eitaa logo
حرکت در مه
185 دنبال‌کننده
455 عکس
78 ویدیو
59 فایل
دربارۀ داستان و زندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
برداشتی آزاد از ابوحمزه 4 . گم شده‎ام خدایا... در این جنگل گمم اما ناامید نیستم... با تو راحتم می‎روم تا برسم... مولای من توی هستی، با نعمت‎ها و خوبی‎هات مرا بزرگ کردی. بزرگ هم که شدم سربلندم کردی، تویی که توی این دنیا با خوبی‎ها و نعمت‎هات بزرگم کردی و برای آن دنیا وعدۀ عفو و کرمت را بهم دادی... آخر هرچه ازت می‎دانم هدایت‎کنندۀ من به درگاهت شده و محبتم به تو واسطۀ آمدن به درگاهت شده... . آخر خدا من به راه‎نمایِ خودم اطمینان دارم، چون‎که راه‎نمایِ راه‎نمای من تویی، من به وساطت محبتم به تو اطمینان دارم، چون‎که تو خودت محبتم را راه انداختی... حالا آمده‎ام در خانه‎ات اما زبانی ندارم که باهات حرف بزنم... ببین گناه لالم کرده، ببین قلبم را! خطاها تیره و تارش کرده... . از نفس افتاده‎ام اما باز تو را می‎خوانم... می‎خوانمت اما هم می‎ترسم، هم بهت رغبت دارم، هم بهت امید دارم، هم می‎لرزم... معبودم به‎تر بگویم وقتی که خطاهام را می‌بینم صدای ضجه‎ام درمی‎آید، وقتی کرم و بخششت را می‎بینم، طمع‎کار می‎شوم.. . پس اگر ببخشی بهترین بخشنده‎هایی و اگر عذابم کنی اصلاً بهم ظلم نکردی... .
برداشتی آزاد از ابوحمزه 5 ساحلِ دریا آرام است و زندگی مواج.... آبیِ دریا توی چشم می‎زند... پس اگر ببخشی‎ام بهترین بخشنده‎هایی و اگر عذابم کنی اصلاً بهم ظلم نکردی.. خیلی بدکارم ولی بازهم جرئت خواهش کردن از تو را دارم به‌خاطر مهربانی‌ات و کرمت و می‎دانم عزیزم در سختی‎ها مهربانی و لطفت به دادم می‌رسد، خوب می‎دانم خیلی امید دارم که من را به آرزوم برسانی... پس آرزوم را برآورده کن، دعایم را بشنو... می‎شنوی؟ می‎رسانیم به آرزویم؟ موج موج... ‌ای خدا تو بهترین کسی هستی که می‎شود ازش درخواست کرد و برترین کسی هستی که می‎شود بهش امید داشت.. خوب ببینم، آرزویم بزرگ است اما کارهایم سیاه و بد است... ببین ازت چه می‎خواهم؟ می‎خواهم به من به‎اندازۀ آرزوم بدهی و مرا به‌خاطر گناه مجازات نکنی، آخر مهربانیت خیلی عظیم‎تر از این است که گناه‎کاران را مجازات کنی و هم حلمت دریا‎تر از این است که خطاکارها را عذاب کنی مرا ببین که به فضلت پناه آوردم... ترسان و گریزان از تو به خود توام... ‌ خدا ازت می‎خواهم به وعده‎هایت عمل کنی، همان وعده‎هایی که کردی که از کسی که بهت حسن‎ظن دارد، بگذری... و اصلاً من کی‎ام و چه اهمیتی دارم... . ببین دریا را... قطره‎ای در میان دریا... ‌‌
برداشتی آزاد از ابوحمزه 6 . نمِ آب و نوازش آب. . و اصلاً من کی‎ام و چه اهمیتی دارم! ... به فضل خودت بهم ببخش... با همین بخشیدن‎ها بهم بر من منت بگذار... با پرده‎پوشیت مرا بزرگ کن، با کرمت از مجازاتم درگذر... . صدای دریا و هوهوی مرغابی‎ها... ... خودم هم می‌دانم... می‌دانم اگر غیر از تو یک نفر دیگر هم از گناهی که می‌خواستم بکنم آگاه می‌شد، اصلاً انجامش نمی‌دادم... یا حتی اگر ذره‌ای از زود عذاب شدن می‌ترسیدم بازهم آن گناه را نمی‌کردم..‌. نه عزیزم به‌خاطر این‌که تو سبک‌ترین شاهدهایی، نه! نه به این خاطر که بی‌مقدارترین داناها به کار من هستی، نه مولای من... همه‌اش به این خاطر است که تو به‌ترین پرده‌پوش‌هایی، به این دلیل که کاردرست‌ترین حاکمانی، به این دلیل که کریم‌ترین کریمانی... حالا می‌بخشی‌ام؟ پرده‌پوش عیب‌ها، بخشندۀ گناه‌ها، آگاه آگاه از غیب‌ها.. آخر تویی که گناه را به مهربانی‌ات می‌پوشانی، به‌خاطر صبرت عذاب گناه را می‌اندازی عقب... پس سپاس از آن توست که حلم داری با این‌که خوب از همه چیزم خبر داری پس سپاس از آن توست که می‌بخشی با این‌که قدرت داری سزایم را بدهی... خب! ببین خب همین‌ حلم تو جرئت گناه کردن بهم می‌دهد، خب همین پرده‌پوشی‌هات من را به بی‌حیایی دعوت می‌کند، تقصیر من چیست؟ همین که می‌دانم خیلی کریمی و خیلی مهربانی باعث می‌شود برای کار حرام عجله کنم... یا حلیم، یا کریم یا حی، یا قیوم ای بخشندۀ گناه‌ها ای قبول‌کنندۀ توبه... ای بزرگ نعمت، ای از قدیم‌ها احسان‌کننده... . راه رفتن در کنار ساحل... رد پا... زیبای افق! . خورشید پایین‎رونده... و جاپاهای من روی شن‎ها... . آب جای پاها را می‎برد.
برداشتی آزاد از ابوحمزه 4 . گم شده‎ام خدایا... در این جنگل گمم اما ناامید نیستم... با تو راحتم می‎روم تا برسم... مولای من توی هستی، با نعمت‎ها و خوبی‎هات مرا بزرگ کردی. بزرگ هم که شدم سربلندم کردی، تویی که توی این دنیا با خوبی‎ها و نعمت‎هات بزرگم کردی و برای آن دنیا وعدۀ عفو و کرمت را بهم دادی... آخر هرچه ازت می‎دانم هدایت‎کنندۀ من به درگاهت شده و محبتم به تو واسطۀ آمدن به درگاهت شده... . آخر خدا من به راه‎نمایِ خودم اطمینان دارم، چون‎که راه‎نمایِ راه‎نمای من تویی، من به وساطت محبتم به تو اطمینان دارم، چون‎که تو خودت محبتم را راه انداختی... حالا آمده‎ام در خانه‎ات اما زبانی ندارم که باهات حرف بزنم... ببین گناه لالم کرده، ببین قلبم را! خطاها تیره و تارش کرده... . از نفس افتاده‎ام اما باز تو را می‎خوانم... می‎خوانمت اما هم می‎ترسم، هم بهت رغبت دارم، هم بهت امید دارم، هم می‎لرزم... معبودم به‎تر بگویم وقتی که خطاهام را می‌بینم صدای ضجه‎ام درمی‎آید، وقتی کرم و بخششت را می‎بینم، طمع‎کار می‎شوم.. . پس اگر ببخشی بهترین بخشنده‎هایی و اگر عذابم کنی اصلاً بهم ظلم نکردی... .
برداشتی آزاد از ابوحمزه 5 ساحلِ دریا آرام است و زندگی مواج.... آبیِ دریا توی چشم می‎زند... پس اگر ببخشی‎ام بهترین بخشنده‎هایی و اگر عذابم کنی اصلاً بهم ظلم نکردی.. خیلی بدکارم ولی بازهم جرئت خواهش کردن از تو را دارم به‌خاطر مهربانی‌ات و کرمت و می‎دانم عزیزم در سختی‎ها مهربانی و لطفت به دادم می‌رسد، خوب می‎دانم خیلی امید دارم که من را به آرزوم برسانی... پس آرزوم را برآورده کن، دعایم را بشنو... می‎شنوی؟ می‎رسانیم به آرزویم؟ موج موج... ‌ای خدا تو بهترین کسی هستی که می‎شود ازش درخواست کرد و برترین کسی هستی که می‎شود بهش امید داشت.. خوب ببینم، آرزویم بزرگ است اما کارهایم سیاه و بد است... ببین ازت چه می‎خواهم؟ می‎خواهم به من به‎اندازۀ آرزوم بدهی و مرا به‌خاطر گناه مجازات نکنی، آخر مهربانیت خیلی عظیم‎تر از این است که گناه‎کاران را مجازات کنی و هم حلمت دریا‎تر از این است که خطاکارها را عذاب کنی مرا ببین که به فضلت پناه آوردم... ترسان و گریزان از تو به خود توام... ‌ خدا ازت می‎خواهم به وعده‎هایت عمل کنی، همان وعده‎هایی که کردی که از کسی که بهت حسن‎ظن دارد، بگذری... و اصلاً من کی‎ام و چه اهمیتی دارم... . ببین دریا را... قطره‎ای در میان دریا... ‌‌
برداشتی آزاد از ابوحمزه 6 . نمِ آب و نوازش آب. . و اصلاً من کی‎ام و چه اهمیتی دارم! ... به فضل خودت بهم ببخش... با همین بخشیدن‎ها بهم بر من منت بگذار... با پرده‎پوشیت مرا بزرگ کن، با کرمت از مجازاتم درگذر... . صدای دریا و هوهوی مرغابی‎ها... ... خودم هم می‌دانم... می‌دانم اگر غیر از تو یک نفر دیگر هم از گناهی که می‌خواستم بکنم آگاه می‌شد، اصلاً انجامش نمی‌دادم... یا حتی اگر ذره‌ای از زود عذاب شدن می‌ترسیدم بازهم آن گناه را نمی‌کردم..‌. نه عزیزم به‌خاطر این‌که تو سبک‌ترین شاهدهایی، نه! نه به این خاطر که بی‌مقدارترین داناها به کار من هستی، نه مولای من... همه‌اش به این خاطر است که تو به‌ترین پرده‌پوش‌هایی، به این دلیل که کاردرست‌ترین حاکمانی، به این دلیل که کریم‌ترین کریمانی... حالا می‌بخشی‌ام؟ پرده‌پوش عیب‌ها، بخشندۀ گناه‌ها، آگاه آگاه از غیب‌ها.. آخر تویی که گناه را به مهربانی‌ات می‌پوشانی، به‌خاطر صبرت عذاب گناه را می‌اندازی عقب... پس سپاس از آن توست که حلم داری با این‌که خوب از همه چیزم خبر داری پس سپاس از آن توست که می‌بخشی با این‌که قدرت داری سزایم را بدهی... خب! ببین خب همین‌ حلم تو جرئت گناه کردن بهم می‌دهد، خب همین پرده‌پوشی‌هات من را به بی‌حیایی دعوت می‌کند، تقصیر من چیست؟ همین که می‌دانم خیلی کریمی و خیلی مهربانی باعث می‌شود برای کار حرام عجله کنم... یا حلیم، یا کریم یا حی، یا قیوم ای بخشندۀ گناه‌ها ای قبول‌کنندۀ توبه... ای بزرگ نعمت، ای از قدیم‌ها احسان‌کننده... . راه رفتن در کنار ساحل... رد پا... زیبای افق! . خورشید پایین‎رونده... و جاپاهای من روی شن‎ها... . آب جای پاها را می‎برد.