هدایت شده از بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
اعمالقبلازخواب🌹😉
حضرترسولاڪرمفرمودندهرشبپیشازخواب :
🌿⃟♥️|قرآنراختمڪنید!
↫٣بارسورهتوحید🌙"
🌿⃟♥️|پیامبرانراشفیعخودگردانید!
↫۱بار:اللھمصلعلیمحمدوآلمحمدعجلفرجھم اللھمصلعلیجمیعالـانبیاءوالمرسلین🌙"
🌿⃟♥️|مومنینراازخودراضیڪنید!
↫۱بار:اللھماغفرللمومنینوالمومنات🌙"
🌿⃟♥️|یكحجویكعمرهبہجاآورید!
↫۱بار:سبحاناللهوالحمدللهولاالهالااللهواللهاکبر🌙"
🌿⃟♥️|اقامہهزاررڪعتنماز!
↫٣بار:یَفْعَلُاللهُمایَشاءُبِقُدْرَتِہوَیحْڪمُمایُریدُبِعِزَّتِہ🌙"
🌿⃟♥️|#جهٺبیدارشدنازخواببراۍنمازصبح^^
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ۰۱۱
#سورهۍڪهف♡
🌿⃟♥️|خواندنسورهتڪاثر!
🌿⃟♥️|دعاےهنگامخوابیدن!
↫باسْمِكاللَّھمَّأَمُوتُوَاَحْیَا🌙"
قبل خواب وضو فراموش نشه(:✋🏻
هدایت شده از بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
56_aqayi_tahdir_vaqeaa_.mp3
971.1K
﷽
کسی هر شب سوره واقعه را بخواند(:✨
.
۱) از فضیلت خواندن سوره واقعه رفع فقر و تنگدستی است
.
۲) سوره واقعه باعث ایجاد برکت در زندگی میشود
.
۳) محبوبیت نزد خدا از فواید سوره واقعه است
.
۴) یکی دیگر از برکات و خواص سوره واقعه آسانی مرگ و بخشش اموات است✨💫
هدایت شده از بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
قرار شبانه🙃🌛💫
سوره واقعه می خوانم(:✨💫
هدایت شده از بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
#قرارشبانهمون🌙
••التـــــماس دعــــــــــا••
حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب :
¹-قرآن را ختم کنید با قرائت سه بار سوره توحید🌱'!
²-پیامبران را شفیع خود گردانید با یک بار اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین🌱'!
³-مومنین را از خود راضی کنید🌱'!
یک بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات
⁴-یک حج و یک عمره به جا آورید🌱'!
یک بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر
⁵-اقامـه هزار رکعت نماز با سه بار خواندن:
یَفعَل الله ما یَشا بِقدرَتِهِ وَ یَحکُم ما یُرید بعزَتِه 🌱!
حیف نیست این اعمال پربرکت رو از دست بدیم؟🌿🙃
هدایت شده از بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
شبتون بخیر😴🖤
عاقبتتون امام زمانی✋
بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
شب جمعس هوایت نکنم میمیرم💔🙏
رفقا التماس دعا داریم
یاعلی
مداحی آنلاین - جز رحمت از چشمان تو دنیا چه می خواهد - محمود کریمی.mp3
6.39M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃جز رحمت از چشمان تو دنیا چه میخواهد
🍃تشنه به غیر از آب از دریا چه میخواهد
🎤حاج #محمود_کریمی
👌بسیار دلنشین
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_ الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_حسینی
#کربلا
آقا جان...
با شنیدن این ذکر، نوکر جوانت پیر شد...
جوان پیرت را فقط یک بار نمیخواهی بطلبی...؟!💔
#اللهم_الرزقنا_حرم...🙃💔
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت11
📚#یازهرا
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
رفتم تواتاقم تا حاضر شم..
روسری که خیلی ازش بدم میاومد رو پوشیدم نه تلق گذاشتمو نه گیره زدم..
چادر قهوه ای گل دارمو پوشیدم..
رفتم پیش مامان..
_نرگس روسریه خیلی بهت میاد..
+واقعا؟!
(تاخواستم بگم اصلا دوسش ندارم گفت) ..
_این همون روسری که زن عموت برات اورده چرا اینو پوشیدی😂
(قشنگ نگاش کردم تازه فهمیدم چرا اینقدر از این روسریم بدم میاد..
چون زن عموم برام خریده😐)
+اره همونه.. اصلا حواسم 😂
_معلومه که خیلی دوسش داری؟!
+کیو؟! 😳
_ معلوم هست حواست کجاست دارم درمورد روسری صحبت میکنم روسریو میگم 😂
+اها😂نه ایقد ازش بدم میاد..
الان میرم عوضش میکنم 😒
تا خواستم برم روسریو عوض کنم. یکی گفت یاالله...
اومدن 😒😐
نگاهی اط کنار ها یواشکی نداختم..
امیر حسین یه شلوارپارچه ای سوره ای تنگ پوشیده بود.. یه پیراهن قرمز،،،
مو هم که نداشت 😂
ریششم کوتاه کرده بود فقط یه ته ریش داشت..
یه شیشه به دستش دیدم توش پر از گل نرگس بود...
قیافشم خندون....
اما من چی؟!
خدایااا چکار کنم؟!
کل خونواده به این ازدواج راضین...
مامان بابام که از همه بیشتر ،
اگه من بگم نمیخوام کل خونواده از دستم ناراحت میشن هیچ...
تو تمام فامیل پخش میشه که نرگس امیر حسین رد کرده..
کلی حرف. و ......
خدایااا😭
نزدیک بود اشکم در بیاد که صدایی توجه مرابه خودش جلب کرد..
_نرگس جان چای رو نمیاری؟
چایی ها رو بردم میخواستم واکنش امیر حسین و ببینم اما نمیشد نگاهم کلا پایین بود.. ....
یه سلام نسبتا بلند کردم.
چای رو اول جلوی بابام،، بعد مامانم،، بعد، عمو،، زن عمو،، امیر حسین و بقیه..
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت12
📚#یازهرا
____________________
کنار آرمان نشستم...
امیرحسین وقتی از آشپز خونه اومده بودم بیرون بلند شده بوده بود...
اصلا به حرفاشون گوش نمیدادم و تو فکر بودم..
که آرمان به دستم زد
_چته چرا اینقدر قایم میشی خجالتت میشه😂
+منو خجالت؟؟
_خب پس چرا اینقدر قایم میشی!
+نمیشم...
_فهمیدم 😂
+چیو؟!
_امیر حسین داشت نگات میکرد 😂
+زحمت کشیدی..
_میخوای بهش بگم😂؟
+چی بگی؟؟
_بگم اگه این جوری راحت نیستی بیا جاتو با من عوض کن 😂
+میکشمت!!!
_عه امیر حسین جان..
+نه آرمان تورو خدااا نه😭
_میخواستم بگم که...
+نه آرماننن جون هر کس دوست داری 😭اشکم در میاد آرمانننن
_الان دقیقا کارت چیه؟
-الان که فعلا فرمانده بسیجم ولی دارم همه سعی مو میکنم دنیال یه شغل بگردم..
_اها خوبه...
+آرمانننننن😂
_زهر مار 😂میگم ها...
داشتی گریه میشدی 😂
+اره بخدا اگه میگفتی گریه میشدم...
_دیوووونه
این همه خجالت برا چیه اخه.. داره شوهرت میشه ها...چرا خجالت میکشی کنارش بشینی...
+آرمانننن..
_نه جدی میگم دلیل خجالتات چیه؟؟؟
+خجالتم نمیشه بدممممم میااااددددد😫
_چیییییی؟؟؟؟ 😳
امیر حسین؟؟؟؟! نرررگس 😳
+نه از امیر حسین نه از نامحرم.
_خدا مرگت نده دیوونه ترسوندیم 😐فکر کردم از امیر حسین بدت میاد 😂
میخواستم با پشت دست بزنم تو دهنت...
+چقدر بی رحم..
اون پسر عموته
من بد بخت خواهرت 😐
_اولن... پسر عموم دیگه نمیگم شوهر خواهرم... تو خوش بخت خواهرمی ...
بعدشم اگه بحث محرم نامحرمیه وقتی سر سفره عقد نشستی کنارش اون موقع هم نامحرمین😂
+نه من موقع کنارش نمیشیم میرم اون طرف به عاقد میگم من همین جا ایستادم شما کارتون رو انجام بدید محرمم شدیم میشینم کنارش..
_باش😂
#ادامهدارد
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت13
📚#یازهرا
_____________________
همین جور که مشغول حرف زدن با آرمان بودم که بابام گفت بله برن باهم یه صحبتی داشته باشن ماهم اینجا درمورد مهریه صحبت میکنیم...
منو امیر حسین بلند شدیم که بریم با هم صحبت کنیم..
باید تموم تلاشمو کنم که از چشمش بیوفتم..
تنها راهش همینه که اون منو نخواد دیگه...
خدایاااا😂
وارد اتاقم شدیم امیر حسین رو صندلی ی میز تحریرم نشست منم روی تختم...
سکوت بود تا من سر بحث رو باز کردم...
+اقا امیر حسین شما قبلا کجا خواستگاری رفتی...
_اولین بارمه
+یعنی تا قبل از اینکه بری خدمت یا الان نرفتی خواستگاری؟؟
_نه اصلا نرفتم...
+احساس چی؟! هیچی حسی تا به حال به کسی داشتی؟؟؟
_واقیتش
راستش......
راست تش....
(خدایا این یکی دیگه رو دوست داره اومده خواستگاری منننن 😠😑😬)
_من از اون بچگیم از 15 سالگیم یه حس کوچیک به شما و یه حس کوچیک به سوگند داشتم...
+سوگند؟؟ 🤨
_دختر عمه....
اما سوگند از وقتی چادرشو برداشت دیگه....
+دیگه چی؟؟؟
_دیگه از چششم افتاد دیگه..
+من چی؟؟
_اگه شمااز چشمم افتاده بودی من اصلا خدمتم نمیرفتم...
+ببخشید جوری میگی که خدمت نمیرفتم انگار بخاطر من رفتی 😐
_اره خب وقتی اومدیم خواستگاری عمو گفت باید بری خدمت و کار هم داشته باشی الان هشت ماهه که من از خدمت اومدم..
+خب بگذریم...
_شما ملاک هاتون برا همسرتون چیه ؟؟
(خدایا من نمیخوامم راجب همسر باهاش صحبت کنم😐...) چکار کنم.....
(اها بهترین راه این که اونایی امیر حسین نداره رو بگم 😂)
_نرگس!؟
+بله؟!
_سوالم خنده دار بود!؟
+نه چطور؟!
_دیدم خندتون گرفت برا همین پرسیدم..
+نه خندم برا، این بود که خواستگار قبلیم وقتی این سوالو ازم پرسید من کلا لال شده بودم بعد بهم گفت حواست نیست برا همین خندم گرفت..
_اها..
میگین ملاکت هاتون رو؟!
+اوم بله...
همسر من باید تیپش رو مد باشه...
_یعنی چجور تیپی مثلا؟؟
+تیپش اسپورت باشه مثل تو نباشه...
_خب یعنی چی بپوشم.؟
+همسر من باید شلوار کَتون تنگ با سیشرت رنگ روشن...
_خب من به شلوار پارچه ای عادت کردم..
سیشرتم نمیتونم بپوشم معذب میشم یکی دستمامو ببینه..
تیپ من مگه چطوره اخه؟؟
+تیپت مثل پیر مردا شصت ساله است ببخشید...
ربطی به شما نداره اینا ملاک ها منه هنوزم هست خودتون گفتین بگو...
_باشه چشم بقیشون رو بگید..
+همسر من نباید ریش داشته باشه.. موهاشم بلند رو مد باشه.. لاغر باشه..
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت14
📚#یازهرا
______________________
_خب من ته ریش دارم،، موهامم مدلشون معمولیه که
زیاد بلند شن میریزن... لاغرهم که هستم....
دیگه چی؟!
(میخوام بگم. خوشگل باشه میترسم بگه خوشکل که هستم 😂)
+خب باشه..
باید قد بلندباشه اندامم هم باشگاهی...
_قبلا من یه مدتی بود که باشگاه میرفتم اما بخاطر ماه رمضان دیگه نرفتم اگه بخوابین باز هم میرم...
قدمم دیگه نمیشه کاریش کرد..
+کلاس واليبال 😐
_قد من صدو هفتاده چند بشه خوبه؟؟
+صدوهشتاو پنج یا صدونود.
_باشه خب بقیه ملاک هاتو میگی...
+کار خونه که بلدی؟
_اره بلدم اما از ظرف شستن بدم میاد...
من بگم ملاکامو...
+بفرمایید
_همسر آینده من صادق باشه و قابل اعتماد،،، باحیاباوقار،،، مهربون و بااخلاق،،، و مذهبی،،، دقیقا مثل خود تو..
+خوبه...
اگه حرفی نیست بریم دیگه....
_اخه راجب خیلی چیزا صحبت نکردیم...
+بفرما ...
_اعتقادات دینیت چیه ؟؟؟
+لا اکراهَ فی الدین 😐...
بقیه حرفا باشن برا جلسه بعد من با یه جلسه صحبت کردن نمیتونم تصميم بگیرم...
+باشه چشم...
امیر حسین)))
حرفا نرگس خیلی برام خنده دار بود..
یا کمم میاورد یا جوابمو میداد...
میدونم هر بار که میبینمش قلبم تند تند تر میزنه ...
خدایااا من بهت امید دارم.....
خدایا نکنه اخر من از این عشقه 7 ساله بسوزم..
#ادامهدارد
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت15
📚#یازهرا
_______________
نرگس)))
مهمونا که رفتن اولین کاری که کردم رفتم دورکعت نماز بخونم...
اخه کارهمیشمه اگه یه خواستگار برام بیاد بعد از نماز میگم که هر چی خیر و صلاحه براش دعا میکنم با هر کی که ازدواج میکنه کلی خوشبخت بشه.....
برا حرفا خودم خندم میگرفت..
اخه منی که نه اصلا قیافه برام مهمه نه اندام نه قد خدایا 😂
خدایا من که هیچ احساسی بهش ندارم چه کنم...
به کی بگم.....
خدایا چرا اینقد من تنهام اخهه؟؟ مگه خودت نگفتی
مگه من برای بنده کافی نیستم. خدایااااا بازم هر چی صلاحه😞
خدایا مامان بابام کلی راضین من میدونم برام حتی یه دعای کوچیک کنن میتونم خوشبخت ترین آدم جهان بشم...
خدایا هیچکس حتی نظر منو نمیپرسه همشون برا خودشون میبرنو میدوزن..😭
خدایااا من بهت امید دارم😭
تا لحظه ی بله گفتن سر سفره عقد بهت امید وارم 😭
در اتاقمو زدن...
اشکامو پاک کردم...
رفتم به سجده...
+بله؟!
_آرمانم
+بفرما
_چطوری عروس خانم؟
(این کلمه تموم تنمو به لرزه میندازه😭
متنفرم خدااا از این کلمه 😭)
_چکار میکنی تو؟
+نماز میخونم.
_صدات گرفته؟
+نه آرمان دارم نماز میخونم عه...
_نماز چه موقعی؟
+نماز بعد خواستگاری..
_عه نماز بعد خواستگاری هم داریم؟
نمیدونستم😂..
بلند شو.. بلند شو همه منتظرتیم میخواییم حرف بزنیم بدو بیا نتیجه رو بهمون بگو..
+نتیجه چی! ؟!
_نتیجه حرفات با امیر حسین دیگه 😐
+باشه..
_الان تو رفتی سجده داری با خدا حرف میزنی یا با آرمان؟ 😂
+جفتش..
#رمان
#ادامه_دارد...
زیارت شهدا
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَکُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاکُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِکُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّکُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَکُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِکْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِکَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّکُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَکُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِکَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُکُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّکُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِکُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْکُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَکاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِکَ اَشْهَدُ اَنَّکُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِکُمْ لاحِقُونَ
بخوانیم به نیابت از رفیق شهیدمون 🌱🍃
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌱سبز سبز،
جان ما و جای تو!
گرم گرم،
قلب ما و دستان تو ...
چه شادمانه جان و دلم را برای آمدنت مهیا کردهام!
بهارِ جانها!
🌱طراوت هدیهای است که به یمن قدوم تو نصیب زمین خواهد شد!
تو شکوفهی کدامین باغی که با تو چهار فصل دنیا بهار میشود؟!
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان_عجل ✨❤️✨
تعجیل در فرج صلوات
[به نام خنده چشمان جهاد ]
(اقا زاده مقاومت )
#پارت_2
(معنوی ترین اذان)
باید در گوش جهاد اذان میگفتند .
حاج رضوان از سردار عروج شنیده بود که امام زمان همیشه و در هر جا که باشند ، نمازشنان را اول وقت میخوانند ، این بود که او هم به این امر مقید شد.
اری، مولایمان مهدی عج در همان لحظات نورانی اذان ، ندای پروردگارش را لبیک می گوید .
از ان پس حاج عماد در به در دنبال فردی بود که نماز صبح اول وقتش هیچ گاه ترک نشده باشد تا در گوش طفلش اذان بگوید ، می خواست از همان بدو تولد روح معنوی بزرگ مردان در وجود جهاد رخنه کند .
در اخرین لحظات نا امیدی ، با هم رفاقت صمیمانه و دیرینه ایرانیان با لبنانی ها کار ساز شد و سردار عروج یکی از پاسداران متدین ایرانی را برای نجوای اذان در گوش پسر حاج عماد فرستاد .
اگر برای پروردگارمان عبد حقیقی باشیم، ما را می خرد و سعادن را نصیبمان میکند ، درست مثل همان برادر پاسدار که بعد ها به فیض شهادت نائل امد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها رفتی و بی تو موجی سرگردانم ...🌱
دریایم باش (: