eitaa logo
حرکت در مه
192 دنبال‌کننده
442 عکس
75 ویدیو
58 فایل
دربارۀ داستان و زندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
. قبل از این‌که کسی یادت کند شما یادش کرده‌ای. . . خوب موقعی رسیدم به دعا. یک دعای عرفۀ زیرزمینی در این . یک مسجد کوچک داریم که اسمش خاله سادات است. بچه‌های بسیج دعا گذاشته بودند.. حالا دیگر خیلی بزرگ شده‌اند. . خوب موقعی رسیدم. دعا تازه اولش بود. معلوم بود مداح کلی روضه خوانده تا رسیده به این‌جا. گوشه‌ای نشستم و ماسک را گذاشتم کنار و مفاتیح را باز کردم: سپاس آن خدایی را که چیزی یارای مقاومت دربرابر قضایش را ندارد و ... و .... تا الهم انی ارغب الیک. ای خدا من به سویت رغبت دارم. . . مداح می‌گوید حسین دارد با خدا مناجات می‌کند. حواس‌تان هست. مناجات حسین! بعد یک‌هو می‌رود کربلا و می‌زند به روضه. دو خطِ بعد می‌زند به اربعین و این‌که ای خدا نبادا اربعین امسال جا بمانیم و منحوس ویروس کرونا نگذارد برویم زیارت ارباب. . . هر چند خط یک‌بار یک طور خودش را به کربلا وصل می‌کند، به رقیه(س) و مسلم(ع) و ... به جای نیایش داریم روضه می‌شنویم. بعدش هم که دعا را غلط غلوط می‌خواند و یک صفحه‌اش را جا می‌اندازد. . . دیگر انتظار ندارم بخش دوم دعا را جایی بخوانند. همان بخشی که مضامین عرفانی‌اش بسیار در اوج است و این جمله‌اش به دلم خیلی نشسته است: انت الذاکر قبل الذاکرین. خودم جلوجلو آن قسمت‌ها را می‌خوانم و رد می‌شوم. . .
برداشتی آزاد از ابوحمزه 3 . حالا که به سمتت دارم می‎آیم، سریع می‎رسم... دور نیستی... راه من طولانی است اما مسیر روندۀ راهت خیلی کوتاه است، نگاه بکن تو در حجاب نیستی بلکه کارها و کردارها حجابی برای دیدن تو شد... حالا این منم که به‎سمتت راه افتاده‎ام... حالا این منم که با صدا زدنت خواستمت... با این‎که می‎دانم لایق نیستم حرف‎هام را بشنوی! و لایق نیستم مرا ببخشی اما ببین راه افتاده‎ام. . آخر به کرمت مطمئنم... مطمئنم که به وعده‎هایت عمل می‎کنی... آخر می‎دانم در توحید، پناهی برایم هست، چون یقین دارم که غیراز تو مرا پروردگاری نیست... یقیناً هیچ اله‎ای جز تو ندارم تو یکتایی و بی‎شریکی... خودت گفتی و همۀ گفته‎هایت هم حق است، همۀ وعده‎هایت هم درست است، تو خودت گفتی از خدا بخواهید که خدا مهربان است، مگر می‎شود جواب ندهی؟ . آخر تو این‎طوری نیستی ای آقای من که به کسی بگویی از من چیزی بخواه بعدش ندهی... همه‎اش تویی که به ساکنان سرزمین‎هایت می‎بخشی، همه‎اش تویی که روی خوش به‎شان نشان می‎دهی... ببین ریزه‎خوارانت را... خلقتت را... افتاده‎ام در جنگلی سرسبز، تنها، صدای پرندگان... ببین خلقتت را...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 5 ساحلِ دریا آرام است و زندگی مواج.... آبیِ دریا توی چشم می‎زند... پس اگر ببخشی‎ام بهترین بخشنده‎هایی و اگر عذابم کنی اصلاً بهم ظلم نکردی.. خیلی بدکارم ولی بازهم جرئت خواهش کردن از تو را دارم به‌خاطر مهربانی‌ات و کرمت و می‎دانم عزیزم در سختی‎ها مهربانی و لطفت به دادم می‌رسد، خوب می‎دانم خیلی امید دارم که من را به آرزوم برسانی... پس آرزوم را برآورده کن، دعایم را بشنو... می‎شنوی؟ می‎رسانیم به آرزویم؟ موج موج... ‌ای خدا تو بهترین کسی هستی که می‎شود ازش درخواست کرد و برترین کسی هستی که می‎شود بهش امید داشت.. خوب ببینم، آرزویم بزرگ است اما کارهایم سیاه و بد است... ببین ازت چه می‎خواهم؟ می‎خواهم به من به‎اندازۀ آرزوم بدهی و مرا به‌خاطر گناه مجازات نکنی، آخر مهربانیت خیلی عظیم‎تر از این است که گناه‎کاران را مجازات کنی و هم حلمت دریا‎تر از این است که خطاکارها را عذاب کنی مرا ببین که به فضلت پناه آوردم... ترسان و گریزان از تو به خود توام... ‌ خدا ازت می‎خواهم به وعده‎هایت عمل کنی، همان وعده‎هایی که کردی که از کسی که بهت حسن‎ظن دارد، بگذری... و اصلاً من کی‎ام و چه اهمیتی دارم... . ببین دریا را... قطره‎ای در میان دریا... ‌‌
برداشتی از ابوحمزه 8 تو محسنی ما بدکارانیم... . ماه و نوری کم‎رنگ... برخاستن و راه افتادن... . پس درگذر ای پروردگارم... درگذر از بدی‎ها و زشتی‎های ما به خوبی خودت... به من بگو کدام یک از جهالت‎های ما از لطف و کرمت بزرگ‎تر است... بگو کدام زمان طولانی‎تر از بردباری توست... اصلاً کارهای ما چه ارزشی دارند در مقابل نعمت‎هایت، اصلاً چه‎طوری کارهامان را با وجود کرم و لطفت زیاد بشماریم... مگر می‎شود رحمت گسترده‎ات برای گنه‎کارها کم باشد. . ای بسیار آمرزنده... . ای که دو دستت به رحمت باز شده به روی بنده‎هات... . پس ببین! ای سید من... ای آقای من اگر از درگاهت برانی‎ام هیچ جا نمی‎روم.... ببین دست از تسبیح و تقدیست برنمی‎دارم... آخر من تو را به کرم و جود شناختم و تو هر کاری بخواهی می‎کنی... هر کس را بخواهی، هراندازه، هرطور بخواهی عذاب می‎کنی... و به هر کس بخواهی هر اندازه، هرطور رحم می‎کنی... . از تو دربارۀ کارهات پرسیده نمی‎شود... و در ملک و سلطنتت همتا نداری، شریک نداری، هیچ کس نمی‎تواند در برابر امر و فرمانت سرپیچی کند، به تدبیرت معترض شود، خلق و آفرینش از آن توست... تبارک الله رب العالمین...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 9 یا رب این حال کسی است که بهت رو کرده. این حال کسی است که به کرمت پناه آورده. و به مهربانی‎ها و خوبی‎هات دل داده. می‎دانم که تو بخشنده‎ای هستی که عفوت را دریغ نمی‎کنی، می‎دانم تو بخشنده‎ای هستی که خوبی کردنت هیچ وقت کم نمی‎شود، رحمتت کم نمی‎شود، آخر ما به‎خاطر سابقۀ پرده‎پوشی‎هات بهت اطمینان داریم.. به‎خاطر خوبی‎های فراوانت در گذشته، به‎خاطر رحمت گسترده‎ات... حالا آیا می‎شود که مخالف تصورمان دربارۀ خودت رفتار کنی؟ یا در رسیدن به آرزوها ناامیدمان کنی؟ کسی... نه... نه.... ای کریم تو این طور نیستی... اصلاً تصورمان به تو این نیست، انتظارش را نداریم.... ببین ما را!... ببین چه‎قدر آرزوهای طول و دراز به تو داریم، ببین چه‌قدر بهت امید بستیم... درست که گناه کردیم، اما امیدواریم... امید داریم ما را بپوشانی... صدات زدیم و امید جواب داریم، پس امیدمان را ناامید نکن... ما را مأیوس نکن... خودمان می‎دانیم چه کارهایی کردیم ولی تو به حال ما آگاهی و برای همین می‎دانیم تو ما را از رحمتت محروم نمی‎کنی... هرچه‎قدر هم که بد باشیم... هرچه‎قدر هم که بی‎لیاقت باشیم، پس تویی اهل بخشندگی... تویی که با بدکارها با خوبی‎های زیادت برخورد می‎کنی... پس همان‎طور که کرمت است بر ما منت بگذار و ببخشمان ببین محتاجیم! ای بخشنده! با نور تو هدایت را یافتیم و با رحمت تو از بقیه بی‎نیاز شدیم... طلوع خورشید... با نعمت‎هات صبح‎ها و عصرها را گذراندیم و حالا ذنوبنا بین یدیک!
برداشتی آزاد از ابوحمزه 10 زدن آفتاب و شبنم... و نور روی برگ‎ها... روی درختان... و این هم گناهانم، ببخشم، به‎خاطرشان معذرت می‎خواهم و برمی‎گردم سویِ تو... تو با نعمت‎ها به ما خوبی می‎کنی ما با گناه کردن به تو بدی می‎کنیم خیر و خوبی از تو برای‎مان نازل می‎شود و ما همه‎اش گناه می‎فرستیم بالا و همیشه همین طور بوده. فرشته‎ای بزرگوار برای تو کارهای زشت ما را می‎آورد اما این جلوی این را نمی‎گیرد که ما را غرق نعمت‎هات کنی و با نوازش‎هات به ما لطف کنی... پس بگذار اعتراف کنم، چه‎قدر منزهی، چه‎قدر عظیم و بزرگی، چه‎قدر کریم و بزرگواری، خودت شروع می‎کنی، خودت دوباره برمی‎گردی... نام‎هایت مقدس است و ستایش کردنت بزرگ است و کارهات و آثارت کریمانه است... صدای پرندگان... گنجشک‎ها... تو خدای من هستی... تویی تو خدای من هستی و می‎دانم مهربان‎تر و صبورتر از این‎که نگاه کنی به کارهام، نگاهی کنی به خطاهام... تو کریم‎تری.... فالعفو العفو العفو... سیدی، سیدی... سیدی... . پس به ذکر نامت وادارمان کن و از عذابت پناهمان بده و از نعمت‎هات روزی‎مان کن و هم حج رفتن و زیارت پیامبرت... درودهات و رحمت‎هات و مغفرتت و رضوانت بر او باد و بر اهل‌بیتش... تو نزدیکی و پاسخ‎دهنده اطاعت کردنت را روزی‎مان کن و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت بمیران. یا الهی من و پدر و مادرم را ببخش و به هر دوی آن‌ها رحم کن، چنان‌که من را با مهر و رحمت بزرگ کردند، خوبی‎هاشان را با خوبی و بدی‌هاشان را با آمرزش پاداش بده... ای اله من ببخش زنده و مرده و حاضر و غایب و زن و مرد و کوچک و بزرگ‎مان را...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 11 بگذار بگویمت... دروغ گفتند آن‎ها که پشت به تو کردند و خیلی ضرر کردند، چه ضرری... آفتاب و آفتاب و نور و حرکت... ای خدا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و عاقبت به خیرم کن و هرچیز که غم و غصه انداخته توی دلم از کارهای دنیا یا کارهای آخرت را خودت عهده‌دار شو.. ای مولای من کسی که به من رحم نمی‌کند بر من مسلط نکن و برایم یک نگه‎بان قرار بده، یک نگه‎بان همیشگی... و نعمت‎های خوبت را ازم نگیر و از فضلت روزی گسترده بهم بده؛ روزی حلال و پاکیزه... بی‎قرار شروع می‎کنم به دویدن و هوای آزاد می‎خورد به سر و صورتم: ای معبودم خودت نگاهم دار، خودت حفظم کن، خودت مراقبم باش... زیارت خانه‌ات را می‎خواهم امسال و هرسال و زیارت پیامبرت و اهل‎بیت(ع) و از حرم‎های آنان محرومم نکن... حالا که باهات آشنا شدم توبه می‎کنی بر من؟ تو بازگرد به من تا من دیگر گناه نکنم، کار خیر را بهم الهام کن و توفیق عملش را بهم بده و خشیتت را روز و شب تا هستم...
حرکت در مه
برداشتی آزاد از ابوحمزه 11 بگذار بگویمت... دروغ گفتند آن‎ها که پشت به تو کردند و خیلی ضرر کردند، چه
برداشتی آزاد از ابوحمزه 12 ای عزیزم هروقت با خودم گفتم دیگر آماده‎ام و وقتش است که نمازِ باحالی برایت بخوانم و حالا دیگر وقت نجوا کردن با توست، چرت و خواب انداختی به جانم و حال مناجات را ازم گرفتی آخر چه می‎شود که وقتی می‎گویم دیگر خوب شده‎ام و این توبه‎ام توبۀ واقعی است امتحانم کردی. امتحانم کردی و گناه کردم... و پایم لرزید و از بندگی‎ات بازم داشت... مولای من نکند از خانه‎ات دورم کرده‎ای و لیاقت بندگیت را ازم گرفته‎ای، نکند دیده‎ای که من حق شما را خوب ادا نمی‎کنم و دورم انداخته‎ای... شاید هم دیدی مدام کارم این است که روم را ازت بکنم آن طرف و عصبانی شدی، نکند هم دیده‎ای همۀ حرف‎هام دروغ است و بدت آمد، شاید هم دیدی بندۀ ناسپاسم و بعد محرومم کردی... نکند عزیزم ندیدی که با دانش‎مندان بنشینم و بعد خوار و خفیفم کردی... شاید دیدی شادی و خوشی‎ام توی دورهمی‎های بی‎هدف است، پس ولم کردی همان‎جاها بمانم... شاید... شاید... نکند دل‎برم اصلاً دوست نداشتی صدایم را بشنوی و برای همین دورم کردی... نکند به‎خاطر گناه‎ها و نافرمانی‎هام دارم مجازات می‎شوم... ها! نکند به‎خاطر بی‎حیایی‎هام دارم مجازات می‎شوم... اشک... اشک...
حرکت در مه
برداشتی آزاد از ابوحمزه 12 ای عزیزم هروقت با خودم گفتم دیگر آماده‎ام و وقتش است که نمازِ باحالی برا
برداشتی آزاد از ابوحمزه 13 ببین اگر بگذری چیزی نمی‌شود، انگار کن یکی از مجرم‌های قبلی هستم... چه‌قدر ازشان گذشته‌ای! آخر مهربانی‌ات خیلی دریا‌تر از این است که مجرم‌ها را مجازات کنی و من به همین مهربانی‌ات پناهنده شده‌ام، از تو به خودت گریخته‌ام و ازت می‌خواهم وعده‌ات را انجام دهی، وعدۀ بخشش، وعدۀ عفو برای خوش‌گمان‌ها... ببین من هم به تو خوش‌گمانم... اله من فضل و صبرت دریاتر از این است که بخواهد با کارهای من مقایسه شود اصلاً زشت است نام فضل و کرمت را در کنار کارهام بیاورم یا این‌که تو بخواهی مرا به‌خاطر خطاهام خوار کنی... اصلاً من کی‌ام و چه اهمیتی دارم؟! پس ببخشم و به من منت بگذار و با پرده‌پوشی‌هات از این خواری درم بیاور و به گل رویت از مجازاتم درگذر... می‌بخشی؟ درمی‌گذری؟... آقای من بگذار بگویمت که هستم... خاک و سبزه‌ها و آفتاب بالای سر...
حرکت در مه
. ازتان می‌خواهم وقتی باهاتان حرف می‌زنم روی‌تان را برنگردانید و قبول کنید که باهاتان حرف بزنم‌. حقیقت من جایی غیر این‌جا سراغ ندارم و اگر راهم ندهید باید بپرسم پس چه کسی من را راه بدهد اگر قبولم نکنید پس کی من را قبول کند؟ اعتراف می‌کنم با همهٔ وجود ایستاده‌ام جلوتان و فکر می‌کنم چه کسی جز شما لایق‌تر است برای بذل و بخشش یا مثلاً نمی‌دانم‌ها اگر وقت مردنم نزدیک شده و آن طور که بایست کاری نکرده‌ام آمده‌ام که اعتراف کنم، یعنی می‌پذیریدم؟ یعنی نه‌تنها کاری نکرده‌ام بلکه خیلی هم بد کردم به خودم و حالم واویلاست حالا. اما خب بعید هم می‌دانم من را نبخشید، چون همیشهٔ همیشه ازتان خوبی دیده‌ام و بعدش؟ بعدش هم باهام خوبی می‌کنید؟ چه قدر اشتباه‌کاری‌ها را پوشانده‌اید و به کسی نگفتید و بعد حتماً بیش‌تر محتاج آن هستم، اگر می‌شود معذرت‌خواهی‌ام را قبول کنید که کلی نیازمندش شده‌ام. خودم را می‌سپارم دست‌تان و اصلاً به خیالم نمی‌زند که بخواهید ردم کنید یا ذلیل چون راحت می‌توانستید راهم ندهید و جلوی همه آبروی نداشته‌ام را ببرید. می‌شود بیش‌تر خودتان را بهم نشان بدهید، خب حالا اختیار با خودتان است ولی اگر بخواهی اشتباه‌هایم را پیش چشمم بیاوری من هم دست به دامن بزرگی و مهربانی‌ات می‌شوم یا اگر قبولم نکنی بازهم به همه می‌گویم که دوست‌تان دارم، آیا به شما می‌آید که من را به خواسته‌ام نرسانید؟ همان خواسته‌ی تمام عمرم. البته می‌دانم تقصیر خودم بوده، روزهایی که بایست، بیدار نشدم خودم را به خواب زدم و حالا فرصت‌ها رفته مثل ابر و کاری نمی‌توانم بکنم و دیگر توان و قدرتی ندارم که دست بردارم از خودم مگر این‌که شما بخواهید با نیروی محبت نجاتم دهید. حالا بنگرید اگر می‌شود مثل قبول‌شده‌ها بهم نگاه کنید ببینید چه قدر امیدوارم، شما هم دورم کنید از ناامیدی. یک قلب عاشق بهم بدهید و یک زبان صادق. می‌خواهم کاملاً از همه چیز بریده شوم و چشمم روشن شود به دیدارتان. پس من را مثل آن‌ها بکنید، خواسته‌ام را برآورید، یا مثل آن‌ها که باهاشان تنهایی عاشقانه حرف می‌زنی شیدای‌شان می‌کنی و می‌روند برات هر کاری می‌کنند... Photo by @moises_levy_street
برداشتی آزاد از ابوحمزه 3 . حالا که به سمتت دارم می‎آیم، سریع می‎رسم... دور نیستی... راه من طولانی است اما مسیر روندۀ راهت خیلی کوتاه است، نگاه بکن تو در حجاب نیستی بلکه کارها و کردارها حجابی برای دیدن تو شد... حالا این منم که به‎سمتت راه افتاده‎ام... حالا این منم که با صدا زدنت خواستمت... با این‎که می‎دانم لایق نیستم حرف‎هام را بشنوی! و لایق نیستم مرا ببخشی اما ببین راه افتاده‎ام. . آخر به کرمت مطمئنم... مطمئنم که به وعده‎هایت عمل می‎کنی... آخر می‎دانم در توحید، پناهی برایم هست، چون یقین دارم که غیراز تو مرا پروردگاری نیست... یقیناً هیچ اله‎ای جز تو ندارم تو یکتایی و بی‎شریکی... خودت گفتی و همۀ گفته‎هایت هم حق است، همۀ وعده‎هایت هم درست است، تو خودت گفتی از خدا بخواهید که خدا مهربان است، مگر می‎شود جواب ندهی؟ . آخر تو این‎طوری نیستی ای آقای من که به کسی بگویی از من چیزی بخواه بعدش ندهی... همه‎اش تویی که به ساکنان سرزمین‎هایت می‎بخشی، همه‎اش تویی که روی خوش به‎شان نشان می‎دهی... ببین ریزه‎خوارانت را... خلقتت را... افتاده‎ام در جنگلی سرسبز، تنها، صدای پرندگان... ببین خلقتت را...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 5 ساحلِ دریا آرام است و زندگی مواج.... آبیِ دریا توی چشم می‎زند... پس اگر ببخشی‎ام بهترین بخشنده‎هایی و اگر عذابم کنی اصلاً بهم ظلم نکردی.. خیلی بدکارم ولی بازهم جرئت خواهش کردن از تو را دارم به‌خاطر مهربانی‌ات و کرمت و می‎دانم عزیزم در سختی‎ها مهربانی و لطفت به دادم می‌رسد، خوب می‎دانم خیلی امید دارم که من را به آرزوم برسانی... پس آرزوم را برآورده کن، دعایم را بشنو... می‎شنوی؟ می‎رسانیم به آرزویم؟ موج موج... ‌ای خدا تو بهترین کسی هستی که می‎شود ازش درخواست کرد و برترین کسی هستی که می‎شود بهش امید داشت.. خوب ببینم، آرزویم بزرگ است اما کارهایم سیاه و بد است... ببین ازت چه می‎خواهم؟ می‎خواهم به من به‎اندازۀ آرزوم بدهی و مرا به‌خاطر گناه مجازات نکنی، آخر مهربانیت خیلی عظیم‎تر از این است که گناه‎کاران را مجازات کنی و هم حلمت دریا‎تر از این است که خطاکارها را عذاب کنی مرا ببین که به فضلت پناه آوردم... ترسان و گریزان از تو به خود توام... ‌ خدا ازت می‎خواهم به وعده‎هایت عمل کنی، همان وعده‎هایی که کردی که از کسی که بهت حسن‎ظن دارد، بگذری... و اصلاً من کی‎ام و چه اهمیتی دارم... . ببین دریا را... قطره‎ای در میان دریا... ‌‌
برداشتی از ابوحمزه 8 تو محسنی ما بدکارانیم... . ماه و نوری کم‎رنگ... برخاستن و راه افتادن... . پس درگذر ای پروردگارم... درگذر از بدی‎ها و زشتی‎های ما به خوبی خودت... به من بگو کدام یک از جهالت‎های ما از لطف و کرمت بزرگ‎تر است... بگو کدام زمان طولانی‎تر از بردباری توست... اصلاً کارهای ما چه ارزشی دارند در مقابل نعمت‎هایت، اصلاً چه‎طوری کارهامان را با وجود کرم و لطفت زیاد بشماریم... مگر می‎شود رحمت گسترده‎ات برای گنه‎کارها کم باشد. . ای بسیار آمرزنده... . ای که دو دستت به رحمت باز شده به روی بنده‎هات... . پس ببین! ای سید من... ای آقای من اگر از درگاهت برانی‎ام هیچ جا نمی‎روم.... ببین دست از تسبیح و تقدیست برنمی‎دارم... آخر من تو را به کرم و جود شناختم و تو هر کاری بخواهی می‎کنی... هر کس را بخواهی، هراندازه، هرطور بخواهی عذاب می‎کنی... و به هر کس بخواهی هر اندازه، هرطور رحم می‎کنی... . از تو دربارۀ کارهات پرسیده نمی‎شود... و در ملک و سلطنتت همتا نداری، شریک نداری، هیچ کس نمی‎تواند در برابر امر و فرمانت سرپیچی کند، به تدبیرت معترض شود، خلق و آفرینش از آن توست... تبارک الله رب العالمین...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 9 یا رب این حال کسی است که بهت رو کرده. این حال کسی است که به کرمت پناه آورده. و به مهربانی‎ها و خوبی‎هات دل داده. می‎دانم که تو بخشنده‎ای هستی که عفوت را دریغ نمی‎کنی، می‎دانم تو بخشنده‎ای هستی که خوبی کردنت هیچ وقت کم نمی‎شود، رحمتت کم نمی‎شود، آخر ما به‎خاطر سابقۀ پرده‎پوشی‎هات بهت اطمینان داریم.. به‎خاطر خوبی‎های فراوانت در گذشته، به‎خاطر رحمت گسترده‎ات... حالا آیا می‎شود که مخالف تصورمان دربارۀ خودت رفتار کنی؟ یا در رسیدن به آرزوها ناامیدمان کنی؟ کسی... نه... نه.... ای کریم تو این طور نیستی... اصلاً تصورمان به تو این نیست، انتظارش را نداریم.... ببین ما را!... ببین چه‎قدر آرزوهای طول و دراز به تو داریم، ببین چه‌قدر بهت امید بستیم... درست که گناه کردیم، اما امیدواریم... امید داریم ما را بپوشانی... صدات زدیم و امید جواب داریم، پس امیدمان را ناامید نکن... ما را مأیوس نکن... خودمان می‎دانیم چه کارهایی کردیم ولی تو به حال ما آگاهی و برای همین می‎دانیم تو ما را از رحمتت محروم نمی‎کنی... هرچه‎قدر هم که بد باشیم... هرچه‎قدر هم که بی‎لیاقت باشیم، پس تویی اهل بخشندگی... تویی که با بدکارها با خوبی‎های زیادت برخورد می‎کنی... پس همان‎طور که کرمت است بر ما منت بگذار و ببخشمان ببین محتاجیم! ای بخشنده! با نور تو هدایت را یافتیم و با رحمت تو از بقیه بی‎نیاز شدیم... طلوع خورشید... با نعمت‎هات صبح‎ها و عصرها را گذراندیم و حالا ذنوبنا بین یدیک!
برداشتی آزاد از ابوحمزه 10 زدن آفتاب و شبنم... و نور روی برگ‎ها... روی درختان... و این هم گناهانم، ببخشم، به‎خاطرشان معذرت می‎خواهم و برمی‎گردم سویِ تو... تو با نعمت‎ها به ما خوبی می‎کنی ما با گناه کردن به تو بدی می‎کنیم خیر و خوبی از تو برای‎مان نازل می‎شود و ما همه‎اش گناه می‎فرستیم بالا و همیشه همین طور بوده. فرشته‎ای بزرگوار برای تو کارهای زشت ما را می‎آورد اما این جلوی این را نمی‎گیرد که ما را غرق نعمت‎هات کنی و با نوازش‎هات به ما لطف کنی... پس بگذار اعتراف کنم، چه‎قدر منزهی، چه‎قدر عظیم و بزرگی، چه‎قدر کریم و بزرگواری، خودت شروع می‎کنی، خودت دوباره برمی‎گردی... نام‎هایت مقدس است و ستایش کردنت بزرگ است و کارهات و آثارت کریمانه است... صدای پرندگان... گنجشک‎ها... تو خدای من هستی... تویی تو خدای من هستی و می‎دانم مهربان‎تر و صبورتر از این‎که نگاه کنی به کارهام، نگاهی کنی به خطاهام... تو کریم‎تری.... فالعفو العفو العفو... سیدی، سیدی... سیدی... . پس به ذکر نامت وادارمان کن و از عذابت پناهمان بده و از نعمت‎هات روزی‎مان کن و هم حج رفتن و زیارت پیامبرت... درودهات و رحمت‎هات و مغفرتت و رضوانت بر او باد و بر اهل‌بیتش... تو نزدیکی و پاسخ‎دهنده اطاعت کردنت را روزی‎مان کن و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت بمیران. یا الهی من و پدر و مادرم را ببخش و به هر دوی آن‌ها رحم کن، چنان‌که من را با مهر و رحمت بزرگ کردند، خوبی‎هاشان را با خوبی و بدی‌هاشان را با آمرزش پاداش بده... ای اله من ببخش زنده و مرده و حاضر و غایب و زن و مرد و کوچک و بزرگ‎مان را...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 11 بگذار بگویمت... دروغ گفتند آن‎ها که پشت به تو کردند و خیلی ضرر کردند، چه ضرری... آفتاب و آفتاب و نور و حرکت... ای خدا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و عاقبت به خیرم کن و هرچیز که غم و غصه انداخته توی دلم از کارهای دنیا یا کارهای آخرت را خودت عهده‌دار شو.. ای مولای من کسی که به من رحم نمی‌کند بر من مسلط نکن و برایم یک نگه‎بان قرار بده، یک نگه‎بان همیشگی... و نعمت‎های خوبت را ازم نگیر و از فضلت روزی گسترده بهم بده؛ روزی حلال و پاکیزه... بی‎قرار شروع می‎کنم به دویدن و هوای آزاد می‎خورد به سر و صورتم: ای معبودم خودت نگاهم دار، خودت حفظم کن، خودت مراقبم باش... زیارت خانه‌ات را می‎خواهم امسال و هرسال و زیارت پیامبرت و اهل‎بیت(ع) و از حرم‎های آنان محرومم نکن... حالا که باهات آشنا شدم توبه می‎کنی بر من؟ تو بازگرد به من تا من دیگر گناه نکنم، کار خیر را بهم الهام کن و توفیق عملش را بهم بده و خشیتت را روز و شب تا هستم...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 12 ای عزیزم هروقت با خودم گفتم دیگر آماده‎ام و وقتش است که نمازِ باحالی برایت بخوانم و حالا دیگر وقت نجوا کردن با توست، چرت و خواب انداختی به جانم و حال مناجات را ازم گرفتی آخر چه می‎شود که وقتی می‎گویم دیگر خوب شده‎ام و این توبه‎ام توبۀ واقعی است امتحانم کردی. امتحانم کردی و گناه کردم... و پایم لرزید و از بندگی‎ات بازم داشت... مولای من نکند از خانه‎ات دورم کرده‎ای و لیاقت بندگیت را ازم گرفته‎ای، نکند دیده‎ای که من حق شما را خوب ادا نمی‎کنم و دورم انداخته‎ای... شاید هم دیدی مدام کارم این است که روم را ازت بکنم آن طرف و عصبانی شدی، نکند هم دیده‎ای همۀ حرف‎هام دروغ است و بدت آمد، شاید هم دیدی بندۀ ناسپاسم و بعد محرومم کردی... نکند عزیزم ندیدی که با دانش‎مندان بنشینم و بعد خوار و خفیفم کردی... شاید دیدی شادی و خوشی‎ام توی دورهمی‎های بی‎هدف است، پس ولم کردی همان‎جاها بمانم... شاید... شاید... نکند دل‎برم اصلاً دوست نداشتی صدایم را بشنوی و برای همین دورم کردی... نکند به‎خاطر گناه‎ها و نافرمانی‎هام دارم مجازات می‎شوم... ها! نکند به‎خاطر بی‎حیایی‎هام دارم مجازات می‎شوم... اشک... اشک...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 13 ببین اگر بگذری چیزی نمی‌شود، انگار کن یکی از مجرم‌های قبلی هستم... چه‌قدر ازشان گذشته‌ای! آخر مهربانی‌ات خیلی دریا‌تر از این است که مجرم‌ها را مجازات کنی و من به همین مهربانی‌ات پناهنده شده‌ام، از تو به خودت گریخته‌ام و ازت می‌خواهم وعده‌ات را انجام دهی، وعدۀ بخشش، وعدۀ عفو برای خوش‌گمان‌ها... ببین من هم به تو خوش‌گمانم... اله من فضل و صبرت دریاتر از این است که بخواهد با کارهای من مقایسه شود اصلاً زشت است نام فضل و کرمت را در کنار کارهام بیاورم یا این‌که تو بخواهی مرا به‌خاطر خطاهام خوار کنی... اصلاً من کی‌ام و چه اهمیتی دارم؟! پس ببخشم و به من منت بگذار و با پرده‌پوشی‌هات از این خواری درم بیاور و به گل رویت از مجازاتم درگذر... می‌بخشی؟ درمی‌گذری؟... آقای من بگذار بگویمت که هستم... خاک و سبزه‌ها و آفتاب بالای سر...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 14 بگذار بگویم: آقای من، من همان کوچکی‌ام که تو بزرگش کردی، من همان نادانی هستم که تو دانایش کردی، من همان حقیری هستم که تو سربلندش کردی، من همان ترسویی‌ام که تو آرامشش دادی، همان عطشناکی‌ام که تو سیراب کردی‌اش. همان عریانی‌ هستم که تو پوشاندی‌اش، فقیری هستم که تو ثروتمندش کردی، ضعیفی‌ام که تو قوی‌اش کردی و حقیری که تو عزتش دادی، مریضی هستم که تو شفایش دادی، گدایی که تو بهش بخشیدی و گنه‌کاری که تو پوشاندی‌ و خطاکاری که تو ازش درگذشتی... بگذار واضح‌تر از خودم بگویم... تنهایی تنهایی... من همان کمی هستم که تو زیادش کردی من همان ضعیفی‌ام که تو قوی‌اش کردی من همان آواره‌ای هستم که تو راهش دادی من همانی‌ام که تو تنهایی‌ها ازت حیا نکردم این‌که تازه چیزی نیست: بین مردم هم فراموشت کردم من صاحب ماجراهای بزرگم، من به مولای خودم جسارت کردم من بودم که تا اسم گناه را شنیدم، هول شدم و دویدم... عجب! من جبار آسمان‌ها را نافرمانی کردم، تازه به‌خاطر گناه کردن هم پول خرج کردم... شناختی‌ام؟...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 15 تو بودی که به من مهلت دادی اما وای از من! خطاهام را پوشاندی اما بی‌حیایی کردم. گناه روی گناه... از چشمت افتادم اما عین خیالم هم نبود. بازهم صبوری و مهلت و پرده‌پوشی. انگار من را از یاد برده بودی عذابم نکردی. انگار به جای اینکه من از تو حیا کنم، تو ازم حیا کردی... راستش را بگویم به‌تان: اله من وقت گناه منکر شما نبودم، نمی‌گفتم ول کن یک چیزی برای خودتان گفته‌اید یا حتی نمی‌خواستم خودم را بیندازم توی عذاب‌تان یا این‌که بی‌محلی کنم به گفته‌هاتان ولی خب حالا چه‌ کار کنم؟ خطایی ازم سرزده: گول هوای نفسم را خوردم، تیره‌بختی‌ام هم کمک کرد. دل‌ خوش داشتم به پرده‌پوشی‌های بسیارت، بعدش این‌طور شد که گناه کردم و افتادم به مخالفت با شما، حالا خودت بگو چه کنم؟ خودت بگو از عذابت کی من را نجات دهد؟ و فردا از دست عذاب‌دهنده‌ها کی من را خلاص کند؟ بگو عزیزم اگر تو دست از من برداری، بروم کجا که زیر بال و پرم را بگیرد؟... چه کسی؟
برداشتی آزاد از ابوحمزه 16 ....پس خاک بر من به‌خاطر کارنامهٔ اعمالم، همان‌ها که اگر نبود امیدم به رحمت‌ات و نهی کردن‌تان از ناامیدی تا یادشان می‌افتادم ناامید می‌شدم. خدایا با اسلام بهت متوسل می‌شوم و به حرمت قرآن به تو اعتماد می‌کنم و به محبّتم نسبت به پیامبر درس ناخوانده قریشی هاشمی عربی تهامی مکی مدنی دل به نزدیک شدن به شما می‌بندم. ای به‌ترین دعا شده و ای پربارترین کسی که مردم بهش امید داشته‌اند. پس امیدم را ناامید نکن و از بنده‌های مشرک‌ات من را جدا کن آخر گروهی با زبان ایمان آوردند به پیامبر فقط از ترس جان‌شان و به هدف‌شان رسیدند ولی ما هم با دل و هم با زبان ایمان داریم تا ما را ببخشی پس اگر می‌شود ما را هم به آرزوی‌مان برسان... اگر می‌شود. امید به خودت را توی دل‌های‌مان بگذار و دل‌های‌مان را نگه‌دار بعداز این‌که هدایت‌مان کردی و ببخش که قطعاً تو بسیار عطاکننده‌ای... خب چه می‌کنید؟ قبولم می‌کنید؟
برداشتی آزاد از ابوحمزه 19 بگو چه‌طور خوبی‌هات را شکر کنم؟ با این زبان الکن؟ یا بگو مثلاً من می‌توانم تو را راضی کنم؟ با بهترین عمل‌هام؟ اصلاً بگو زبان من کجا و شکر تو کجا؟ بگو اصلاً عمل من چی هست در برابر نعمت‌ها و مهربانی‌هات؟ بی‌پرده بگویم جود و کرمت آرزوم را دور و دراز کرد و شکر کردنت راه قبول کردن عمل‌هام را هموار کرد. سید من، هم ازت می‌ترسم، هم بهت رغبت دارم، هم دلم بهت خوش است، هم این‌که دلم مدام هوات را می‌کند، و همهٔ جانم را گذاشته‌ام برایت ای بی‌ مثل و مانندم! اجازه دادم آرزوهام بیاید پیش تو و اصل امیدم به توست، اصل ترس‌هام از توست، دلم باهاتان انس پیدا کرده، ببین به سویت دست انداخته‌ام و با اطاعت کردن از شما می‌خواهم ترس‌هام را بریزم... ای مولای من ای ناز من دل من به یاد تو زندگی می‌کند و با حرف زدن با شما درد ترس‌ها را می‌برد ای آقای من ای آرزوی من ای انتهای همهٔ خواسته‌‌هام بین من و گناهت جدایی بینداز، گناهی که نمی‌گذارد خدمتت را بکنم... من به امید قدیم‌ها آمدم، به امید‌هایی که داشتم، به طمع‌هایی که بهت داشتم ازت درخواست می‌کنم... مگر نه این‌که بر خودت واجب کردی مهربانی و رحمت را؟ مگر نکردی؟
برداشتی آزاد از ابوحمزه 20 پس فرمان‌روایی توراست و خلایق همه نان‌خور تواند و در دستانت و همه چیز برایت خضوع می‌کند و مبارکی تو ای رب العالمین. عزیزم بهم رحم کن وقتی که هیچ حرفی نداشته باشم و زبانم از پرسش‌هات به لکنت می‌افتد، ای امید همیشه‌ام ناامیدم نکن وقت بی‌چارگی‌ام، برم نگردان به‌خاطر نادانی‌ام به‌خاطر عجول بودنم محرومم نکن، ببخش بهم به‌خاطر نداری‌ام، رحمم کن به‌خاطر ضعیف بودنم، آقایم اعتمادم فقط به توست و امیدم و توکلم و امیدواری‌ام، تو ولی‌ام هستی و وابستهٔ رحمتت هستم. ببین نشسته‌ام پشت در خانه‌ات و به امید بخشندگی‌ات دنبال خواسته‌هام هستم و به امید کرمت شروع به دعا کرده‌ام، می‌دانم فقرم نزد تو جبران می‌شود و بی‌نیازی‌ات جبران نیازهام را می‌کند... ببین زیر سایهٔ آمرزشت فقط توانستم سربلند کنم و چشمم دنبال خوبی کردنت است. می‌شود من را نسوزانی با آتش؟ ببین آرزوم را از تو می‌خواهم، ببین تو عزیز و نور چشم‌های منی. می‌شود مرا نیندازی در جهنم؟ عزیزم، دل‌برم! امیدم را ناامید نکن، خوش‌گمانی‌ام بهت را از بین نبر... تکیه‌گاهم، محرومم نکن از پاداش‌هات آخر شما از حال‌وروزم خبر داری... می‌شود اگر مرگم نزدیک شده و کارهام من را به شما نزدیک نکرده، همین اعتراف کردن را بگذاری برای تقرب به شما؟... اله من برای بخشیدن چه کسی غیراز تو سزاوارتر است؟ و برای عذاب کردن چه کسی غیراز شما عادل‌تر است؟ رحم کن بهم در این دنیا غربتم را و سختی‌های احتضار را و تنهایی آن دنیایم را و رحم کن در قبر وحشتم را و وقت حساب کتاب حال ذلتم را... همان‌هایی را که از آدم‌ها مخفی کرده‌ای همان وقت ببخش... به پرده‌پوشی‌ات ادامه بده... بهم رحم کن عزیز...
برداشتی آزاد از ابوحمزه21 بهم رحم کن عزیز بهم رحم کن وقت افتادنم در بستر مرگ که دوست‌هام مرا تکان تکان می‌دهند. وقت غسل دادن که دراز به دراز افتاده‌ام و شسته می‌شوم بهم رحم کن، باهام مهربانی کن وقتی فامیل‌ها زیر جنازه‌ام را گرفته‌اند و وقتی تنها توی قبر گذاشته می‌شوم... توی این خانه جدید بهم رحم کن تا با غیر شما انس نگیرم.... آقای من اگر مرا به حال خودم رها کنی، هلاک می‌شوم، عزیزم بگو کجا بروم اگر تو گناهام را نبخشی، پیش کی زار بزنم اگر لطفت توی قبر هم‌دمم نباشد، به کی پناه ببرم اگر غم و اندوهم را نبری؟ اگر شما بهم رحم نکنید چه کسی بهم رحم کند؟ امید به کی داشته باشم اگر تو نباشی؟ از گناهام کجا فرار کنم وقتی که عمرم تمام شود؟ آقای من به‌تان امیدوارم می‌شود عذاب نکنید؟ الهی امیدم را به نتیجه برسان و ترسم را از بین ببر، آخر ببین راه حل این‌همه گناه چیزی جز بخششت نیست، می‌دانم چیزی می‌خواهم که مستحقش نیستم، اما شما اهل کرم‌اید، شما اهل بخشایش‌اید، می‌شود ببخشید؟ می‌شود گناهانم را بپوشانید؟ طوری ببخشید که اصلاً ازش بازخواست نشوم، شما نعمت‌بخش قدیمی هستید و پرده‌پوشی عظیم و بخشنده‌ای کریم... تو همانی که به کسی رحمت می‌ورزی که از تو چیزی نمی‌خواهد و رحمت می‌کنی به انکارکننده‌هات، حالا بگو چه‌طور هستی نسبت به ماها که ازت می‌خواهیم و یقین داریم که مخلوقات و امور از آن توست، مبارکی و والایی ای رب العالمین... ببین بنده‌ات آمده به درگاهت، بی‌چارگی او را آورده به درگاهت و می‌کوبد در خانهٔ مهربانی‌ات را، رویت را آن طرف نکن به بزرگواری‌ات، حرف‌هام را بشنو... ببین خواندمت... دعایت کردم، ببین امیدوارم می‌دانم قدر رحمت و معرفتت را، الهی هیچ‌کس با خواهش‌هاش تو را اذیت نمی‌کند و هرچی ببخشی ازت چیزی کم نمی‌شود... ، تو چنانی که خود گویی و بالاتر از آنچه ما می‌گوییم.