-
- استیکر انار می خوام برای باغِ انار.
+سید مجید موسوی می تونه...بهش بگو...
#دیالوگ
پ.ن
سید مجید اگر این پیامو دیدی بیا پی وی
-
دلم دلمه انار می خواهم. گرچه انار دلمه ندارد. ولی من میخواهم...می فهمی...من می خواهم...
#مونولوگ
-
جگر می سوزد. خیلی هم می سوزد. باید آب را روی جگرم بریزم...مرسی محمود.
#مونولوگ
-
پری دریایی گریه کرد و رویش را گرفت. ویلچر اش را برگرداند و گفت: من خیلی بدبختم؛
خندیدم.
گفت: راه رفتن آرزویی است که تو هیچگاه درک نمی کنی.
گفتم:پریِ بی پایِ من، آخر تو مالِ دنیای ما نیستی تو در دنیای خودت مانند ملائکه پرواز می کردی. یادت نمی آید؟
تو دچارِ آبی بی کران هستی و من دچارِ تو.
و چه خوب گفت سهراب...دچار یعنی عاشق.
#دیالوگ
-
- مسائلی هست.
+ گوش میدم.
- مگوست.
#دیالوگ
[Forwarded from 💎 •﴿ بْاٰغِ ێاٰقٓۆٺ ﴾• 💎]
گاهی نمی دانی چه ات شده. فقط این سیبک لامصب مثل سنگ آتشفشان می چسبد بیخ گلویت و خِرخِره ات را از درون می جَوَد. و تنها واکنش ات یک لبخند همیشگی است. غمی به وسعت کهکشان داری؟ نه؟
#اربعین گرامی باد.
-
کاشیهای کفِ دلم را نگاه کن. نگاه کن. نگاه کن. دِ لامصب نگاه کن.
پ.ن
مونولوگ حوضِ وسط حیاط با آب حوض کشی..
#مونولوگ
-
دلم را مثل اناری پاره کردم و خوردم. کسی دلِ مَلَس نمی خواهد؟ دانه بهشتی اش فقط مانده.
#مونولوگ
-
اصلا تو بگو، چه بگویم.
#مونولوگ
-
من آهن اسفنجی ام و حسین مغناطیس.
و امام عصر پاره های آهن می خواهد.
#مونولوگ
-
خیلی خسته ام حاجی. خیلی...
#مونولوگ
-
به گودال قتلگاه رفته ام. آخرین نقطه گرداب هایل است. بعد از بزرگترین سیاهچاله جهان. می دانید چه دیدم؟ مگوست.
#مونولوگ
-
و تو هیچ گاه نخواهی فهمید...
#مونولوگ
-
و تو مپندار که با رفتن به گودال قتلگاه همه چیز تمام می شود...تازه داغ عبدالله آنجاست...تازه زینب ات آنجا به ملاقاتت می آید...تازه حمله به خیمه هایت را...تازه و الشمر جالس هم داری...تازه ...تازه...انگشترت...تازه...عمو صبر کن...و ...
و بعد از همه اینها...نعل تازه دیگر برای چه بود؟ من نمی دانم. تو بگو...اگر می دانی.
#مونولوگ
-
مای بارِد. مای بارِد. یا ابو سجاد مای بارِد.
#مونولوگ
-
به جانِ دلم افتادم. جانِ دلم دان در دام پاشید و اسیرم کرد.
#کاریکلماتور
-
در تنوع گویِش پویِش به راه انداختم. بَرگوار رویِش کردم و ریشه دادم و ریش جا گذاشتم.
#کاریکلماتور
-
دلم را در مولینکس کردم. وای اگر بدونی چقدر خوب درش آورد.
#مونولوگ
-
سیر تازه را با مایِ بارد خوردم. جگرم زد روی شانه ام و گفت....شرمنده اخوی ها...ولی خاک بر سرت...
#مونولوگ
-
یک پری دریایی دارم به لعنت خدا هم نمی ارزد...مدام سلام خدا برایش می آید.
#مونولوگ
-
مورگان شوستر را گفتم...موری جون چونی؟ گفت: هِی الحمدلله رب العالمین.
#مونولوگ
-
به زغال فروش محله رشک بردم. او هم به من رشک برد.
#مونولوگ
-
سفینه ای ساختم از جنس پلانگتون. خواهم انداخت به کهکشان دور خواهم شد از باغِ انار...همچنان خواهم راند....عههه بیدار شدم...
#مونولوگ
-
دمپایی های فیثاغورث را دادم به زن داداشِ همسرش. بطلمیوس گفت: نوکش خوب دایره وار نشده...یک دانه دیگر بده.
#مونولوگ
-
جورابم ارسطو را پوشیدم و رفتم. بیچاره ارسطو.
#مونولوگ
-
هویج های باغِ افلاطون هنوز حسرتِ موز شدن دارند.
#مونولوگ
-
جامِ شوکران را به شوهران خود خورانیدند و رفتند....زنانِ عنکبوتی.
#مونولوگ
-
کلید ریش رنگی در آتن گم شده بود. یکدفعه سرباز پارتی پیرمردی ژنده پوش را آورد و به لهجه آتنی غلیظ گفت...اورِکا اورِکا...
#مونولوگ
-
قبادِ اول به کمبوجیه گفت: بردیاتم.
کمبوجیه هم گفت: تا 1400 خدا بزرگه.
#دیالوگ
-
اشکِ اول به مهرداد اول گفت: عشق فقط عشقِ اول...رهبر فقط سید علی.
#مونولوگ
-
به سرِ ارسطو کلاهی گذاشته ام اندازه پاچه افلاطون و سقراط از خنده غش کرد.
#مونولوگ
-
سپاه بیزانس برای تمام ارابه ها کویر تایر از یزد سفارش داد. تولید ملی پول میاره خیلی.
#مونولوگ
-
شاهپور اول به والریانس گفت:چونی؟
والریانس گفت:زهر مار.
#مونولوگ
-
شیرین به خسرو گفت شبی بریم خونه مامانم اینا....
خسرو هیچ نگفت...مردکه ی ...بزنم تو فرقِ سرِ متکبرش...
#مونولوگ
-
مردی در تبعید ابدی هستم. باور کن. به همین نان و خاویار قسم.
#مونولوگ
-
یک هپکوی وطنی می ارزد به صد کاتِر پیلار هشتصد تُنی.
#مونولوگ
-
اپسیلون چیست؟ هیچی.
#مونولوگ
-
دلِ جهانم سوراخ بود. مادرم جهانم را وصله زد. مادر مرسی هسی.
#مونولوگ
-
سوپِ میش خورده ای؟ من نخورده ام.
#مونولوگ
-
دندان مصنوعی مادربزرگم را دیروز دیدم. چقدر طبیعی بود.
#مونولوگ
-
پول هایم را در بورس گذاشته ام. مثل زمبه پشیمانم.
#مونولوگ
-
مادر امروز چندمین روز گذشته از بسته شدن دستان آسمان؟ چطور دست آسمان را بستند؟ مگر میشود؟ من که باور نکرده ام تا امروز.
#مونولوگ
-
یک کیسه شنی بغض بیخ اپیگلوتم مانده. خدایا اپیگلوتِ ما را صاف و صوف بفرما...نه مثل دفعه قبل اون فرشته رو نفرست. فرقِ ایپیگلوت و دهان را هنوز نمیشناخت.
#مونولوگ
-
سرسبز ترین کویر جهانم. چیزی شبیه کالاهاری.
#مونولوگ
-
خدایا به کلیمانجارو قسم، ما را آلپ نکن.
#جفنگلوگ
-
خدیا! فعلا چیزی یادم نمی یاد...فقط خواستم صدای قشنگ مو بشنوی...خیلی حال می کنی بنده ای مثل من داری. مگه نه؟
#مونولوگ
-
خدایا بیا بغلم.
#مونولوگ
-
خدایا فدایی داری.
#مونولوگ
-
خدایا کجایی؟
#مونولوگ
-
خدایا چایی بریزم برات.
#مونولوگ
-
خدایا قند میخوری یا توت خشک یا نبات. اصلا بزار شکلات برات بازکنم. چی تعارف می کنی؟ اگه بزارم.
#مونولوگ
-
خدایا!... دالی.
#مونولوگ
-
خدایا خواستم بگم....گفتم دیگه. همین دیگه.
#مونولوگ
-
خدایا!
#مونولوگ
-
خدا....ببین من اومدم در خونت. خدایا اصلا من آهو...اصلا من پروانه...اصلا من مرغ مینا...اصلا من...! خدایا بزار رابطه مون همینجوری خوب بمونه.
#خدا
#مونولوگ
-
از عرش می رسد سفیر. فکر کنم اونجا هم یه برجام رفته امضا کرده.
#مونولوگ
-
- بچه ها سلام.😀
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
#دیاهالوگ
-
- آقا میکروفون رضایی رو ببندید خیلی حرف میزنه
+آقا به خدا ما نیستیم
_ چرا آقا خودشه
_ منم دیدم آقا همش حرف میزنه
+آقا ما نیستیم
*😬
#دیاهالوگ
-
- بچه ها صدام خوبه.
+آره آقا عالیه.
_پس برم خواننده بشم.
+ایول آقا
#دیالوگ
-
دقایق پایانی کلاس فتوشاپ
- آقا اسم نرم افزارش چی بود؟
+😬
#دیالوگ
-
- رضایی میکروفن تو قطع کن، خاک تو سرت صدای مادرت داره میاد😑
+🤐
#مونولوگ
-
رضایی: آقا صداتون قطع و وصل میشه؟
- نه آقا دروغ میگه صداتون آیینه اس.
#دیالوگ
-
- رضایی بقیه چرا نمیان؟
+ اقا تو واتس آپ پیامشون دادیم فکر کنم کلاس نباشه.
-😑
#دیالوگ
-
دقایقی بعد از پایان یافتن کلاس وقتی داری صفحه لپ تاپ را می بندی...
رضایی: اقا اسم نرم افزار چی بود؟
-🥺
#دیالوگ
-
رضایی: آقا حاضری ما رو زدید.
- بله
#رضایی_لوگ
-
رضایی: آقا ما اصلا لپ تاپ نداریم...
#ضربه_نهایی
#رضایی_لوگ
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه ما توی ایتا پیامتون دادیم.
- باشه
+ آقا به خدا ما رو توی گروهتون #عزو 🤐 کنید.
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه
-بله
+هیچی آقا درست شد.
_😱
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه لپ تاپ شده ده ملیون.
_ باشه رضایی رو گوشی یادت میدم
#امپراطوری_رضایی
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه لینکو ندید به دانشجو به ما نمیده..
دانشجو: دروغ میگه آقا میدیم.
#دیالوگ
-
-دانشجو تو دانشجو هستی؟
+ اجازه بله آقا.
- تو چطوری هم کلاس هفتم میخونی هم دانشجو هستی؟
+ههه ههه ههه آقا ما فامیلمون دانشجوئه😃😃😃😃
_ ههه ههه ههه عههه باریک.🥳
#دیالوگ
-
خدایا بی تو دیفرانسیل ام. با تو انتگرال. ای خدای اعداد حسابی ادرکنی.
#مونولوگ
-
شب...و دیگر هیچ.
#مونولوگ
-
روز...و همه چیز.
#مونولوگ
-
کرمهای خستگی سلول خاکستری می خورند. کسی سلول خاکستری تازه دارد. امانت می خواهم فقط برای صد سال.
#مونولوگ
-
خودم را بر می دارم و تند می دوم به سمت کربلا...موشِ درونم دست از جویدنِ روحم کشیده انگار...
#مونولوگ
-
محبوبِ من فقط تویی آقا...به مادر سوگند.
#مونولوگ
-
مادر، شُرب مدام داده ای شکراً. من و جدایی از تو عُمراً.
#مونولوگ
-
من اناری را می کنم دانه. پسرم میبیند. داغ اناردانه چشیده ای. هم ترش است هم شیرین هم ملس.
#مونولوگ
-
زنانوین، نونم، ندونبِ، نانوم، ما ادری....روی هم میشود دو برابر و نصفِ علم.
#علم
#نمی دانم
#مونولوگ
-
سیگار گیرانده ام. سیگار برگشت و مرا گیراند. الان آدم خیلی گیرایی هستم. الحمدلله شکر خدا راضی هستم.
#مونولوگ
-
اینفوگرافی ها آماده شد؟
نه
اون کتاب چطور ؟
نه
اون یکی..
نه
اون یکی
نه
اون یکی
نه
بمیری ایشالا کجایی مگه؟
باغِ انار
زنده باشی ایشالا.
#دیالوگ
-
و این حرمان از حَرَم به من یاد داد که قربت همیشه خوب نیست...نگاه به قربا کجا و نگاه به غربا کجا
#کاریکلماتور
-
البلاء گفتم و لیلی ظرفم را شکست و گفت للولا. منم ظرفش را گرفتم که بشکنم.....نشد ظرفش استیل ضد زنگ آمریکایی بود.
#مونولوگ
-
البته بعدا فهمیدم فولاد آلیاژی یزد را برده اند آمریکا و رویش مارک آمریکایی زده اند...
-
دلم عدس پلو مادرم را می خواهد با خاویار خزر.
#مونولوگ
-
به فیل ماهی گفتم چرا عاج نداری؟ گفت:برو بابا حال نداری..
#مونولوگ
-
زده ام فالی و ....این مالِ باغِ انار بود.
#مونولوگ
-
تخم مرغ شونه ای چند؟
+ امشب باید نون و پنیر بخوری.
#دیالوگ
-
دکترا حقوقشون چقدره؟
- خیلی.
#دیالوگ
-
پدرم می گفت: پسرم ...... و....و......و......
پ. ن
ببخشید پدرم یه خورده اعصاب نداشت.
#مونولوگ
-
روز محشر با شورت ورزشی محشور شدم. جلو آن همه آدم آبرویم رفت.
#مونولوگ
-
لذتی که در خوردن نوشابه مشکی رفیقت به زور هست در خوردن ده تا نون خامه ای بزرگ نیست.
#مونولوگ
-
دمپایی های مه لقا گم شده بود. غلام گفت:....
گفت....
پ.ن
دِ لامصب یه چیزی بگو...غلام خجالت می کشد.
#دیالوگ
-
رفتم کویرنوردی. خودم نوردیده شدم.
#مونولوگ
-
بچه بودم دلم پاترول می خواست. بعدها پاجیرو. بعدهاتر پاراگلایدر اما حالا فقط پارکیسون دارم.
#مونولوگ
-
سوزنم گیر کرده. سیم برق کجاست.
#مونولوگ
-
اوهوم.
#مونولوگ
-
بله.
پ.ن
عروس خانوم بنده وکیلم.
#دیالوگ
-
گلبهی رنگه عشقه. باور کن.
#مونولوگ
-
سگِ اصحاب کهفم آرزوست مثل بِل و سپاستین.
#مونولوگ
#
-
نون خامه ای ها اعتصاب کردند. آنها خواستار حقوق مساوی با حاجی بادام ها بودند.
#مونولوگ
-
دلم پر است. خیلی پر. اندازه مرد کوتوله و پسر چاق.
پ.ن
نکته اش چیه؟
#مونولوگ
-
کویر دانشم یک خار تولید کرده. آن خار هزار بار تقدیم بچه های گروه.
پ.ن
توقع داشتی چی...
#مونولوگ
-
گاو ها هم قلم دارند. این را قصاب محله مان می گفت.
#مونولوگ
-
مخصوصا نزدیک انتخابات.
-
شب است و من و ماست وخیار همایونی.
#مونولوگ
-
پوپک گلدره که رفت نرگس دیگه نرگس سابق نشد.
#مونولوگ
-
حشمت فردوسم را کشته ام تا ستایش پدرش در نیاید.
#مونولوگ
-
کاپشن بچگی هایم را داده ام به بزرگترین بچه یتیم محله.
#مونولوگ
-
تفنگ پدری ام را امشب باید مسلح کنم. گرگ ها نزدیک اند.
#مونولوگ
-
کفتارها مدام دارند می خندند.
#مونولوگ
-
شب است و من و ایتا.
#مونولوگ
-
یک دیو خریدم، زیادی می خورد. شما دیو نمی خواهید مالِ یک خانم دکتر بوده فقط بچه های بد را می ترسانده.
#مونولوگ
-
تاپ لنگوئیج...
اِقّه آدم خوار و زار و یَطَر چِطَرَکی...زشتیم اُفتید.
#یزدیلوگ
-
سبزترین انار تاریخم.
#مونولوگ
-
سیب زمینی اناریست که عاشق شده است. باور کن. مگر چیپس پیاز و جعفری نخورده ای.
#مونولوگ
-
دوغ بهشتی را به یوغ کارمندی نمی دهم.
#مونولوگ
-
سرم بِره، دستم نمی ره. شایدم بره. دقیقش رو باید محاسبه کنم.
#مونولوگ
-
یک کفتار خانگی برای فروش. توی ناراحتی ها زیاد میخندد. کسی نمی خواهد. کم خوراک است روزی یک لاشه محبت.
#مونولوگ
-
سرم درد نمی کند. تمام دستمالهایم را فروخته ام.
#مونولوگ
-
هری پاتر را دیدم که چوبش را داده بود به پطرس تا فرو کند توی سد کرخه. وُلدِمورت آمد و تا راین هرچه بود لوکیمی گرفت.
#مونولوگ
-
خفه شدم. خفه. خفه. خفه. خفه.
#مونولوگ
-
دل به دلِ یک پِلاتیپوس دادم. نمی دانید پلاتیپوس ها چقدر ناز هستند.
#مونولوگ
-
هویجِ فرآوری شده مخصوص صادرات. به جای ویتامین آ ویتامین آه دارد.
#مونولوگ
-
سرم را لای در گذاشتم و پِرچِق.
#یزدیلوگ
-
جومونگ را بردم پیشِ شیخ بهایی یک مقدار سوال شرعی درباره سوسانو داشت. خدا رو شکر زندگی شان خوب است.
#مونولوگ
-
بانو عمره چشمهای مختار را دید و گفت: اختیار دارید.
#مونولوگ
-
پدر ژپتو اشکنه را ریخت توی پیاله و گفت از وقتی پینوکیو آدم شده پدر ما را درآورده.
#مونولوگ
-
گوسفندها رفتند برای مذاکره. گرگ خوردشان.
#مونولوگ
-
شپش نُه تا نقطه دارد. یعنی قدِ شپش هم نقطه نداریم.
#مونولوگ
-
سیرابی اعلا انسانی. مخصوص مسئولین سیرمونی ندار.
#مونولوگ
-
اگر دین ندارید لااقل بی پیر نباشید.
#مونولوگ
-
چغندرِ آبی، تهیه شد از آبِ فرات.
#مونولوگ
-
چشمانت تناردیه و قلبم کوزت.
#مونولوگ
-
😃
-
ریش رنگیِ دلم هنوز دروغ می گوید که دوستش دارد.
#مونولوگ
-
وصله کائنات منم. خدای پینه دوزها مرا دریاب.
#مونولوگ
-
تمساح درونم امروز حسابی اشک ریخت. چون برایش قاقا لی لی نخریده بودم.
#مونولوگ
-
اندرون جهان نشسته بودم که از بیرونِ جهان جایی کنار اسرافیل صدایی گفت: اینجاجای نشستن نیست. برخیز و کاری بکن.
#مونولوگ
-
گنبدِ عشق را با زعفران رنگ کردم تا هم براق تر شود وهم بویِ یار زعفرانی باشد.
همین که فرچه را زدم در زعفران یکهو زعفر جنی آمد و گفت:کجایی اخوی؟ اشلونک؟
#مونولوگ
-
پایِ ثابت پاستیلی میخواهم. برای پرش تا عرش.
#مونولوگ
-
درخشان نیستم ولی درخشش آنرا دوست دارم.
#مونولوگ
-
سگی را دیدم که رنگ اِن دو خریده بود داشت میرفت خانه.
#مونولوگ
-
به درخت طوبی که رسیدم گفتم یه دونه نوشابه مشکی لطفا. درخت طوبی یَک نگاهی کرد....گفتم منظورم این است که یه خورده ای ابتداً بادگلوی بهشتی بزنم تا جا برای بلع مأکولات باز شود. درخت طوبی یک تاسفی خورد و یک بطری صد درصد شراب زنجبیل داد دستم...آقا جاتون خالی یک نفس خوردم و تا خودِ صبح الست بادِ گلوی بهشتی زدم.
#جفنگلوگ
-
معادلات لاپلاس را به خط منطق مظفر نوشتم. باز هم نفهمیدند چه می گویم.
#مونولوگ
-
نهنگ تازه سیخی شیش هزار. یه گوجه اضافه هم روش. جهندمِ ضرر.
#مونولوگ
-
یانگوم که به سن ازدواج رسید همه حکیمان اشقه را حرام کردند.
#مونولوگ
-
پسربچه جیشویی را در دل تاریخ یافتم. دلِ تاریخ هم بو گرفته بود.
#مونولوگ
-
جغرافیای خونم برای تاریخ بشریت نقشه می کشد.
#کاریکلماتور
-
سرندیپیتی را نگاه کن. نگاه کردی؟ خب نظرت چی بود؟
#جفنگلوگ
-
هزار نکته باریکتر از مو اینجا آنجا همه جا...خدایا مگه این دنیا سلمونیه.
#مونولوگ
-
خروسِ روحم بیوه است. به خاطر همین هرچه هوا سردتر می شود خواب آلود تر می شوم.
#مونولوگ
-
سر در گریبان کرده ام. یک دفه گریبان گفت: داداش حالا دیگه نمی خوای مارو ول کنی.
#مونولوگ
-
هیچکاک را قسم دادم به پرندگانش. او هم مرا به واو قسم، قسم داد.
#مونولوگ
-
با سید مرتضی چای دارچین می زدیم و در بهشت راه می رفتیم. یکهو آیینه جادو شکست، خوب شد، خوب شد اسباب خودبینی شکست.
#مونولوگ
-
خدایا روحم گرفته. آنژیوگراف خوب کجاست؟
#مونولوگ
-
خدایا روحم گرفته...روح بازکنی بفرست. از آن بیست لیتری هایش.
#مونولوگ
-
عروس دریایی به مادرشوهر دریایی گفت: وای مامان شما چقدر جوون موندین. در تاریخ نوشته اند مادرشوهر دریایی پس از این مکالمه دیگر آن موجود سابق نشد.
#مونولوگ
-
کشکک زانوی دلم میخارد. خارنده ای هست؟
#مونولوگ
-
رو به قبله ی جهان ایستادم و گفتم...یابن الحسن من که همینم بهترنمی شوم...آقا تو لااقل کاری کن.
#مونولوگ
-
خیمه ای سبز می بینم. میان کویر. من و او تنها و یک جهان ماموریت.
#مونولوگ
-
کفشِ دلم خاکی شده خدایا کفش نو بفرست.
#مونولوگ
-
چایی سبز را چه کنم؟ پرین و پاریکال و باخانمان را چه کنم. ویکتور هوگو و هکتور مالو رو چه کنم.
#مونولوگ
-
سوباساعذار به یانگوم گفت:شوت منو ببین؟ حال میکنی؟
یانگوم گفت: مرد باید جنم داشته باشه.سی ساله رو هوایی داری شوت میزنی تودروازه واکی بایاشی. بیااین اشقه رو بسابون تا میام...در رو روی کاکرو هم باز نمی کنی.
#دیالوگ
-
این حسن تعلیل هم داشت.
-
تو پنیر آمل هستی و من پنیر گچی. کجایی جانا؟
#مونولوگ
-
عشق یعنی فلافل دو نان را با جانان بخوری.
#مونولوگ
-
دکتر ارنست را به جرم زیر میزی گرفتند. بیچاره بیمارهای کرونایی.
#مونولوگ
-
داعشی را گفتم چونی؟ گفت:چونم!
#دیالوگ
-
سوشی خورده ای؟ حتما بخور تا بدانی مزه زندگی چیست.
#مونولوگ
-
بعدش برای من هم تعریف کن. چون دلم بند این معناست.
#مونولوگ
-
شیخ اشراق مغازه اشراق فروشی اش را جلوی اسفندیار رحیم مشایی زد. احمدی نژاد گفت: یا شیخ آب رو بریز آنجایی که لولو برده.
#مونولوگ
-
گرمک لاهیجان خورده ای؟ من نخورده ام، تو بگو؟به نظرم لاهیجان بیشتر زوم کرده روی کلوچه.
#جفنگلوگ
-
سیتا از هند می آید و به بورس می رود.
#مونولوگ
-
بورس را تعریف کنید؟
جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ!
#دیالوگ
-
زهرمار خان را لب دیگ روغن بردند. گفت روغنش تر است.
#دیالوگ
-
سوسک فروش سر کوچه تازگی ها از آن نوع خاص اش را آورده. همان که یک توپ بزرگ و بد بود را می گرداند. نامش را میدانی؟
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
-سلام، منم اومدم.
+گور به گور شده تا حالا کجا بودی؟
#دیالوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
-انار میخوای؟
+غلط کردم. اشتباه کردم. خدایا ببخشید دیگه نمی کنم از این کارا...
#دیالوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
تیر غیب خوردم. غریب کش شدم. مادرم نفرینم کرد به گمانم. مادر.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
باغبانی بیل به سر خورده هستم. به قول او که می گفت...ما را رها کنید در این رنج بی حساب...خدایا...گر تو اینچنین میخواهی پس بزن بریم.
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
الهی تو خود میدانی که من لیس تامه به درگاهت آمدم... الهی من را کان تامه قرار بده.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
از اولش بودید. آخرش معلوم می شود که از اول بوده اید.
#کاریکلماتور
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
بار پروردگارا از تسمه تایم های بهشتی برایم بفرست. از آن پاره نشو هاش.
پ.ن
انارم برای چی بود دیگه.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
یونسی هستم که نهنگ می خواهد.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
قلب کوچکم را ساطور زد.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
#بزرگترین_حسرتت_چیه؟
_ عمامه پیغمبر باشم.
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
-چرا؟
+چون می خوام دورِ سرش بگردم.
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
لانه کبوتری چیست.
پنجاه فاکتوریل را حساب کرده تانژانتش را در لگاریتم اش ضرب کنید.
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
یک انتگرال بنویسید و به روش لاپلاس حل کنید.
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
در محاسبات اینیشتین ضریب لاندا برای چه به کار می رود؟
-
دو صفحه در فضا همدیگر را قطع می کنند بگویید چرا؟ مختصات خط چیست؟
-
توی اتاق گمشده ام. پنجره ای نیست.
#مونولوگ
-
اشک های تمساح درونم را به ریا فروش محله دادم و یک ریش رنگی خریدم.
#مونولوگ
-
امشب دلم هوای قیمه بادمجان نکرده.
#مونولوگ
-
-
نوشابه مشکی به حرمت محرم مشکیست وگرنه نهم ربیع سِوِن آپ می شود.
#مونولوگ
#حسن_تعلیل
-
سوپِ سگِ کره ای هم دیگر اشتهایم را کور نمی کند. لعنت به تو شکم.
#مونولوگ
-
سانتاماریا را خوردم و مارای یه سانتی تولید کردم.
#مونولوگ
-
آن ترک شیرازی دلِ ما رو برداشته برده داده بیدل دهلوی.
آهای بی دل. دلِ ما خوردن ندارهِ. دلخور هم نشو. حق الناس است.
#مونولوگ
-
امشب سلولهای خاکستری ام طوفان توئیتری کرده اند.
#مونولوگ
-
سوسک های حمام همیشه تمیز نیستند.
#مونولوگ
-
انگور های باغِ همسایه را دزدیدند. فردایش نه پس فردایش همه جهان را بوی خمرِ دزدی گرفت.
#مونولوگ
-
دلم غنج نمی رود. شاید دو سه روز می شود.
#مونولوگ
-
ابروهایم را ببین. دیدی؟ حالا برو برای رفیقات تعریف کن.
#مونولوگ
-
شپش چیست؟ هیچی.
#مونولوگ
-
حوضِ مغزم را با چوبِ بید به هم زدم. ماهی های قرمز و طلایی ذهنم بالا آمدند.
#مونولوگ
-
ناموس عراقی ها و سوری ها را دیدید که به غارت می رفت؟ ایران را می بینید که چهل سال است زن و بچه ها با آرامش می خوابند؟
بلیط کرمان میخواهم. یک بوسه به مزار شهدا... آرامگاه حاج قاسم...قرارگاه سپهبد.
#مونولوگ #شهدا
-
شهدا شمع محفل بشریتند.
شهید قلب تاریخ است.
زنده نگهداشتن یاد شهدا از شهادت کمتر نیست.
شهید مثل شیشه عطره.
شهید کلا خیلی خوبه😊
-
اگر شهدا قلبِ تاریخند پس ما نهایتا چشم جغرافیا هستیم.
#مونولوگ
-
آیری پلاست راحتی ماست.
کفش بنددار، مشکل شماست.
ژلوسُ ژلوس طبیعیه.
ژینوسُ ژینوس دماغ عملیه.
بیسکوتارت، حس نشاط.
زاااااارت، حسِ چشات.
#مونوتبلیغات
-
کفشهایم را میپوشم و به کوهستانِ خواب میروم.
#مونولوگ
-
کویرِ دانش را با ماشین های آفروید تلاش دار درمینوردم.
#مونولوگ
-
مرگ بر سردرد.
#مونولوگ
-
دردها نعمتند، نعمتها لذتبخشند؛ دردها لذتبخشند.
#مونولوگ
-
بابَت جگر سوخته باید چند به جگرکی دَهر پرداخت؟
#مونولوگ
-
سوسک ها هم آدم شدند. هرچی کشته میشن تموم نمیشن.
#مونولوگ
-
یادم باشد اربعین امسال حتما از دخترک پشمک فروش، شَعربنات بخرم.
پ.ن
شعربنات همون پشمک ما ایرانیا
شَعر...مو
بنات...دخترکان
#مونولوگ
-
تایتانیکم را غرق کردم تا پسرک یتیم از قایق کاغذی اش لذت ببرد.
#مونولوگ
-
شربت سینه یا شربت چهارتخم یا شربت شهادت؟ مسئله این است.
#مونولوگ
-
من هیچ وقت مادر نمیشوم. اما شاید روزی برای مادر کوچولویی پدری کنم.
#مونولوگ
-
کفشهای کتونی یک فرشته را خریدم. خودش می گفت هر شب با این کتونی به غار حرا میرفته تا صدای محمد (صل الله علیه و آله )را گوش کند.
#مونولوگ
-
تو بندگی به شرط مزد مکن...من خودم آخر برج یارانه تو میریزم حتی ممکنه معیشتی هم بریزم برات ولی قول نمیدم.
#مونولوگ
-
شاید روزی آغا محمدخان را ببینم و ازش بپرسم؛ واقعا چیکار به کار بیست هزار جفت چشم داشتی بی چشم و رو!
#مونولوگ
-
زهرمارخان را دیدم و گفتم...چطوری ثبت احوالِ خراسان رضوی این اسم را قبول کرده برات بنویسه خانزاده.
پ.ن
زهرمارخان از نسل نادرشاه افشار و رییس ایل افشار در زمان آقامحمدخان افشار.
#مونولوگ
-
میان آغا و آقا....میانِ ماه من تا ماه گردون...
هیچ کدوم خوشمزه تر از میانِ هندوانه شیرین و قرمز نیست.
#مونولوگ
-
قانون پایستگی آرامش..
شبها آرامش می بخشند و روزها آرامش میگیرند.
#مونولوگ
-
مَردی را دیدم از نسل اخته خان، که مُرد. زَنی را دیدم از نسل لطفعلی خان زَند، که زِند.
پ.ن
اخته خان لقب آغا محمد خان در ایل قاجار...
#مونولوگ
-
و اینک شوکران و آنک آن یتیم نظر کرده و اونَک آخرالزمان.
#مونولوگ
-
سوپِ عشق بر دردِ عقل چیره خواهد شد.
#مونولوگ
-
درد عشق بر زندگی محسابه گرانه چیره خواهد شد.
#مونولوگ
-
تحفه علم به بشریت، آپارتمان است و ماشین ظرفشویی و لنز رنگی.
-
شبنم را مالیدم به سر تا پایِ پلکهایم. پلکهایم اما اعصاب این سوسول بازی ها را نداشت. خودش را خشک کرد و فحش کشید بر سر تا پایم.
#مونولوگ
-
داشتم به دنیا می خندیدم که یهو دنیا بهم خندید. بی ادبِ بی نزاکت.
#مونولوگ
-
- تیغ خواهم کشید و خودم را خواهم کُشت.
+بیل خواهد کشید و خودم را خواهم کِشت.
#دیالوگ
-
کتاب یک جهان است. کسانی که کتاب نمی خوانند انگار به سفر نرفته اند.
#مونولوگ
-
شازده کوچولو به گل سرخ گفت.
#مونولوگ
-
شاید سوال پیش بیاد که چی گفت. باید گفت ما در مسائل شخصی وارد نمی شویم.
-
آه ای مادربزرگ، ای که بر کرانه اندیشه من بر نشسته ای. دل در کمند کدامین شقایق واژگون بسته ای که باران چشم هایت تمامی ندارد. یا کدامین آهوی گریز پای، دلت را کشان کشان برده و در مرغزار سبزِ سبز سرزمین بی اسارت بسته. یا کدامین روح متجلی در درون تو تمثل یافته که همواره مجذوب آسمانی.
یا...
-
خدایا، زیر بزرگترین درخت بهشت برایم جهانی خلق کن به وسعت همه ی مردم بهشت و تمام کائنات را مهمانم کن تا به آنها هفت شبانه روز ناهار و شام بدهم. البته حسن روحانی خودش شامشو بیاره.😊
#مونولوگ
-
اصلا باشه اونم شام و نهار می دیم. جهندمِ ضرر.
#مونولوگ
-
عِمران واقفی:
زلیخا به سوسانو گفت، تو هم مرا ملامت می کنی؟
سوسانو گفت، نه آجی من خودمم درد کشیده ام.
پوتیفار به تِسو گفت، داداش بهمن کوچیک داری؟ تِسو گفت، دودی نیستم.
#دیالوگ
-
کنار درب اول بهشت نشسته بودم و به مهمانها خوش آمد می گفتم. یکهو تمام کوبه ها با هم گفتند "یا علی". من هم گفتم علی یارتون، الله نگهدارتون. یکهو بهشت سراسر پر شد از خنده های مستانه. طاقت نیاوردم و به سوی بهشت پرواز کردم....
#مونولوگ
بقیه شو (توصیف داخل بهشت) به خاطر رعایت مسائل اخلاقی نمی تونم توضیح بدم😊.
-
یک روز رفتم پی وی جبرئیل، پی وی اش از همه فضای مجازی ما بزرگتر بود.
#مونولوگ
-
یا مقتل القتول و الاقتال.
#مونولوگ
-
ستاره های دلم را آب می دهم تا بزرگ شوند و به آسمان دنیا بروند. می دانم چشمک هایشان عاقبت دل کودکی را خوشحال می کند.
#مونولوگ
-
درس را خوب یاد بگیریم تا خوب پس دهیم.
#مونولوگ
-
هیچ برگشتی وجود ندارد. آدم ها فقط درحال رفتن هستند.
#مونولوگ
-
من تا به حال مغز چند انسان را خورده ام. مثلا مارسل پروست. مغز امروز من مزه اش شبیه مغز آنهاست.
#مونولوگ
-
_شهر چیه؟
+چند مکعب سیمانی بین یک جنگل درخت سیمانی.
#دیالوگ
#اسماعیل_واقفی
در آپارتمان به خدا نزدیک تر نشدیم و با لنز های رنگی جهان قشنگ تر نشد. حالا اون ماشین ظرفشویی خدایی اختراع بدی نبود انصافا...
#مونولوگ
-
حواسم گرمِ کلاس پاتولوژی شد و یادم رفت کتاپ توپولوژی ام را بخوانم به خاطر همین رفتم و یک پاتیل پاستیل بار گذاشتم و زیرش را کم پیچ کردم تا همراه با پاستا بخورمش...در این هنگام لویی پاستور وارد کاخ ریاست جمهوری شد و با معاون رییس جمهور سر یک دلار 4200پاستور بازی کرد. و هیچ کس مسئولیت دلار 27 تومنی را قبول نکرد و به هم پاس دادند. سپاس از دوستان پاستیل خور.
#مونولوگ
-
دیشب پاستیل بیچاره و کوزت به هم تازیدند و خانم تناردیه را در پاتیل انداختند.
#مونولوگ
-
خدایا! بارپروردگارا !
به اشکهایی که برای قلب مریض میزوکی و فقر و نداری کاکِرو و دردهای واکی بایاشی ریختم قَسم ات می دهم این عرفه توبه ما را بپذیری.
#مونولوگ
-
الویه ای که پسر سه ساله ات درست کند بهترین غذای دنیاست.
#مونولوگ
-
مرغ های اُلُویه را می شود به جای ریش ریش کردن، سیبیل سیبیل کرد آیا؟
#مونولوگ
-
تا به حال به اسم مرتضی علی در اذان حرم دقت کرده اید؟
#علی_آقامه
#علی_عشقه
#مونولوگ
-
گور خری را دیدم که سگی خال خالی را به استخدام راه راه هایش در آورده بود.
#مونولوگ
-
یک دریا ماست و خیار دارم با گردو و پیاز و نعنا و پونه کوهی. نانش با شما. شکمو هم خودتی. تازه ماستشم محلی و پرچرب.
#مونولوگ
-
زنی را دیدم با حسن و جمال و مال و ایمان، متاسفانه او مرا ندید و از کنارم رد شد.
#مونولوگ
-
نیسان نشدی وگرنه می فهمیدی، نیسان قطاریست که عاشق شده است.
#مونولوگ
-
نیسانی خواهم ساخت که تمامش آینه باشد. تا اگر بخورد بر سنگ جهان را نور فرا گیرد. تا نترسد کسی از او. تا گازش را نگیرد راننده و نرود تا آن دور. تا همیشه همه خود را ببینند در نیسان...که چقدر دل بوده که ندیده شکسته اند....که ناخواسته له کرده اند.
#مونولوگ
-
سبویِ دلی را به زبان نیسانی نشکنیم.
#مونولوگ
-
نیسان. نی ثان. نه صان. نعسان. نعثان. نهثان. نقصان. نعمان....بهمان....کنعان.
نیسان گمگشده باز آید به کنعان غم مخور.
#کاریکلماتور
-
ما دهه شصتی ها، موقعی که زنگ آخر میخورد از کلاس تا برسیم به کوچه حرکتمون کم از نیسان نداشت.
-
خدایا، بارپروردگارا!
به حق همین شب و روز عزیز هر سایپا 151 که میخواد نیسانِ آبی باشد به مراد دلش برسان.
#کاریکلماتور
-
سلمان و ابوذر کجا و یار غار کجا!
مقداد و مالک کجا و ابوعبیده جراح کجا!
علی کجا و فلانی و فلانی و فلانی کجا!
#مونولوگ
-
شامگاهِ غدیر خیمه ها در کنار برکه ای زیبا پهن شد. شتران روی خاک زانو زدند آن شب...ولی چند نفر از شتر کمتر بودند که زانو نزدند.
#مونولوگ
-
درختِ دلم آب از چشمه غدیر می خواهد.
#مونولوگ
-
طوفان که می آید گربه ها دنبال سوراخ موش می گردند.
#کاریکلماتور
-
شکم یعنی چاهی که ته ندارد.
#کاریکلماتور
-
_بابایی توی بهشت نوشابه هم هست؟
+خانوم نمکو میدی.
#دیالوگ
-
_سبزی پلو با ماهی میخوای؟
+نه با نوشابه سیاه.
#دیالوگ
-
تازگی ها دلم سیگار می کشد. امروز بردمش کمپ تا ترک کند. نمی دانستم وابستگی خودم به او بیشتر از وابستگی او به سیگار است.
#مونولوگ
-
شلغم ها با بَلَم از رود رد شدند اما جناب موز منتظر قایق موتوریه! مردکه ی درازِ زردِ پوست کلفتِ مغرور.
#مونولوگ
-
ملکه الیزابت گفت کتابی درباره من بنویس ای نویسنده واو. گفتم باشد و کتابی نوشتم با این نام....درباره اِلی.
#مونولوگ
-
شاخ در آوردم.
#مونولوگ
-
دروغ را وقتی می گویی شاخ و دم ندارد ولی وقتی می شنوی شاخ در می آوری.
#مونولوگ
-
_بده.
+بیا.
پ.ن
دعا و استجابت.
#دیالوگ
-
_غدیری ام.
+منم قدیری ام. خوشبختم.
#دیالوگ
-
[Forwarded from لام.امیری]
باید می گفتید ابراهیم تو نوبته.. برو ته صف حاج خانم تا ببینیم چی پیش میاد😅
-
زلف بر باد مدم.
پ.ن
حسن کچل داره خواب میبینه.
#مونولوگ
-
شامِ امشب فلسفه سرخ کرده باسس الهی داریم. کسی نوشابه عرفان دارد...کمی گلوگیر شده.
#مونولوگ
-
تمام تخم مرغ هایم را دادم به ارسطاطالیس و او ساختار سه پرده ای اش را بهم هدیه داد.
#مونولوگ
-
دلم یک سلام چربِ الهی می خواهد.
#مونولوگ
-
- کله پاچه خوردی؟
+آریایی باشم و کله نخورم.
#دیالوگ
-
یک آریایی اصیل، اسیرِ ریا و ریال نمی شود.
#مونولوگ
-
سه بار پشت هم تکرار کنید. به جای تخم کفتر.
-
دلم تنگ شده. بارالها! گشاده کننده ای بفرست.
#مونولوگ
-
گیلاس هسته دارد، مثل زمین.
#مونولوگ
-
نانِ خالی را میخورم و نیاز به نامرد نمی برم.
#مونولوگ
-
سوته دلم و سیاست زده مرام سید علی.
#مونولوگ
هدایت شده از یازهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ میرسن روزای خوب ؛
اوضاع اینجور نمیمونه :)
دوستان گروه مردم گله مندند
گوش بدین جیگرتون حال بیاد 😊
فقط اونجاش که میگه
این دولت آخراشه
آمادهسازی شیعیان برای عصر غیبت
برخی از منابعی که به تحلیل وقایع تاریخی عصر امام عسکری (ع) پرداختهاند، معتقدند که ایشان اقداماتی برای آمادهسازی ورود شیعه به عصر غیبت و خودکفاکردن جامعه شیعیان انجام داد: سخن گفتن امام عسکری (ع) با اصحاب خود از پسِ پرده و اینکه بیشتر فعالیتهای مربوط به امام، توسط وکیلان او انجام میگرفت را از جمله این اقدامات دانستهاند.[۸۴] مدرسی طباطبایی بر این باور است که امام عسکری برای آموزش نحوه حل مسائل علمی، گاه پاسخ سوالهای فقهی را به صورت کامل بیان نمیکرد[۸۵] و گاه نیز به بیان قاعدهای کلی میپرداخت تا فقها بتوانند به کمک آن، به پاسخ برسند.[۸۶] بعضی اوقات نیز امام برای پاسخ به پرسشهای فقهی مراجعه به کتابهای حدیثی شیعه را پیشنهاد میداد.[۸۷] با اینگونه اقدامات، جامعه شیعه آموزش میدید تا مشکلات و مسائل فقهی و عقیدتی خود را بدون نیاز به مراجعه به امام حاضر حل کند.[۸۸]
#امام_حسن_عسکری
@havaseil
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
و تو باید آگاهانه و مشتاقانه گودال قتلگاه را انتخاب کنی. و تو باید رنج را انتخاب کنی. باید انتخاب کنی. و هیچ راهی نیست. تمام راه ها را رفته ایم ما. و تو باید بسوزی. جهان را یکسره ظلمت فراگرفته باید نور تولید کرد و چه نوری سریعتر و پرنورتر از سوزاندن خودت...باید انتخاب کنی که بسوزی. باید قبول کنی که راهی نیست. راهی جز خاکستر شدنت نیست. برای سوختن آماده ای؟ برای گودال آماده ای. و ما را تا به بلای کربلا نیازموده اند از این دنیا نخواهند برد. پس خودت پا در میدان بگذار و مستانه و مشتاقانه انتخابش کن. بگذار وقتی شعله های آتش تمام روحت را گداخته تماشایت کند. و چه لذتی دارد دانستن این معنا که او می بیند. خدایا تو خواهی دید. خواهی دید خیل خاکستر نشینانت را. و این بار چقدر سترگ است؟ تا کجا؟ تا کی؟ مگر می شود کهکشان را در کف دستانم جای دهم؟
تا به حال درخت انار را از نزدیک دیده ای؟ دیده ای با آن برگهای سبز مدها متانش چقدر زیباست...انگار که اخگر در جانش افتاده...باغ انار شبیه جنگلی آتش گرفته است. اگر ندیده ای یک روز حتما خواهی دید. باغ انار شبیه آن آتشی است که بر ابراهیم سرد شد. یا نار کونی بردا ً و سلاما علی ابراهیم. درخت انار وقتی ثمره می دهد انگار آتش گرفته است. و چه زیباست تماشای باغ اناری که ثمره داده است. منتظر آن روز خواهم ماند.
#دلنوشته
#برگ
@ANARSTORY
هدایت شده از مجتبی حباب
بسم الله الرحمن الرحیم
♦️هم زمان با سالگرد وفات آیت الله سید علی قاضی طباطبایی ره،روز ششم ربیع الاول ۱۴۴۲ قمری مصادف با جمعه دوم آبان ماه ۹۹ ،رونمایی از پوستر کتاب «کهکشان نیستی»،اخبار مربوط به آن،نحوه ی پیش ثبت نام و ... قرار داده خواهد شد.
♦️برای اولین بار رمانی شیرین و به یاد ماندنی از حیات ۸۱ ساله ی مرحوم آیت الله سید علی قاضی طباطبایی ره منتشر می شود.
برای دریافت اخبار واصله به کانال زیر بپیوندید🔻
♦️کهکشان نیستی
@kahkeshaneh_nisti