عقل مجسمی حسن...mp3
7.18M
🍃🌸
•⚘|عقل مجسمی حسن..
•❤|پهلوون بی بدلی
•😍|نوشته تاریخ واسه تو
•☘|همه جاضرب المثلی
🎤 #قاسمعلی_محسنی
اینجاپایگاه شهداست❤
Join➟ @harame_bigarar
حرم بیقرار
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜ #سهم_من_از_بودنت 🍃 #بخش_سےونهم😍✋ #قسمت_1 میعاد_محنا خانوم؟ با شنیدن صداے نگرانش،از ان
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
#سهم_من_از_بودنت 🍃
#بخش_سےونهم 😍✋
#قسمت_2
میعاد_بانو؟
چشم از بیرون شیشه مےگیرم و لب مےزنم:جانم
میعاد_دیگه ڪم ڪم داریم مےرسیم..
با شوق مےگویم:وااقعا!!
میعاد_بلـــہ...
چشم به ساختمان و ڪوچه ها مےدوزم،محله ارام و با صفایے بود...
لبخندے کنڃ لبم جا خشڪ مےڪند و مےگویم:ڪے مےرسیم اقاا؟
میعاد_یه چند ثانیه دیگه...
چند دقیقه بعد مقابل خانه اے دو طبقه نگه مےدارد...
میعاد از ماشین پیاده مےشود و قبل از اینکه من اقدام به پیاده شدن ڪنم،میعاد به سمتم مےاید و در را برایم باز مےڪند و با دست اشاره مےڪند ڪہ پیاده شوم...
میعاد_بفرمایید بانوو
از ماشین پیاده مےشوم و همراه او به سمت خانه قدم برمیدارم...
میعاد ڪلید را از جیب شلوارش بیرون مےڪشد و ارام در قفل مےچرخاند...
در باز مےشود و من قبل از او وارد خانه مےشوم...
حیاط ڪوچڪ و باصفایے داشت،گوشه اے از ان باغچه بود و سمت دیگرش هم تابے ڪوچڪ قرار گرفته بود...
میعاد در را مےبنند و خود را به من مےرساند و مےگوید:نظر خانوم چیه؟
به سمتش مےچرخم و با شوق تمام مےگویم:واای میعاد،عااالیه...
میعاد_چے عالیه؟؟
_خب خونه دیگه...
میعاد_دیگه؟
_هوووم؟ صاب خونشم عاوولیه😁
میعاد_اافریـــن دختر خووب
لبخند دندان نمایے میزنم و خود را از او جدا مےڪنم و به سمت در ورودے خانه مےروم و همانجا منتظر امدنش مےمانم...
به سمتم مےاید و در را باز مےڬند و به شوخے مےگوید:بفرمایید،خونه خودتونه...
مرا به داخل هدایت مےڪند...
خانه با اینڪہ خالے بود اما زیبایے خودش را داشت...
میعاد_مورد پسند بانو واقع شد؟
چادرم را رها مےڪنم و دور خانه چرخ مےزنم و مےگویم:مگه میشه واقع نشه!
میعاد_گفتم،مثل بقیه خونه ها نباشه،خودمم بیزار بودم از هرچے خونه اپارتمانیه،از طرفے ام دوست داشتم هم به خونه شما نزدیڪ باشه هم به خونه ما،فاصله رعایت شه دیگه...
میعاد_در ضمن این خونه برخلاف ظاهرش ڪہ سنتیه،تازه ساخته...
_خیلے ام خوبه،نورگیرش ڪہ فوق العاده اس..
میعاد_خب پس خداروشڪر،همش میترسیدم خوشت نیاد...
به سمتش قدم برمیدارم و مےگویم:اخه چرا نباید خوشم بیاد؟
میعاد_خب اخه گفتم حتما به اینجور خونه ها عادت ندارے و برات جالب نیست...
_چرا نباید جای دلبازے مثل اینجا برام قشنگ نباااشه...
چشمڪے نثارم مےڪند و مےگوید:در ضمن یه دلیلش مونده،اگه گفتے چیه؟
متفڪر دستے به زیره چانه مےگذارم و مےگویم:هووم؟نمیدونم،شما بگوو
میعاد_نمیدونے؟
_نه
چشمانم را ریز مےڪنم و خیره مےشوم به چشمانش...
دست به ڪمر مےشوم و منتظر پاسخ مےمانم...
بالاخره زبان مےگشاید و مےگوید:دلیل اصلیش این بود ڪہ بچه هام راحت باشن و اذیت نشن،راحت بگردن،بازے ڪنن،خلاصه اینڪہ ازاد باشن دیگه،محدودشون نکنیم هے بیچاره هاروو...
همانطور دست به ڪمر به سمتش مےروم و شمرده شمرده مےگویم:خب،دیگه؟؟؟ علاوه بر اینڪہ خیال بافے ،اینده نگرم هستے!
میعاد_ یه مرررد باید اینده نگرم باااشه...
_بععله ولی در این حد ڪہ شمایے!!!
لبخند دندان نمایے مےزند و مےگوید:حالا جدا از شوخے این خونه یه چیزے ڪم داره،اگه گفتے؟
_بگم؟
میعاد_بگوو
_یه تابلو بیت الزهرا ڪہ بزنیم بالاے در ورودے!
میعاد_ایول خانوووم...فقط زحمت خطاطیشو شما باید بڪشے ...
_چشم...
.
.
.
#نویسنده:اف.رضوانے
☆هرگونه کپےبدون ذکرنام نویسنده پیگردالهےدارد!
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
#سهم_من_از_بودنت 🍃
#بخش_سےونهم 😍✋
#قسمت_3
صداے زنڱ همراهم بلند مےشود
دست مےبرم و ان را از داخل ڪیف بیرون مےڪشم...
میعاد متعجب مےپرسد:خونه اس؟
_نه نه سمانه اس...
سریع دایره سبز رنگ را مےفشارم و جواب مےدهم:سلام عزیزم
سمانه_سلام خانوووم،ڪجایے،بیا دیگه،منتظرما...
_چشم الان میام،تو راهم...
سمانه_با اقاتون دیگه؟
_بله
سمانه_خدا از این اقاهام نصیب ما ڪنه،مارو هے ببره بیاره،ببره بیااره...
_حیام خوب چیزیه...
میعاد ریز مےخندد...
ارام مےگویم:شانس اوردے...
سمانه_اوه اوه استاد اومد،من رفتم،فعلا
_ای واای بدو من الان میام...
تماس را قطع مےڪنم،میخواهم چیزے بگویم ڪہ میعاد قبل از من به حرف مےاید و مےگوید:دیرت شده؟ شرمنده
_اره خیلے...
میعاد_الان دو دیقه اے میرسیم جلو دانشگاه
_نمیخواااد عجله نکن،چه الان برم چه بیست دقیقه بعد،بازم رام نمیده...
میعاد_خب، پس چیڪار ڪنیم؟
_میریم دانشگاه دیگه...
میعاد_مگه نمیگے رات نمیده؟
_چرااا!خب بیرون منتظر میمونم...
میعاد_جااانم؟؟یعنے شما میگے تنهات بزارم؟
_نهه،شما بمونے ڪہ عالے میشه...
میعاد_خب پس حل شد...
چند دقیقه بعد یڪ خیابان انطرف تر ماشین را پارڪ مےڪند و همراه هم به سمت دانشڪده قدم برمیداریم...
میعاد_دستت چقد یخه محنا!
_واقعاا؟
میعاد_اره
میعاد_وای چرا رنگت پریده؟ مطمئنے حالت خوبه؟
قدم هایش را اهسته تر برمیدارد...
میترسم،احساس مےڪنم،فشارم افتاده...
یڪ لحظه مےایستم و لب مےزنم:ولے حالم خوبه!
میعاد_چهره و دستات ڪہ اینو نمیگه...
یڪ ان شڪ مےڪنم،به نیت شومش اگاه مےشوم...
چشمانم را ریز مےڪنم و خیره مےشوم به چشمانش...
جدے مےگویم:مثلا میخوای منو از رفتن منصرف ڪنے اره؟
میعاد لبخند دندان نمایے مےزند و مظلومانه مےگوید:میشه نرے؟؟؟
_نه نمیشه،اخه اولین روز بعده تعطیلات عیده،دلم براے سمانه تنگ شده!
میعاد برخلاف میلش،سرے تڪان مےدهد و مےگوید:باشه بانو،هر طور ڪہ خودت صلاح میدونے...
میعاد_ولے این یه ساعتو منم ڪنارت میمونم...
_چہ عاالے
به درب ورودے دانشڪده مےرسیم،ان را پشت سر مےگذاریم و ݣمے انطرف تر روے یڪے از نیمڪت ها مےنشینیم...
میعاد_امروز تا ڪے ڪلاسے؟
_ساعت سه،البته اون بین یه ساعت و نیمے وقتم ازاده
میعاد_خب پس میتونی براے ناهار بیاے خونمون؟ مامان دلش برات تنگ شده!گفت امروز برای ناهار ببرمت
_چشم،فقط باید به مامان یه زنگ بزنم ڪہ میرم اونجا...
میعاد_خب پس،حل شد...
.
.
.
#نویسنده:اف.رضوانے
☆هرگونه کپےبدون ذکرنام نویسنده پیگردالهےدارد!
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜
حرم بیقرار
🌸🍃❤️ ازامشب ان شاالله؛ باعنـایت #حضرتزهــرا و #شهــدا می خوایم نـمـازشــبـــ❤️ بخونیم. یــازده ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍂
هق هق های شبانه اتــ😔
بــرای خــدا❤️
از تــو بنـده ساختــ برای او💐
آنچنان که دل خدا برایت تنگ شد!💚
و #شـهــادتــــ همین است!
کارے کنی که #دل_خدا برایت تنگ شود💔
به یاد #شهیدمحمدرضادهقان💚
{💚} @Harame_bigarar