eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
218 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 " دمی با آقا ابراهیم هادی "
🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉 "پیوند الهی" عصر يکي از روزها بود. ابراهيم از سر کار به خانه مي آمد. وقتي وارد کوچه شــد براي يك لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از دختر خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد.چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شــد. اين بار تا ميخواســت از دختر خداحافظي کند، متوجه شــد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت.ابراهيم شــروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانوادهات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعًا اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که...جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ...ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشــغول کار هستي، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت ميکنم. "ان شاءالله" بتوني با اين دختر ازدواج کني، ديگه چي ميخواي؟جوان که ســرش را پائين انداخته بود خيلي خجالــت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه.ابراهيــم جــواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناســم، آدم منطقي و خوبيــه. جوان هم گفــت: نميدونم چي بگم ، هر چي شــما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت.شــب بعد از نماز، ابراهيم در مسجد با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و همسر مناســبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به حرام بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هســتند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند.حاجي حرف هاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پســرش زده شــد اخم هايش رفت تو هم! ابراهيم پرســيد: حاجي اگه پســرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه!فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد...يک ماه از آن قضيه گذشــت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشــت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند رضايت بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوســتي شــيطاني را به يک "پيوند الهي" تبديل کــرده. ايــن ازدواج هنوز هم پا برجاســت و اين زوج زندگيشــان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند. 🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉🍃🌸🎉 @hekayate_deldadegi
"خودش‌" را ، "محسنش‌(ع)" را ، هرچه داردمےدهد‌ "زهرا(س)" ... فقط‌ڪافےست پاےِ "مرٺضےیش‌(ع)" درمیان‌باشد... @hekayate_deldadegi
تو راه می روی و کاج های تهرانی برای سرو قدت “و ان یکاد” می خوانند @hekayate_deldadegi
🌀 این پیام به دست مخاطب اصلی نمی رسد مگر با همت شما 💥 امشب و فردا شب یکی از سردترین شب های تهران در 8ماه گذشته است. ‍✅امکان استحمام، جای خواب مناسب و غذای گرم(شام و صبحانه) بصورت رایگان برای بی‌سرپناهان تهران 🔻آدرس گرمخانه های تهران برای افراد بی سرپناه در۲۲منطقه: 💢چنانچه افراد بی‌سرپناهی در سطح شهر مشاهده کردید می توانید با راهنمایی ایشان به یکی از گرمخانه های لیست ذیل، علاوه بر جای خواب مناسب از غذای گرم به همراه امکان استحمام و شستشوی لباس بصورت کاملا رایگان بهره مند شوند. 🔹منطقه۱ : بزرگراه ارتش- خیابان ازگل نبش خیابان شهید صدرنژاد 🔸منطقه۲ : فرحزاد – خیابان امامزاده داود – بعد از پل ذوالفقار – سرچشمه باشگاه ورزشی امین، پلاک ۲۷۳ 🔹منطقه۴: بزرگراه شهید زین الدین، خیابان وفادار به سمت حکیمیه، میدان چمن آرا، کوچه مبین علی، پلاک ۲۱ 🔸منطقه۵: اشرفی اصفهانی، چهار دیواری، خ نفت،خ هفدهم، دست چپ، انتهای خیابان نوزدهم، خ قدس پلاک ۹ 🔹منطقه۷ : خیابان شهید مدنی- کوچه حسینیان- کوچه شیرین اصفهانی- جنب بزرگراه امام علی (ع) پلاک ۳۴ ‌🔸منطقه۸ : اتوبان شهید باقری – تقاطع خیابان گلبرگ – بوستان یاسمن ‌🔹منطقه ۹: بزرگراه فتح- بعد از پل شیر پاستوریزه- جنب پل کن- خیابان فتح ۳۱- مددسرای امید ‌🔸منطقه۱۱ : خیابان هلال احمر – نرسیده به میدان رازی، روبروی ایستگاه بی آر تی 🔹منطقه۱۲ : میدان شوش- خیابان ری- بعد از پمپ گاز- کوچه طاهری کاشانی- پلاک ۱۱ ‌🔸منطقه۱۳ : اتوبان شهید دوران- بعد از پمپ گاز- روبروی پلیس راهور- جنب اتوبان یاسینی 🔹منطقه۱۴ :اتوبان امام علی(ع)-خیابان پاسدار گمنام- خیابان صالحی 🔸منطقه۱۵ (مددسرای خاوران) : اتوبان امام رضا(ع)- بعد از میدان آقا نور- لاین کندرو- بالاتر از شهرک رضویه 🔹منطقه۱۶ (مددسرای بهمن) : میدان بهمن- خیابان دشت آزادگان- جنب شهرداری ناحیه ۲ منطقه۱۶ 🔸منطقه۱۷ : میدان بهاران – انتهای بلوار راد مردان – دست چپ - جنب ترمینال شرکت واحد 🔹منطقه۱۹: اتوبان آزادگان- خروجی شهید کاظمی- نبش موتوری سنگین منطقه۱۹ 🔸منطقه۲۰ : شهر ری- بین سه راه ورامین و میدان معلم- سه راه ظهیر آباد- مرکز فوریت اجتماعی منطقه ۲۰ 🔹منطقه۲۲: خیابان کوهک – درب شرقی پارک چیتگر – خیابان شبنم بعد از زیر گذر 🔹منطقه۲۲ : اتوبان تهران کرج – کیلومتر ۱۴ خروجی پیکان شهر – (مترو ایران خودرو) ضلع شرقی مترو ایران خودرو -مددسرای بانوان چیت ‎ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎
(سلام الله علیها) یک نفر نیست عیادت کند از ما اصلاً این شهر زن مؤمنه ای هم دارد؟
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 شهید محسن حججی 🍃 ✅تحولات منطقه 🔸اخبار تحولات عمیق انسانی بوجود آمده از شهادت "محسن" بیشتر از آن است که در این مجال گنجانده شود تا جایی که امام خامنه ای(مدظلّه العالی) درباره او فرمودند: #"شهید_حججی حجتی الهی" در برابر چشمان همگان شد همچنین شهید حججی ها را از رویش های دانستند. 🔸سردار در پیامی که بمناسبت شهادت "محسن حججی" منتشر کرد بیان نمود:به حلقوم بریده این قسم,انتقام شهید حججی را با ریشه کن کردن شجره خبیثه و تروریسم خواهیم گرفت. @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi 🍃 کانال شهید ابراهیم هادی 🍃
🍂🕸🍂🍁🍂🕸🍂🍁🕸🍂🍁 دلتنگم شبیه حیران ترین تاریخ ... راه گم کرده ام راهم شو ... آرامم کن به حقِ آیه ی: " اَلا بِذِکرِ اللّه تَطمَئِنُّ القلوب " ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده ... 🍂 🍂 🍂 @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش بازگشتی بود برای دیدن این لبخندت😔 😭 ♡{اللهمَ‌عَجِل‌لِوَلیڪَ‌الفَرج}♡ 🏴 @hekayate_deldadegi
هنوز چهلم سردار نشده بی معرفت 😔😔😔 تازه یه هفته از جمله ی "رهبری(مدظله العالی)" تو نماز جمعه گذشته ،،، چه تونه که تا یه خبر مهم میشه تو جامعه اسلامی یه حرکتی میزنین تا حواس همه پرتِ چرت و پِرتای شما بشه ،،، کم جیگر خانواده شهدارو خون کنین بی بصیرتا ... کجا بریم از دست شماها، به کی شکایت کنیم ازتون که رای یه سری از همین ملت بودین ... امان از بی بصیرتی ... @hekayate_deldadegi
❌جای مردان سیاست بنشانید درخت ... تا هوا تازه شود ... ♨️ @hekayate_deldadegi
● امشب درحالی مراسم عزاداری در "حسینیه امام خمینی(ره)" برگزار شد که این مراسم برخلاف گذشته یک غایب بزرگ دارد. 🏴 @hekayate_deldadegi
💢 ختمی مجرب به دستور آیت‌الله بهجت قدس‌سره برای افزایش رزق و روزی 🔻 دستورالعمل ختم سوره واقعه: ⭕️ این ختم، از ختم‌های مأثوره و بسیار مجرب هست که مورد توصیه علما و بزرگان بوده است و حضرت آیت‌الله بهجت هم مطابق اساتید معظمشان، بدان تأکید داشته‌اند. ✅دستورالعمل این ختم، آنچنانکه در روایات وارد شده، بدین‌صورت استکه: چون اول ماه، دوشنبه باشد؛ شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه، با طهارت و رو به قبله. روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه و همچنین تا چهاردهم چهارده مرتبه بخواند. همچنین هرروز بعد از اتمام تلاوت سوره‌های مبارکه آن‌روز، این دعا را بخواند: يا مُسَبِّبَ الْأَسْبابِ وَ يَا مُفَتِّحَ الْأَبْوابِ، اِفْتَحْ لَنا الْأَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي وَ رِزْقُ عِیالي فِي السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ، وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ، وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيدًا فَقَرِّبْهُ، وَ إِنْ كَانَ قَرِيبًا فَيَسِّرْهُ، وَ إِنْ كانَ يَسِيرًا فَكَثِّرْهُ، وَ إِنْ كانَ كَثيرًا فَخَلِّدْهُ، وَ إِنْ كانَ مُخَلَّدًا فَطَيِّبْهُ، وَ إِنْ كانَ طَيِّبًا فَبارِكْ لِي فِيهِ، وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ، وَ وَحْدانِيَّتِكَ إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ، وَ إِنْ كانَ عَلی أَيْدِي شِرارِ خَلْقِكَ فَانْزَعْهُ وَ انْقُلْهُ إِلَيَّ حَيْثُ أَكُونُ، وَ لَا تَنْقُلْنِي إِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ. ✅در ادامه مرحوم مجلسی رحمه‌الله از امام سجاد علیه‌السلام نقل می‌فرماید که در روزهای پنجشنبه میان این چهارده روز، به جای دعای فوق، پس از اتمام سوره‌های شریفه، این دعا را قرائت نماید؛ آن دعا چنین است: يا واحِدُ يَا ماجِدُ، يَا جَوادُ يَا حَليمُ، يَا حَنّانُ يَا مَنّانُ يَا كَريمُ، أَسْأَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثي، وَ تَقْضي بِها دَيْني، وَ تُصْلِحُ بِهَا شَأْني، بِرَحْمَتِكَ يَا سَيِّدي. اَللّهُمَّ إِنْ كانَ رِزْقي فِي السَّماءِ فَأَنْزِلْهُ، وَ إِنْ كانَ فِي الأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ، وَ إِنْ كانَ بَعيدًا فَقَرِّبْهُ، وَ إِنْ كانَ قَريبًا فَيَسِّرْهُ، وَ إِنْ كانَ قَليلًا فَكَثِّرْهُ، وَ إِنْ كانَ كَثيرًا فَبارِكْ لي فيهِ، وَ أَرْسِلْهُ عَلَى أَيْدي خِيَارِ خَلْقِكَ، وَ لَا تُحْوِجْني إِلَى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ [بِكَيْنُونَتِكَ] وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللّهُمَّ انْقُلْهُ إِلَيَّ حَيْثُ أَكُونُ،وَ لَا تَنْقُلْني إِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، [يا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا واحِدُ يَا مَجيدُ يَا بَرُّ يَا كَريمُ] يَا رَحيمُ يَا غَنِيُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَنِّئْنا كَرامَتَكَ وَ أَلْبِسْنا عافِيَتَكَ. ، ص٣۶٢ـ٣۶۴ ✅ البته نکته مهم طبق فرمایشات حضرت آیت‌الله بهجت آن‌استکه به قدری این ختم مهم هست که می‌توان آن‌را حتی در غیر از شرایط ذکر شده به جای آورد؛ به طور مثال حتی می‌توان در یک نوبت با تلاوت مجموع سوره‌ها (١٠۵ بار) و خواندن دعاهای آن بجا آورده شود. 💻 مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق لینک زیر در سایت رسمی مؤسسه نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت(ره): ➡️ http://bahjat.ir/fa/content/9187 ☑️کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ✅ @bahjat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی مهدی رسولی در نخستین شب مراسم عزاداری ایام شهادت "حضرت زهرا (سلام الله علیها)" با حضور "رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی)". التماس دعا🤲
🍃🌹🍃 گمان کنم که دلش رفت پیش "مادر خود" که این چنین وسط کوچه گریه اش آمد ... 🌙 @hekayate_deldadegi
هدایت شده از علیرضا پناهیان
Rozeh-Panahian-MesleMadar.mp3
1.97M
🏴 #روضه | مثل مادر ... @Panahian_ir
💫یا غیاثَ مَن لا غِیاثَ لَه💫 ✨ای فریاد رس آنکس که فریاد رس ندارد✨ @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! میدانی چقدر از جوانان مردم با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتند. @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا محسن حججی" علاقه او به کتاب تا جایی بود که حتی در مراسم عقدش هم، کتاب «سلام بر ابراهیم» و چند کتاب دیگر را به همسرش هدیه داده بود. تا آنجایی که اطلاع دارم در طول زندگی مشترک هم تقریباً به صورت ماهانه یک کتاب به همسرش هدیه می‌داد و برای ترغیب او به خواندن کتاب ، از آن امتحان می‌گرفت و بعد دوباره به او هدیه ای دیگر می‌داد. حتی در مهمانی ها هم دست از کتاب و کتابخوانی بر نمی داشت و به دوستان و اقوامش کتاب هدیه می داد یا معرفی می کرد. به نقل از : حمید خلیلی (مدیر موسسه شهید احمد کاظمی) 📚منبع:نرم افزار سربلند @hekayate_deldadegi
🍃🌹🍃 شب هر چہ در خویش عمیق تر مے شود، اختران را نیز جلوه اے بیشتر می بخشد و این ، سرالاســرار شب زنده داران است 📎شبتون شھدایـے🌷 @hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹 دیو چو بیرون رود ... فرشته درآید ... امام آمد ... شاه رفت ... 🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع) 🍃سلام بر سالار شهیدان کربلا(ع) 🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج) 🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع) 🍃سلام بر شهدا و صلحا 🍃سلام بر ابراهیم 🌹🌹 @hekayate_deldadegi
🍃 دمی با آقا ابراهیم هادی 🍃 @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃 دمی با آقا ابراهیم هادی 🍃 #ایام_انقلاب @hekayate_deldadegi
🌷ایام انقلاب 🌷راوی: امیر ربیعی "ابراهيم" ازدوران کودکي عشق و ارادت خاصي به "امام خميني(ره)" داشت. هر چه بزرگترميشــد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل ازانقلاب به اوج خود رسيد. در ســال 1356 بود.هنوز خبري از درگيريها ومسائل انقلاب نبود. صبح جمعه ازجلسهاي مذهبي درميدان ژاله(شهدا)به سمت خانه برميگشتيم. ازميدان دورنشــده بوديم که چند نفر ازدوستان به ما ملحق شدند. "ابراهيم" شروع کرد براي ما از"امام خميني (ره)"تعريف کردن.بعد هم باصداي بلندفريادزد: 'درود بر خميني"ما هم به دنبال "او" ادامه داديم. چندنفر ديگر نيز باماهمراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم.دقايقي بعد چندين ماشين پليس به سمت ما آمد. "ابراهيم" سريع بچه ها رامتفرق کرد.در کوچه ها پخش شديم. دوهفته گذشت.ازهمان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. "ابراهيم" درگوشه ميدان جلوي سينما ايستاد.بعد فرياد زد:" درود بر خميني(ره)" و ما ادامه داديم.جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد.صحنه جالبي ايجاد شده بود. دقايقي بعد،قبل ازاينکه مأمورها برسند "ابراهيم" جمعيت را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تاچهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شــدم جلوي ماشــينها را ميگيرند. مســافران راتک تک بررسي ميکنند.چندين ماشــين ساواک و حدود10 مأمور دراطراف خيابان ايســتاده بودند.چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکردآشنا بود. "او" درميدان همراه مردم بود! به "ابراهيم" اشاره کردم.متوجه ماجرا شد.قبل ازاينکه به تاکسي ما برسند در را بازکردوسريع به سمت پياده رو دويد.مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش را بالا گرفت. "ابراهيم" راديد و فرياد زد: "خودشه خودشه" ،بگيرش. مأمورهــا دنبال "ابراهيم" دويدنــد. "ابراهيم" رفت داخل کوچــه،آنها هم به دنبالش بودند.حواس مأمورها که حســابي پرت شدکرايه رادادم.از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم روادامه دادم.ظهر بود که آمدم خانه.از "ابراهيم" خبري نداشتم.تاشب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود.به چند نفراز رفقاهم زنگ زدم.آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم.ســاعت حدود يازده شب بود.داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم. دويــدم دم در، باتعجــب ديدم "ابراهيــم" با همان چهره ولبخند هميشــگي پشت در ايســتاده.من هم پريدم تو بغلش.خيلي خوشحال بودم.نميدانستم خوشحالي ام راچطور ابرازکنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد و گفت: "خدا رو شکر"، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوي همين جاهابه درد ميخوره. "خدا" كمك كــرد.با اينکه آنها چند نفر بودند اما ازدستشون فرارکردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و...بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شــب بود کــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا خيلي نترس بود. حرفهائــي روي منبر ميزد که خيلي ها جرأت چاووشــي گفتنش را نداشتند. حديث"امام موســي کاظم (ع)"که ميفرمايد:»مردي از قم مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پارههاي آهن پيرامون اوجمع ميشوند خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. ناگهان ازســمت درب مسجد سروصدايي شــنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک باچوب وچماق ريختند جلوي درب مسجد و همه راميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها،هر کسي را که رد ميشد باضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند. ابراهيم خيلي عصباني شــده بود. دويد به ســمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند. ضرباتي که آن شب به "کمر ابراهيم" خورده بود، کمردرد شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و "امام(ره)" معطوف بود.پخش نوارها،اعلامیه هاو... اوخيلي شــجاعانه کارخود را انجام ميداد. اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها راباخودش به تپه هاي قيطريه بردو در نمازعيدفطر شهيدمفتح شرکت کرد.بعد ازنماز اعلام شدکه راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهدشد. @Ebrahimhadibot @hekayate_deldadegi
"ابراهیم" مدتی جزء محافظين "حضرت امام(ره)" بود. بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهي از محافظين زندان بود. در اين مدت با بچه هاي کميته در مأموريت هايشان همکاري داشت، ولي رسمًا وارد کميته نشد. 🇮🇷 بازگشت "امام خمینی(ره)" به ایران و آغاز دهه فجر مبارک باد. 🇮🇷 @hekayate_deldadegi