eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
335 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی اشکت ریخت روی جوهرِ تقدیرها روضه‌ات شد اولین عشقِ جوان‌ و پیرها مُهرِ داغت شد مدالِ سرخ، وقتی زخم شد سینه از سینه‌زنی‌ها شانه از زنجیرها رزقِ ما پایان ندارد مثل احسانِ کریم دیگِ نذری ته ندارد، شاهدم کفگیرها کاش می‌مردیم با «یا لَیتَنا کُنّا مَعَک» چهره‌ی تقویم‌مان سرخ است از تأخیرها ما کبوترها نبودیم آسمانت فتح شد جای ما پرواز می‌کردند سویت تیرها میهمان از دست‌های میزبان شمشیر خورد ریخت خونِ تشنه‌ات در سفره‌های سیرها قاریان، قرآنِ جسمت را تلاوت می‌کنند عالمان، بیرون کشیدند از تنت تفسیرها از مؤذن‌ها اذان می‌ریخت وقتِ کشتنت در نمازِ قتلِ تو تسبیح‌ شد تکبیرها گودی گودال پُر شد، خون مزارت را گرفت دفن شد کوهِ تنت در تلّی از شمشیرها دشتِ سرخ افتاد دستِ گلّه‌ی کفتارها آه، از حالِ فرارِ آهوانِ شیرها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
مگر به جز تو تمنای دیگری هم هست؟ مگر به سینه تقاضای دیگری هم هست؟ برای در زدنِ این گدا به خانه‌ی تو به غیر سینه مگر جای دیگری هم هست؟ ز مدحت ای همه جان! خسته کی شوم؟ آیا به دلنوازی‌ات آوای دیگری هم هست؟ به غیر صحن و سرا و ورودیِ حرمت مگر که جنت الاعلای دیگری هم هست؟ برای من که دمادم دمت مرا جان داد مگر به جز تو مسیحای دیگری هم هست؟ به بارگاه تو نوکر زیاد هست ولی برای من مگر آقای دیگری هم هست؟ برای روضه اگر تنگمان شود دنیا هزار شکر که دنیای دیگری هم هست به خون سرخ نوشتند نامه یارانت به غیر خون مگر امضای دیگری هم هست؟ :: در آن شلوغی گودال، مادرت می‌گفت نزن مگر به تنش جای دیگری هم هست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
تضمینی از شعر جناب مقبل کاشانی زوال ظهر، تن خسته و لب عطشان بدون لشگر و یار و بدون پشتیبان میان حلقۀ خولیّ و شمر و زجر و سنان " روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان  " نه آل فاطمه عادت به این جسارت داشت نه شیرخواره به گهواره خواب راحت داشت نه پای دخترکانش به خار عادت داشت " نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت " نه بود دست علمدار تا کند امداد نه حُرّ و عابس و مسلم برای استمداد نه اکبریّ و نه قاسم، ز بی کسی فریاد " کشید پا ز رکاب آن خلاصۀ ایجاد به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد " همین که خیمۀ عباس بی ستون گردید دو چشم اهل حرم رنگِ اشک و خون گردید به گریه زینبش از خیمه‌ها برون گردید " هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید " هزار و یک ورق از مصحف مبین افتاد عزیز فاطمه بی یار و بی معین افتاد غروبِ حادثه بر خاک با جبین افتاد " بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد " ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید دست بر حنجره‌ات زد...، جگرم تیر کشید روی تل بود که دیدم نفسم می‌گیرد روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید اولین ضربه که زد...، قلب من افتاد به خاک دومین ضربه، دودست قمرم تیر کشید در همان لحظه که او شاهرگت را می‌زد حنجر و شاهرگ و شاهپرم تیر کشید ناگهان از دل گودال سرت بالا رفت ناگهان‌تر همه‌ی دوروبرم تیر کشید ذوالجناح تو که برگشت چه غوغایی شد خیمه‌ها سوخت، دل اهل حرم تیر کشید دور هر خیمه که می‌سوخت دویدم اما نیزه‌ها خوردم و از نو کمرم تیر کشید خوب شد بچه‌ی شش‌ماهه‌ی خود را بردی پای گهواره ی او چشم ترم تیر کشید دختر کوچک تو سیلی سختی خورد و صورت نیلی‌اش از درد و ورم، تیر کشید مثل آن روز که مادر به روی خاک افتاد_ مقنعه، چادر و سنجاق سرم تیر کشید پهلوی مادرمان باز هم انگار شکست باز انگار که فرق پدرم تیر کشید اسب تا سینه‌ی آقا پسرت را له کرد آن طرف سینه‌ی آقا پسرم تیر کشید شش برادر همه بر روی زمین افتادند اینچنین سینه‌ی خیرالبشرم تیر کشید خوب شد همسفرم بودی و دیدی که چقدر نیزه‌ها خوردم و پای سفرم تیر کشید چه بگویم که کجای جگرم می سوزد‌ چه بگویم که کجای جگرم تیر کشید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیر آمدم، دیر آمدم سر را جدا کرد سر را جدا کرد و نظر در خیمه‌ها کرد خونی که مثل چشمه از هر زخم جوشید گودال را لبریز از خون خدا کرد در خون وضو کردی و افتادی به سجده یک نیزه از پشت سر آمد، اقتدا کرد از خاکِ شور مقتلت پر شد دهانت حق نمک را شمر، این‌گونه ادا کرد شمر است این که در میان قتلگاه است یا آن حرامی که مدینه شر به پا کرد دیشب سرت بر دامن من بود و حالا خولی به خورجینش سرت را برد و جا کرد چشم سپاه کوفه گریان تا ابد باد تو زنده بودی و نگاه بد به ما کرد :: دیر آمدم، دیر آمدم، سر را بریدند سر را بریدند و به سوی ما دویدند بستند با نیزه، دهانی را که از آن نام علی مرتضی را می‌شنیدند با نعل تازه روی جسمت اسب راندند ده‌تا حرامی، پای‌کوب شام عیدند شمشیرهایی که به کتف و شانه خوردند آثار بار نان و خرما را ندیدند با حرص افتادند به جان یتیمان آن‌ها که دیگر از غنیمت ناامیدند روزی شرر به چادر زهرا کشاندند امروز هم از دخترش معجر کشیدند این بی‌پناهان اهل و اطفال حسینند دنبالشان در دشت، اوباش یزیدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
گودالِ قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟ این بوی آشنایی از تربت حبیب است هر ظهر تشنه اینجا، در حیرت اولوالعزم قرآن به روی خاک و انجیل بر صلیب است نهج الفصاحه در خون، نهج البلاغه در اشک جبریل پر شکسته، بر خاک‌ها عجیب است قصد نماز دارد خورشید خون گرفته وقتی رسول اکرم بر نیزه‌ها خطیب است قد قامت الصلاتش، صد اوج در فراز است حی علی الفلاحش، صد موج در نشیب است در این حرای زخمی، پیچیده سوره‌ی کهف لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است از بس که خیزران‌ها خط بر لبش کشیدند_ سرمشق اهل عالم، خط‌های این کتیبه است شیب الخضیب دارد، خد التریب دارد با السلام رد شو، منظور هر غریب است آهسته پای بگذار، بال فرشته پهن است با احتیاط بگذر، این خاک بی رقیب است اینجا غریبه‌ها هم، یک جور آشنایند هر کس غریب‌تر شد، او بیشتر حبیب است شش‌گوشه‌ی مراد است، این عرش خاک خورده هرکس نیامد اینجا، از عشق بی نصیب است احساس استجابت، در این حریم جاری‌ست این جا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است در این محیط زخمی، در این فضای مجروح هر کس نفس کشیده، عمری‌ست بی شکیب است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
تو نخوردی آب، دریا سوخت، دریا حیف شد گونه‌ات را بوسه زد شن‌های صحرا حیف شد سجده کردی، ای امام بی جماعت بین خون لشکرت کو که نمازت شد فرادی... حیف شد خوش قد و بالا، عصایِ روزِ پیری داشتی اکبرت که رفت افتادی تو از پا، حیف شد با چه حساسیتی موی تو را شانه زدم دست شمر افتاد آن گیسوی زیبا حیف شد رفت از گودی به قصد آب آوردن هلال آب را آورد، دیر آورد اما، حیف شد پای هر سوزن که زد زهرا برایت اشک ریخت ماند زیر پای لشگر اشک زهرا، حیف شد لااقل پیراهنت را در نمی‌آورد کاش زحمت دستان زهرا مادر ما حیف شد محض برپا کردن آن خیمه‌ها زحمت کشید زحمت عباس با این سوختن‌ها حیف شد ✍ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت چون قدم در وادی سرخ منا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ذوالجناح او به خیمه سر به‌خاک غم نهاد ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد چون که آتش ازغمش بر ماسوا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین مثل برق ازپیش چشمش می‌گذشت آن لحظه‌ها دست بر سر، داشت بر لب، ناله‌ی واغربتا داغ وقتی بر دل اهل ولا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید با هزاران زخم دم از ربنّا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین لحظه‌ای که با خدا، لبریز شور و حال بود اول معراجِ او از خاک آن گودال بود درهمان لحظه که پَر سوی خدا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید چون که سر بر دامن خیرالنسا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ای چاره‌سازِ مردم عالم، حسین جان آرامِ قلب‌های پُر از غم، حسین جان بابِ نجات مردم درمانده از گناه شرط قبول توبه‌ی آدم، حسین جان خواندیم آیه‌آیه غمت را و سوختیم تفسیر سرخ سوره‌ی مریم، حسین جان فرصت کم است! روزی چشم مرا بده آقای گریه‌های دمادم، حسین جان جانِ تمام مرثیه‌خوانان فدای تو ای شور روضه‌های محرم، حسین جان در پای روضه‌های تو جانْ نذر کوچکی است ما را ببخش بابت این کم، حسین جان :: افتاده‌ای میانه‌ی گودال روی خاک تسبیح دانه‌دانه‌ی درهم، حسین جان بر روی نیزه‌های غریبی چه می‌کنی؟! خورشید نسل‌های مکرم،‌ حسین جان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه‌خوان‌ها شب‌به‌شب غمگین به منبر می‌رسند با همان یک "یا حسین" از "سر" به آخر می‌رسند روضه‌ها را از پسر تحویل بابا داده و از سرِ بر نیزه‌ی بابا به دختر می‌رسند گاه مابینِ مقاتل پا‌به‌پای بیت‌ها سمت سقا می‌روند اما به اکبر می‌رسند ارباً اربا روضه‌ی سختی‌ست اما غالباً روضه سنگین می‌شود وقتی به اصغر می‌رسند گوش تا گوش علی را تیر از هرسو بُرید روضه‌خوان‌ها در همین مقتل به حنجر می‌رسند شمر می‌آید به گودال و به دستش خنجر است روضه‌ها از روی تل اینجا به خواهر می‌رسند من گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، روضه‌ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می‌رسند روضه‌ای سرتاسر گودال را پُر کرده است یا بنُیَّ... ناله‌ها از سمت مادر می‌رسند عصر عاشوراست اما خیمه‌ها در آتش‌اند دشمنان دارند از هرگوشه‌ای سر می‌رسند زینب از هرسو یتیمی را بغل وا می‌کند دختران فکر حجابند و به معجر می‌رسند :: شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه‌داران یک‌به‌یک دارند با سر می‌رسند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
لطف زمین گرم تو را نُه فَلَک نداشت گودال تو چه داشت که مُلک و ملک نداشت جز خانه‌ات تمام جهان خاک غربت است بی کربلا بشر وطن مشترک نداشت این حرف عاشقان تو هنگام مردن است بی گریه بر تو زندگی اصلاً نمک نداشت مادر گذاشت خاک تو را بر زبان من شیرش حلال باد! به کار تو شک نداشت یادش بخیر تا که تو لبخند می‌زدی زهرا دگر نگاه به باغ فدک نداشت آخر چگونه چوب به لب‌های تو زدند... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
حیدر رسیده بود، پیمبر رسیده بود همراه این دو، سوره‌ی کوثر رسیده بود خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ آن لحظه‌ای رسید که لشگر رسیده بود از خاتم حسین، تعاریف بی‌شمار به گوش ساربان ستمگر رسیده بود کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود خنجر نمی‌برید گلوی حسین را به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است با قتل صبر، صبرش اگر سر رسیده بود هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد اما غروب، کار به آخر رسیده بود ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net