#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
قدری بتابان بر زمین نور امیدت را
بر سینهات بگذار قرآن مجیدت را
باید ببیند هر که محتاج است در عالم
باب الحوائج بودن طفل شهیدت را
شکر خدا ما را مریض کربلا کردند
با گریههای شیرخوارت آشنا کردند
تنها نه ما بلکه تمام انبیا را هم
با دستهای کوچکش حاجتروا کردند
ما را خدا ماه محرم بود آدم کرد
وقتی دل ما را به یاد یار خرّم کرد
پای همین گهواره از عشقت به ما دادند
اینجا بساط کشتن ما را فراهم کرد
اینجا خبر از قحطی آب است و سقا نیست
دیگر پناه خیمهی اولاد زهرا نیست
ششماههسربازی حمایت میکند دین را
شاه بدون لشکر اسلام تنها نیست
جان رباب است این که بی جان سوی جانان رفت
قوّت ندارد گرچه امّا باز میدان رفت
یاری ندارد زادهی زهرا در این صحرا
با چشم گریان رفت، با حال پریشان رفت
انگار بر دست پیمبر مرتضا برخاست
وقتی بهروی دست بابایش به پا برخاست
شمشیر بُرّان رسول الله دیدن داشت
زهرا اگر بهر تماشایش ز جا برخاست
ای جان بقربانش! چو از رویش نقاب افتاد
در لشکر کفّار دیگر اضطراب افتاد
افتاد چشمان رباب از خیمهگه سویش
تا سایهاش بر خاک زیر آفتاب افتاد
از دشمنانش حاجتی ارباب میخواهد
تابی برای این تن بیتاب میخواهد
او بهر یار و یار بهرش خواهشی دارد
او بهر یار و یار بهرش آب میخواهد
ناگاه تیری پر زد و تا حنجرش آمد
تصویر سرخ لحظههای آخرش آمد
تا استخوان نازک و خشکش ترک برداشت
بال و پر روح الامین زیر سرش آمد
هفت آسمان از غم به آقا تسلیت گفتند
در این مصیبت اهل بالا تسلیت گفتند
بهر تسلّای دل مظلوم عاشورا
حتّی خداوند تعالا تسلیت گفتند
✍ #حبیب_اولیایی_فر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
راه نجات اهل زمین و زمان شده
لب تشنهای که ساقی لبتشنگان شده
اینجا فرشتههای خداوند زائرند
این خاک محترم، شرف آسمان شده
تا روز حشر اهل ادب سجده میکنند
این آستانه را که ادب را مکان شده
باب الحوائجی که دل چاکران او
با روضهی محرم او شادمان شده
از حاجتِ روا شدهاش حرف میزند
هر سائلی که بر سر کویش روان شده
دارند انبیا ز غمش گریه میکنند
وقتی قد حسین ز داغش کمان شده
جانی نمانده است و جهانی نمانده است
جانان اهل جان به جهان نیمهجان شده
شاه نجف! ببین قمرت را در علقمه
از بهر تیرها هدف امتحان شده
این مشک آب، آبروی اهل محشر است
یعنی برای عالم و آدم امان شده
دشمن اگر که دوروبرش پرسه میزند
آقا بدون دست شده، ناتوان شده
این قد و قامتی که خودش یک قیامتست
در بین ازدحام برایش نشان شده
زهرا به یاد اینکه زمین خورد و پا نشد
صاحبعزای هر شب او در جنان شده
حالا که نیست، اهل حرم گرد زینباند
دیگر پناه اهل حرم عمّهجان شده
✍ #حبیب_اولیایی_فر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
بوی بهشتِ طایفهی گلعذارها
مارا کشانده است ز دامان خارها
قبل از فرارسیدن پاییز میروند
زردی ندیده است جمال بهارها
دل میدهیم و در عوضش ناز میخریم
یعنی نیاز ماست به ناز نگارها
از آبروی گریهی ما کم نمیشود
خاموش اگر شوند تمام شرارها
خون میدهند خانه به خانه تبار ما
خون میشوند دانه به دانه انارها
باید به دل سوار شد از تن پیاده شد
عرش خداست آن طرف این حصارها
عرش خداست خیمه اگر مال زینب است
زینب نگو که زینت عالی تبارها
تا زندهاند کارگر دخت حیدرند
در بین دوستان علی کهنه کارها
زینب اگر به جلوه بیفتد خدیجه است
ای خوش به حال احمد و این یادگارها
دارد مقام درخور مستوره بودنش
مثل حسین، مثل حسن، جان نثارها
شب زنده دار آل علی! با خروش تو
*حاجت روا شدند هزاران هزارها*
اینجا بدون اشک تو باران نمیگرفت
دلشوره داشتیم در این شورهزارها
تا صبح روز حشر مگر اقتدا کنند
بر استواریات همهی استوارها
این شیرزن اگر به جگرها مدد کند
خوار است مرگ در نظر شیرخوارها
عباس را حمایت او تاجدار کرد
او بوده است مایهی این افتخارها
در شأن اوست "عالمهی بی معلّمه"
حیران خطبهاش دل آموزگارها
مثل خدا به صوت علی حرف میزند
اینگونه است کرسی پروردگارها
این ذوالحجاب آمده میدان برآرد از...
دشمن دمار، یاد دم ذوالفقارها
وقت قیام لشکر توفان زینب است
بیچارهاند تودهی گرد و غبارها
ابن زیادها همه از هیچ کمترند
پیش شکوه و هیبت این باوقارها
هرگز به زیر بار اسارت نرفت و رفت...
*در زیر بار عشق تن بردبارها*
خاتون کجا و کسوت خدمتگذارها
خاکم به سر ز گردش این روزگارها
بادا ذلیل عالَم اگر این عزیز را
گرداندهاند در دل شهر و دیارها
راضی نباش جان برادر که پیش من
بازی کنند با سر تو نیزه دارها
با دست باد موی سرت شانه میشود
غافل ز بیقراری ما بیقرارها
از گوشه و کنار لبت لاله میچکد
میبینمت همینکه ز گوشه کنارها
ای ماه با سرت شب ما صبح میشود
یک روز میرسد به سر این انتظارها
✍ #حبیب_اولیایی_فر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
همه را گریهام آخر به تقلا انداخت
شام را در غم دلشورهی فردا انداخت
خیلی از مجلس امروز اذیت شدهام
خاک را باید از این کاخ و ستونها انداخت
اَبَتا گفتم و یک شهر بهم ریخت و بعد..
عمّه را یاد در و نالهی زهرا انداخت
آهِ این سینهی پا خوردهی من میگیرد
فکر کردند مرا میشود از پا انداخت!
جگری مانده برایم که به دردی بخورد
باید انگار تو را یاد مداوا انداخت
تا که آورد سرت را، سر من تیر کشید
یادم افتاد که با چوب سرت را انداخت
اینکه آورد تو را بین طبق فکر کنم...
با عجله دو سه دندان تو را جا انداخت
با سرش از روی ناقه به زمین خورد گلت...
زجر هم آمد و بر ساقهی او، تا انداخت
بیشتر دلخور از اینم که چرا اینگونه
بدنم را جلوی نیزهی سقا انداخت
راستی از سر بازار خبر داری که...
هر کسی خواست به ما چشم تماشا انداخت
حلقهی جمعیت و بی ادبیهای یهود
عمه را در وسط معرکه تنها انداخت
امشب از شام مرا پر ندهی میميرم
کار خیر است نباید که به فردا انداخت
✍ #حبیب_اولیایی_فر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_اربعین
عقل مات است از مقاماتش
صبر یعنی نزول آیاتش
جان بقربان احتراماتش
عرش تا فرش از عنایاتش..
همه مستند مست جام حسین
اهل ذکرند ذکر نام حسین
کیست بانی روضهها زینب
کیست زهرای کربلا زینب
کاروان را گره گشا زینب
نوحهی گریهدار ما زینب
عمّه پیر و قدکمان زینب
غصهی صاحب الزمان زینب
ما گدایان سر بزیر توأییم
جان عباس ما فقیر توأییم
همه جاروکش مسیر توأییم
تو امیری و ما اسیر توأییم
این اسیران خویش را دریاب
السلام ای مفتح الابواب
ما چهل روز گریه آوردیم
تا حسین تو را صدا کردیم
مثل برگ خزان اگر زردیم
دور افتادگان پر دردیم
::
کاش میشد که کربلا باشیم
در حرم زائر شما باشیم
ای که از راه شام برگشتی
وه چه با احترام برگشتی
عالمی را تو کربلا کردی
چه حسینیهای به پا کردی!
زائرانی که خسته آمدهاند
همگی دلشکسته آمدهاند
با نسیم عزا زمین خوردند
از روی ناقهها زمین خوردند
مثل گلبرگ لاله افتادند
یاد طفلی سه ساله افتادند
آه با این نگاه راه برو
تا دم قتلگاه راه برو
دیگر ای رنج برده روضه بخوان
با دلی زخم خورده روضه بخوان
یاد کن بالجراح خورد زمین
از روی ذوالجناح خورد زمین
یاد کن نالهی حزینش را
روی این خاکها جبینش را
نعل مرکب به پهلویش که گرفت
تیغ بر کتف و بازویش که گرفت
میگرفتی عزای آقا را
میشنیدی صدای زهرا را
با لب تشنه یاد سقّا بود
بی علی اکبرش چه تنها بود
نفسش که زیاد و کم میشد
یا به چپ یا به راست خم میشد
با همان حال، آه برمیگشت
به سوی خیمهگاه برمیگشت
تا نگاهی به بانوان نخورد
عزّت این حرم تکان نخورد
راستی از غمی تمام بگو
کمی از ماجرای شام بگو
عزّت این حرم تکان که نخورد؟!
راه بانو به این و آن که نخورد؟!
✍ #حبیب_اولیایی_فر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e