4_5807503843910485647.mp3
2.2M
🔸ترتیل صفحه 150 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام سه گاه
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
150-anam-ta-1.mp3
5.21M
150-anam-ta-2.mp3
3.41M
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به حضرت زهرا سلام الله علیها
و امیرالمؤمنین علیه السلام
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#کتابدا🪴
#قسمتچهارصدپنجاه🪴
🌿﷽🌿
بعد از چندین ماه رفت و آمد بالاخره خانواده حبیب به خانه ما
آمدند و قرار شد ما با هم صحبت کنیم و شرایط مان را با هم در
میان بگذاریم. حبیب گفت که شرطی ندارد و فقط ایمان من برایش
اهمیت دارد. می گفت: من انتظار زیادی ندارم، نمی گویم این طور
آشپزی کن آن طور ظرف بشور، اصلا می توانی کار هم نکنی.
دوست داشتی انجام بده دوست نداشتی انجام نده. ولی شرایط شما
را تا حد توانم قبول میکنم.
گفتم: شرط من این است که از خانوادهام جدا نشوم و شرط دیگرم
هم این است که شما مانع جبهه رفتن من نشوید.
حبیب گفت: من الان خانه ای ندارم و می توانیم با خانواده شما
باشیم. جبهه هم که خودم هستم و هر وقت امکانش بود شما را هم
می برم گفتم: این حرف را برای دلخوش کردن من نزنید، تقاضای من
برای جبهه رفتن هوس نیست. بعداً نگویید زن و جبهه رفتن معنی
ندارد
با قبول شرایط عقد شرعی کردیم. چند روز از این قضیه نگذشته
بود که جهان آرا ۔ فرمانده سپاه خرمشهر - در سانحه سقوط
هواپیما به شهادت رسید و همه را داغدار کرد. سه، چهار ماه بعد
به دی ماه سال ۱۳۶۰ - حبیب از منطقه به تهران آمد و با خانواده
اش قرار عروسی را گذاشتیم. سر مهریه هم کمی چانه زدیم، من
می گفتم: مهریه باید کم باشد حبیب می گفت: مهریه باید به اندازه
ایی باشد که حق زن تضییع نشود
بالاخره دایی حسینی یک جلد کلام لله مجید و صد هزار تومان
پول تعیین کرد و همه پذیرفتند
روز دوازده دی جشن کوچکی در اتاقی ساختمان کوشک گرفتیم.
همه فامیل پخش و پلا بودند، از خانواده حبیب هم فقط پدر و
برادرانش با خانواده هایشان آمدند. )مادر حبیب در سال ۱۳۵۸ به
رحمت خدا رفته بود.( از خانواده ما دایی نادعلی با خانواده اش،
دایی سلیم خاله سلیمه، یکی از دوستان دایی حسینی به اسم آقای
قارونی و در آخر پسرعموی مادرم سید جعفر با خانواده اش و چند
نفر از همسایه های ساختمان در این مراسم شرکت داشتند عبدلله و خلیل معاوی هم با یک سبد گل در این مراسم حاضر شدند. در بین
هدایا دسته گل هدیه عبدلله خیلی برایم عزیز بود
میهمان ها به همین چند خانواده محدود می شدند. حتی پاپا و میمی
هم نبودند. خیلی ها را دعوت کرده بودیم، اما نه آنها شرایط برای
آمدنشان جور بود و نه ما جا داشتیم در آن اتاق برای چند روز از
آنها پذیرایی کنیم. من چندان موافق برگزاری جشن نبودم. حتی
اصرار داشتم خرید هم نداشته باشیم، اما حبیب می گفت: درسته که
جنگ است و یک مقدار مشکلات مادی وجود دارد ولی وضعیت
آنقدر هم حاد نیست
من میگفتم: آلان در این شرایط خیلی چیزها برایم معنایی ندارد. با
تمام این حرفها خرید ازدواج ما منحصر شد به یک حلقه به قیمت
پانصد تومان، آینه و شمعدان به قیمت هشتاد تومان و یک دست
لباس و در نهایت هزینه خرید و شام عروسی روی هم به سیزده
هزار تومان رسید. سه روز بعد حبیب به منطقه رفت. بنا شد جایی
را پیدا کند تا من هم پیش او بروم و زندگی مان را شروع کنیم و
بعد از رفتن حبیب زندایی به من گفت: ناراحت نیستی؟
گفتم: نه برای چی ناراحت باشم زن دایی گفت: الان نمی فهمی چی
به چیه، یه مدتی که گذشت می فهمی تنها ماندی
گفتم: نه تنهایی که برای خدا باشد خیلی هم لذت بخش است...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
14030918 سوریه.mp3
10.68M
و اما #سوریه...
⭕️ خیلی فوری ⭕️
سخنان حاج آقا #محسن_عباسی_ولدی دربارۀ تحولات اخیر سوریه
حتما گوش کنید و منتشر کنید.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تا حالا این جملات را از آیتالله فاطمینیا
رضوان الله تعالی علیه شنیده بودین؟
اگر یقین نکنم، در خانه ی خدا اینو نمیگم...
حتما ببینید .....
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 دکتر و پرفسور دانشگاه هاروارد مسلمان شد
▪️ ایشان مخترع داروی سلولهای بنیادی هستند و از پرفسورهای سرشناس جهان می باشند
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
توبه الکی.mp3
6.59M
🔥توبهی انسان بداخلاق پذیرفته نیست!
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
منبع : جلسه ۱۰ از مبحث اینکه گناه نیست
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شارژر مثل سرم بهش وصله ! 😂
❤️چندتا فرمول حال خوب
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥اثر لقمه حرام
🎙#استاد_عالی
👌فوق العاده زیبا
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کسی این آیه رو بخونه امام زمان (عج)مواظب زندگیش میشه ...
( دکترسعیدعزیزی)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
خرد هرکجا گنجی آرد پدید
ز نام خدا سازد آن را کلید
به نام خداوند لوح و قلم
حقیقت نگار وجود و عدم
خدایی که داننده رازهاست
نخستین سرآغاز آغازهاست
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_مهربانم 💚
بیاکه بی تو ترک خورده است ایمانم
بدون حس حضورت خراب و ویرانم
متاسفم که تو پاسوز ما شدی آقا
ز غربت تو اسیر عذاب وجدانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به امام حسن مجتبی علیه السلام
و امام حسین علیه السلام
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#متن_عربی #متن_ترجمه #صفحه_151 سوره مبارکه #اعراف
#سوره_7
#جزء_8
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
1_1139203647.mp3
1.98M
🔸ترتیل صفحه 151 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام رست
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
151-araf-ta-1.mp3
5.42M
151-araf-ta-2.mp3
3.98M
#کتابدا🪴
#قسمتچهارصدپنجاهیکم🪴
🌿﷽🌿
یک ماه بعد از ازدواجم، من و محسن تصمیم گرفتیم برای شرکت
در مراسم دهه فجر به ادان برویم. یازدهم بهمن در پرشن هتل
محل برگزاری مراسم بودیم. سخنران مراسم روز مرادی بود
بهروز زبان گویا و توانمندی داشت. وقتی صحبت می کرد
صلابت در کلامش آدم را میخکوب می کرد. آن روز او درباره
منافقین و مخالفان و بی تفاوتها صحبت کرد. از کسانی که در مسیر
انقلاب سنگ اندازی می کنند حرف زد و مراسم آن شب خیلی
طول کشید. آقای حسام الدین سراج همراه گروهی سرود زیبای
خرمشهر شهر خون است« را خواندند. وقتی میگفت: خانه خون است.
کوچه خون است
خانه دیده و دل هر دو خون است
چشم خواهر، چشم مادر مانده بر در آی دلاور
خیلی خوب درد و اندوهی را که می گفت درک می کردم و اشک
می ریختم آقای کویتی پور هم نوحه و یاران چه غریبانه رفتند از
این خانه را اجرا کرد
بعد از مجروحیتم نه می توانستم مدت زیادی را یکجا بنشینم، نه
زیاد سرپا بایستم همانجا حالم خیلی بد شد. اصلا نمی توانستم از
جایم بلند شوم. کلیه هایم به شدت درد گرفته بود. در آن جمع
آشنایی نداشتم، نمی دانستم چه کار کنم. آخرهای مراسم یکدفعه
طاهره بدری زاده را دیدم. با طاهره از زمان مدرسه دوست بودم
اما همیشه با هم بحث می کردیم. از هم دلخور می شدیم و
سرسنگین می شدیم ولی قهر نمی کردیم
طاهره را صدا زدم. از دیدنم تعجب کرد. بعد که حال و وضعم را
دید، پرسید: چی شده؟ گفتم: احساس می کنم پهلوهایم عین سنگ
شده نمی توانم از جایم بلند شوم
طاهره رفت و یکی، دو تا از خواهرهای دیگر را خبر کرد و
آمبوالنسی آوردند. دو نفر امدادگر با برانکارد آمدند و مرا به
آمبولانس منتقل کردند و مستقیم به بیمارستان شرکت نفت بردند
بعد از شهادت علی این دومین بار بود که در این بیمارستان
بستری می شدم و خاطره آن شب شهادت علی برایم تداعی می
شد. آنجا تشخیص دادند کلیه هایم دچار عفونت شدیدی شده است.
تعجب کردم و گفتم: حتما اشتباه شده من سابقه کلیه درد نداشتم
بنا شد از کلیه هایم عکس برداری کنند. مرا به رادیولوژی بردند و
عکس انداختند. بعد نیم ساعت آمدند و گفتند: توی عکس شيء
خارجی دیده می شود. باید مجددا عکس بگیریم، دوباره عکس
انداختند. باز گفتند: شیء خارجی دیده می شود
گفتم: این شیه خارجی چیه. من که تمام لباس هام رو عوض کردم
و گان پوشیدم. شاید روی تختی که خوابیدم چیزی بوده
اصلا یاد ترکش توی کمرم نبودم، برای بار سوم رفتم روی تخت
خوابیدم تا عکس بگیرند. همانجا وقتی عکس را نگاه کردم به
پرستار گفتم: خب این شیء خارجی ترکشه که توی کمرم جا مانده
هفت، هشت روزی در بیمارستان بستری شدم و صبح و ظهر و
شب به من پنی سیلین تزریق می کردند. محسن خبر نداشت چه
بلایی سرم آمده. به حبیب هم از تهران گفته بودم که با محسن به
آبادان می آیم. ولی تا چند روز موفق نشدم او را ببینم. حبیب
مسئولیت محور محرزی را برعهده داشت. وقتی آقای جباربیگی
که به ملاقاتم آمد، با اینکه از نسبت من و حبیب بی خبر بود، به او
گفتم: لطف کنید به آقای حبیب مزعلی بگوید من اینجا هستم.
شب حبیب به دیدنم آمد و از بستری شدنم تعجب کرد. من جریان
را برای او تعریف کردم و او هم به محسن خبر داد. بیچاره محسن
آواره و سرگردان همه جا را به دنبالم گشته بود
بعد از مرخص شدنم از بیمارستان حبیب من و محسن را به خانه
ایی که از طرف سپاه به او واگذار شده بود، برد. خانه ایی دو
طبقه در احمد آباد سر یک خیابان دو نبشی. دو نفر از بچه های
سپاه هم با همسرانشان در آنجا زندگی می کردند. حبیب قبل از
آمدن ما خانه و تمیز کرده بود و مختصر وسایلی را که سپاه به
عنوان هدیه ازدواج به او داده بود، به آنجا شده بود، چند تا پتو،
یک چراغ خوراک پزی، چهار تا بشقاب و قاشق و دو تا قابلمه و
یک باد فانوس وسایلی بود که ما داشتیم و این طور که حبیب می
گفت از یک سال و نیم قبل صاحبخانه رفته بود و تا این چند روزی که حبیب، سید مظفر موسوی و رحیم اقبال پور خانه را از
سپاه تحویل می گیرند کسی در آن زندگی نمی کرده است. این خانه
حیاط کوچکی داشت. بعد از گذشتن از حیاط وارد ساختمان که می
شدیم، راهرو باریکی بود که به هال چهار گوشی باز می شد.
سمت راست حال دو تا اتاق تو در تو به اصطلاح پذیرایی بود و
سمت چپ یک اتاق خواب و یک آشپزخانه نسبتا کوچک و حمام
قرار داشت. بعد پله می خورد و به طبقه دوم می رفت. کف اتاقها و
حال از قبل با موکت پوشیده شده بود. هر کدام از ما در یکی از
اتاق ها جا گرفتیم....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef