eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
259 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼حکایت بهلول دانا ✍روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم (شراب) حرام می شود؟ بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو میپاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی😅😂 💌 😄 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓ ⃟💐 @harime_hawra ⃟💐 ┗━━━━━━━━━┛
@shahed_sticker۱۱۴۰.attheme
67.8K
گوشیتو خوشگل کن😍 😋 🍭 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️ 📖 (کبری طالبی نژاد 🌺:مادر شهید) بعد از این که خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه میخواهد،🤔 اسمش را عوض کرد ☺️ میگفت :من میترا نیستم اسمم زینبه😊، با اسم جدیدم صدام🗣 کنید. از باباش و مادربزرگش به خاطر این که اسمش را میترا گذاشته بودند ناراحت 😔بود. من نُه ماه بچه👼 ها را به دل می کشیدم اما وقتی به دنیا می آمدند ساکت می نشستم و نگاه👀 میکردم تا مادرم و جعفر روی آنها اسم بگذارند🙃. اسم پسر👦 اولم را جعفر(همسرم) انتخاب کرد و دومی را مادرم. جعفر اسم های اصیل ایرانی🇮🇷 را دوست داشت. مادرم با این که حق انتخاب اسم بچه ها را داشت😍، اما حواسش بود طوری انتخاب کند که خوشاینده دامادش😉 باشد. زینب💝 ششمین فرزندم بود و وقتی به دنیا آمد مادرم اسمش را میترا گذاشت.😌 او خوب می دانست که جعفر از این اسم خوشش خواهد آمد🙂. بعد از انقلاب و جنگ 🛡دخترم دیگر نمی خواست میترا😇 باشد دوست داشت همه جوره پوست بیاندازد و چیز دیگری بشود چیزی به اراده💪 و خواست خودش نه به خاطر من جعفر یا مادر بزرگش،اینطور شد که اسمش را عوض کرد.☺️ اهل خانه گاهی زینب صدایش🗣 می کردند. اما طبق عادت چند ساله اسم‌ میترا از سر زبانشان نمی‌افتاد.☹️ زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن💡 کند، یک روز، روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه 🏠دعوت کرد. می خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.😠 دو دوست دیگر زینب هم می‌خواستند اسمشان 😍را عوض کنند. برای افطار دختر 👱‍♀ها، برنج و خورشت سبزی پختم همه چیز آماده بود و منتظر آمدن دوستان زینب بودیم اما آنها بدقولی🤝 کردند و آن شب کسی برای افطار به خانه ما نیامد🙁 زینب خیلی ناراحت😔 شد به او گفتم: مامان چرا ناراحتی؟ خودت نیت کن اسمت را عوض کن! 😚ما هم کنارِتیم مادربزرگ و خواهر و برادرتم نیت تو رو میدونن. آن شب زینب سر سفره افطار به جای برنج و خورشت😋، فقط نان و شیر و خرما خورد. 😣و گفت: افطار امام علی چیزی بیشتر از نون و نمک نبوده. آنقدر محکم حرف🗣 می‌زد و به چیزی که می‌گفت اعتقاد داشت، که دیگران را تسلیم🤛 خودش می کرد. با این که غذای مفصلی درست کرده بودم بدون ناراحتی کنار زینب نشستم و بااو نون🥖 و شیر🥛 خوردم. اون شب، زینب رو به تک تک اعضای خانواده کرد و گفت: از امشب🌃 به بعد اسم من زینبه. از این به بعد به من میترا نگید.🙂 مادرم رویش را بوسید 😘و به او تبریک گفت. شهلا و شهرام هم قول دادند که زینب صدایش کنند.🎉 ... 🎈 💌 💞 ╔═∞═๑ღ❤️ღ๑═∞═╗ @ harime_hawra ╚═∞═๑ღ❤️ღ๑═∞═╝ ‍ ‍ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸
✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️ 📖 بعد از آن اگر بچه 👼ها یا مادرم اشتباهی او را میترا صدا🗣 می کردند، زینب جواب نمی داد. آنها هم مجبور می شدند اسم جدیدش را صدا کنند. من اسم میترا را خیلی زود از یاد بردم 😌انگار که از روز اول اسمش زینب بود. همیشه آرزویم بود که کربلا را به خانه‌ام بیاورم و اسم تک تک بچه هایم بوی 🥀کربلا بدهد. اما اختیاری از خودم نداشتم😕 به خاطر خوشحالی مادرم و رضایت شوهرم دَم نمی زدم و حرف هایم را در دلم می ریختم. زینب کاری کرد که من سال ها آرزویش را داشتم. با عشق ❤️او را زینب صدا می کردم. بلند صدایش می زدم، تا اسمش در خانه🏠 بپیچد. جعفر و مادر هم مثل بقیه تسلیم خواسته🙏 او شدند. بین اسم های اصیل ایرانیِ بقیه بچه ها، اسم زینب بلند شد و روی همه آنها سایه👣 انداخت. زینب یک بار دیگر من را به کربلا گره زد. ☘نذر کرده☘ من نذر کرده امام حسین(ع) 🌺بودم و همه هستی ام را از او داشتم. اگر لطف و مرحمت امام حسین نبود مادرم تا همیشه آرزوی بچه 👶دار شدن به دلش می ماند و کبری پا به این دنیا نمی گذاشت. من تنها فرزند مادرم بودم☺️ که او با نذر و نیاز از امام حسین(ع) گرفت مادرم مال یکی از روستاهای شهرکرد بود🙃 قسمتش این بود که در بچه سالی ازدواج 💍کند و برای زندگی به آبادان بیاید. اما صاحب اولاد نشد. به قدر امکانات آن روز دوا و درمان کرد ولی اثری☹️ نداشت. وقتی از همه کس و همه جا ناامید شد به امام حسین (ع) توسل 🤲کرد و از او خواست که دامنش را سبز کند. دعایش برای مادر شدن، مستجاب😍 شد اما خیلی زود شوهرش را از دست داد. من در شکمش بودم که پدرم از دنیا رفت😭. بیچاره مادرم نمی‌دانست از بچه دار شدن از خوشحال باشد، یا از بیوه شدنش ناراحت😔. او زن جوانی بود که کس و کار درستی نداشت. سال‌ها از روستا و فامیلش دور شده بود و با مرگ همسرش یک دختر بدون پدر هم روی دستش ماند.😞 مدتی بعد از مرگ پدرم، با مردی به نام «درویش قشقایی» ازدواج💑 کرد. درویش قبلاً زن داشت با دو پسر. هر دو پسرش در اثر مریضی از دنیا رفتند زنش هم از غصه مرگ بچه ها، به روستای آبا و اجدادی اش که دور از آبادان بود برگشت😟. نمی‌توانم به درویش «نابابایی» بگویم او مرد خیلی خوبی بود و واقعا در حق من پدری کرد. وقتی بچه بودم در خانه🏠 دو اتاقه شرکت نفت، در جمشیدآباد زندگی می‌کردیم. و همیشه دهه اول محرم🏴 روضه داشتیم. مادرم می گفت:کبری این مجلس مال توئه خودت برو مهمونات رو دعوت🙏🏻 کن. خیلی کوچک بودم. در خانه همسایه ها را می‌زدم و با آنها می‌گفتم روضه داریم. 😊مادرم دیوارها را سیاه‌پوش می‌کرد. زن ها دور هم دایره می‌گرفتند و سینه می‌زدند. به خاطر نذر مادرم تمام محرم و صفر لباس سیاه ⚫️می پوشیدم. در همان دهه اول برای سلامتی من آش نذری🍵 درست می کرد و به در و همسایه می داد. همیشه دِلهره سلامتی ام را داشت و خیلی به من وابسته بود. مادرم عاشق💕 بچه بود و دلش میخواست بچه های زیادی داشته باشد. اما خداوند بیشتر از یک اولاد به او نداد😕 آن هم با نذر و نیاز. من از بچگی عاشق و دلداده امام حسین و حضرت🌸 زینب بودم زندگی ام، از پیش از تولد به آنها گِره خورده بود. انگار به دنیا آمدن من، ونفس کشیدنم به امام حسین(ع) و کربلا بند بود.😌 ... 🎀 💌 🎊 ╔═∞═๑💫ღ๑═∞═╗ @ harime_hawra ╚═∞═💫ღ๑═∞═╝ ‍ ‍ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون پر از نگاه خدا🎈😋 شب خوش😘
〖‌ بهـ نام پیوند دهندھ قلبـ ها!🌿'° 〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌈✨🌈✨ فاصله ی بین کسی که هستی و کسی که میخوای باشی رو فقط یه مقدار👌 "شجاعت" برای تغییر میتونه پرکنه✨ اونم وقتی"خدا"پشتته حله😎 😍 😎 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀وقتی یه شبه میخوای کل کتابو برای امتحان بخونی😅 موفق باشید😂😁 😄 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛