eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
332 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدی که به دل غم فراوان دارد از غربت شیعه چشم گریان دارد امشب پسر فاطمه در کرببلا... همراه پدر شام غریبان دارد@hosseinieh_net
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شعرخوانی مرحوم استاد (حرم امیرالمؤمنین سال ۱۴۰۰) از داغ تو من به خویشتن می‌پیچم این نُسخه‌ی دردی‌ست که من می‌پیچم تو دست مرا ز بند وا کردی و لیک من دستِ تو در بندِ کفن می‌پیچم ✍مرحوم @hosseinieh_net
چشمم شبیه ابر بهاران شده بیا آقا دوباره شام غریبان شده بیا بی تو برای مادرتان گریه می‌کنیم این نوکر تو خسته ز هجران شده بیا این گریه‌ها بهانه‌ی تطهیر من شده قلبم به لطف روضه پشیمان شده بیا یک سو غم فراق تو، یک سو غم علی امشب غمم به سینه دوچندان شده بیا حال و هوای ما همه چون خانه‌ی علی‌ست بنگر که نوکر تو پریشان شده بیا از داغ زخم سینه فقط سینه می‌زنیم سینه زن تو بی سر و سامان شده بیا ای کاش در بقیع روضه بخوانی برایمان آقا به حق مرقد ویران شده بیا آقا بنای مرقد زهرا به دست توست بنگر که خون شیعه خروشان شده بیا امشب شب زیارتی شاه کربلاست زهرا به زیر قبه پریشان شده بیا برپا شده کنار حرم روضه‌ی حسین ای وای! چشم فاطمه گریان شده بیا یک پیرهن برای حسینت نمانده است آقا به حق پیکر عریان شده بیا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این غریبی که ز دنیا رفته دنیای من است اینکه خوابیده است زیر خاک، زهرای من است بعد از این راحت بخوابید آی مردم! پر کشید اینکه خاموش است دیگر شمع شب‌های من است رفت جانم؛ مانده‌ام جسمم چگونه مانده است زنده ماندن بعد زهرایم معمای من است آرزویم خاک شد با او در این غربت، فقط رفتن از دنیای بی زهرا تمنای من است جای من در کوچه رفت و جای من دستش شکست خانه‌ی تاریک قبر همسرم، جای من است پیش چشمم ضربه‌ها چشمان او را تار کرد روضه خوانِ این مصیبت چشم بینای من است غربت من با جراحات تنش همدست شد نیمی از قد کمان فاطمه پای من است بعد از این من ماندم و یک خانه‌ی بی فاطمه تلخ‌تر از تلخی امروز فردای من است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آتشی داغ تو در سینۀ من روشن کرد باید از شعلۀ‌ آن تا به ابد شیون کرد قامت صبر مرا داغ تو در کوچه شکست ماجرای در و دیوار چه‌ها با من کرد مانده‌ام بر دل تو میخ در آتش زده است یا دل سوخته‌ات خون به دل آهن کرد؟ شمع چشمان کبودت ز غمم سوخت چنان که غریبی مرا بر همه کس روشن کرد جامۀ رزم به تن داشت علی، پیش از این بعد تو پیرهن صبر، دگر بر تن کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
برای بچه‌ها نان پخته‌ام حالا به جای تو و خرما چیده‌ام از نخل‌های در عزای تو تو اینجا نیستی اما نگاهت هست، آهت هست صدای کیست در این خانه می‌پیچد؟ صدای تو هنوز انگار اینجایی و داری شعر می‌خوانی که می‌خوابند شب‌ها کودکان با لای لای تو تمام شهر را آباد کردی با دعاهایت و حالا شهر دیگر نیست محتاج دعای تو... نمی‌خواهند باران میهمان شهرشان باشد کسی اینجا نمی‌خواهد مرا، غیر از خدای تو سلامم را جوابی نیست، سرها در گریبان است غریب افتاده در دنیای مردم، آشنای تو تو رفتی، آن همه لبخند را هم با خودت بردی که هر شب اشک می‌ریزم به یاد خنده‌های تو بیا از من طلب کن بار دیگر آن اناری را که دنبالش تمام شهر را گشتم برای تو چگونه مجلس ختم تو را برپا کنم زهرا؟! تو پایانی نداری، ای شهادت ابتدای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت شد غدیر خم شبیه رازهای سر به مُهر محو شد از خاطرات، آن حج آخر در سکوت کینه‌ها سر باز کرد و فتنه‌ها آغاز شد آتش آن کینه‌ها شد شعله‌ورتر در سکوت شهر، تنها در هجوم فتنه چشم خیره داشت لال بود و گنگ بود و بُهت‌آور در سکوت فتنۀ نَمرود شد آتش‌بیار معرکه هیزم آوردند مردم بار دیگر در سکوت سوخت میراث پیمبر در میان شعله‌ها بسته شد دستان حق؛ دستان حیدر در سکوت در میان بی‌تفاوت‌های بی‌اصل و نسب سوخت آیه آیه آیه قلب کوثر در سکوت دختر آیینه را در کوچه‌ها سیلی زدند شد شنیده آن صدای تلخ، بهتر در سکوت روزِ روشن در میان کوچه افتاد از نفس در میان هَجمه‌های شعله‌پرور در سکوت بین طوفان‌های بی‌غیرت، میانِ گرد و خاک پُربها شد چادر زهرای اطهر در سکوت :: در هجوم بی‌صدایی، یک نفر فریاد شد فاطمه در بین آن خوف و خطر فریاد شد از نفس افتاده بود، اما نفس‌ها را بُرید چون رسول‌الله آمد، چون پدر فریاد شد ذوالفقاری از کلام آورد و در آن معرکه پیش رفت و پیش رفت و بیشتر فریاد شد از محمد، از پدر تا گفت قدری گریه کرد گریه کرد و باز با چشمان تَر فریاد شد از کتاب‌الله ناطق گفت؛ از مولا علی رو به منبر کرد و با خون جگر فریاد شد بر سر این بی‌تفاوت مردمِ از حق گریز در میان صحن مسجد با تشر فریاد شد :: آه اما هر چه او فریاد شد، فریاد شد دید تنها عده‌ای را مات و مضطر در سکوت بعد از آن زهرای اطهر ذره ذره آب شد شد شبیه یک خیالِ گریه‌آور در سکوت در غریبی گوشۀ آن خانۀ ماتم‌زده ماند تا جان داد روزی بین بستر در سکوت غسل داد او را امیرالمؤمنین با اشک چشم زیر نور ماه، با چندین کبوتر در سکوت روی برگ لاله‌ها با خون دل باید نوشت نیمه‌شب تشییع شد آن یاسِ پرپر در سکوت از امیرالمؤمنین آن شب امانت را گرفت در میان قبر، دستانِ پیمبر در سکوت ناکجاآباد شد دنیای بعد از فاطمه بی‌نهایت شد غم ساقی کوثر در سکوت می‌رسد پایان این جریان به روز رستخیز می‌رسد وقتی سواره بین محشر در سکوت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محضر حضرت رضا صلوات بر غریبان آشنا صلوات جان عالم محمّد است و علی بر علی جان مصطفی صلوات نور وَالشّمس و وَالضّحی زهراست سوی وَالشّمس و وَالضّحی صلوات بر جمال حسن سلام خدا تا حسین است ناخدا صلوات ای که یک جمعه می‌رسی از راه بر قد و قامت شما صلوات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با رفتنت زهرا دل حیدر گرفته داغ تو خون از دیدگانِ تَر گرفته ای سوره‌ی کوثر! ببین قرآن ناطق احیا کنار تربت کوثر گرفته خاک مصیبت از غمت بر سر بریزد دستی که «در» از قلعه‌ی خیبر گرفته از بس دل من سوخته در آتش غم خاک مزارت رنگ خاکستر گرفته بر سَردَر این باغ باید می‌نوشتند زین باغ، گل را ضربِ میخ «در» گرفته همراه با بُغضِ حسن، دیدم حسینت یک بار دیگر گریه را از سر گرفته بی مادری سخت است بهر دختر تو سجاده‌ات را زینبت در بَر گرفته همراه با طفلان معصومت «وفایی» هرشب سراغ تربت مادر گرفته ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده‌ام به هوایِ دعای تو همسایه‌ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه‌های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر، خودم گریه می‌کنم از بسکه خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغِ فتنه‌ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب میان هاله‌ای از ابر و دود رفت روشن‌ترین ستارهٔ صبح وجود رفت آن شب صدای گریهٔ باران بلند بود بر شانه‌های زخمی دریا، چو رود رفت روشن‌تر از زلالی نور آمد و چه حیف با چند یادگاری سرخ و کبود رفت بال و پری برای پرستو نمانده بود! آخر چگونه نیمهٔ شب پر گشود، رفت؟ رحمی به قبر خاکی او هم نمی‌کنند این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت مولا خوشی ندیده پس از او از این جهان می‌گفت بعد فاطمه‌ام هر چه بود رفت هرشب کنار تربت او ياس کوچکش دم می‌گرفت: مادر خوبم چه زود رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول! تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گِریَم از این‌که طول کشد روزگار من مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e