رفیقی که همچین کتابی هدیه میده گلیِ از گلهای بهشت .. 🌸🌿🥰
📚 @hamkhaniketab
اسب گفت: ما از فردامون خبر
نداريم. تنها چیزی که باید بدونیم
اینه که همديگه رو دوست داریم..💚
#بریده_کتاب 🌸
📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
#یادداشت_کتاب
#جنگجوی_رویا
سالها بود دنبال چنین کتابی میگشتم. کتابی که واضح و روشن، بپردازد به یکی از بزرگترین معضلات جامعه ما!
یک سال در دهه ۲۰ زندگیام معلم پرورشی یک مدرسه راهنمایی شدم. روزی از بچهها خواستم شغل یا رشته مورد علاقهشان را بیان کنند. فقط یک نفر در میان بیش از ۱۰۰ دانشآموز بود که حس کردم واقعا چیزی که میگوید را دوست دارد و خودش انتخاب کرده است. کسی که گفت میخواهم به هنرستان موسیقی بروم و موسیقیدان شوم. فارغ از درست و غلط انتخابها و جهانبینیهای ما، اینکه بچهها از یک جایی به بعد رویاها و علائقشان را کنار میگذارند و دیگر در زمین مزخرف بزرگترها بازی میکنند بیشتر شبیه فاجعه است! آن روز فهمیدم اوضاع بدتر از چیزی است که فکر میکردم اما وقتی سال گذشته پدری دهه شصتی را دیدم که مانع رسیدن فرزندش به علاقهاش شد و او را مجبور کرد در رشتهای که خودش صلاح میداند درس بخواند، فهمیدم اوضاع وحشتناک است. چطور ممکن است ما، نسلی که بیشتر، آرزوهای فروخفته بزرگترهایمان را دنبال کردیم و دائم با جو و موج جامعه پیش رفتیم، خودمان همین بلا را بر سر فرزندانمان بیاوریم؟!
کتاب جنگجوی رویا درباره دختری به نام وریا است. دختر دوازده سالهای که در مدرسه نخبهگان درس میخواند و بخاطر خواست مادرش باید برای دبیرستان هم در آزمون این مدرسه قبول شود تا بتواند در رشتهای که مادرش صلاح میداند درس بخواند! اما وریا یک رویابین است. یعنی کسی که رویاهایش را در دنیای واقعی هم میبیند و با آنها حرف میزند و همین مساله باعث دردسرهای زیادی برایش میشود. وریا بر سر یک دو راهی مانده است، به خواست مادرش رویاها را فراموش کند یا رویاهایش را نگه دارد و بفهمد چرا پدرش که نویسنده قهاری بوده، نتوانسته است جلد آخر کتابش را بنویسد...
ما در این کتاب با یک داستان فانتزی روبرو هستیم. یک فانتزی تمیز ایرانی که میتواند برای بالای ۹-۱۰ سال جذاب و خواندنی باشد و حتی برای نوجوانان یا بزرگسالان آموزنده باشد. البته در کتاب المان مذهبی یا ایرانی خاصی نمیبینیم و داستان به جز نام شخصیتها و یکی دو غذای نام برده شده در آن، فرامرزی است. اما به دلیل اینکه نشانهای هم از فرهنگ بیگانه در آن دیده نمیشود، میتواند نماد یک بچه تیپیکال ایرانی باشد حتی با اینکه داستان در شهر میگذرد، میتواند به دلیل وجود مشکل مبتلابه نوجوانان، برای بچههای روستایی هم ایجاد همذاتپنداری کند.
کتاب جمله جالبی دارد که من ارتباط زیادی با آن برقرار کردم و با خواندن آن کل زندگیام یک بار جلوی چشمم مرور شد:
"کسی که نمیدونه به کجا میخواد برسه تا آخر گیج و سرگردان میمونه و به هرجا برسه اونجایی نیست که میخواد و اون آدم همیشه در سفر میمونه."
اگر شما هم مثل من یک عمر فقط مسیرهایی رل که دوست داشتهاید انتخاب کردهاید بدون اینکه قلهای برای رسیدن در نظر داشته باشید، میفهمید این جمله چه معنایی دارد. اما شیرینترین لحظه زمانی است که قلهای را انتخاب کنید، هرچند کمارتفاع و از نظر دیگران بیاهمیت، اما برای رسیدن به آن تلاش کنید و به جای اینکه فقط مسیرهای راحت و دوستداشتنی را طی کنید، مسیرهای سخت رسیدن به آن قله را هم بپیمایید و مدام نزدیکتر شدن به قله را به چشم ببینید...
#معرفی_کتاب
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
✂ #برشی_از_یک_کتاب
خرداد 1376/ ناطق نوری، اصلیترین رقیب خاتمی از اولین کسانی بود که پیروزی رقیبش را تبریک گفت. آقای خامنهای هم بعدها گفت یکی از بزرگان نظام پیش او آمده و تقاضای ابطال انتخابات را کرده بود. رهبری اما چنان با تلخی و تندی با او برخورد کرده بود که به گفتۀ خودش بعد از 12 سال، هنوز تلخیِ آن برخورد در کام پیشنهاد دهنده مانده و از رهبری گلهمند بود. بشارتی، وزیر وقت کشور در آن زمان هم بعدها گفته بود: «ساعتی قبل از اعلام نهایی نتیجه #انتخابات، یکی از آقایان، خدمت رهبری میرود و خواستار ابطال انتخابات میشود. آقا برخورد خیلی شدیدی میکند که ظاهرا سابقه نداشته است! با این مضمون که چطور به خودت اجازه میدهی این طور در مورد نظام فکر کنی؟!»
#بریده_کتاب
#زندگی_و_زمانۀ_آیت_الله_سیدعلی_خامنه_ای
#جعفر_شیرعلی_نیا
#انتشارات_سایان
@hamkhaniketab
کتابفروشی ما محل خوبی نداشت. معبر عام نبود و به همین دلیل فروش خوبی هم نداشت.
این مسئله، سهامداران را به فکر انداخت، به خصوص یکی از آنها را!
این سهامدار شریف، مرتبا نگران فروش بود.
عاقبت پیشنهاد کرد که مقداری "جنس لوکس" هم بفروشیم تا درآمد ناچیز کتابفروشی را جبران کند.
این برای من تحملپذیر نبود. بدون تردید حاضر بودم فروشندهی یک لوکسفروشی باشم؛ اما حاضر نبودم شمعدان شبه کریستال و کتاب شعر شاملو را یکجا بفروشم.
درگیر شدیم. سخت رنجیده بودم. دلم میخواست تا آخر عمر کتابفروش بمانم. دلم میخواست آنجا را پاتوق همهی بچههایی کنم که مشتری واقعی کتاب هستند.
#ابن_مشغله 📚
#نادر_ابراهیمی 🖌
#بریده_کتاب 📖
📚 @hamkhaniketab
📗 مسابقه چالش مطالعه
کسی که علاقه مند به کتابه و با دیدن هدیه ای که کتاب باشه یا کتابفروشی چشم هایش برق میزنه از خوشحالی یک چیز دیگه هم باعث خوشحالی اش میشه و اون هم پیدا کردن گروه همدل و همراهه حال اگر یهویی یه جایی تبلیغ گروه همخوانی رو می بینی که آدرس اش زیر پیام هست سریع عضو میشی و تازه بعدش خوشحالی بیشتر میشه وقتی هر کی از احساس خرید و خوانش کتاب میگه
خوبی گروه همخوانی اینه که وقتی یک کتابی معرفی میشه تو تنها نیستی که اون کتاب رو میخونی یه عالمه دوست کتابخوان داری که بعد از خوانش مقرری میان و از برداشت ها نقدها لذت ها و پند و اندرز مطالب میگن و اون رو با بقیه به اشتراک میگذارند
اینجاست که حرف بزرگان رو متوجه میشی که کسی که با کتاب مانوسه احساس تنهایی نمی کنه و یا هیچ چیز جای کتاب رو نمی گیره
و این رو اول بار خداوند عالمیان وقتی که بر پیامبرش اولین پیغام رو فرستاد فرمود بخوان و برای پیامبر و پیروانش قرآن که از خواندنی می آید نازل کرد و توصیه و سفارش کرد فاقروا ما تیسر من القرآن
یا آنجا که کسی می خواهد قرآن بخواند به بقیه می گوید فاذا قرات القرآن فاستمعوا و انستوا
#عشق_همخوانی
#چالش
@Shahedalamdar 🌸
📚 @hamkhaniketab
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما دیگه چه اشتباهاتی رو شنیدید؟😂😂
#طنز
☘برای دیدن مطالب طنز کتابی، هشتگ #طنز رو دنبال کن🙂
@hamkhaniketab
#بریده_کتاب
#بچه_ای_که_نمیخواست_آدم_باشد
کاش پدر و مادرها می توانستند توی دل بچهّ هایشان را ببینند؛ آن وقت می فهمیدند که بچهّ هایشان آن قدرها هم که آن ها فکر می کنند، تربیت ندار و ناخوب نیستند
@hamkhaniketab
🔔 بعضی اوقات ما این قدر گرفتار زندگی روزمره میشیم که یادمان میره در مقابل جامعه و مردمانی هم که با آنها داریم زندگی می کنیم، وظیفه ای داریم، اینکه هر کدوم از ما به نوبه خودمان، در هر کجا که باشه به فریضه امر به معروف و نهی از منکر توجه کنیم، باعث میشه کمتر دیگه شاهد شهادت هایی در این حوزه باشیم و دیگه اتفاقاتی که برای شهیدهای امر به معروف مثل قاسم سجادیان، علی خلیلی، حمید الداغی و... افتاد، پیش نیاد
📖 کوچه ای که تکرار می شود
✍️ به قلم زیبای خانم: طاهره کوهکن
📇 انتشارات: حماسه یاران
یک روایت خوندنی و با ارزش هست از زندگی شهید امر به معروف، قاسم سجادیان، شهیدی که دوست داشت به همه کمک کنه، هم مالی و هم جانی، و در آخرین صحنه زندگیش هم نتوانست بی تفاوت بمانه نسبت به اتفاقی که می تونست منجر به یه بی آبرویی بشه برای مسافرانی که به شهرش سیدان اومده بودن
از نکات خوبی که میشه در کتاب به آن اشاره کرد، اینه که هم یک فصل از زبان شهید روایت میشه و حتی این روایت تا زمان قبل از شهادتش هم ادامه داره و هم اینکه یک فصل از زبان خانم معلمی، تعریف میشه که خودش را مقصر می دونه در ماجرای شهادت قاسم سجادیان....
برشی از کتاب:
خانوووووم! هرکی اعتقاد خودش رو داره، باید بهش احترام بذاریم. بعدم آزاااادیه، هر کس آزاده هر طور فکر می کنه درسته عمل کنه. آزیتا چنان با تحکم حرفش را می زند که بهاره هم که تا آن موقع پای ثابت یکی به دو کردن هایش بود، ساکت می شود. خنده ام می گیرد از این استدلال که روی زبان خیلی ها می آید، اما رفتارشان خلافش را ثابت می کند...
#معرفی_کتاب
#کوچه_ای_که_تکرار_می_شود
@hamkhaniketab