قید «طبیعی» در تعریف #نفس و امکان #هوش_مصنوعی_قوی (1)
❇️ فیلسوفان مسلمان در تعریفی که تبارش را به ارسطو میرسانند، نفس را چنین تعریف میکنند: «کمال اول برای جسم طبیعی آلی دارای حیات بالقوه» و با تکتک این قیود، نکتهای را در نظر دارند و چیزی را خارج میکنند یا توضیح میدهند، ازجمله بسته به اینکه «طبیعی» صفت جسم باشد یا کمال، جسم صناعی یا کمال صناعی را از تعریف بیرون میکنند.
✳️ برای نمونه، فارابی جسم را بر دو قسم طبیعی و صناعی دانسته است. چیزهایی مانند تخت، لباس، شمشیر و شیشه نمونههایی از جسم صناعیاند و بدن انسان و بدن حیوانات و عناصر چهارگانه از نمونههای اجسام طبیعیاند. (الاعمال الفلسفیة، ص341/ فصول منتزعة، ص26). دیگران نیز از ابنسینا تا ملاصدرا و پس از وی، همگی همین تقسیم و تعریف را میپذیرند.
📚 بر این اساس، نفس تنها در/برای جسم طبیعی متحقق میشود و جسم صناعی نمیتواند نفسمند باشد.
⚒ مراد از جسم صناعی، آن است که توسط انسان یا حیوان ساخته شده باشد و به همین صورت در طبیعت موجود نباشد. فارابی بهخوبی اشاره کرده است که «وقتی میگوییم صناعی، دلالت بر فاعل دارد» (المنطقیات، ج3، ص400). ابنسینا هم در جایی گفته است که صناعی آن است که از صناعت به وجود آید. (رساله نفس، ص۱۰-۱۱) البته ملاصدرا حتی شهر را از مصادیق چیزی صناعی دانسته (اسفار، ج8، ص15) و توسعهای معنایی داده است.
🛎 نیز تقسیم سهگانهای برای افعال به افلاطون نسبت دادهاند: فعل اختراعی، طبیعی و صناعی. فعل اختراعی فعل مخصوص خداوند است، که موجود کردن چیزی از هیچ است (أیس از لیس)؛ فعل طبیعی موجود کردن چیزی از چیزی است (أیس از أیس)، بدیننحو که صورت اولی از میان برود و مبدل به صورت دومی شود. فعل طبیعی مخصوص علتهاست که به اذن خداوند کار میکنند؛ فعل صناعی موجود کردن چیزی از چیزی است (أیس از أیس)، بدون اینکه صورت اولی از میان برود. فعل صناعی، فعل معلولهاست که با اراده و مشیت خداوند کار میکنند. (رسائل ابنحزم اندلسی، ص391)
💢 بر این اساس، به نظر میرسد بنا بر تعریف، نفسشناسی ارسطویی فیلسوفان مسلمان امکان ساخته شدن ماشینی با هوش مصنوعی قوی را رد میکند، زیرا:
- اگر ماشين دارای هوش مصنوعی قوی ممکن باشد، جسم صناعی باید بتواند نفسمند شود؛
- جسم صناعی نمیتواند نفسمند شود (نفس کمال جسم صناعی نیست)؛
- نتیجه: ماشين دارای هوش مصنوعی قوی ممکن نیست. (مطابق قاعدۀ رفع تالی).
⭕️ اما آیا این نتیجه صحیح است؟
ادامه دارد ...
🖊 رضا درگاهیفر
@PhilMind
https://eitaa.com/hoomas
قید «طبیعی» در تعریف #نفس و امکان #هوش_مصنوعی_قوی (2)
❇️ آیا بر پایۀ تعریف ارسطوییتبار نفس، که فیلسوفان مسلمان پذیرفتهاند، میتوان امکان ماشین هوشمند و دارای آگاهی پدیداری را انکار کرد؟
✳️ نگارنده در کلمات فیلسوفان مزبور، دلیل و وجهی برای افزودن قید «طبیعی» و بیرون راندن جسم صناعی از تعریف نیافته است. به نظر میرسد حضور این قید در تعریف تنها ازآنرو بوده است که تحقق جسم صناعی یا ماشین هوشمند نزد این فیلسوفان کمترین احتمال وقوعی نداشته است.
⚠️ به بیانی دیگر و موافق اصطلاحات امروزین، حضور این قید در تعریف مزبور بهگونۀ ad hoc است.
🛎 قید یا فرض یا فرضیۀ ad hoc آن است که به نظریه افزوده میشود تا آن را از ابطال یا برخی مشکلات برهاند، بدون اینکه حضورش دلیلی یا وجهی داشته باشد.
🔰 گویا فیلسوفان مزبور دیدهاند که اگر در تعریف نفس بگویند «کمال اول برای جسم ...»، آنگاه تعریفشان کمالات اول مصنوعاتی مانند شمشیر را نیز شامل خواهد شد، پس برای اینکه چنین نشود، قید «طبیعی» را به تعریف افزودهاند. لازمۀ چنین تعریفی این است که از پیش مفروض انگاشته شود که جسم صناعی نمیتواند نفسدار باشد. پذیرش این لازمه اگر آگاهانه بوده باشد، ظاهراً دلیلی جز استبعاد نداشته است.
⭕️ اگر کسی واقعاً معتقد است که تنها جسم طبیعی میتواند نفسمند شود، باید بتواند چرایی این اختصاص را تبیین کند. صرف طبیعی یا صناعی بودن، یعنی مثلاً انسانساز بودن یا نبودن جسم، بیربط به نفسدار بودن یا نبودن به نظر میرسد. آیا مثلاً در ذات سلولهایی که در حیوانات و گیاهان یافت میشوند، يا در ذات تركيبات خاصي از آنها، قوۀ نفسمندی نهفته است؟ از این نکته میگذرم که تقسیم جسم به طبیعی و صناعی نیز خود مشکلاتی در پی دارد که باید حل شوند.
💢 برخی بر اساس مبانی حکمت متعالیه، بهویژه حدوث جسمانی نفس، معتقد شدهاند که تحقق ماشین دارای هوش مصنوعی قوی ممکن است، تنها باید ماشین پیچیدگیهای لازم برای برخورداری از نفسمندی یا هوشمندی را دارا شود. حتی برخی پیشنهاد کردهاند که بهجای هوش مصنوعی، تعبیر مغز یا بدن مصنوعی به کار برده شود، زیرا هوش یا نفس اولا و بالذات متصف به مصنوعی بودن نمیشود. کسی که چنین میاندیشد، قید «طبیعی» را برای تعریف نفس لازم نمیبیند.
❇️ بنابراین نهتنها نباید بر اساس تصویری که تعریف مزبور از نفسمندی به دست میدهد، هوش مصنوعی قوی را انکار کرد، که باید بر اساس امکان آن – اگر استدلال و تبیینی مستقل بر استحالهاش در کار نباشد – به تعریف مجدد نفس یا هوشمندی پرداخت، که تمام انواع آن را در بر گیرد.
🖊 رضا درگاهیفر
@PhilMind
________________
https://eitaa.com/hoomas
1402-09-07-event_ai_philosophy2.mp3
36.55M
#فلسفهی_هوش_مصنوعی
مهدی #همازاده
••••••••••••••••••••••••••••••••••••
▪️مقالهی #تامس_نیگل ؛ #علوم_شناختی به جنبهی اول شخص دسترسی ندارد، #چالمرز این مشکل را در همهی #علومتجربی وارد میداند اما در #علومشناختی ظهور پیدا کرده بنابراین بدلیل دسترسینداشتن ما به آگاهی ( جنبهی اول شخص) #تقلیلگرایی به سومشخص صورت میگیرد
▪️مقالهی #تورینگ و ترسیم آیندهی ماشینها
▪️معنا ،واژگانِمتناظر با معنا و متحقق ساز فیزیکی
▪️#هوش_مصنوعی_قوی و #هوش_مصنوعی_ضعیف
▪️شکست وعدهی هوش مصنوعی قوی در دههی ۱۹۸۰
▪️#دریفوس : درک کانتکسها فنومنال است
▪️#جانسرل و استدلال #اتاق_چینی
▪️بازسازی دوباره اتاق چینی در سال ۱۹۹۷ - نحو و ساختار نه معادل با جنبهی معناست و نه کافی برای آن _ بسندگی به رویکرد محاسباتی برای آگاهی کافی نیست
▪️#توتالی_تورینگ_تست ( TTT) و اشکال جان سرل
▪️تلاش برای تولید #تخیل جهت رسیدن به #آگاهیمصنوعی
▪️آگاهی ماشین با دویکرد متفاوت روبروست: مدل کردن ماشینی آگاهی ، خلق مصنوعی آگاهی
▪️بازسازی مصنوعی سیستم بایولوژیک
تولید آگاهی فنومنال در انسان
▪️ رویکرد #فلسفه_اسلامی ( صدرایی ) در #جسمانیت_الحدوث_بودن_نفس و پیدایش آگاهی از سطح #ماده
▪️شاید بر اساس همین دیدگاه #صدرا بشود آزمایشگاه هایی را احداث کرد که بشود به سطوحی از #آگاهی_مصنوعی دست یافت
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
@hoomas
فراز و فرود هوش مصنوعی ۲
🚩 در اواسط دهه 1980 حداقل چهار گروه مختلف، نوعی #الگوریتم_یادگیری را بازتولید کردند که اولینبار در 1969 پایهگذاری شده بود. این الگوریتم برای بسیاری مسائل #یادگیری_ماشین و انتشار گسترده نتایج در مجموعه پردازش توزیعشده موازی (Parallel Distributed Processing) بکار گرفته شد که موجب شور و هیجان فراوان گردید.
این مدلهای هوش که «پیوندگرا: Connectionist» خوانده میشوند، بعنوان رقیب مستقیم برای دو مدل نمادی (که توسط نوِل و سیمون ارتقاء یافت) و رویکرد منطقی (که بوسیله مککارتی و دیگران مطرح شد) تلقی میگردید.
🚩 شاید واضح بنظر برسد که انسانها نیز در برخی سطوح با دستکاری نمادها کار میکنند، اما طرفداران پیوندگرایی میپرسیدند آیا دستکاری نمادها هیچ نقش تبیینی واقعی در مدلهای جزئیشده شناخت دارد؟
این سؤال بدون پاسخ باقی مانده بود، هرچند دیدگاه اخیر این است که رویکردهای نمادین و پیوندگرا، مکمل همدیگر - و نه در رقیب با هم – هستند.
🚩 با جداسازی #هوش_مصنوعی از رویکرد دیجیتال، تحقیق در شبکههای نورونی مدرن به دو حوزه تقسیم شد که یکی با خلق ساختار مؤثر شبکه و الگوریتمها و ویژگیهای ریاضیاتی آنها سروکار داشت، و دیگری با مدلسازی دقیق ویژگیهای مجموعه نورونهای واقعی.
دیگر مشخص شده بود مسائلی که ما فکر میکردیم مشکل باشند، از حل قضایای ریاضیاتی و بازی آبرومندانه شطرنج گرفته تا استدلال در علوم مختلف، آسان بودند و کامپیوترهای دهه 60 و 70 با چندهزار فرمان در ثانیه، غالباً میتوانستند نتایج رضایتبخشی را در این زمینهها فراهم آورند. مسئله گریزپا اما مهارتهایی بود که هر بچه پنجساله هم داراست؛ مثل بیان تفاوت بین یک سگ و یک گربه، یا درک یک کارتون انیمیشینی.
🚩 اواسط دهه 90 شاهد نفوذ سیستمهایی در مؤسسات مالی بودیم که از تکنیکهای قدرتمند آماری و انطباقی استفاده میکردند. نه تنها فروشگاههای بزرگ توسط شبکههای کامپیوتری مدیریت میشدند، بلکه عمده تصمیمات خرید و فروش نیز بوسیله برنامههای نرمافزاری که بنحوی فزاینده شامل مدلهای پیچیده دادوستد بودند، گرفته میشد.
🚩 با نقش مهم و روزافزون ماشینهای هوشمند در تمامی جنبههای زندگی امروزه (نظامی، پزشکی، اقتصادی، مالی، سیاسی)، عجیب است کسی در اینباره تردید داشته باشد که: «چه اتفاقی با هوش مصنوعی رخ داده است»؟
اگر تعریف ما از AI شبیه تعاریف امثال اِلین ریچ (Elaine Rich) باشد که هوش مصنوعی را معادل ماشینهایی میداند که «اعمالی را به انجام میرسانند که فعلاً افراد انسانی در انجام آنها بهتر هستند»، باید اذعان کرد که حوزه AI به موفقیتهای بزرگی دست یافته و آینده روشنتری را هم نوید میدهد.
🚩 اما اگر علاوه بر جنبه کارکردی که بر یکسری خروجیهای از سنخ داده و رفتار و گفتار تکیه دارد، جنبه پدیداری و سابجکتیو هوش و آگاهی نیز مدنظر باشد، ماجرا کاملا فرق میکند.
رویکردهای معاصر #بدنمندی (#Embodiment) و #پیوندگرایی (#Connectionism) هرچقدر که در ارائه رفتارها و کارکردهای ایدهآل یا شبیه انسان، پیشرفت داشتهاند، اما اساسا برای تولید و توسعه عالَم درونی و #آگاهی_پدیداری در ماشینها تاسیس نشدهاند.
🚩 امروزه البته بسیاری از مهندسان علوم کامپیوتر اصلا کاری با ساخت جنبه اولشخص و #تجربه_پدیداری در ماشینها ندارند و صرفا بر توسعه #هوش_مصنوعی_ضعیف تمرکز دارند؛ هوشی که البته در تسهیل و تحول زندگی بشر میتواند نقشی بسیار اساسی ایفا نماید و کارکردهای مهمی را به منصه ظهور رساند.
اما بنظر میرسد چشمانداز #هوش_مصنوعی_قوی که توسط لیدرهای این حوزه از اواسط قرن بیستم نوید داده میشد و همچنان از سوی برخی مهندسان و نظریهپردازان دنبال میشود، قابلیت تحقق در قالب رویکردهای رایج را ندارد.
و این البته بمعنای عدم امکان علیالاصول تحقق چشمانداز مذکور از هیچ طریق دیگر نیست.
@PhilMind
〰〰〰〰〰〰〰〰
📮@hoomas