eitaa logo
حسینیه هنر سبزوار
641 دنبال‌کننده
936 عکس
274 ویدیو
8 فایل
صفحه رسمی «حسینیه هنر سبزوار»؛ دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📬 سبزوار، میدان 22 بهمن، خ بیهق 18، حسینیه هنر سبزوار ارتباط با ما: 09156539436 @esmail_hashemabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 جنگ چهره هم دارد به مناسبت «روز تکریم مادران و همسران شهدا» 🖊 اسماعیل هاشم آبادی | یادداشت «نهضت تاریخ‌نویسی زنان» 🔻 نیمی از تاریخ دفاع‌مقدس در کنار تنورهای روستایی و مقابل شعله‌های گاز برای پخت مربا و با گره‌های میل‌های کاموایی رقم خورده است. مادرانه‌ها و همسرانه‌های شهدا هم جزو تاریخ دفاع‌مقدس بوده‌اند. گردانی باید خاطرات موهای سفیدشده‌ی پای تنورها و چشمان کم‌فروغ‌شده‌ی پای میل‌های کاموایی را روایت کند. ضبطی باید قصه‌ها و غصه‌های مادرانه‌ی شهدا را به دل خود بسپارد. زنان در این زمینه هم پیش‌قدم شده‌اند. 🔻 مادرانه‌های شهدا، روایت مادرانی است که جوانشان را تقدیم انقلاب کرده‌اند و جوانی‌شان را نیز. جنگ با همه‌ی خشونتش، چه خوب دل‌های انسان‌ها را لطیف کرد. مریم قربان‌زاده نویسنده‌ی کتاب «شهربانو» است. او می‌گوید برای مادر شهید، حرف‌زدن اصلاً راحت نبود. بارها در حین مرور خاطراتش بی‌حال می‌شد و کارش به سرم قندی‌نمکی می‌رسید. من، پیرشدنش را در این چند ماه جلوتر انداختم و این مایه‌ی عذاب‌وجدانم شد. 🔻همسرانه‌های شهدا هم روایت ایثار است. همسریِ رزمنده‌ای که نیست، شهیدی که برای خدمت به اسلام رفته، فرزندانی که جای خالی پدر را باید برایشان پر کرد و بار زندگی را به دوش کشید. دختر شینا و گلستان یازدهم، روایت این از خودگذشتگی‌ها است. قدم‌خیر محمدی‌کنعان، همسر سردارشهید ستار ابراهیمی در دختر شینا از زندگی مجاهدانه و بزرگ‌کردن پنج فرزندش می‌گوید و زهرا پناهی‌روا، از همسر مهربانش، سردارشهید علی چیت‌سازیان. کتاب «ساجی» خاطرات نسرین باقرزاده، همسر سردارشهید بهمن باقری، نیز از روزی می‌گوید که جنگ وارد خانه‌اش می‌شود و بدون سلاح باید از کیان و خانواده‌اش دفاع کند. بهناز ضرابی‌زاده با طبع لطیف خود توانسته است زندگی پرفرازونشیب این سه همسر فداکار را به‌خوبی به‌رشته‌ی تحریر درآورد. 👈 ادامه متن را این‌جا بخوانید: https://khl.ink/f/50793 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎭 انیمیشن ؛ روایتی از جهادگران سازندگی در دفاع مقدس به مناسبت «روز ملی حمل و نقل ایران» 🌟 بچه‌های جهاد سازندگی باید ادواتی را جا به جا کنند برای زدن پل اما در مسیر، دره‌ عمیقی وجود دارد. هیچ راننده‌ای نیست که این کار را انجام دهد. اما «یوسف بیرامی»، از رانندگان جهاد، تصمیم می‌گیرد پا در این مسیر بگذارد... ⏳ مدت زمان: 4 دقیقه 👈 تهیه شده در : مدرسه اندیشه و هنر(ماه) ✅ در ، با خانواده فیلم ببینید: @AmmarYar_IR 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
حسینیه هنر سبزوار
♨️ «زن‌ها هستند که ملت‌ها را تقویت و شجاع می‌کنند‌» امام خمینی(ره) 🔹 خیرالنساء؛ طرحی از یک زندگی به روایت بانو خیرالنساء صدخَروی(از زنان فعال در پشتیبانی جنگ) 🔸 نان سال‌های جنگ؛ خاطرات زنان روستای صدخَرو از پشتیبانی دفاع مقدس 🔹 حوض خون؛ روایت زنان اندیمشکی از رخت‌شویی در دفاع مقدس 🔸 عزیز خانوم؛ روایتی از زندگی کبری حسین‌زاده حلاج، مادر چهار شهید دفاع مقدس 🔹 نعمت جان؛ خاطرات صغری بُستاک، پرستار جنگ 🔸 هدیه‌ای باشد برای تو؛ خاطراتی از پشتیبانی مردم کاشان از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس 🔹 مادر ایران؛ روایتی از زندگی عصمت احمدیان، مادر شهیدان فرجوانی 🔸 مرضیه؛ روایت زندگی مرضیه میررضایی، مادر شهید مدافع حرم محمود تقی‌پور و فعال اجتماعی 🔹 ما هم جنگیدیم؛ خاطرات زنان روستای(بخش) ملارد از پشتیبانی دفاع مقدس 🔹 دختر تبریز؛ خاطرات صدیقه صارمی، امدادگر جنگ، مربی پرورشی و آموزشیار نهضت سوادآموزی دهه ۶۰ 🔸 خانه‌دار مبارز؛ خاطرات شفاهی سیده‌اقدس حسینیان از زنان مبارز انقلاب در مشهد 🔹 خانه‌ای برای همه؛ روایتی از زندگی یک مادر 🔸 به توان شانه‌هایت؛ قهرمانانه‌ای زنانه به روایت طاهره غفوری (از زنان فعال در انقلاب اسلامی و پشتیبانی جنگ) 🔹 دایَکه‌کان ایستاده‌اند؛ خاطرات شفاهی زنان غرب کشور در پشتیبانی جنگ 🔸 گردان نانواها؛ خاطرات اهالی روستای خانوک از پشتیبانی جنگ 🔹 زنان جبهه جنوبی؛ روایت پشتیبانی جنگ زنان اهواز 🔸 روز آزادی زن؛ تاریخ شفاهی قیام ۱۷ دی ۱۳۵۶ بانوان مشهدی 🔹 منم یه مادرم؛ روایت سبک تربیتی والدین شهدا(شهیدان مصطفی احمدی‌روشن، محمدحسین حدادیان، محمد مسرور) 🔸 امسال قبول می‌شویم؛ برگی از زندگی عفت نجیب‌ضیاء(از زنان مبارز انقلاب و مادر شهیده زینال‌پور، از شهدای انقلاب در مشهد) 🔹 به چند خیاط ماهر نیازمندیم؛ خاطرات بانوان خیاط یزدی از ایام کرونا 🔸 معلم حَسابی؛ خاطرات صدیقه جعفری‌نیک، آموزشیار نهضت سوادآموزی دهه ۶۰ 🔹 خانم مربی؛ خاطرات شفاهی سعیده صدیق‌زاده، مربی پرورشی خراسان دهه ۶۰ 💢 سفارش با تخفیف ۱۵ درصد و ارسال رایگان(بالای ۲۰۰ هزار تومان) raheyarpub.ir @Raheyar97 02142795454 ✅ @Raheyarpub 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
حسینیه هنر سبزوار
💰 پول توجیبیِ دو ماهم 🎙 راوی: صادق شعبانی 👋 اسم من صادق است؛ صادق شعبانی، کلاس ششم. بابایم معاون
😐 درس امروز: ما نمی‌توانیم! 🎙 راوی: متین انارکی؛ دانش آموز کلاس نهمی، مدرسه عصر دانش - آقا اجازه؟! به نظر ما اگه اسرائیل بُکُش بُکُش راه بندازه، ایران از پشت فلسطین درمیاد و می‌زنه اسرائیل رو لت و پار می‌کنه. سر کلاس ریاضی بودیم. چهار ماه از طوفان‌الاقصی رد می‌شد و چند هفته مانده بود به عید هزار و چهارصد و سه. آقای معلم‌ گفت: - ایران توانش رو نداره. جرئتش رو هم نداره. من مُرده شما زنده، اگه ایران حمله کرد به همه‌تون بیست میدم؛ همه‌تون. دو دو تا چهارتای آقای معلم درست از آب در نیامد. بیست و پنج فروردین ایران به اسرائیل حمله کرد؛ چه حمله‌ای! می‌گفتند بزرگ‌ترین حمله پهپادی جهان است. فردایش به معلم‌مان گفتیم که «بیست بده!» گفت: «این چه حمله الکی‌یی بود. اسرائیل با ایران هماهنگ کرده بود که تو موشک‌هات رو به بیابونای ما بزن». هر چه گفتیم مرغش یک پا داشت. از خیر این معلم‌مان گذشتیم. اما معلم‌های دیگرمان هم زیاد اهل بحث نبودند. معلم عربی‌مان می‌گفت: «بحث ما چه فایده‌ای داره؟! هر کی عقیده‌ای داره برای خودش» ولی من دنبال بودم کاری کنم. نمی‌خواستم بنشینم و تماشاچی باشم. 🎞 این روایت، ادامه دارد... 📍 سبزوار؛ آبان ماه 1403 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
حسینیه هنر سبزوار
✳️ «این‌جا مادران از کویر می‌آیند اما دریا می‌زایند» سلمان هراتی 🌸 به مناسبت «روز مادر» و ولادت حضرت فاطمه(س) - جنگ ویران می‌کند، کمرها را خم می‌کند...جنگ خانه می‌سوزاند...جنگ تلخ است...جنگ سیاه است... چادرش را به کمرش بست، وقت کمر خم کردن نبود...وقت گریه و ناله نبود...باید کاری می‌کرد در کارزاری که یک سویش دیو دو سری به اسم صدام بود و سوی دیگرش بهترین جوانان کشور. آستین بالا زد، تنور را روشن کرد...باید با گندم و نان به جنگ گلوله و آتش می‌رفت! جنگ آمده بود ویران کند، آمده بود کمرها را خم کند...خیرالنساء ایستاد...آن قدر ایستاد تا جوانان رزمنده‌اش، کمر دشمن را خم کنند و پشت دیو دو سر را به خاک بزنند. - جنگ خانه می‌سوزاند! خانه‌اش را کرده بود مرکز و ماوا...خانه‌اش شده بود چشم و چراغ اهالی ده...یکی پسرش توی جبهه بود، خودش را می‌رساند خانه خیرالنساء و نان می‌پخت...یکی حیاط را جارو می‌زد...یکی خمیر آماده می‌کرد...یکی چاووشی می‌خواند برای سلامتی رزمنده‌ها و زنانی که پای تنور نان می‌پختند...صدای صلوات حیاط را پر می‌کرد...صدای در می‌آمد...یکی برای زنان ناهار درست کرده بود. جنگ آمده بود خانه بسوزاند اما خانه خیرالنساء شده بود مرکزی برای پشتیبانی از جنگ. دشمن آتش می‌سوزاند اما خیرالنسا و زنان هم تنور آتش می‌زدند؛ یکی برای ویرانی و یکی برای آبادی. - جنگ تلخ است! جنگ تلخ است آن‌قدر تلخ که یکی از کسانی که حمله مغولان به بلخ را دیده بود گفته: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.» جنگ مگر چیزی جز تلخی و خون و کشتار است؟ خیرالنساء آمده بود تا این نظریه‌ها را به کل از بین ببرد! خیرالنساء و زنان روستایی قیامی هستند علیه یک تاریخ مطول پر از سوختن و مردن و دم برنیاوردن. خیرالنساء برای شیرینی کام رزمندگان مربا درست می‌کرد، مربای سیب...خیرالنساء برای رزمندگان کلیچه درست می‌کرد. خیرالنساء با مربا و کلوچه‌های روستا می‌جنگیدند با هر چه تلخکامی جنگ بود. - جنگ سیاه است! جنگ سیاه است و پر از دود و خون و سیاهی...خیرالنساء به زنان روستا کامواهای رنگارنگ می‌داد تا برای فرزندان‌شان در جبهه شال و دستکش و کلاه ببافند تا در برابر دو دیو سرما و دشمن بعثی بجنگند. خیرالنساء آمده بود تا پشت رزمندگان خالی نباشد! *** جنگ ما کم برکت نداشت، یکی از برکت هایش خیرالنساء است. مادر مهربان جبهه‌ها که نام یک روستا را در طول تاریخ جاودانه کرد. مادری که به قول سلمان هراتی از دل کویر آمد اما دریا زایید. این که همیشه تنور زنان روستا روشن باشد برای پخت نان و کلوچه برای رزمندگان، این که زنان روستا را پای کار بیاوری تا برای رزمندگان لباس بدوزند یا ژاکت و کلاه و دستکش درست کنند آیا چیزی جز حماسه و دریاست؟ خیرالنساء از کویر آمده بود اما دلی آسمانی داشت... روحش قرین رحمت و غفران الهی... 🖊 محمود شم‌آبادی؛ نویسنده کتاب «نان سال‌های جنگ» 🏷 تهیه کتاب «خیرالنساء» و «نان سال‌های جنگ» 🔻 🔗 از غرفه‌‌ باسلام 📍 از حسینیه هنر سبزوار 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
حسینیه هنر سبزوار
✌️ قدم­‌های کوچک 🖋 مهناز کوشکی 🔷 صدیقه با شروع انقلاب، با فرمان امام خمینی «ره» وارد بسیج می­‌شود
❤️ مثل مادرم 🌸 به مناسبت «روز مادر» و ولادت حضرت فاطمه(س) 🎙گفت‌وگو با صدیقه گودآسیایی، زنی که در روزهای جنگ و جهاد، برای رزمنده‌ها کرد. 🔻صدیقه گودآسیایی: یک بار از جهاد آمدند و گفتند: «کلوچه نپزید، تعدادی از رزمنده‌ها مسموم شده‌اند! شاید خوردن کلوچه وضع‌شان را بد‌تر کند». تا این خبر را شنیدم همراه همسایه‌ها خودمان را به کوه‌های اطراف روستا رساندیم و شروع به جمع‌آوری دارو‌های گیاهی کردیم. دارو‌های گیاهی را به خانه آوردیم و شستیم و پهن کردیم. گیاهان را روی پارچه خشک کردیم و با آسیاب سنگی آن‌ها را پودر و بعد همراه با نبات‌های ریز و پودرشده مخلوط کرده و داخل قوطی شیر خشک ریختیم. حدود صد و خرده‌ای قوطی را که در آن داروی ضد مسمومیت بود به جهاد بردم. وقتی مسئولان جهاد دیدند، بسیار تعجب کردند که چطور فکر ما به اینجا رسیده است. 📜 ادامه روایت را از اینجا بخوانید: http://www.Javann.ir/004ynv 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar