eitaa logo
حرم بی‌قرار
1.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
481 ویدیو
23 فایل
شـکࢪ خــدا ࢪا کــہ دࢪ پــنــاه حـسـینم ڪپے باصلوات‌؛حلال فوروارد ڪردے ‌دمت ‌گرم🌼
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم بی‌قرار
#درمسیرعشق #به_قلم_ازتبار_زینب۵۹ #پارت_۱۱۰ +مردک مگه داری وسیله میخری ؟‌ما کالای تو نیستیم . غل
۵۹ ۱۱۱ چنگیز لبخندی زد و گفت : اره . تامی که حسابی خونش به جوش اومده بود ..‌. چشم غره ای رفت ؛ تا خواست حرفی بزنه ، سربازش اون ‌رو به جلو هل داد و باهم رفتند . نگاهم به چهره ی عذاب کشیده ی کوثر افتاد ... چقدر ناراحت و خسته بود . تفنگم رو درآوردم و انداختم کنار . دستای بی رمق و سرد کوثر رو تو دستام‌ گرفتم . سریع ضربانش رو چک ‌کردم ، خیلی کند میزد . با داد دکتر رو صدا کردم ... آمبولانس آژیرش رو روشن کرد و به سرعت ما رو به بیمارستان مخصوص نیروی انتظامی رسوندند . من رو بخاطر تیری که به پام‌ خورده بود ، به اتاق عمل و کوثر رو به اتاق سی سی یو منتقل کردند . نمیدونم الان خانواده ما کجان ، دلم برای سجاد حسابی تنگ شده بود. دلم میخواست ببینمش و با شیطونی هاش دوباره بخندیم . مهدی وارد اتاق شد و بعد از احترام نظامی ، سرشو انداخت پایین و گفت : ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۹ ۱۱۲ _جناب سرگرد واقعا عذر میخوام منو ببخشید . +معذرت خواهی برای چی ؟ _بابت جسارتم پیش اون کلاهبردار ‌ +تو جون ما رو نجات دادی داداش ، این چه حرفیه ؛ همین که جون خودتو به خاطر ما به خطر انداختی برای من کلی ارزش داره ان شاءالله بتونم جبران کنم . مهدی تلفنش زنگ خورد . مهدی ببخشیدی گفت و یه احترام نظامی گذاشت و رفت . براش از خدا خواستم عاقبت بخیر بشه . صدای شیطون سجاد از راهرو میومد . پرستار به سمتم اومد و امپولی رو به سِرُمم زد . با صدای کسی که اومد توجهم به بیرون جلب شد . ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
شهـیـد🌷 ♥️محمداستحکامے♥️ تـاریخ تولـد:14تیـر1362 تـاریخ شهـادتـ:27تیـر1394 محـل شهـادتـ:حلب،سوریه محل تـولـد:جهـرم •/قسمتےازوصیت نامہ‌درتصویر/• Join⇝ @Harame_bigarar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ تنهامن‌عاشق‌گرمای نگاه تونیستم. ببین! پرنده ها🕊 هم، به هرجا که می روند، #کوچ می کنند!!! مولای من،دلمـ❤️ برای #تو به هر سو پَر می کشد...🕊  💗أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج💗 Join⇝ @Harame_bigarar
• این خنـده‌ مستانـه از شوقِ وصال یار استـ♥️ و چه سبڪبـــال ، رسیـدی بہ معشـ😍ــوق ... •/ #شهیـدمحمدجـوادقربـانے/• {♥️} @Harame_bigarar
🌿 خنده هاےگاه گاهتـ☺️ خنده خورشید صبح شعله لرزان آهتـ 🕯 شمع شب هاے همه قامتتـ نخل بـلـنـد🌴 گلشن آزادگی سرد و سرسبزے🍃 سزاوار تماشای همه 🌿 {♥️} @Harame_bigarar
• خداوند🌱 بـر رهبران عـادل واجبـ کرده کـه سطح زندگی خود را با مردم ناتوان برابر کنند. تـا فقیر را فقرش برآشفته نسازد. #سـاده‌زیستے •/امـام‌عـلـے(ع)/• Join⇝ @Harame_bigarar
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️روایــت اتــفــاق عـجـیـب؛ شب عروسی یکــ طـلـبـه 🎙واعظ: #سیدحسین_مومنی #پیشنهاددانلود…👌 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
4_5985313394020845346.mp3
3.96M
#شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع) •|ذڪر مستانـه حـسـن •|شـمـع کـاشانـه حـسـن💔 بـانـواے: ❣جـوادعـبـدوی❣ Join➟ @harame_bigarar
حرم بی‌قرار
#درمسیرعشق #به_قلم_ازتبار_زینب۵۹ #پارت_۱۱۲ _جناب سرگرد واقعا عذر میخوام منو ببخشید . +معذرت خواه
۵۹ ۱۱۳ صدای کوثر بود که گریه میکرد . صدای گریه اش ، عذابم میداد ... اما یکدفعه صدای مامان و فاطمه و امیرحسین با بابا و طبق معمول خنده های شیطون سجاد ‌پیچید تو راهرو . زهرا بعد از یه سلام سریع خودش رو به اتاق کوثر رسوند و باهم مشغول صحبت شدند . میثم کمی من من کرد و گفت : +داداش یه سوال ، خانوادت میدونستن اسیر شدی؟؟ _نه ، فقط بابام ؛ قبل از اسیری من و کوثر ، به پیشنهاد فاطمه و امیرحسین همه رفتند شمال قرار بود ما هم بعدازظهر همون روز بریم که این اتفاق افتاد. انگار کوثرم بهشون گفته ما بخاطر کارمن درگیریم و دیرتر میایم که اخر سر همه فهمیدن و برگشتند . میثم : داداش ببخشید پرسیدم ،قصدم ناراحت کردنت نبود دیگه بهش فکر نکن . راستی کوثر خانم کجاست؟ اونم بستریه ‌....ای کاش هیچکدوم از این اتفاقا نمیفتاد رو ندارم تو صورتش نگاه کنم داداش...چجوری بهش بگم‌ اخه ؟ میثم: چیو ؟ تو صورت میثم زل زدم و بیصدا اشک ریختم و مستاصل از اینکه چجوری بهشون بگم ... ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee