eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
219 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
•[ ]• 🌹~خداوند حافظ ماست~🌹 در عملیات فتح المبین گلوله ای به نخاع گردن برخورد می‌کند. "او" یقین می‌کند که فلج شده. نمی‌توانست دست و پایش را تکان دهد. اما با "خدای خوبش" حرف می‌زند. می‌گوید: "خدایا" من این بدن را برای خدمت به مردم می‌خواهم، قسم می‌دهم به "حق حضرت زهرا(علیها السلام)" که مرا محافظت کنی تا فلج نشوم. حس "او" برمیگردد! در بیمارستان به معجزه "خدا" مشهور می‌شود! "خدا" از محافظت کرد و هم به قولش عمل نمود. 🌷 »»﷽«« 🌷 «إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ» «(به این آیات بزرگ الهی سوگند) که هرکس مراقب و حافظی دارد!.» [طارق،۴]
.[ ]. جلوی نامحرم که قرار می‌گرفت، همیشه سر به زیر بود. هیچگاه با نامحرم در جای خلوت قرار نمی گرفت. همیشه در تلاش بود تا نگاه خودش را حفظ کند. حتی خودش را تنبیه می کرد که چرا چشمش نا خودآگاه به نامحرم افتاده. می‌دانست که یکی از بهترین راه های نفوذ شیطان، از طریق جنس مخالف است. می خواست راه نفوذ شیطان را ببندد. می خواست به این کلام "خدای خوب" خود عمل نماید: 🌷 »»﷽«« 🌷 "قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ" "به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و دامان خود را (از بی عفتی) حفظ کنند. این برای آنان(بهتر و) پاکیزه تر است. خداوند به آنچه انجام می‌دهند آگاه است. (نور/30)"
محمد امین کریمیان، طلبه ای بود که برای معرفی خیلی تلاش میکرد و می گفت: "شهدا زنده اند. باید آنهارا الگو قرار دهیم." کتاب را در مدارس پخش میکرد و نوجوان هارا با راه و روش آشنا می نمود. او دوست داشت مدافع حرم شود. می گفت: " هرزمان را در خواب می بینم، خیلی خوشحال است و خیلی مرا تحویل میگیرد." او در سوریه به دوستانش گفت: " من مدیون هستم. او به من گفت که نترس و نگران نباش. به زودی با گمنامی به ما ملحق میشوی ... " مدتی بعد همینگونه شد ! 🍂 ﷽ 🍂 "فَرِحِينَ بِمَآ آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ" "در حالی كه خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا كرده شادمانند، و برای كسانی كه از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند [و سرانجام به شرف شهادت نایل می‌شوند] شادی می‌كنند، كه نه بیمی بر آنان است ونه اندوهگین می‌شوند. " 🍃 سوره آل عمران - 170 🍃 🌸 @hekayate_deldadegi 🌸
.[ ]. بین رفقای باستانی کار اختلافاتی پیش آمد. دعوا و آبرو ریزی و... برای اینکه بین دو دسته از رفقا، صلح و آشتی بر قرار کند، با پول خود برای آنها مهمانی شامی بر قرار کرد. هزینه کرد و بزرگتر ها را دعوت کرد تا آنها را با هم آشتی دهد و شامل این آیه شود: »»﷽«« "إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ" " مؤمنان برادر یکدیگرند. پس بین دو برادر خود صلح و آشتی بر قرار سازید و تقوای "الهی" پیشه کنید، تا مشمول رحمت "او" شوید. (حجرات/10)" 🌺🍃 🌿
🍃تکبر هرگز 💫بعضی ها هنوز چند جلسه به کلاس های ورزشی نرفته،چه قیافه ای برای بقیه می گیرند!چنان با غرور راه میروند ک گویی... اما اینگونه نبود.باران شدید در تهران باریده بود،خیابان هفده شهریور را تماما آب گرفته بود. پاچه هایش را بالا زد و در آن شرایط،مشغول کمک کردن و انتقال پیر مردها به آن سوی خیابان شد. قهرمان کشتی بود. اما تکبر در وجودش راه نداشت. به این "آیه" عمل میکرد و می فرماید: »»﷽«« 🍀{ولا تمش في اﻷرض مرحا إنك لن تخرق اﻷرض ولن تبلغ الجبال طولا} 🌸 و بر زمین،باتکبر راه مرو. تو هرگز نمیتوانی زمین را بشکافی،و هرگز طول قامتت به کوهها نمی رسد. (اسراء/37) 🌺🍃 💚🌿
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
.[ 💥جذابیت ]. اگر می‌خواهیم مخاطبان به سوی ما جذب شوند، ابتدا باید به خودمان بپردازیم! روح خشک و بی لطافت، هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود. وقتی مجروح شده و در خانه بستری بود، گروه گروه افرادی به ملاقات می آمدند که با شخصیت او سنخیت نداشتند! از صنف قصاب های تهران، از میوه‌ فروش ها، حتی گروهی از جوانان شمال شهری که به ظاهر با دین بیگانه بودند به دیدنش آمدند و همه اقرار داشتند که به خاطر اخلاق خوب ابراهیم، جذب او شدند. او واقعا پیرو "رسول الله(ص)" بود که "خداوند" در توصیفش می فرماید : »»﷽«« "فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ... :به سبب رحمت الهی، در برابر مؤمنان، نرم و مهربان شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند...(آل عمران /159)" 🌺🍃 💚🌿
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
وقتی# آقا_ابراهیم واسطه نجات محمد بنــا شد °°°
»»﷽«« 🌺وقتی# آقا_ابراهیم واسطه نجات محمد بنــا شد🌺 رفیقی داشت به نام محمد فرهنگ که چندین بار با تمرین کرده و به زورخانه حاج حسن آمده بود. او کشتی گیر موفقی در باشگاه ابومسلم بود. او را دوست داشت مثل دیگر کسانی که با یک برخورد با او دوست می شدند. محمد در مسابقات قهرمانی خوش درخشید و مسافر مسابقات جهانی کانادا شد.قبل از عزیمت به دعوت به زورخانه حاج حسن آمد. ساعتی بعد از تمرین من و علی نصرالله راهی حضور خانه شدیم.همین که می خواستیم وارد شویم با صدای فریاد متوجه شدیم!او داد میزد: من را بزنید اما با ممد کاری نداشته باشید همه مال ماست و ... همینکه وارد شدیم دیدیم سه نفر از همین جماعت جاهل چاقو به دست منتظر فرصت حمله هستند! محمد پشت پناه گرفته بود.ابراهیم هم داد میزد و... من تا وارد شدم یکی از آنها را گرفتم و چاقو را از دستش خارج کردم. "علی نصرالله" هم به همین صورت و نفر آخر هم با حمله ی ابراهیم روی زمین افتاد. آنها بعد از کتک خوردن فرار کردند. محمد از "خداحافظی" کرد و رفت. این محمد آن سال قهرمان مسابقات جهانی شد.بعدها هم پله های پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کرد تا این که در سال های اخیر؛ کسوت سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی را عهده دار شد.او محمد بنا یکی از قهرمانان ملی ما شد .
🌹[ زبان خوش ]🌹 مسئول فدراسیون بود. اما مسائل اخلاقی و شرعی را رعایت نمی کرد. قرار بود اخراج شود، اما رفت و با نرمی و دوستانه با او صحبت کرد. مسائل شرعی و اخلاقی را به او تذکر داد. این نرمی در رفتار او جواب داد. گویی این شخص به انسان دیگری تبدیل شد! »»﷽«« "فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ:("خدا" به موسی می‌گوید)" " به نرمی با او سخن بگویید. شاید متذکّر شود،یا (از مجازات الهی) بترسد (طه/44ب)" 🌺🍃 💚🌿
《🌷 نمــاز اول وقت🌷》 بسیار به نماز اول وقت و جماعت اهمیت می داد . حتی اگر در گود روز خانه در حال ورزش بود ، کار را تعطیل می کرد و رفقا را ترغیب می کرد و نماز جماعت را برپا می نمود . نیمه های شب می خواست به خانه برود ، کسی منزل نبود . ترسید نماز صبحش قضا شود ، در ورودی درب مسجد خوابید! میخواست کسانی که برای نماز صبح به مسجد می روند او را بیدار کنند تا نمازش را به جماعت بخواند! او هر جا بود نماز جماعت را برپا می کرد . چرا که "خداوند(متعال)" در "قرآن کریم" به این موضوع تاکید کرده : »»﷽«« "وَاَقِیمُوا الصَّلَاهً وَ آتُوا الزَّکاهً وَارکعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ" "و نماز را بر پا دارید ، و زکات را بپردازید ، و همراه رکوع کنندگان ( یعنی به جماعت ) گروه کنید ." (سوره بقره / ۴۳ ) 🌺🍃 💚🌿 @hekayate_deldadegi
گفت: «مگه تو کربلا امام حسین(علیه السلام)" محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند!؟) بعد مکثی کرد و گفت: «ما برای همین اذان و نماز با دشمن می جنگیم.»
.[رفیق خوب ]. اکثر دوستان تاکید داشتند اگر با رفیق نمی شدند به فساد کشیده می شدند. آن ها دیده بودند که برخی رفقایشان به خاطر دوستی های نادرست، فاسد و نابود شدند. اما خیلی خوش برخورد بود. شوخی می کرد و می خندید. غیر مستقیم رفقا را به ورزش و معنویات دعوت می‌کرد و وقت های خالی آنان را پر می کرد. می تواند ما را به اعلی علیین ببرد و رفیقی دیگر می تواند ما را به قعر جهنم ببرد. چرا که ناله بیشتر اهل جهنم از رفقایشان است : »»﷽«« "يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا" "ای وای بر من، کاش فلان ( شخص گمراه ) را به دوستی انتخاب نکرده بودم! ( فرقان /28)" 🌺🍃 💚🌿 @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
. [ "ماتورا دوست داریم" ]. "حضرت زهرا(سلام الله علیها) بنده خوب خدا(متعال) " بود و برای ایام "فاطمیه(سلام الله علیها)" سنگ تمام می گذاشت. یک شب برای رزمندگان مداحی کرد و صدایش گرفت. برخی بعد از جلسه صدایش را تقلید کردند و شوخی کردند و... گفت : دیگر نمی خوانم.... همان شب "حضرت(سلام الله علیها)" را در خواب می بیند که به "او" می گویند: "ما تو را دوست داریم. بخوان برای ما..." »»﷽«« "وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا ۚ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ" "سخن آن ها تو را غمگین نسازد. تمام عزت( و قدرت) از آن" خداست. و او شنوا و داناست." (یونس/65)" 🌺🍃 💚🌿 @hekayate_deldadegi
🌺 دراول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. "او" چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت. 🌺🍃 🎈🎉 🦋 @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
.[سلام]. "به همراه دوستش با موتور مشغول حرکت بودند،موتور سوار دیگری یکباره جلوی آن ها پیچید.بااین که مقصر بود اما باتندی با صحبت کرد. بدن ورزیده ای داشت.می توانست دعوا راه بیندازد.ولی با لبخند به او سلام کرد وخسته نباشید گفت.راننده تعجب کرد ورفت. خیلی ساده به دوست خود یک درس قرآنی داد: »»﷽«« وعباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما بندگان خداوند رحمان،کسانی هستند که آرام وبی تکبر بر زمین راه می روندوهنگامی که جاهلان آن هارا مخاطب سازند به آن ها سلام می گویند (وبا بزرگواری می گذرند)(فرقان /۶۳)" 🌺🍃 💚🌿 @hekayate_deldadegi
.[ رفع غرور ]. "مدتی که در اداره کار می کرد،برای این که غرور" او" را زمین نزند،میز کارمندی خودرا پشت صندلی اش گذاشت وصندلی مراجعین را جلوی صندلی خود قرار داد! این گونه می خواست غرور پشت میز نشینی ومدیریت را از خود دور کند کاش مسولین ما از یاد بگیرند ودردشان فقط خدمت باشد… »»﷽«« " یا أیها الناس إن وعد الله حق فلا تغرنکم الحیاه الدنیا ولا یغرنکم بالله الغرور " " ای مردم !وعده" خداوند حق" است.مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد ،ومبادا (شیطان)فریبکار شما رو نسبت به خدا فریب دهد (فاطر/۵) " 🌺🍃 💚🌿 @hekayate_deldadegi
🍃.| |.🍃 همیشه با مردم و دوستانش با متانت سخن می گفت.یکی از جاذبه های همین درست صحبت کردنش بود. "او" بیشتر اوقات در صحبت هایش چاشنی طنز وشوخی رااضافه می کرد تا کلامش دلنشین باشد. امربه معروف ونهی از منکرهایش هم این ویژگی را داشت. تا می توانست آرام ونیکو بود درست همانطور که "قرآن کریم" می گوید: »»﷽«« " وقولوا للناس حسنا " "وبه مردم سخن نیک بگویید.(بقره/۸۳)" 🌺🍃 💚🌿 @hekayate_deldadegi
|°🌺🍃 معلــــــم نمونه °°° در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمي براي اخلاق و رفتار بچه ها بود.دانش آموزان هم که از پهلواني ها و قهرماني هاي معلم خودشان شنيده بودند شيفته او بودند. 🍃 🌹 🦋 🇮🇷 @hekayate_deldadegi
°°° 🎈🇮🇷 معلـــــم قهرمان 🇮🇷🎈 °°° درآن زمان كه اكثر بچه هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نميدادند با ظاهري آراسته وكت وشلوار به مدرسه مي آمد. چهره زيبا و نوراني، کلامي گيرا و رفتاري صحيح، از "او" معلمي کامل ساخته بود.در کلاســداري بســيار قوي بود، به موقع ميخنديد. به موقع جذبه داشت.زنگهاي تفريح را به حياط مدرسه مي آمد. اکثر بچه ها در كنارآقاي هادي جمع ميشدند. اولين نفر به مدرسه مي آمد و آخرين نفر خارج ميشد و هميشه در اطرافش پر از دانش آموز بود. 🍃 🌹 🦋 🇮🇷 @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " 🖇 با هیچ کس حتی آدم های منحرف، تند برخورد نمیکرد، هرکسی را به یک روش جذب میکرد. بیشتر این جوان های سرکوچه نشین، از طریق ورزش جذب او شدند. در زورخانه فهمیدیم که قهرمان کشتی هم بوده. او هیچ چیزی از خودش نمیگفت، و این جاذبه شخصیتی "اورا" بیشتر میکرد. 📚منبع: کتاب سلام برابراهیم2،ص110 ✿✿✿@hekayate_deldadegi✿✿✿
»»﷽«« یکبار حرف از نوجوان ها و اهمیت نماز بود. گفت: زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم.شب بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از "خدا" نماز نخواندم و خوابیدم.به محض اینکه خوابم برد در عالم رویا پدرم را دیدم! درب خانه را باز کرد.مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد.روبروی من ایستاد.برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد.همان لحظه از خواب پریدم.نگاه پدرم حرفهای زیادی داشت.هنوز نمازم قضا نشده بود.بلند شدم وضو گرفتم و نمازم را خواندم. کتاب سلام بر ابراهیم – ص 74 🌱
»»﷽«« همیشه لحظه هایی که درهمم، گرفته ام ، در درونم با خودم درگیرم و عطری از را نیاز دارم میرسانی را ... عجیب ترین انسانی هستی که در زندگی ام در همین حوالی عمرم به من شناساندن به لحظه های نابم عطا کردن درست عین کودکی که لباس نوی عیدش را با ذوق هی تن میکند جلوی آینه میرود و شب بالای سرش میگذارد من نیز از شوق لبریز میشوم وقتی که عطری از برایم میرسد ... امروز همان کودکی هستم که از شوق سر از پا نمیشناسد برای میهمانان عزیزی که چند روزی به روی چشمانم قدم گذاشته اند انگار تو تکثیر شده ای انگار چندین امروز میهمان خانه ام هستند ... خوش آمدی مهربان خوش آمدی قاصد همیشه خوش خبر زندگی ام خوش به حال دله من مثل تو دارد ... 😊😍 🌺🍃 @hekayate_deldadegi
»»﷽«« یکبار وارد مسجد شدم می خواستم به دستشویی بروم و دیدم دو نفر دیگر از زیر زمین برگشتند و گفتند چاه دستشویی گرفته برای نماز به خانه می رویم من هم می خواستم برگردم همان موقع رسید. وقتی ماجرا را شنید آستینش را بالا زد و رفت توی زیرزمین داخل محل دستشویی شد و در را بست. یک ربع بعد در را باز کرد، چاه دستشویی را باز و همه جا را شسته و تمیز کرده بود بعد هم مشغول شستن دست خودش باشد در مقابل "خدا" برای خود شخصیتی نمی‌دید هر کاری می توانست برای "رضای خدا" انجام می داد. کتاب سلام بر ابراهیم۲ – ص ۶۲ 🌱
»»﷽«« ما در گیلان غرب قاری "قرآن" داشتیم بسیار هم به قواعد و تجوید مسلط بود اما سوز خاصی در قرائت قرآن داشت همه عاشق "قرآن خواندن" بودند . کتاب سلام بر ابراهیم۲ – ص ۱۲۶ 🌱
محمد امین کریمیان، طلبه ای بود که برای معرفی خیلی تلاش میکرد و می گفت: "شهدا زنده اند. باید آنهارا الگو قرار دهیم." کتاب را در مدارس پخش میکرد و نوجوان هارا با راه و روش آشنا می نمود. او دوست داشت مدافع حرم شود. می گفت: " هرزمان را در خواب می بینم، خیلی خوشحال است و خیلی مرا تحویل میگیرد." او در سوریه به دوستانش گفت: " من مدیون هستم. او به من گفت که نترس و نگران نباش. به زودی با گمنامی به ما ملحق میشوی ... " مدتی بعد همینگونه شد ! 🍂 ﷽ 🍂 "فَرِحِينَ بِمَآ آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ" "در حالی كه خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا كرده شادمانند، و برای كسانی كه از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند [و سرانجام به شرف شهادت نایل می‌شوند] شادی می‌كنند، كه نه بیمی بر آنان است ونه اندوهگین می‌شوند. " 🍃 سوره آل عمران - 170 🍃 🌸 @hekayate_deldadegi 🌸
مثل برادرمون باشیم؛ اهل کتاب بود... اهل علم و معرفت! ❤️ . 📚🖇•.