eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_خیر_و_صلاح_حجت_الاسلام.mp3
3M
♨️خیر و صلاح 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. ➥ @hedye110
مداحی آنلاین - اشک فراق.mp3
5.08M
♨️اشک فراق 🎙 ویژه (عج) 👌بسیار شنیدنی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @hedye110
شکرانه 02.mp3
36.78M
۲ قسمت دوم (استاد شجاعی) اینـ👇ـو هرگز فراموش نکن: اگه نتونی محبتـ💝ـهای دیگرانو ببینی؛ دردرون خودت،محدود میشی وراهِ وسعت نفس، رو به روی خودت میبندی❗️ اولین فایده شکر،به خودت برمیگرده ➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زيباست صبح، وقتی روی لب‌هايمان ذكر مهربانی به شكوفه می‌نشيند ❤️و با عشق، روزمان آغاز میشود 🏳خدايا... روز‌‌مان را سرشار از آرامش عشق و محبت کن🌸 سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
هرصبح بہ رسم نوڪرے از ما تورا سلام اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام ما هرچہ خوب و بد، بہ درِخانہ‌ے توییم از نوڪران مُنتظـــــر آقا تو را ســـــــلام @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 وسط های کوچه دو تا مجروح به دیواری تکیه داده بودند. یکی از آنها عاقله مردی بود که ترکشی پاهایش را گرفته بود. مجروح دوم که ترکش به دست و صورت و پاهایش خورده بود، بیست و سه، چهار سال بیشتر نداشت. وضعیت هیچ کدام حاد نبود. عاقله مرد کمی ترسیده، هول کرده بود. با یک حالتی می گفت: بیا ببین ، بیا ببین ، می خوان ما رو بکشند از محل ترکش نسبتا بزرگی که به اندازه یک کف دست می شد و به پایش خورده بود، خون زیادی می رفت. به چند نفری که دورمان بودند، گفتم: یه تیکه پارچه بیارید جلوی خونریزی اش رو بگیریم مرد خون را که می دید، داد می کشید. رنگ صورت آفتاب سوخته اش، مثل میت شده بود. مردهای دیگر او را دلداری می دادند و می گفتند: ناراحت نباشی، خوب می شی، چیزی نشده. برو بیمارستان رو ببین چه خبره از بالای ران پارچه ایی بستم تا شدت خونریزی کم شود. این را دیشب یاد گرفته بودم، به بقیه ترکشی ها نگاه کردم. خیلی ها به داخل پوست فرو رفته بود، از زخم پشت ساق پا و ساعد دستش هم خون می رفت. پارچه را جر دادم و از قسمت بالاتر زخم دور فضله گره زدم همان طور که زخم های مرد جوان را می بیستم، به مردهایی که آنجا بودند، گفتم: وسیله جور کنید اینا رو بفرستیم بیمارستان یکی شان گفت: من موتور دارم و رفت تا آن را بیاورد. من هم به عبدلله می گفتم؟ چطور کمکم کند تا راحت تر پهلو و ساق این یکی را ببندم. صاحب موتور که رسید، همه کمک کردند اول عاقله مرد و بعد مرد جوان تر را پشت موتور نشاندند. بیچاره ها با درد و عذاب راه و افتادند، کمی آن طرف تر دو تا مرد و چند تا بچه ریز و درشت شیون می کردند. آشپزخانه گوشۂ حیاط مورد اصابت قرار گرفته بود و تنهای جوان خانه که برای آماده کردن صبحانه آنجا بودند در دم کشته شده بودند، با کمک مردم جنازه ها را در آوردیم و توی وانتی گذاشتیم. شوهر یکی از آنها شش امامة زنان را توی دست گرفته بود و هاج و واج به ما و و جناره زنش که در حال انتقال به قبرستان بود نگاه می کرد. باورش نمی شد در عرض چند دقیقه زندگی اشی زیرورو شود و همسرش را از دست بدهد. فرصتی نبود با عبدلله نگاه به خانه های توی کوچه کردیم و پرسیدیم. دیگه مجروح نیست؟ جواب شنیدیم: نه. با اینکه بیشتر مردم این کوچه رفته بودند، گفتیم: تمومید. تو خونه ها، خمسه خمسته می زنن کسی نیست سراغتون رو بگیره. به خاطر یه زخم کوچیک از دست می رید برگشتیم مسجد. توی حیاط پنج، شش تا دیگ مسی بزرگ بار بود. اگر درست یادم باشد اولین غذای گرم، پلو خورشت قیمه بود. به خانم هایی که زحمت پخت و پز را کشیده بودند، گفتم: بقیه کارها رو بذارید برای من، ظرفها رو من میشورم. ظرف ها را شستم و آب کشی کردم. بعد نشستیم تا، کامیون سررسید. پشت کامیون کارتن های نان خشک، گونی های پر از لباس و پتوهای مستعمل و کنسرو بار زده بودند. همگی دور کامیون جمع شدیم. بسته های کامیون را دست به دست می کردیم و توی شبستان مسجد می بردیم. eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
🪴 🪴 🌿﷽🌿 توی یکی از این رفت و آمده ایم در حالی که جعبه ایی دستم بود، وارد حیاط شدم و همان پسر مو مشکی پریروزی دیدم، همانی که اسمش خسرو بود. سلام و علیک کردیم. همزمان یکی حال تنهایی که در تخلیه بار کمک می کرد از شبستان مسجد بیرون آمد. او را یکی، دو بار توی این چند روزه دیده بودم. خیلی خوش اخلاق و خوش برخورد بود. روزها توی کارهای مسجد کمک می کرد و شب ها به خانه شان می رفت. چهره اش مرا به یاد یکی از اقواممان می انداخت. زن که دید با خسرو سلام و علیک کردم، با خنده گفت: این پسرمه. اسمش خسروست. مثل اینکه شما همدیگر رو میشناسید خسرو گفت: آره مامان این خواهر حتی یه زینب زمانه. می دونی این با دست های خودش باباش رو دفن کردم. باورت میشه؟ باورت میشه؟ مثلا فکر کن من با دست های خودم بابام رو دفن کنم یک دفعه مادرش حالش عوض شد و دادش در آمد که: خسرو بگو خدا نکنه، اسم بابات رو می باری خسرو با لهجه خاصی گفت: یی کن مادر ما رو من میگم این باباش شهید شده، دفنش کرده، این میگه بگو خدا نکنه کار تخلیة بار خیلی زود تمام شد. سر آقای نجار - مسئول درمانگاه - را خلوت دیدم فرصت را غنیمت شمردم، دوست داشتم من هم کارهای پزشکی انجام بدهم. می خواستم هر طور شده بروم خط، نمی دانستم آقای نجار این فرصت را به من می دهد یا نه. eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
✍آیت‌الله‌سیداحمدنجفی(ره): اگر حدیث کساء بین مردم رایج شود، هیچ غم و اندوهی نمیماند. اگر این دعا در خانه و مغازه خوانده شود، واسطه مُسلم رزق است و بی برکتی و نکبت را دور میکند. دعوا و جدل در خانه دور میشود و مهربانی حکم فرما میشود با خواندن این دعا. دستور این است که شما به هرگرفتاری و مصیبتی رسیدید به این دعا پناه ببرید. ➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لحظه شهادت ، بر حاج قاسم چگونه گذشت؟ سوالی که در عالم خواب از حاج قاسم پرسیده شد و ایشان اینگونه پاسخ دادند. 🎙استاد_امینی_خواه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌@emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1.56M
🔰روایت 🎤حجة الاسلام مشاهده نمودن بدن مثالی شهید در تجربه ی زندگی پس از زندگی جانباز اصفهانی. نویسنده کتاب سه دقیقه در قیامت. "سال ۹۵ دیدند که آیت الله رئیسی جزو شهدای عالم و خادم امام رضا (ع) است." @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب گذشته مسجد ارک تهران 🖤🖤🖤🖤🖤 😭😭😭😭😭 ➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی ... هر بامدادت؛ رودخانه حیات جاری می شود ... زلال و پاک ... چون خورشید مهربان و گرم وخالصمان ساز ... سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ➥ @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ز عشقت سینه سوزم یابن الزهرا چه ها آمد به روزم یابن الزهرا شده این روز ها کار من زار که چشم بر در بدوزم یابن الزهرا @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 اول او را خوب نمی شناختم. حدود سی سالی داشت. لباس پرسنلی تیره و موهایش فر بود. قیزی نگاهی در کنار سیلی که داشت در ابتدا کمی او را جدی نشان می داد . دلی به دریا زدم و رفتم جلو. زهره و اشرف فرهادی کنار آقای نجار بودند. او داشت برایشان حرف می زد، سلام کردم. آقای نجار جواب داد. دخترها گفتن: این خواهر حسینی به که براتون تعریفش رو کردیم. فهمیدم جریان شهادت بابا را برایش گفته اند. خیلی مؤدبانه و با احترام گفت: این جور وقت ها معمولا شماها به هم تبریک میگید، ولی من به شما تسلیت میگم وقتی خانم ها درباره شما صحبت کردند برام هم جالب و هم عجیب بود که یک دختر خودش پدرش را به خاک بسپارد. فکر می کردم بزرگتر از اینا باشی. سن و سالت بیشتر از این ها باشه گفتم: من دوست دارم اینجا با شما همکاری کنم ولی هیچ کاری بلد بستم اما می تونم زود یاد بگیرم پرسید؛ دوره امدادگری دیدی؟ گفتم: نه، چه دوره ای به؟ گفت: منظورم کمک های اولیه اس. یعنی بدونی یا به مجروح یا مصدوم چه برخوردی باید کرد گفتم: نه. من هیچی نمیدونم پرسید: آمپول زدن چی؟ تزریق کردن بلدی؟ جواب دادم: من می ترسم. تا به حال همچین کاری نکردم گفت: اشکال نداره. تو میتونی بمون اینجا و فعلا از کارهای سبک شروع کنی، پنبه گلوله کشي، چسب دور پاسمان بزنی پرسیدم: شما اینجا تا چه حدود به مجروح ها می رسید؟ عمل شون می کنید؟ آقای نجار گفت: ما اینجا تجهیزات زیادی نداریم. فقط نرگش های سطحی و بیرون می بریم، بخیه می زنیم و جلوی خونریزی شون رو میگیریم. محیط اینجا آن استریله، بیشتر از این نمیشه کاری انجام داد و بعد به عنوان درس اول سرنگ و مشمایی برداشت و خیلی سریع توضیح داد: اگر این عضله بیمار باشه چطور باید تزریق انجام داد. دخترها که خیلی قبل تر از من دوردست کار شده بودند، به این کارها وارد بودند. من و زهره فرهادی همان رنگ را دست گرفتیم و شروع کردیم به تمرین و غش غش خندیدیم از شانس من همان موقع مجروحی آوردند. از قضا برادر مریم أمجدی بود. پایش زخم شده، عفونت کرده بود، اما چون روزها نتوانسته بود پوتین را از پایش در بیاورد، عفونت و زخم گسترش پیدا کرده، وضع ناجوری درست کرده بود. آقای نجار به علی امجدی گفت: روی زمین بنشین بعد خودش خم شد و پوتین را به سختی از پای او بیرون کشید، علی امجدی از درد به خودش میپیچید، لبنی را می گزید و دم نمیزد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 وقتی آقای نجار می خواست جوراب را درآورد سرم فیزیولوژی و ساولن را برداشت و روی پای علی امجدی ریخت. با این کار می خواست جوراب را از پوست عفونی شده راحت تر جدا کند. مریم امجدی که طاقت نداشت برادرش را در این وضع و حال بیند، روی زمین نشست و دستش را دور کردن برادرش انداخت. او را می بوسید و قربان صدقه اش می رفت، علی امجدی هم ناراحت میشد. دست های مریم را از دور گردنش باز می کرد و می گفت: نکن زشته چرا اینجوری میکنی؟ ولی مریم دست بردار نبود. با دیدن على امجدی، یاد على خودمان می افتادم. آخر او هم اسمش علی بود و هم مثل علي ما پاسدار بود. به خاطر همینه یک لحظه خیلی دلم براش تنگ شده، دوست داشتم همان موقع منهم برادرم را می دیدم و او را در آغوش میگرفتم، چند دقیقه بعد آقای نجاری جوراب را بیرون آورد و زخم های علی امجدی را فشار داد تا عفونت هایش تخلیه شود، این کار خیلی دردناک بود. علی از شدت درد، دستانش را به هم فشار میداد. سرش را بالا می گرفت و زیر لب صلوات می فرستاد با دیدن این صحنه دلم زیر و رو می شد، این درد را خوب می شناختم. زمانی که میخ الوار توی پایم فرو رفته بود و پایم عفونت کرد من هم همین وضعیت را داشتم. برای اینکه حالم عوض شود، آمدم توی حیاط. دوری زدم. زنها باز مشغول بودند. برنج و حبوبات پاک می کردند. رفتم کنارشان و سینی دست گرفتم، توی حیاط هیاهویی برپا بود. یکی می رفت، یکی می آمد. همان طوری که کار می کردم چشمم به در بود. اگر مجروحی آوردند بروم توی درمانگاه یا اگر کسی چیزی می خواست به او بدهم، پلو که دم کشیده شروع کردیم به کشیدن غذا، اول برای کسانی که در خطوط می جنگیدند، توی ظرف های یکبار مصرف با کیسه های تایلونی و نهایتا قابلمه های بزرگ غذا می ریختند. ظرف های یکبار مصرف را از باشگاه های شرکت نفت آبادان آورده بودند. موقع کار حاج آقا محمدی، حاج آقا نوری و روحانی دیگری که پوست آفتاب سوخته و موهای جو گندمی داشت و با سنی حدود پنجاه سال خیلی قبراق و سرحال به نظر می رسید، ذکر صلوات می گفتند و همه کسانی که دور دیگ بودند، بلند صلوات می فرستادند. این روحانی که اسمش یادم نمانده وقتی فهمید من از ساداتم و پدرم هم شهید شده خیلی احترامم میکرد وقتی ظرف های غذا را توی یکی، دو تا وانت گذاشتند تا به خطوط ببرند، یک دفعه تصمیم گرفتم بروم خط، این چند روزه همه اش فکرش را کرده بودم. طوری که رفتن به خط آرزویم شده بود، تصویر گنگی از آنجا داشتم. قبلا پلیس راه را ابتدای جاده خرمشهر - اهواز دیده بودم، از خودم می پرسیدم: آنجا که هیچ مانع طبیعی برای پناه گرفتن ندارد. پس بچه ها توی آن دشت چطور می جنگند. عراقی ها تانک دارند، اما بچه ها چی؟ توی راه آهن و بندر امکان پناه گرفتن پشت دیوارهای ساختمان ها با وسایل و ادوات بندر هست اما پلیس راه نه طبق خبرهایی که مدافعین از خط می آوردند و توی دهان ها می چرخید مجروح ها به خاطر یک خونریزی ساده از بین می رفتند. یا مجروحها می گفتند: کاش امدادگرها توی خط بودند. با این وسایل پزشکی توی خط بود، وقتی می شنیدم توی خط نیرو کم است، از بودن آن عده که در مسجد و خیابانها مانده بودند، تعجب می کردم می گفتم شاید بلد نیستن بجنگند. بعد جواب می دادم با چوب و چماق هم که شده باید جلوی دشمن ایستاد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
شکرانه 03.mp3
26.47M
۳ بعضی از آدمها، مثـل ستـ💫ـاره،توی نگاه اهل آسمون می درخشند! بطوریکه، خـداوند،در برابر ملائک به اونا مباهات میکنه❗️ باهم تمرین کنیم؛ شایـــد ما هم... ➥ @hedye110
‍ امیرالمومنین حضرت علی (عليه‌السلام) می‌فرمايند: ❌ ۳۴ خصلت باعث فقر می‌شود ۱- بودن تار عنکبوت در خانه باعث فقر است ۲- و همچنین ادرار کردن در حمام ۳- خوردن در حال جنابت ۴- خلال دندان با چوب درخت گز ۵- ایستاده شانه کردن ۶- خاکروبه و آشغال را در خانه باقی گذاشتن ۷- قسم دروغ گفتن ۸- زنا کردن ۹- اظهار حرص بر دنیا نمودن ۱۰- خواب بین نماز مغرب و عشاء ۱۱- خواب قبل از طلوع آفتاب ۱۲- درآمد و مخارج زندگی را منظم ننمودن ۱۳- قطع رفت و آمد خویشاوندی ۱۴- عادت به دروغگویی ۱۵- زیاد گوش دادن به آواز غنا و موسیقی ( حلال ) ۱۶- رد کردن سائل مرد در اول شب ( و در جامع الاخبار ص ۱۲۵ علاوه بر آنچه که بیان شد موارد زیر هم اضافه می‌کند ) ۱۷- ( در شب ) برخاستن بدون لباس از خوابگاه برای توالت رفتن ۱۸- با دست نشسته غذا خوردن ۱۹- اهمیت ندادن و اهانت کردن به پاره های نان ۲۰- سوزانیدن پوست سیر و پیاز ۲۱- نشستن در آستانه درب خانه ۲۲- شب خانه را جارو کردن ۲۳- در توالت شستن اعضای دیگر بدن ( مانند وضو و دوش گرفتن ) ۲۴- صورت و دستها را با لباسی که در تن است خشک کردن ، یا با آستین لباس عرق پیشانی و صورت را خشک کردن ۲۵- ظرف ها را بعد از صرف غذا نشستن ۲۶- ظرفهای آب را بدون سرپوش گذاشتن ۲۷- اهمیت به نماز ندادن ۲۸- ( پس از ورود به مسجد ) عجله کردن برای خروج از مسجد ۲۹- صبح زود به محل کسب و کار رفتن ( یعنی قبل از طلوع آفتاب ) و دیر برگشتن ( به خانه ) به طوری که شب فرا رسیده باشد ۳۰- خریدن نان از فقراء ( که به آن ها به عنوان صدقه داده باشند ) ۳۱- اولاد ( صالح ) را لعن و نفرین کردن ۳۲- دروغ گفتن ۳۳- دوختن لباس در حالی که در بدن پوشیده شده باشد ۳۴- و خاموش کردن چراغ های ( روشنایی و خوراک پزی ) با دهان منابع: جامع الاخبار ص ۱۲۴ ، مستدرک ج ۱ ص ۴۶۷ و ج ۳ ص ۴۵۶ ، خصال ج ۲ ص ۵۰۴ ، بحارالانوار ج ۷۶ ص ۱۷۶ و ۳۱۴ ، وسایل ج ۱۵ ص ۲۴۷ ، مشکاۀ الانوار ص ۱۲۸ ، روضة الواعظین ص ۴۵۵ @hedye110
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وای عجب تجربه ای 😱😱😱 بخشی از شرح کتاب سه دقیقه در قیامت@hedye110
مرحوم استاد فاطمی نیا ره حرف زدن پشت سر مردم، قلب را تیره می کند، توفیق را از آدم سلب می کند و نشاط عبادت را می گیرد. ➥ @hedye110
💢آیت الله بهجت : 🔸بعضی از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب ، زندگی آینده ی فرزندانشان را تأمین می کردند . 📕در محضر بهجت ، ج ۱ ، ص ۸۵ ➥ @hedye110