eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
219 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید محمدرضادهقان امیری خیلی دوستداشت شبیه"آقا رسول (شهیدرسول خلیلی)"باشه راستِ که میگن شهیدی که انتخابت میکنه واسه هدایت کمکت میکنه تو امردنیاوآخرت وشهادت. بالاخره شبیه "آقا رسول" شد😔 👈نشرباصلوات برای "امام زمان(عج)" @hekayate_deldadegi
#عکس‌باز_شود 📷 از محمدرضا در سالگرد پروازش چیزهایی بزرگ بخواهید.... ❤#محمدرضا_دهقان_امیری 💞اللهم صل علی مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم💞 💚اللّهمَ عَجِّـــل لِولیـکَ الفَـــرَج💚 🌸
🍃🌸🍃 "خـدای متعال و عزیزم" بجز خودت به دیگرى واگذارمان نكن تویى "پروردگار ما" پس قراردہ بى نیازى درنفسمان یقین در دلمان روشنى در دیدہ مان بصیرت درقلبمان . . . شبتون مملو از عطر "خداوندمتعال" 🍃🌸🍃 @hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹 "آقا ابراهیم" قرار هر پنجشنبہ ے دلم؛ گوشہ اے از شهر، ڪہ آسمانش "تورا" در بر گرفتہ است... 🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع) 🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع) 🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج) 🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع) 🍃سلام بر شهدا و صلحا 🍃سلام بر ابراهیم @hekayate_deldadegi
🌷﷽🌷 پنجشنبه که می‌آید دل نورانی می‌شود "هوای بهشتت" به سر می‌زند عطرِ عود و گلاب همه جا می‌پیچد و یادت در تمام خاطره ها زنده می‌شود. پنجشنبه ها به "نام توست" #شهید نزد "حسین فاطمه(سلام الله علیها)" یادم کن... یاد شهدا با #صلوات "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ" @hekayate_deldadegi
🌺 اهمیت صلوات در سیرۀ عملی حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره 🌺 🔻 به‌مناسبت فرارسیدن میلاد پر نور و برکت نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلاله پاک ایشان، حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام 🔹 صلوات در سیرۀ عملی حضرت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله و توصیه‌های نورانی ایشان، جایگاه مهم و والایی دارد. ایشان دربارۀ اهمیت و جایگاه این ذکر می‌فرمایند: «دعایی که خیلی مختصر باشد و کار مفصل را بکند صلوات است». 🔹 همچنین می‌فرمودند: «کسی بخواهد دوستی‌اش و محبتش زیادتر بشود، در اذکار و آداب و… چیزی آسان‌تر از صلواتِ زیاد نیست؛ [شخص] عاشقانه صلوات بفرستد می‌فهمد که چطور محبتش زیاد می‌شود؛ اما به‌شرط عقیده، که بفهمد این‌ می‌کشد او را به طرف معبود خودش و محبوب خودش. خدا می‌داند چه هست در این صلوات: «مَنْ صَلّی عَلَيَّ مَرَّةً، لَمْ یَبْقَ لَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّةٌ؛ هر کس یک بار بر من صلوات بفرستد، یک ذره از گناهانش باقی نمی‌ماند».[١] مقصود این است که از جمله آسان‌ترین چیزها در اذکار شاید همین صلوات باشد». 🔹 حضرت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله این ذکر شریف را در مواردی از قبیل تحصیل حلم و بردباری، نفی خواطر، درمان عصبانیت، ایجاد مهر و محبت میان زن وشوهر، برطرف شدن مشکلات زندگی و رهایی از اعتیاد سفارش می‌کردند. ایشان معتقد بودند که ذکر شریف صلوات کارها را بسیار آسان می‌کند. همچنین می‌فرمودند: «یک بار در ایام زیارتی که برای زیارت به کربلا رفتم، حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام خیلی شلوغ بود و به‌هیچ‌وجه نمی‌شد نزدیک شد؛ چند صلوات فرستادم و جلو رفتم که دیدم به ضریح چسبیده‌ام». 🔹 @bahjat_ir
💐 میلاد "فخر آفرینش، خاتم پیامبران، پیامبر مهربانی ها، حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله)" و میلاد "جامع علم و عمل و عبادت، پرچم دار شاهراه ولایت علوى حضرت امام جعفر صادق(علیه السّلام)" بر شما مبارک باد. @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 " دمی با آقا ابراهیم هادی "
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸🍃 " دمی با آقا ابراهیم هادی " #خمس
🍃🌸🍃 " دمی با آقا ابراهیم هادی " از علمائــي كه "ابراهيم" به او ارادت خاصي داشــت "مرحوم حاج آقا هرندي" بود. اين عالم بزرگوار غير از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشي بود. اواخر تابســتان 1361 بود. به همراه "ابراهيم" خدمت "حاج آقا" رفتيم. مقداري پارچه به اندازه دو دست پيراهن گرفت. هفته بعد موقع نماز ديدم كه آمده مسجد و رفت پيش حاج آقا. من هم رفتم ببينم چي شــده. مشــغول حســاب ســال بود و خمس اموالش را حساب ميكرد! خنده ام گرفت! او براي خودش چيزي نگه نميداشت. هر چه داشت خرج ديگران ميكرد. پس ميخواهد خمس چه چيزي را حساب كند؟! حاج آقا حساب ســال را انجام داد. گفت 400 تومان خمس شما ميشود. بعد ادامه داد: من با اجازه اي كه از آقايان مراجع دارم و با شناختي كه از شما دارم آن را ميبخشم. امــا اصرار داشــت كه اين واجب دينــي را پرداخت كند. بالاخره خمس را پرداخت.كار مرا به ياد حديثي از "امام صــادق(علیه السّلام)" انداخت كه ميفرمايد: "كســي كه حق خداوند (مانند خمس) را نپردازد دو برابــر آن را در راه باطل صرف خواهد كرد." بعــد از نماز با به مغازه "حاج آقا" رفتيم. به حاجي گفت: دو تا پارچه پيراهني مثل دفعه قبل ميخوام. حاجي با تعجب نگاهي كرد وگفت: پســرم، تــو تازه از من پارچه گرفتي. اين ها پارچه دولتيه، ما اجازه نداريم بيش از اندازه به كسي پارچه بدهيم. چيزي نگفت. ولي من قضيه را ميدانستم وگفتم: "حاج آقا"، اين ابراهيم پيراهن هاي قبلي را انفاق كرده! بعضي از بچه هاي زورخانه هستند كه لباس آستين كوتاه ميپوشند يا وضع ماليشان خوب نيست. براي همين پيراهن را به آنها ميبخشد. حاجي در حالي كه با تعجب به حرفهاي من گوش ميكرد، نگاه عميقي به صورت انداخت وگفت: اين دفعه براي خودت پارچه را ميبرم، حق نداري به كسي ببخشي. هرکسی كه خواست بفرستش اينجا. @hekayate_deldadegi
گاهی دلتنگ که میشوی حال ذکر و دعا هم که نداری در مسجد بشین سکوت کن و فارغ شو از تمام هیاهوهای شهر و رنگارنگی هایش با صوت "قرآن کریمش" به داد دلت خواهد رسید گاهی کمی سکوت کن تا "صدایش" را بهتر بشنوی @hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹 رفیق عادی بودنم ... باورکن 🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع) 🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع) 🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج) 🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع) 🍃سلام بر شهدا و صلحا 🍃سلام بر ابراهیم @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 وقتی آدم‌ها خود را پنهان می‌کنند ... پیشنهاد میکنم این فیلم رو از دست ندین ... @Panahian_ir @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا محسن حججی" بعد از آنکه "محسن" وارد سپاه شد، عصرها به کتابفروشی می‌آمد و پولی که از قِبَل این کار به دست می‌آورد را برای اردوهای جهادی کنار می‌گذاشت. رشته تحصیلی "محسن" برق ساختمان بود و برق کشی ساختمان ها را نیز انجام می‌داد و پول دستمزدش را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود نگه می‌داشت و هر دفعه که به "اردوی جهادی" می رفتیم ۴-۳ میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو می‌کرد. به نقل از : حمید خلیلی (مدیر موسسه شهید احمد کاظمی) 📚منبع:نرم افزار سربلند @hekayate_deldadegi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر عیب که هست از مسلمانی ماست ... به هیچ عنوان این ویدئو رو از دست ندین ... 😔😔👌👌
صبـــح است و هــــوای دلِ من مثلِ بهــار است پلکی بِزن و صبــح بخیر غزلم باش . . . سلام ،صبــحتون شهــدایـی🌺 @hekayate_deldadegi
گاهی تورا کنار خود احساس میکنم اما چقدر دلخوشیِ خوابها کم است ... 📚@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 27 سال گذشت از هستی ات به یک باره قاب شد تمام خاطره هایت میان زندگی و عطری که از نفسهایت هنوز میان خانه جاریست نفسم ، نفسهایم ، بی نفَسَت تنگی میکند مادر ... هر روز نفس میزنم برای دوباره نفس کشیدنت ... برگرد ... ✍ز.ص 📚@hekayate_deldadegi
🍂یاد کسی که سوی حرم پر کشید و رفت ... از قید و بند عشق زمینی رَهید و رفت ... 🍂عزم سفر به سوی خدا داشت ، آن جوان شد پیشوندِ اسم قشنگش "شهید" و رفت ... 🌷 #ششمین_سالگرد_شهادت_شهیدرسول_خلیلی 👌آسمانی شدنت مبارک #ساعت_به_وقت_پروازت 👌 #شهدارایادکنیم_باذکرصلوات 🆔 @Rasoulkhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹﷽🔹 گاهی خودتو جای بقیه بذار فقط گاهی ... عوض میشی خیلی زیاد ... 🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع) 🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع) 🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج) 🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع) 🍃سلام بر شهدا و صلحا 🍃سلام بر ابراهیم @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر حرکت نمیکرد فکر میکردم نقاشیه !!! آدم محو این همه زیبایی میشه👌 1000 بار هم دیده بشه کمه... 🔸🔶 پرنده ای به نام ماندارین "امیرالمؤمنین(علیه السلام)" : "ستايش "خدايى" را كه با آفرينشِ موجودات، بر جهانيان آشكار گشته و به برهان خويش، بر دلهاى آنان نمودار است الحَمدُ للّهِ المُتَجلّي لخَلْقِهِ بخَلْقِهِ ، و الظّاهِرِ لقُلوبِهِم بحُجّتِهِ 📚نهج البلاغه، از خطبه 108" @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 " دمی با آقا ابراهیم هادی "
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸🍃 " دمی با آقا ابراهیم هادی " #پیوند_الهی
🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉 "پیوند الهی" عصر يکي از روزها بود. ابراهيم از سر کار به خانه مي آمد. وقتي وارد کوچه شــد براي يك لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از دختر خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد.چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شــد. اين بار تا ميخواســت از دختر خداحافظي کند، متوجه شــد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت.ابراهيم شــروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانوادهات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعًا اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که...جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ...ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشــغول کار هستي، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر ازدواج کني، ديگه چي ميخواي؟جوان که ســرش را پائين انداخته بود خيلي خجالــت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه.ابراهيــم جــواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناســم، آدم منطقي و خوبيــه. جوان هم گفــت: نميدونم چي بگم ، هر چي شــما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت.شــب بعد از نماز، ابراهيم در مسجد با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و همسر مناســبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به حرام بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هســتند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند.حاجي حرف هاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پســرش زده شــد اخم هايش رفت تو هم! ابراهيم پرســيد: حاجي اگه پســرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه!فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد...يک ماه از آن قضيه گذشــت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشــت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند رضايت بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوســتي شــيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کــرده. ايــن ازدواج هنوز هم پا برجاســت و اين زوج زندگيشــان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند. 🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉 @hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹 "آقا ابراهیم" قرار هر پنجشنبہ ے دلم؛ گوشہ اے از شهر، ڪہ آسمانش "تورا" در بر گرفتہ است... 🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع) 🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع) 🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج) 🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع) 🍃سلام بر شهدا و صلحا 🍃سلام بر ابراهیم @hekayate_deldadegi