eitaa logo
هوای حوا
221 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
253 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💛 چشمم به چلچراغ حـریم تـو روشـن اسـت ای چلچـــراغ چشـــم تـــو خورشـــید راه مـــن 💠 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى @bahejab_com 🌹
🍃🌹 🌾 تعجیل کن بخاطر صدها هزار چشم... ای پاسخِ گرامیِ امن یجیب ها... ❤️ @bahejab_com 🌹
❌✅ بایدها و نبایدهای حمایت از حقوق زنان 🌼حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: نقطه اصلی سخنم به شما بانوان عزیز، مخصوصاً خانمهای جوان است که هم سالهای طولانی در این دنیا زندگی خواهید کرد: 📣 همچنان [در آینده] برای شما مسأله مبارزه جهت رفع ستم از زنان مطرح خواهد شد؛ لذا باید بدانید که آنچه مطرح میشود چیست؟ 🔴 اگر ما با این قصد، وارد میدان دفاع از زن شویم که از غربیها عقب نیفتیم، اشتباه خواهیم کرد. اگر با این تصوّر و توهّم وارد این میدان شویم که خیال کنیم آنها در این زمینه راه صواب پیموده‌اند و راه درست را پیدا کرده‌اند، به‌شدّت اشتباه خواهیم کرد. ✅ اگر ما امروز بخواهیم برای زنان کشورمان، یک حرکت حقیقی و اساسی بکنیم، تا زنان بتوانند به وضع مطلوب خودشان برسند، باید به احکام اسلامی نظر داشته باشیم و از آن الهام بگیریم. برای ما، روش را احکام اسلام معیّن میکند. هر روش خردمندانه عقلایی را هم اسلام میپسندد و قبول دارد. اگر تجربه‌ای در جایی باشد، مورد قبول است؛ اما تقلید نه. ۱۳۷۶/۰۷/۳۰ 🌸 @bahejab_com 🌹
🌼🍃 ✨امام علی علیه السلام: 🍂صحبت کردن غیرضروری با زنان‌ نامحرم، انسان سالم را گرفتار بلاها و مصیبت ها می‌سازد و قلب انسان را به مریضی و انحراف می کشاند. 🍃🌼 @bahejab_com 🌹
💛 بر در دوست به امید پناه آمده ایم همره خیل غم و حسرت و آه آمده ایم چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ایم. 🌺اللهم صل علی علی بن موسی الرضا مرتضی @bahejab_com 🌹
🍃🌼 بعضی چیزها در دنیا هست که هرچقدر با دیگران تقسیم شان کنیم نه تنها کم نمی شود بلکه بیشتر هم می شود مثل محبت 🌼🍃 @bahejab_com 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🌷خون به‌جوش آمده ۲۱ تیرماه سالروز قیام خونین مسجدگوهرشاد علیه فرمان کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ @bahejab_com 🌹
♦️🔺♦️🔺♦️ 🗓 🌹 ۲۱ تیرماه سالروز علیه فرمان در سال ۱۳۱۴ و روز را گرامی می‌داریم. @bahejab_com 🌹
♦️🔴♦️ ⁉️ قیام مسجد گوهرشاد چرا و چگونه اتفاق افتاد؟ ۲۱ تیرماه؛ سالروز و روز عفاف و حجاب 🕌 واقعه تجمع مردم مشهد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد در اعتراض به قانون تغییر لباس توسط رضاخان بود که توسط نیروهای دولتی سرکوب شد. ✊️ علت اصلی این تحصن اعتراض به اجباری شدن و کلاه شاپو و سیاست‌های تغییر لباس، و حصر آیت الله سید حسین قمی (در پی اعتراض به قوانین تغییر لباس) بود. 🥀در ۲۰ تیرماه، درگیری اولیه در مسجد باعث کشته شدن ۲۰ نفر شد. پس از آن بر تعداد متحصنین افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند. 💣 فردای آن روز در ۲۱ تیرماه و پس از آنکه تلاش نظامیان برای متفرق کردن جمعیت با مقاومت مردم رو به رو شد، راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد بسته و دستور شلیک صادر شد. 💔 بدین ترتیب این تحصن به شدت سرکوب و بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر شدند و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از روسای ادارات مشهد تغییر کردند. 🔆 ویژه @bahejab_com 🌹
💛 وه چه تصویری‌ست هر شب آبشاران بهشت... روبروی حوض گوهرشاد زانو می‌زنند... هر سحر کوه گناهان را که می‌ریزد زمین... خادمانت از حیاط صحن جارو می‌زنند... @bahejab_com 🌹
هوای حوا
♦️🌹♦️🌹♦️ #داستان_گوهرشاد 💎🕌 #مرضیه 🍃 #به_مناسبت_هفته_عفاف_حجاب 💝 @bahejab_com 🌹
📚🕌📚🕌📚🕌 💎 🍃 1⃣ بی‌تاب بود. ناشتایی نخورده بود و از بعد نماز صبح تابحال ته دهانش مزه‌ء زهرمار می‌داد‌ و تلخ بود. خواب بدی که دیده بود، دلش را آشوب و اوقاتش را تلخ کرده بود. کنار حوض نقلی آبی رنگ، زیر تیغ آفتاب نشست و چند مشت آب به صورتش پاشید و به عمه نگاه کرد که ظرف‌های دیشب مانده را با آرامش می‌شست و یکی دوتایی هم از زیر دستش، چرب و چیلی در می‌رفت. زیرلب هم برای خودش شعری که همیشه دوست داشت را زمزمه می‌کرد. هنوز نفهمیده بود این را، عمه که چشم نداشت پس چطور همیشه در حال کار کردن بود؟ البته که چشم داشت، اما چشمانی که کور بودند و تاریک‌. یعنی او هم خواب می‌دید؟! آفتاب اول صبحِ چله ی تابستان، گرمش می‌کرد. به خواهرش نگاه کرد که دست به کمر از پله‌های پشت بام پایین می‌آمد. کاش عجالتا خبری از آقاجان و آقاسید می رسید تا حداقل خیال راضیه کمی راحت می شد. خوب می دانست بقیه هم دست کمی از او ندارند ولی لب بسته بودند. با صدای بی‌بی، به خود آمد: _چی شده مرضیه؟ چرا از خروس‌خون تا حالا مثل مرغ پر کنده شدی و بالا و پایین میری و میای؟ باز چه آتیشی به جونت افتاده دختر؟ فقط بی‌بی بود که حال و احوال او را همیشه زیر نظر داشت! گوشه‌ء چارقدش را چند دوری، دور انگشت پیچید و جواب داد: _نمی‌دونم بی‌بی... حال خوشی ندارم. راستش دیشب انقدر ستاره شمردم تا بلکم خواب به چشمم بیاد ولی همین که خوابم برد، یه خوابای آشفته‌ای دیدم که... _استغفراله! عمه گویی صلاح ندیده بود تا آخر حرفش را بزند‌. ظرف مسی را زیر بغلش زد و ایستاد. پایین پیراهن گلدارش خیس شده بود. صلواتی فرستاد و در ادامه‌ء "استغفراله" گفت: _اگه شب دو لقمه کمتر بخوری راحت‌تر سر زمین می‌ذاری. خوبیت نداره خواب بدُ تعریف کنی دختر. زن آبستن تو این خونه‌ست. هول میفته به جونش زبونم لال. اونوقت خر بیار و باقالی بار کن! مادر خدابیامرزم همیشه می‌گفت عقل، چیزه شیرینیه! چه‌می‌دونم والا... پاشو پاشو اگه دلت می خواد این لگنُ از من پیرزن بگیر و ببر گوشه مطبخ... مرضیه حرفش را قورت داد‌. آقاجان و آقا سید دیشب خانه نیامده بودند. شهر شلوغ بود. هرچند او بیشتر از همه نگران راضیه بود. اذان ظهر را که گفتند و خبری از مردها نشد، فکر و خیالات زیادتر از قبل افتاد به جانش. انگار شیطان بیخ گوشش خیمه زده بود و مدام آیه یأس و ناامیدی می‌خواند و صد البته، مشتاقش می‌کرد به این‌که چادر قجری‌اش را سر بیندازد و بی‌خبر، از در بیرون بزند تا پی مردانشان را بگیرد... ... ✍🏻 💝 @bahejab_com 🌹
♦️⚪️♦️⚪️♦️ ❗️ 📚 🔴به مناسبت ۲۱ تیر، روز عفاف و حجاب ♦️رضا پهلوی؛از سوغات منحوسِ ترکیه تا کشتار خونین مردم در صحن مسجد 🕌 گوهر شاد! 🚚کامیون های نظامی برای حمل جنازه ها آماده می شدند به گفته یک شاهد عینی پنجاه و شش کامیون جنازه از مسجد بیرون بردند و حتی زخمیان را نیز همراه کشته شدگان در گودال دفن کردند...👇 https://b2n.ir/132937 @bahejab_com 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹 🎥 🌹“هنر پوشیدگی” به مناسبت هفته حجاب و عفاف 🔴گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز حجاب و عفاف با عنوان «هنر پوشیدگی» را مشاهده می کنید. @bahejab_com 🌹
🍃🌸 ♦️وقتی می‌بینم کسی نمی‌زند از آن پرستار و پزشک فداکار خجالت می‌کشم 🍃رهبر انقلاب، امروز: من وقتی می بینم توی تلویزیون نشان می دهد که بعضی‌ها عبور می کنند و همین چیز ساده، همین را نمی زنند، وقتی من این را می بینم، من از آن پرستار خجالت می کشم، واقعاً خجالت می کشم که آن ها آن جور دارند می کنند، آن پزشک، آن پرستار، آن وقت این آدم، جوان یا غیر جوان حاضر نیست یک ماسک بزند؛ این عرض اوّل ما است. ✨من خواهش می کنم همه‌ی کسانی که در این زمینه مؤثّرند، همه در این زمینه فعّالیّت کنند تا بتوانیم در ظرف مدّت کوتاهی این زنجیره‌ی سرایت را قطع کنیم و کشور را به ساحل نجات برسانیم. ۹۹/۴/۲۲ @bahejab_com 🌹
💛 ابوتراب خراسان ! مرا بخوان آقا کبوترت بپرد سمت آسمان آقا!؟ جواهرات دو عالم...جواهرات بهشت فدای سنگ ورودی صحنتان آقا...!. . 🌺اللهم صل علی علی بن موسی الرضا مرتضی @bahejab_com 🌹
📚🕌📚🕌📚🕌 💎 🍃 2⃣ مرضیه زیرلب شیطان را لعنت کرد. بادیه‌ء کشک را روی زمین گذاشت و از ترس این که صدایش به گوش خواهر نرسد، آهسته گفت: _بی‌بی، یعنی چی می‌شه؟ بی‌بی، حبه‌های سیر توی سبد حصیری را زیر و رو کرد. صدایش می‌لرزید: _الله اعلم! انگاری تو دلم دارن رخت می‌شورن. آقات دیگه تا الان باید اقلکن یه سری به خونه می زد. گمونم حرف آقاسید شد‌. لابد جمع شدن به تحصن. و مسیر نگاهش چرخید و از درز سفال هایی که نور را می تاباندند به زیرزمینِ مطبخ، گذشت. مرضیه حس کرد، توی صورت مادرش، ترس سایه انداخته. _می‌دونستم که بالاخره همین روزا مردم کاری می‌کنن. دست روی دست گذاشتن و تو حجره و اندرونی خونه نشستن که نشد کار؟ زیر بار زور که نمی شه رفت. مرضیه... نذر کردم اگه این قائله ختم بخیر بشه، بدم یکی از پسرای محل، شب جمعه‌ء اول همین ماه، سر خاک آقا سید تقی خدابیامرز چندتایی شمع روشن کنه. بلکه جدش دستگیری کنه برامون. _آخ که چقدر آدم هوس می‌کنه مثل قبلا چادر بندازه سرش و روبند ببنده و خودش بره قبرستون به فاتحه خونی و زیارت اهل قبور. بخدا که دلم لک زده بی‌بی... بی‌بی دست از کار کشید و آه بلندش درد را به جان دختر انداخت. _دیگه حساب کتابش از دستم در رفته که چند مدته که از در این خونه یه تک پا بیرون نذاشتم. نه مجلسی، نه روضه‌ای، نه مسجدی. از همه چی بدتر داغ زیارت آقا به دلم چنگ می زنه. ما به عشق حرم از تهرون کوچ کردیم و اومدیم مشهد. خدا لعنت کنه باعث و بانی‌ این فتنه‌ها رو که این روزُ به روزمون آورده! این را که گفت، اشک هایش جوشید و شانه های مادرانه اش شروع به تکان خوردن کرد. مرضیه هم بغض کرد و چشم به انگشت های حنا زدهء تپل عمه انداخت که خمیر را مشت و مال می‌داد و زیرلب چیزهایی هم می‌گفت. عمه عادتش بود. حرف‌های بودار نمی‌زد. _چه بویی پیچیده بی‌بی. کاش شیره هم داشتیم با کشک... راضیه که گویی خودش را به آن راه زده و تازه رسیده بود به مطبخ، توی همان نور کم بو برد که احوال بقیه روبه راه نیست. کلام در دهانش ماسید. دستمال گردگیری را توی مشتش فشرد و گفت: _چی شده؟ مرضیه بغضش را نگه داشت که مبادا سر وا کند، دستی به کمر زد و شوخ گفت: _تو بگو چی نشده! بی‌بی می‌گه دلش هوای زیارت کرده و روضه رفتن... ولی من می‌گم حالا که خدا می‌خواد به این زودی ها اولین نوه رو تو دامنش بذاره، هوس کرده بره بازار و چند قواره پارچه بخره از علی بزاز و بیاره بده ملوک خانم تا رخت و لباس بچه بدوزه و قند تو دل ما آب بکنه. اسم بچه که به میان آمد گونه‌های راضیه گل انداخت و سرش به زیر افتاد. شرم می‌کرد که پیش روی بزرگ‌ترها از این چیزها حرفی بشود... ... ✍🏻 💝 @bahejab_com 🌹
♦️⚪️♦️⚪️♦️ ❗️ 🧕 🔴کاپوچی کاپلو، چادر زنان پرتغالی+ 📸 ♦️حجاب در پرتغال  🔺در این مطلب به بررسی پوشش زنان پرتغالی می پردازیم.🇵🇹‌ ⚪️‌به کشور کریستیانو رونالدو سر می‌زنیم، به مجمع‌الجزایر آزور، جزیره فایال در کشور پرتغال. چادر این ناحیه با نام عموما به رنگ سیاه یا آبی تیره براق بوده و از مادران و مادربزرگ‌های اشراف‌زاده به دخترانشان ارث می‌رسیده است. در تهیه این چادر از استخوان وال و پارچه‌های سنگین استفاده می‌کردند...👇 https://b2n.ir/801438 @bahejab_com 🌹
📚🕌📚🕌📚🕌 💎 🍃 3⃣ بی‌بی تشر زد که: _بیخود حرف درنیار دختر. زن اگه زن باشه، کارش به بازار نیفته هم زندگی می‌گذرونه! تو یخدون تا دلت بخواد تیکه پارچه نگه داشتم برای روز مبادا. هنوزم که وقتش نشده. پابه ماه که شد راضیه، همه رو خودم رخت بچه می کنم و تو بقچه می‌چینم و تو طبق می‌فرستم خونه‌ی آقا سید! بچه روزی خودشو میاره. عمه خمیر را برای هزارمین بار، پرت کرد توی لگن و "ان‌شاالله" غلیظی گفت. راضیه به زبان آمد: _من خیلی دلم شور می زنه‌. کاش آقام و آقا سید سر برسن و سر سفره ناهار جمع بشیم دوباره. نکنه بلایی سرشون اومده باشه. دیشب که سر و صدا به گوشم می خورد. بی‌بی دست به زانو و یاعلی گویان بلند شد. _زبونتُ گاز بگیر مادر. بد به دلت راه نده. خیره هرچی هست _از صبح که اون کلاغک سیاه اومد لب بوم به غارغار، گمون کردم شوم و نحسه امروز! _برو وضو بگیر دو رکعت نماز بخون تا شیطون دور شه ازت دختر. صدقه هم بذار کنار. مرضیه نشست روی پله کوتاه سیمانی و نفس عمیقی کشید. او هم حسرت داشت برای پابوس آقا. کاش قدر روزهای قبل را بیشتر می‌دانستند. آن وقت‌ها که همگی چادر چاقچور می‌کردند و می‌رفتند حرم، آن روزها که برای گذران اموراتشان می‌رفتند بیرون و به باغ و بازار و مسجد هم سری می‌زدند. یا وقتی فصل میوه چینی با درشکه‌‌ء کرایه‌ای به ده می‌رفتند و چند روزی توی خانه باغ دورهم جمع می‌شدند و میوه‌های درختان را می‌چیدند و بار خر و الاغ می‌کردند تا آقاجان برای فروش به شهر ببرد. چه خاطرات دور و ملسی شده بود. حالا شده بودند شبیه پرندگان پر و بال شکسته ای که از ترس آبرو و ایمان و دین، خودشان را توی چهاردیواری های کاهگلی محبوس کرده و حاضر بودند که تا جان دارند هرگز رنگ آفتاب را به چشم نبینند اما مثل دختر مشتی عباس، وسط گذر زیر دست و پای آژان‌ها بی حجاب نشوند. وای که حتی از تصورش هم تمام تنش می‌لرزید و تب به جانش می‌نشست. بیچاره مشتی عباس که از غصه‌ء این بی‌آبرویی دق کرد و مرد! حتی اگر آقاجان هم همان اولین روزهایی که زمزمه کشف حجاب شده بود، برای آن‌ها خط و نشان نکشیده بود که پا نگذارند بیرون، محال بود که خودشان تن به چنین خفت‌هایی بدهند! از وقتی تابستان و هوا گرم‌تر شده بود، تنها دل خوشی که داشتند، خوابیدن توی پشه بند و زیر سقف آسمان بود، اگرنه که دلشان از غصه مثل انارهای خشک توی زیرزمین می ترکید... ... ✍🏻 💝 @bahejab_com 🌹
♦️🔺♦️🔺♦️ ❗️ 📣 🔴«پناه» رونمایی شد/ رمانی که زنانه نبوده و هویت‌بخش است 🔵قائم مقام انتشارات سروش گفت: رمان «پناه» جنسیت ندارد و زنانه هم نیست. بیش از 16 شخصیت تأثیرگذار مرد دارد و از جمله کتاب‌هایی است که جنسیت بردار نیست...👇 https://b2n.ir/923184 @bahejab_com 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃 🎥 🌼دختر دار ها این کلیپ رو ببینن!☝️ ♦️کوچولو که بودم، تو مهمونی بهم می‌گفتن، وای چه دختر قشنگی، چه موهای بلندی، چقدر خوشگل شدی ..! 💥همش فکر می کردم اگه خوشگل نباشم چی می شه؟! @bahejab_com 🌹
💛 اگر نبود درِ این حرم پناه نبود برای شانه‌ی ما هیچ تکیه‌گاه نبود . اگر نبود علی کعبه قبله‌گاه نبود اگر نبود رضا دل که روبراه نبود . هزار شُکر که مشهد هوای ما را داشت اگر نبود رضا این گدا کجا را داشت... . 🌺🍃اللهم صل علی علی بن موسی الرضا مرتضی @bahejab_com 🌹