eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
😊لبخند خدا خیلی گرم بود.آفتاب مستقیم میخورد به چادرم از اون عبور میکرد و میرسید به روسریم و بعد هم گرماش چندبرابر میشد ومیخورد به سرم.😔 به قدمم سرعت دادم و رسیدم به ایستگاه اتوبوس روی یکی از صندلی ها نشستم از بس داغ بود فکر کنم چادرم سایه برداشت.🤨 یکی از دفترامو برداشتمو و مشغول باد زدن خودم شدم که یه دختر خانمی اومد نشست کنارم .👩‍⚕️ با تمسخر نگاهم کرد و گفت :گرمه نه؟؟؟؟😏 منم لبخندی زدم و سرمو به نشونۀ تایید تکون دادم☺️ _خب اگه گرمه چرا چادر سرت میکنی چیه این عبا گذاشتی رو سرت؟؟؟🧐 همون لحظه یه آقا پسری اومد کنارش نشست👨‍⚕️ من سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم 😶 دوباره شروع کرد اما این بار صداش رو اورد پایین تر🤫 بزار مردم خوشگلیاتو ببینن!.. نگاه کن محو خوشگلیای من شده .😎 در حال تموم کردن جمله اش بود که اتوبوس اومد رومو به سمتش برگردوندم گفتم🚌 _ما مثل مرواریدیم که باید داخل صدف بمونیم و خوشگلیامونو به هر کسی نشون ندیم .هرکسی لیاقت به دست آوردن مرواردید رو نداره☺️ خواستم سوار شم اما تو دلم گفتم اگه این جمله رو نگم حیفه دوباره به سمتش برگشتمو گفتم 😉 همیشه لبخند خدا رو به لبخند خلق خدا ترجیح بده💚 ✍️نویسنده"رقیه علیزاده 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
♨️دستگیری زنی که مخالف "ترامپ" هست و او را فاشیست خواند 🔻پلیس آمریکا زنی که از مخالفان ترامپ بوده و ترامپ را فاشیست خوانده دستگیر کرد 📌اینم از رفتار مدعیان حمایت از آزادی 🌐منبع: https://www.dailymail.co.uk/news/article-8916565/Foul-mouthed-anti-Trump-protester-spits-police-officers-face.html 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت چهل و دوم در باز شد. قامت کشیده و بلند یک مرد تنها در راهرو پیدا شد. چشم
🎭🔪🚬🎲 قسمت چهل و سوم خانم مدیر دستم را گرفت و گفت: +راحت باش دخترم -چیزی شده؟ +نه،فقط...امشب ... ما اینجا هرشب برای یکی از بچه ها تولد میگیریم که در طول سال هرکس یه روز تجربه داشتن تولدو داشته باشه...امشب نوبت به تو رسیده! -من؟ ولی من... +بخاطر بچه های دیگه هم که شده بیا این شادیو ازشون نگیر همه منتظرتن -آخه...خب... +پس اولین کادوت رو بگیر، از طرف منه بازش کن -الان باز کنم؟ +آره خواستی بپوش با لباس نو بیای تو تولدت -ممنون +پس من میرم  زود بیا به نشانه تایید سرم را تکان دادم و کادو را باز کردم. یک پیرهن حریر صورتی با گلهای رز قرمز...خوشم آمد. پوشیدمش. بعد از مدتها رفتم جلوی آیینه و موهایی که روزها پیش با غصه و از سر خشم کوتاه کرده بودم را شانه زدم. رفتم بیرون، در سالن جلوی تلوزیون کلی بادکنک روی زمین بود و یک کیک بزرگ پر از خامه و شکلات و تا چشم کار میکرد دختربچه های بعضا کوچکتر از خودم، دورش حلقه زده بودند. با دیدنم همه کف زدند. باورش سخت بود که زندگی بلاخره به رویم در شادی را باز کرده بود. با خودم فکر کردم اگر ابراهیم میدانست که امشب شانزده ساله شدنم را جشن گرفته ایم برمیگشت؟ آن شب حس خوبی داشتم برای ساعتی خودم را فرآموش کردم. آنچه دیده و شنیده بودم تمام عمری که گذشته بود را گذاشتم همان پشت سرم بماند. کادوهایی که گرفتم هم جالب بود.  یک عروسک کوچک، دوتا بادکنک قلبی طلایی، پیرهنی که تنم بود، یک جفت شانه سر سیاه الماس نشان و یک جاکلیدی با طرح هندوانه! خنده از چهره ام پر کشید. دوباره بال خاطرم  در سالها پیش شکست. یک خاطره مثل صاعقه بر سرم خراب شد. خودم را دیدم. کوچک و کم توان. دستهای مادرم که دکمه های روپوشم را می بست و نگاهم فقط خیره هندوانه ای بود که گوشه آشپزخانه از لای در نیمه باز، خودنمایی میکرد. از خودم پرسیدم: راستی چی شد که اینطور شد؟ چطور گمشدم؟چطور پیدا شدم و گُم تر از قبل تمام کودکی ام در خاکروبه های  دلارهایی که در جیب گوگو میرفت، دفن شد! آهی کشیدم و آن شب هم خودش را به دست فردا سپرد. یک هفته گذشت. کلافه و بی قرار دنبال خبری از دلیل ادامه حیاتم...به دنبال خبر گرفتن از مردی که صدای مردانه اش  در من هیاهویی به پا کرده بود، وارد اتاق مدیر پرورشگاه شدم. من را که دید لبخندی زد و از امتحانهایم پرسید. ظاهرا نتیجه درس خواندن راضی اش کرده بود که بدون شنیدن جوابم گفت: عالیه واقعا عجیبه که تو این مدت کم تونستی چند پایه جلو بری! بلافاصله گفتم: یه خواهشی دارم... ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni 
دانشگاه حجاب
🌸بنام‌خدا-‌بیادخدا-برای‌خدا🌸 سلام مجدد احوال شما؟ خوبین؟ خب دوستای گلم امشب خاطره دوم رو میخونیم ب
🌸بنام‌خدا-بیاد‌خدا-برای‌خدا🌸 سلام 😊👋 شب بخیر... خوبین؟ میگم خودمونیما؛ این رمان "خوابهای پریشان" خیلی قشنگه‌...!! 😍 حالا منم یه خاطره جالب میخوام بذارم براتون 🌟 خاطره سوم 🌙 از روز توزیع بسته‌های حجاب 🎁 🎊 اون روز همه چیز به صورت عادی گذشت و بسته‌ها رو بین خانومای زیادی توزیع کردیم تا اینکه بالاخره رسید به آخرین بسته... 💌 اصولا بسته‌ی آخر یه بسته خاصه و منم یه کنجکاوی عجیبی تمام ذهنمو درگیر کرده بود که بدونم این آخری روزی کی میشه؟ 🤔 🚶🏻‍♂همینطور که داشتیم بی‌هدف راه میرفتیم و دنبال یکی بودیم که وضع حجابش از همه بدتر باشه، یهو نگاهم روی یه نفر قفل شد... 👀 🧖🏼‍♀یه خانم بدحجاب داشت از دور میومد و دقیقا بهترین کسی بود که میتونست این بسته آخر رو بگیره... 🧕 زود رفتیم جلو و با خوشرویی و خوش‌زبونی سعی کردیم نگهش داریم و بسته رو بهش بدیم اما اینکه نایستاد بماند، با یه نگاه خیلی بدی هم ازمون گذشت و به دستامون که بسته رو به سمتش گرفته بود بی‌اعتنایی کرد. ☹️ 😔 راستشو بخواید من و دوستم خیلی دلمون شکست ولی چیزی نگفتیم و رفتیم... 😞 دلشکسته وقتی یه مسیر تقریبا ‌طولانی‌ای رو رفتیم، یهو احساس کردم یکی داره میدوه تا برسه بهمون!! 🏃‍♀ حالا خودش با پای خودش برگشته بود. نزدیک که شد ازمون چندبار معذرت خواهی کرد و گفت "منو ببخشید بابت رفتارم 🙏 اگه میشه یه بسته بهم بدید" 😃 خیلی خوشحال شدیم. 🎁 زود بسته رو بهش دادیم و اونم کلی تشکر کرد و با خوشحالی رفت. 👤 بسته رو که میدادم یه نگاهی کردم به عکس شهیدش. آخه بسته آخر یه بسته خاصه... و دیدم که مخاطبش هم خاصه... پس لابد شهیدشم باید خاص باشه... و واقعنم خاص بود: شهید "احمد مشلب" 😍😍 مطمئنم تاثیر زیادی روی اون خانوم میذاره ✅🔅 ــــــــــــــــــــ شما هم اگه از ترویج حجاب خاطره‌ای دارید برامون تعریف کنید: @panahande 🎓 @Hejabuni | دانشگاه‌حجاب 💐
دانشگاه حجاب
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه پانزدهم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه‌_درقیامت #براساس واقعیت 🔺تجربه نزدیک
سه دقیقه در قیامت 16.mp3
25.41M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه شانزدهم دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
سبک زندگی اسلامی ( فرزنداوری 1⃣) فرزند 👶وعشق به او❣یکی از مهمترین نعمتهای خداوند رحمان به انسان خصوصا زنان است . امروزه رنجهای فراوان زندگی طاقتها را کم کرده😩 ودر این میان عشق به فرزند و پرورش او یکی از مهمترین انگیزه ها برای زندگی وتحمل شرایط سخت است. ☺️ اری طلوع فرزند بهانه ای بزای زیستن پرنشاط است‌.👌🌿 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ◀️ درجامعه ای که به معروف و ازمنکر ترک شود، مستجاب نمیشه‼️ بعضی با اشون میکنند‼️ 💎سری که چرا دعا مستجاب نمیشود⁉️ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
شیوه های امر به معروف و نهی از منکر جمعیت غالب 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
اثاث کشی داشتیم... تموم شد... چرا نیومدین ؟! 😊 خانم ها باید اثاث ها رو بسته بندی میکردین 🛍 و آقایون توی خاور میذاشتین.🚛 نگید نداشتیم که عذر بدتر از گناه هست... 😱 مگه نباید احوال پرس بهتر از گلتون باشید؟! 😌 حالا عیبی نداره! فدای سرتون💐 ان شاءالله واسه ، اثاث های هممون سالم به مقصد برسه و خدایی نکرده اونجا غصه دار نباشیم.🏖 ✍️ دور از شوخی : مومن باید از حال و روز برادر مومنش با خبر باشه و هر کاری از دستش بر میاد انجام بده و کوتاهی نکنه. حتی ممکنه این کمک مشورت ، کمک فکری یا اعتقادی باشه. پس ما نسبت به اطرافیانمون ، چه پیر چه جوون ، چه خوب چه بد ، چه چه مسئولیم. چند روز دیگه هم "روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه" هست. میدونم ربطی نداشت خواستم پیامم طولانی تر بشه 🙈 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❓آیا قانون حجاب باعث شد که بعد از انقلاب آمار بی حجابی بالا برود؟! 🔰یکی از موضوعات خیلی خنده دار اینه که طرفداران سرسخت بی حجابی وقتی میخوان قانون حجاب رو زیر سوال ببرن می گن: از وقتی در جمهوری اسلامی حجاب قانونی شد بی حجابی هم خیلی زیاد شد در حالیکه قبل از انقلاب وضع حجاب خیلی بهتر بود... 📛خب اگه قانون حجاب باعث بی حجابی شد که نوش جان شما. این که به نفع شما شد. همون چیزی که شبانه روز براش تبلیغ میکنید... ⏪اما اصل قضیه چیز دیگه ایه.وضعیت پوشش زنها در ایران در زمان پهلویها روز به روز به سمت بی بند و باری پیش می رفت از مینی ژوپ پوشی تا انواع بی بند و باری که در شهر‌نو ها و امثالش به وجود آمده بود... 🔝و اگه همون مسیر بی بند و باری ادامه پیدا میکرد مسلما الان وضعیت حجاب به مراتب از کشورهای غربی هم بدتر بود. 💯اما خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی و تبلیغات فراوان در این بخش و تقویت عزت نفس زنان و کشاندن زنان به سمت علم و دانش و پیشرفت واقعی در تمامی حوزه ها، تا حد بسیار زیادی مسئله حجاب فراگیر شد. 📡اما دشمن هم بیکار ننشست و از بیرون با استفاده از تکنولوژی روز و برنامه های ماهواره ای و اخیرا با پیجها و کانالهای مختلف با توسل به انواع ترفندها و حیله های رسانه ای بی حیایی و بی حجابی را جزء حقوق و آزادی های زن جا زد تا زن با دست خودش، خودش را حراج چشمهای بی بند و بار کند و از داخل هم با استفاده از ظرفیتهای سیاسی و فرهنگی نفوذی خود، جای ارزش و ضدارزش را عوض کرد. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ▫️ ﷽ ❌شبهه امروزه دانشمندان فواید زیادی برای مصرف شراب یافته ان
🔴به روز باشیم سلام علیکم ❄️‼️‼️‼️ این روزها توی کانال‌ها و گروه های مختلف که در ایتا تشکیل میشه چیزایی می‌بینیم که در شأن هیچ کس نیست. با توجه به اینکه بسیاری از استفاده کنندگان این نرم افزار طلاب و اقشار مذهبی هستند که می‌خواستند در تلگرام و نرم افزار های بیگانه فعالیت نکنند، لذا بسیاری از سواستفاده کنندگان و سود جو ها نیز در این نرم افزار اقدام به ایجاد گروه ها و کانال هایی نموده اند که خود شما نیز آنها را مشاهده نموده اید. 📳 کانال طلاب 📳 کانال طلاب استان فلان ⭕️ کانال فیضیه ❗️ کانال استاد فلانی 🛒 کانال بازار طلاب 🤣 شوخی های طلبگی ⚠️ استخدام طلاب و هزاران کانال دیگه با یک بررسی و دقت کوچیک متوجه خواهید شد که بسیاری از گرداننده گان این کانال ها نه اصلا طلبه هستند و نه به فکر طلاب. برخی از این کانال ها اقدام به ایجاد لینک های دروغ و نادرست برای بالابردن کانال های مختلف بعدی خود می‌کنند لینک‌هایی مثل: 📛 آخرین جزئیات شهریه ❌ وام ویژه طلاب ⛔️ استخدام طلاب در فلان دستگاه و .... این افراد با نشانه گرفتن نیازهای این قشر در لایه آشکار اقدام به دروغگویی و در لایه های پنهان اقدام به نا امید کردن این قشر و از بین بردن روحیه تلاش و امید در قشر جوان حوزه میکنند. هم‌چنین در برخی کانال ها اقدام به انتشار مطالبی سخیف نموده اند که شأن حوزه و طلبه را زیر سوال برده اند. با بالا بردن سطح خود و خارج شدن از این کانال ها می‌توان برخی از اهداف آنها را خنثی کرد. ان شاالله در پست های بعدی به این مطالب بیشتر خواهیم پرداخت. از کانال سواد رسانه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💢بزرگترین تظاهرات در طی چند دهه اخیر در لهستان،تقاضای صدور مجوز سقط جنین 🔻این تظاهرات در حالی برگزار شد که بدلیل شیوع کرونا اجتماع بیش از پنج نفر در لهستان ممنوع است. 🔻دیوان عالی لهستان که بر قوانین و عملکرد دولت نظارت دارد، اعلام کرد که سقط جنین در این کشور، حتی در مواردی چون رشد ناقص جنین نیز بر خلاف قانون اساسی و ممنوع است. 🔻بر اساس حکم دیوان عالی لهستان، سقط جنین در این کشور تنها در مواردی مجاز است که جان مادر در خطر باشد و یا اینکه زن در پی تجاوز جنسی یا ارتباط جنسی با محارم، باردار شده باشد؛ اما حتی اگر جنین ناقص باشد، امکان سقط جنین وجود نخواهد داشت. 🌐منبع: https://www.bbc.com/news/world-europe-54716780 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت چهل و سوم خانم مدیر دستم را گرفت و گفت: +راحت باش دخترم -چیزی شده؟ +نه،فق
🎭🔪🚬🎲 قسمت چهل و چهارم خانم مدیر لب هایش را با تعجب روی هم فشار دادو ابروهایش را بالا برد بعد از مکث کوتاهی گفت: +بگو دخترم -میشه برم ...میشه یه زنگ بزنم؟ +آره حتما، بیا عزیزم شماره کجا رو بگیرم؟ -همون پاسگاهی که چند وقت پیش یه خانمه اومد دنبالم +چرا؟ مگه.... -میخوام از نتیجه پرونده سوال کنم میخوام ببینم تونستم کمکی بکنم یا نه؟ +آهان، خب من شماره اون پاسگاهو ندارم...ولی خانم عظیمی امروز عصر میخواد بره دنبال یه سری مجوز برای... -همون پاسگاه؟ میخواد بره همون پاسگاه؟ +نمیدونم... دخترم فرقی نداره فقط باید از اداره پلیس درخواست بدیم که... -میشه از همون پاسگاه باشه؟ خواهش میکنم من آدرسشو چشمی بلدم...میشه منم برم؟ +خب آره اگه بتونی کمکش کنی خیلی هم خوبه. انگار با فاصله از زمین روی آسمان راه میرفتم. بی دلیل لبخند میزدم و ته دلم قند آب میشد. دویدم بیرون. میتوانم بگویم  آن روز چند ساعت باقی مانده تا عصر تاجای ممکنه کش آمد. بعد از نماز زیرلب دعا کردم : خدایا کمکم کن من...میخوام زندگی کنم، خوب ، درست، قشنگ...بیخیال با تو که زیرو رو کشیدن نداریم...دلم عشق میخوااااد! صدای خانم عظیمی در نمازخانه پیچید: تبسم کجایی پس....تبسم.... سر از سجده برداشتم. بلند شدم و دویدم پیش پایش سلام کردم. ساعتش را نشانم داد و گفت: +دیره پس کجایی؟ -آخه خانم مدیر گفتن عصر میخواین ... +با شلوغی و ترافیک این روزا؟ مگه میشه بذاری دم آخر بری به کارامون نمیرسیم. شانه ای بالا انداختم و گفتم: دو دقیقه دیگه حاضرم. اخمی کرد و گفت: زنگ میزنم تاکسی پنج دقیقه دیگه بیرون نبودی جات میذارم ها! همانطور که بیرون میرفتم گفتم: خب فوقش با مترو میریم دو ایستگاه بیشتر نیست. صدایش را بلند کرد : این روزا مترو فقط ایستگاههایی میبره که تجمع های اعتراضی هست بقیه قطارا خیلی با تأخیر میان یا نمیان اصلا...پنج دقیقه دیگه جلو نگهبانی باشی ها...تبسم!!! نمیدانم چطور لباس پوشیدم و آمدم جلوی نگهبانی اما آنقدر زود آمده بودم که دهن باز خانم عظیمی گواهی  عجله ام باشد. خیابان ها شلوغ و پر از فریاد بود. شیشه های خانه ها ی اطراف، صندلی های ایستگاه اتوبوس همه شکسته بودند. جمعیت بیشتر از بار قبلی که بیرون آمده بودم، شده بود. یکصدا بعد از سردسته جمع فریاد میزدند: تقلب، تقلب، ابطال انتخابات! زیرلب گفتم: بد بخت آدمایی که خونه هاشون اینجاست. راننده شروع کرد به غر زدن: حق دارن خب رای شونو دزدیدن... نگاهم را به بیرون دوختم و پرسیدم: کی دزدیده؟ آدمایی که تو این خونه ها زندگی میکنن؟ راننده دستی به سبیلش کشید و گفت: تو این دنیا یا باید بخوری یا خورده میشی والا... خانم عظیمی صدایش را بلند کرد: تو روخدا ول کنین آقا، گور بابای سیاست،  شما راهتو برو. راننده دنده را عوض کرد و همانطور که پایش را روی پدال گاز میفشرد گفت: باشه گور پدر نداشته سیاست! سکوت دوباره فرصت داد به ابراهیم فکر کنم. به اینکه وقتی رسیدیم به پاسگاه چطور از او خبر بگیرم و اصلا چگونه صدایش کنم؟ ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقت کردین⁉️ ♨️بعضیا هستن که نامحرما براشون فرق میکنن... مثلاً با نامحرم توی خیابون خیلی سرسنگین و با حیا و وقار صحبت میکنن ولی به نامحرم دانشگاه که میرسن بگو بخند و شماره دادن و چت ، دیگه اشکالی نداره بالاخره با هم همکلاسین دیگه🙄 تازه اگه این نامحرم توی فامیل باشه که دیگه اصلاً نامحرم حساب نمیشه🍃 از شوخی های ساده تاا... ☝️حواسمونم باشه که شوخی با نامحرم چیزی نیست که بشه راحت ازش گذشت❗️ همونطور که 💠پیامبر(ص) فرمودند: هرکس با غیر همسر خویش شوخی و مزاح کند به اندازه هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد ، خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت‼️ 📝ثواب الاعمال ص ۲۸۳ / وسائل الشیعه ج ۲۰،ص۱۹۸ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ این رو بگو ✅ یکی اومد پیش امام صادق و گفت خانومم منو اذیت میکنه،،امام فرمود..... 🎵استاد پناهیان 👌👌حتما همسران باهم بشنوند 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
نمیدانی چه حس خوبی ست😌 اینکه تنها مخاطب خاصت خدا باشد😍💗 ♥️ ❤️ 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
📚 📖کتاب : تا ابد با تو می مانم 📝نویسنده : مریم عرفانیان 🖇انتشارات : به نشر .‌ —— 🔅«تا ابد با تو می‌مانم» روایتی از زندگی پر فراز و نشیب دو ، که تو طول سال‌های جنگ ثابت کردن که حقیقی فقط برای روز‌های خوشی نیست. 🔅این رمان داستان زندگی و سردار جانباز ست؛ لیلی و مجنونی که فقط برای قصه‌ها نیستن و تو زندگی واقعی هم می‌شه اونها رو پیدا کرد. 🔆این کتاب علاوه بر روایت یک داستان جذاب، حضور پررنگ زنان و نقش‌های کمتر دیده شده اونها رو در جبهه‌های دفاع مقدس، به خوبی به تصویر می‌کشه. 📬برای سفارش کتاب میتونید به 📚کتابفروشی آرامش در اینستاگرام مراجعه کنید @arameshbook ۰۲۶۳۲۷۱۲۵۶۴ ✍پ ن: معرفی کانال‌های فروش کتاب از سوی ما صرفاً جهت پیشنهاد است. لطفا پیش از سفارش به هر نحوی که صلاح میدانید اعتبارسنجی نمایید ) 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💢منفور شدن استارها 🔻زن و شوهری که از راه گرفتن فیلم های پورن از خودشون کسب درآمد می کنن گفتن بچه هاشون از این کارشون ناراضی هستن 🔻حتی دوستان و آشنایانشون هم باهاشون قطع ارتباط کردن و رفتارشون رو با اونها تغییر دادن 🌐منبع: https://www.thesun.co.uk/fabulous/1930/porn-star-parents-film-sex-scenes-school-run-love-job-disowned/ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت چهل و چهارم خانم مدیر لب هایش را با تعجب روی هم فشار دادو ابروهایش را بال
🎭🔪🚬🎲 قسمت چهل و پنجم وقتی رسیدیم پاسگاه، خانم عظیمی را ول کردم و در طبقه های مختلف سرگردان شدم. حیران دیدن ابراهیم ! هیچ جا نبود. از سرباز جلوی در سراغش را گرفتم. اول چند لحظه مات ماند بعد دوستش را صدا کرد جایش باایستد و آرام گفت: بیایید داخل میخوام یه چیزی بهتون بگم. قلبم داشت از جایش کنده میشد. خدا خدا میگفتم که خبر بدی در راه نباشد. کمی این پا و آن پا کرد اطراف را از نظر گذراند. بعد یک کاغذ مچاله از جیب شلوارش بیرون آورد و داد دستم و گفت: من شمارو یادمه چند هفته پیش سر پرونده قاچاقچیای مواد، با جناب ستوان همکاری میکردید...من نگهبان بازداشگاه بودم. یادتون هست  اون زنه که گفته بود میخواد اعتراف کنه ولی خورد به آشوبا.... مات حرفهایش بودم. به خودم که آمدم داشتم داد میزدم: خب؟ نگاه نگرانش به اطراف چرخید و فورا رفت. مانده بودم چرا اینطور رفتار کرد اما همینکه کاغذ را باز کردم، روی زمین نشستم. دستخط گوگو بود. قبلها با اینکه سواد نداشتم خط ریز و درهمش را خوب میشناختم بخصوص بخاطر فحشهایی که  برایمان روی دیوار اتاقک آهنی مینوشت. پری برایم میخواند و همه را به خودگوگو برمیگرداند... سرم را تکان دادم تا افکار پریشان را از ظرف ذهنم بیرون بریزم. اولین جمله اش را اینطور شروع کرده بود: حالا که دارین برم میگردونین زندون، حتم دارم دخلم اومده! سعید هتاکیان رابطم با موساد تو ایران بود. هرچند قطعا اسم واقعیش چیز دیگه ایه ولی من به این اسم میشناختمش، به محض برگشتنم به زندون کلکمو میکنه، نفوذ داره خیلی جاها که به خیالتونم نمیرسه. مجاهد خلقیایی مثل اعظم جنگی  که خیال دارن حکومت کله بشه و رجوی بیاد بشه رهبر ایران، کارِ ما آزاد بشه و رسما قمار و شراب و خرید و فروش دخترا قانونی بشه و مخالفاو مذهبیا رو تو کوچه و خیابون به رگبار ببندن، خیلی احمقن! سعید بهم گفته بود وقتی اعتراضا و نارضایتی  داخلی ایران رو تبدیل کنیم به اغتشاش و درگیری بین مردم و نیروهای امنیتی، بعد آمریکا و انگلیس و فرانسه رسما میان وسط تا نظام سقوط کنه و ایران بره زیر دست اسرائیل! فقط یه چیز، اگه نظامتون کله پا نشد. اگه این جیغ و شکستن و زدنا خفه شد و همه چی دوباره آروم شد. باورم میشه خدایی که خیلی ساله منِ بهائی غیر مسلمون، فرآموشش کردم....باورم میشه خدا با شما و نظامتونه...هرچند گمون نکنم تا اون موقع زنده باشم تهدیداشون به گوشم رسیده! نامه را دوباره مچاله کردم و در مشتم فشردم. رفتم دنبال خانم عظیمی، در طبقه همکف پیدایش کردم، مقابل نگاه معترضش گفتم: اینجا می مونم تا ستوان بیاد باید ببینمش. غرغر و حرفهای خانم عظیمی حریفم نشد. رفتم سر صندلی های سالن نشستم و گفتم: اگه ولم نکنی جیغ میزنم ها؟ بیچاره مقابلم کم آورد. کنارم نشست و یکی دو ساعتی زیرگوشم غرغر کرد. همینکه ابراهیم را دیدم با لباس فرم، سینه ستبر و اخم درهم کشیده وارد شد، بلند شدم و دنبالش راه افتادم. یکراست رفت سراغ اتاقش و در را بست. در زدم. جوابی نداد. در را آرام بازکردم. داد زد: مگه نگفتم فعلا کسی نیاد... نگاهش که به من رسید، حرفش را نیمه تمام گذاشت. از روی صندلیش بلند شد. سرم را پایین انداختم و گفتم: -سلام +سلام تو اینجا چیکار میکنی؟ -باید یه چیزی بهت بگم...این دستنوشته رو ببین، اینو گوگو قبل از انتقالش به زندان، داده دست سرباز جلو در +پس دست تو چیکارمیکنه؟ ببینم اعتراف کرده! -خیلی بالاتر از اون، از یه کودتا خبرداده! +بهش میگن شورش...فتنه! یکدفعه بیسیمش به صدا درآمد. ابراهیم فورا موبایلش را درآورد و گذاشت روی موج رادیو خبر: "رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای دستور بازشماری آراء با نظارت بازرسان انتخابی همه کاندیداهای شرکت کننده در انتخابات را صادر کردند. ایشان با تکیه بر کلام امام خمینی رحمت الله، خاطر نشان کردند: (میزان رای ملت است)." ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه شانزدهم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه‌_درقیامت #براساس واقعیت 🔺تجربه نزدیک
سه دقيقه در قيامت ۱۷.mp3
15.2M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه هفدهم دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓