بعد از توضیحات مختصر درباره وضعیت جنگ و پیشرفت خودمان، گفتم که حالا ما از شما موشک میخوایم که آخرین ضربه رو به دشمن وارد کنیم. قذافی هم سرش رو تکون داد و گفت: «آره جلود یه چیزایی میگفت. باشه من بهتون موشک میدم. فقط به شرطی که گاهی لابهلای عراق، عربستان رو هم بزنید.»
#بریده_کتاب
#خط_مقدم
#فائضه_غفار_حدادی
#موشک
@hamkhaniketab
#معرفی_کتاب
#شهید_محسن_وزوایی
🌷 امروز ده اردیبهشت، سالروز شهید محسن وزوایی هست، شهیدی که عنوان فاتح ارتفاعات «بازی دراز» را داشت و در عملیات بیتالمقدس براثر اصابت گلوله و تركش به معبود رسید.
📚 نوجوان
📖 فاتح بازی دراز
🖋️ به قلم: هادی صالحی
🖨️ انتشارات: سوره مهر
نگاهی به زندگی شهید وزوایی در کتاب «فاتح بازی دراز»
📚 بزرگسال:
📖 یک محسن عزیز
🖋️ به قلم: فائضه غفارحدادی
🖨️ انتشارات: سوره مهر
روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی
📖ققنوس فاتح
🖋️ به قلم: گلعلی بابایی
🖨️ انتشارات: شاهد
(بیست روایت شفاهی از سرگذشت سراسر ایثار و پیکار دانشجوی شهید محسن وزوایی)
#بسته_کتاب
#شهید_محسن_وزوایی
#یک_محسن_عزیز
#فائضه_غفار_حدادی
#انتشارات_سوره_مهر
#سالروز_شهادت_شهید_محسن_وزوایی
@hamkhaniketab
💠 تهران، را با همه خوبی ها و بدی هایش، میشه یا دوست داشت و باهاش کنار اومد و یا دوست نداشت و باهاش جنگید. اما جنگیدن با این شهر شلوغ، بعضی اوقات فایده ندارد و با دلخوشی هایش می شود، زندگی را زیبا دید. دلخوشی هایی مثل نمایشگاه کتاب، اتفاقات فرهنگی و هنری و....
📖 تهران جان
✍️ به کوشش: مکرمه شوشتری، مهدی قزلی
📇 انتشارات: سوره مهر
✍️روایت هایی تلخ و شیرین است از تجربه زندگی نویسنده هایی که ساکن تهران نبودند، اما به خاطر اتفاقاتی مثل قبول شدن در دانشگاه تهران، یا ازدواج و... مجبور شده اند در این شهر ساکن بشوند، روایتهایی از مادرانی که دوست دارند زندگی آرامی داشته باشند، اما سخته زندگی کردن با بچه ها و دست تنها بودن در تهران باشند یا روایت دانشجویی که به خاطر دانشگاهش، در تهران ماندگار باید می شد...
✒️ از جمله نویسندگان مطرح در این کتاب میتوان به فائضه غفارحدادی، مرضیه اعتمادی و معصومه صفاییراد و... اشاره کرد.
📃 برشی از کتاب:
«شهر به خاطر آدمهایش شهر میشود. تهران گرانیگاه جمهور آدمهای مهم و اجتماعات موثر و حوادث تاریخساز معاصر و مرکز ثقل ایران است. تهران پذیرای دوست و دشمن و میزبان همه سلیقهها بوده است. تهران ملیترین شهر ایران است. هنوز نفی بلد از تهران تنبیه و مجازات به حساب میآید، هنرمندان و نویسندگان بزرگ عموماً ساکن تهران بودهاند...»
#معرفی_کتاب
#تهران_جان
#انتشارات_سوره_مهر
#تجربیات_زندگی_در_تهران
#مهدی_قزلی
#فائضه_غفار_حدادی
#مرضیه_اعتمادی
@hamkhaniketab
😭 در این ایام پیاده روی اربعین، هر زمان که نگاهمان روی تصاویر این مسیر معنوی در تلویزیون افتاد، دلمان پر کشید و آرزو کردیم که ای کاش ما هم جزو زائرین آقا امام حسین «ع» بودیم، زائرینی که در این گرمای سوزان، به عشق رسیدن به مرقد مولا، این راه را می روند و هر سال هم تعدادشان بیشتر می شود.
📖 سر برخاک دهکده
✍️ به قلم خانم: فائضه غفارحدادی
📇 انتشارات شهید کاظمی
✅ روایت های نابی است از سفر پیاده روی اربعین خانم نویسنده. سفری با حال و هوای معنوی این مسیر که حتی آنهایی هنوز این سفر، قسمتمشان نشده، با خواندن این سفرنامه، هوایی می شوند و دلشان می خواهد که برای یکبار هم که شده به این سفر بروند.
📘 خواندن این کتاب را پیشنهاد می کنم به افرادی که یا به سفر اربعین رفته اند و از شوق وصال مجدد میسوزند و یا نرفتهاند و از غربت تنهایی در لیست جاماندگان گریانند.
📃 برشی از کتاب:
شاید این ایام امام حسین کربلا را می سپارد به علمدارش. شهردار که او باشد دیگر همه چیز ممکن است. شهر اندازه یک کشور، کش می آید و بعد که همه را بغل کرد فشارشان میدهد. آن قدر به هم نزدیکشان میکند که دلهایشان به هم گیر کند. اخبار و احوالشان در هم گره بخورد از غریبگی مسافتهای دور و دراز در بیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند دهکده ای که انگار زادگاهشان بوده و خانه پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و هر سال اربعین میعادگاهی است که همه رفته ها و هویت گم کرده ها بر می گردند به وطنشان به هویتشان به خاکشان خاکی که برایشان مقدس است.
#معرفی_کتاب
#سر_بر_خاک_دهکده
#فائضه_غفار_حدادی
#پیاده_روی_اربعین
@hamkhaniketab
🌷امروز، سالروز آسمانی شدن مردی است که لحظه ای آسایش را بر خود حرام کرد تا ایران اسلامی سربلند شود. شهید حسن طهرانی مقدم، از جان گذشت تا ایران عزیز به قلههای پیشرفت برسد.
📖 مردی با آرزوهای دوربرد
✍️ به قلم خانم: فائضه غفار حدادی
📇 انتشارات: شهید کاظمی
✅روایتی جذاب و خواندنی از زندگی شهید طهرانی مقدم است. این کتاب نه تنها برای نوجوانان، بلکه برای بزرگسالان نیز بسیار خواندنی و آموزنده است.
📄برشی از کتاب:
روز ۳۱ شهریور آن سال برای اولین بار ایران ۶ سکوی موشکی برده بود توی دژ. دهان وابستگان نظامی کشور های خارجی بار مانده بود. خیلی هایشان از تعجب روی پا ایستاده بودند و گردن گرفته بودند که موشک های جدید را بهتر ببینند. این تازه اول ماجرا بود. توی دنیا پیچید که قدرت دفاعی ایران رشد ناگهانی داشته. همه محاسبات و برنامه ریزی هایشان دچار تزلزل شد.
#معرفی_کتاب
#مردی_با_آرزوهای_دور_برد
#فائضه_غفار_حدادی
#زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#انتشارات_شهید_کاظمی
@hamkhaniketab