🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🎗#بدون_تو_هرگز ۶۳
📢‼️ این داستان واقعی است !!
بغض عميقي راه گلوم رو سد کرد😭. دستش بين موهام حرکت مي کرد و من بي
اختيار، اشک 💧مي ريختم. غم غربت و تنهايي، فشار 😩و سختي کار و اين حس دورافتادگي
و حذف شدن از بين افرادي که با همه وجود دوست💞 شون داشتم
- خيلي سخت بود😥؟
- چي؟
- زندگي توي غربت
سکوت عميقي فضا رو پر کرد. قدرت💪 حرف زدن نداشتم و چشم👁 هام رو بستم؛ حتی با
چشم هاي بسته... نگاه مادرم رو حس مي کردم.
- خيلي شبيه علي شدي🙂. اون هم، همه سختي ها و غصه ها رو توي خودش نگه مي
داشت بقيه شريک شادي 🥳هاش بودن؛ حتی وقتي ناراحت😔 بود مي خنديد😆 که مبادا
بقيه ناراحت نشن...
اون موقع ها جوون بودم؛ اما الان مي تونم حتي از پشت اين چشم 👁هاي بسته حس
دختر کوچولوم رو ببينم.
ناخودآگاه با اون چشم هاي خيس خنده ام ☺️گرفت. دختر کوچولو...
چشم👀 هام رو که باز کردم دايسون اومد جلوي نظرم. با ناراحتي،😞 دوباره بستم شون...
- کاش واقعا شبيه بابا بودم. اون خيلي آروم و مهربون😊 بود، چشم هر کي بهش مي
افتاد جذب اخلاقش مي شد؛ ولي من اينطوري نيستم😟. اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم
نمي تونم اونها رو به خدا نزديک کنم. من خيلي با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم... 😓
خيلي...
سرم رو از روي پاي مادرم 👩بلند کردم و رفتم وضو بگيرم... اون لحظات، به شدت دلم
گرفته بود و مي سوخت.😖.. دلم براي پدرم تنگ شده بود و داشتم کم کم از بين خانواده
ام هم حذف مي شدم.😭 علت رفتنم رو هم نمي فهميدم و جواب استخاره رو درک نمي
کردم.🙃
"و اراده ما بر اين است که بر ستمديدگان نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان بر
روي زمين🌍 قرار دهيم"
زمان🕰 به سرعت برق و باد سپري شد... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل
کردم😫. نمي خواستم جلوي مادرم گريه کنم، نمي خواستم مايه درد و رنجش بشم.
هواپيما ✈️که بلند شد مثل عزيز از دست داده ها گريه😭 مي کردم. حدود يک سال و نيم
ديگه هم طي شد؛ ولي دکتر 👨⚕دايسون ديگه مثل گذشته نبود. حالتش با من عادي شده😐
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا💫
@harime_hawra💖
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🎗#بدون_تو_هرگز ۶۴
📢‼️ این داستان واقعی است !!
بود؛ حتی چند مرتبه توي عمل💉 دستيارش شدم. هر چند همه چيز طبيعي به نظر مي
رسيد🙂؛ اما کم کم رفتارش داشت تغيير😱 مي کرد. نه فقط با من... با همه عوض مي شد.
مثل هميشه دقيق👌؛ اما احتياط، چاشني تمام برخوردهاش شده بود. ادب... احترام🙏...
ظرافت کالم و برخورد. هر روز با روز قبل فرق داشت...
يه مدت که گذشت؛ حتی نگاهش👀 رو هم کنترل مي کرد. ديگه به شخصي زل نمي زد،
در حالي که هنوز جسور و محکم💪 بود؛ اما ديگه بي پروا برخورد نمي کرد😲.
رفتارش طوري تغيير کرده بود که همه تحسينش مي کردن! به حدي مورد تحسين و
احترام🙏 قرار گرفته بود که سوژه صحبت🗣 ها، شخصيت جديد دکتر دايسون و تقدير اون
شده بود. در حالي که هيچ کدوم، علتش رو نمي دونستيم.🙁
شيفتم تموم شد... لباسم 👚رو عوض کردم و از در اتاق 🚪پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ
زد...
- سلام ✋خانم حسيني امکان داره، چند دقيقه تشريف بياريد کافه تريا؟ مي خواستم در
مورد موضوع مهمي باهاتون صحبت کنم🤗...
وقتي رسيدم، از جاش بلند شد و صندلي رو برام عقب کشيد🙃. نشست... سکوت عميقي
فضا رو پر کرد...
- خانم حسيني مي خواستم اين بار، رسما از شما خواستگاري 💐کنم. اگر حرفي داشته
باشيد گوش 👂مي کنم و اگر سوالي داشته باشيد با صداقت تمام جواب ميدم.😊..
اين بار مکث کوتاه تري کرد...
- البته اميدوارم اگر سوالي در مورد گذشته من داشتيد مثل خدايي که مي پرستيد👐
بخشنده باشيد...
حرفش که تموم شد. هنوز توي شوک😯 بودم! 6 سال از بحثي که بين مون در گرفت،
گذشته بود😨. فکر مي کردم همه چيز تموم شده اما اينطور نبود. لحظات سختي بود
واقعا نمي دونستم بايد چي بگم😢... برعکس قبل اين بار، موضوع ازدواج💍 بود...
نفسم از ته چاه در مي اومد. به زحمت ذهنم رو جمع و جور کردم...😞
- دکتر👨⚕ دايسون من در گذشته به عنوان يه پزشک ماهر و يک استاد و به عنوان يک
شخصيت قابل احترام براي شما احترام قائل بودم😌، در حال حاضر هم عميقا و از صميم
قلب،❤️ اين شخصيت و رفتار جديدتون رو تحسين👏 مي کنم...
نفسم بند اومد...
- اما مشکل بزرگي😰 وجود داره که به خاطر اون فقط مي تونم بگم متاسفم...😔
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا💓
@harime_hawra🌸
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
🅾 روش های تقویت #حافظه💫👆
#تسلط_بر_سختیها😎
#درسخوان📚
#دختران_حورایی🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
#حکایت 📜
📚#بهلول و تقسیم💰پول میان نیازمندان
📎روزی هارون الرشید مبلغی به بهلول داد که بین فقرا و نیازمندان قسمت کند. بهلول وجه را گرفت و لحظه ای بعد آنرا به خلیفه بازگرداند :-|
🖇هارون دلیل این امر را سئوال کرد، بهلول گفت: هر چه فکر کردم از خلیفه محتاج تر و فقیرتر نیافتم. چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند، از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است، لذا وجه را به خودت بازگرداندم ( ´◡‿ゝ◡`)
#دختران_حریم_حوراء ❤️
@harime_hawra💜😉
20.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما دیدین یه سری افراد میرن دنبال فال گیرودعانویس و ...تا بتونن اینده شون رو بفهمن🔮🙄اما واقعا این کمک میکنه به ساختن اینده بهتر یا عوامل مهمتری هستن مثل انتخاب و برنامه ریزی هامون💌؟!
#دکتر_هانیه_مازارچی✨
#مدیریت_راهبردی🤔
#دختران_حریم_حوراء ❤️
@harime_hawra💜😉