eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نور زهرا مآب، یا زینب بنتِ آُمُّ الکتاب، یا زینب پرچم انقلاب، یا زینب جلوه ی بوتراب، یا زینب السلام ای عقیله ی حیدر ذوالفقارِ قبیله ی حیدر @hosenih زینب، ای ستر آستان حرم بعد عباس، پاسبان حرم دژ مستحکم میان حرم ای فدایت مدافعانِ حرم تا که سردارتان سلیمانی است کار داعش فقط پشیمانی است @hosenih نُه فلک، سوگوارِ تو بی بی آسمان، اشکبار تو بی بی قلب ها، داغدار تو بی بی اجل آمد کنار تو، بی بی عرش را دیده ارغوانی کن با اجل نیز روضه خوانی کن @hosenih اجل ای مرهمی به پیکر من التیام دل پر آذر من بنشین اندکی برابر من تا بگویم، چه آمده سر من شرح حالم، نگفته معلوم است در دلم، داغ پنج معصوم است @hosenih جدّ من تا که رفت، غم آمد غصه با من، قدم قدم آمد پشت در، شعله ی ستم آمد وای از آن دم که مادرم آمد پسِ در، مادرم ز پا افتاد او که جان داد مرتضا افتاد @hosenih ای اجل؛ پشت هم، بلا دیدم فرق منشقِ مرتضا دیدم پاره ی قلب مجتبی دیدم من امامی به کربلا دیدم قد کمان، سوخته، دریده جگر نیمه جان، پای پیکر اکبر @hosenih من غریبی شاه را دیدم سرور بی سپاه را دیدم به لبش ذکر « آه، آه» را دیدم گودیِ قتلگاه را دیدم عرش را دیده ام به خاک افتاد به روی خاک، چاک چاک افتاد @hosenih دیده ام شمر، خنجر آورده دشنه را روی حنجر آورده ناله ی عرش را در آورده چکمه را روی پیکر آورده مست شد با دوازده ضربت سر او را برید با سرعت @hosenih ای اجل، نوبت اسارت شد خیمه، بعد از حسین؛ غارت شد به زنان حرم جسارت شد غصه ی من، همین عبارت شد آی زینب، حرم شده غارت!! پس کجا رفته این علمدارت؟! @hosenih آه، از شام و آن همه آزار از گذار یهودِ بی مقدرار تنه خوردم از در و دیوار بنتِ زهرا و مجلس اغیار مست بودند و تاب می خوردند دور زینب، شراب می خوردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ من زینبم، مریم دخیل چادرم شد در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد عمری فقیر بخشش دست پُرم شد خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم در معرکه یک پارچه عباس هستم @hosenih من زیبنم، اسطوره ی سوز و گدازم در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم... ... می گوید این ناموس من فرزند زهراست فخر تمام کائنات و عرش بالاست @hosenih در راه عشق دلبرم زهرا ترینم هرچه بلا نازل شود از صابرینم زاکیه ام، معصومه ام، اهل یقینم من دختر حیدر امیرالمومنینم فکری برای دفع هر نیرنگ کردم با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم @hosenih در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر کعب نی از شمر لعین خوردم برادر از بام، سنگ آتشین خوردم برادر با دست بسته بر زمین خوردم برادر در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه زیر کتک گفتم فقط الحمدلله @hosenih اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم باور نکن در مجلس اغیار رفتم دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم... ...می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم می خواستم عمامه ات را پس بگیرم @hosenih از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند یک روز رأست را روی نیزه شکستند روزی دگر نامردها بر شاخه بستند خیلی برایت گریه کردم با رقیه لعنت بر این دل سنگی آل امیه @hosenih طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته اصلا خبر داری که بازویش شکسته با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته از هر طرف پا می شود آخر می افتد دستش شکسته غالبا با سر می افتد @hosenih سایه نشسته بر تنش مانند مادر شد باغ لاله دامنش مانند مادر خونی شده پیراهنش مانند مادر شد نیمه کاره، دیدنش مانند مادر بار سفر بسته پرستو زار و خسته کنج خرابه ساکت و تنها نشسته @hosenih خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم معنای غربت بین شهر شام دیدیم صدها مصیبت بین شهر شام‌ دیدیم ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم از بس مصیبت های سنگینی چشیدم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زینب که بود ؟ واژه برایش نیامده‌است زینب که هست ؟ وقت ادایش نیامده‌است زینب چه کرد کار فقط کار مرتضاست زینب چه گفت خطبه به پایش نیامده‌است @hosenih زینب نه بلکه شیر اُحُد بانگ میزند آری صدا شبیهِ صدایش نیامده‌است زینب چه داشت آنچه که زهرا ظهور داد زینب چه خواست آه رسایش نیامده‌است تفسیری از حماسه‌ی شامش نگفته‌اند شرحی برای کرببلایش نیامده‌است از خواهش حسین گرفتیم تا ابد دستی به روی دستّ دعایش نیامده‌است عالم تمام حیرت محض است پیشِ او چون او کسی به پیش خدایش نیامده‌است بویِ حسین داشت تمامیِ دستهاش رنگی شبیهِ رنگِ حنایش نیامده‌است زینب شناسی است قیامِ امامِ عصر باید به سوز گفت که جایش نیامده‌است در بِینِ روضه گریه‌ی عباس را ببین باور مکن برای عزایش نیامده‌است پیراهن حسین در آغوش دارد و با گریه گفت حیف عبایش نیامده‌است اُمِ‌وَهَب نشسته پَرَش را گرفته است بالاسرش رُباب سرش را گرفته است در فکرِ آب مانده و سایه نمی‌رود در آفتاب مانده و سایه نمی‌رود در آفتابِ شام کباب است رویِ او حالا شبیهِ روی رُباب است رویِ او @hosenih حالا کنارِ او که رُباب است بچه نیست حالا که کوزه‌ها پُر آب است بچه نیست این لحظه‌های آخر و او رو به کربلاست او رو به قبله است بگو رو به کربلاست عباس تا که بود کسی سایه‌اش ندید سی سال قامتش زن همسایه‌اش ندید عباس را که داشت به محمل حجاب بود گهواره‌ای کنارِ عروسش رُباب بود عباس اگر که بود در آتش نمی‌دوید با دختری کبود در آتش نمی‌دوید خانم به نیزه زلف پریشان ندیده بود بر رویِ ناقه محملِ عُریان ندیده بود افسوس سایه‌ها سرِ خواهر نیامدند از شش برادرش یکی از در نیامدند یادش نرفته بغضِ پریشانی‌اش شکست سر را که دید گوشه‌ی پیشانی‌اش شکست یادش نرفته نوبتِ تزئینِ شهر بود خانم سه روز معطل آذینِ شهر بود اینجا شراب پُر شده در کاسه‌ها چرا اینجا پُر است از همه رقاصه‌ها چرا ای کاش سر به طشتِ طلایش نمی‌رسید این ضربه‌هایِ چوب صدایش نمی‌رسید @hosenih در پیشِ عمه دخترکی ناتوان شکست آنقدر زد که آخر سر خیزران شکست اُمِ‌وَهَب نشسته پَرَش را گرفته است تنها شده رُباب ، سرش را گرفته است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نخ روی نخ آمد که حیا داشته باشد باتیرگی اش نورخدا داشته باشد معجر شدو میخواست بها داشته باشد تابرسر خورشید نما داشته باشد آمد بشود سایه روی سر زینب میخواست که نامش بشود معجر زینب @hosenih با نور نماز شب او نور گرفته تا ستر شده رتبه مستور گرفته درخلوت بی بی شرف طور گرفته به به؛ به چنین قرب که اینجور گرفته از عطر نفس های علی تافته باشد این تافته باید که جدا بافته باشد هرچند حجاب است به سنگر زده کارش تا حشر وقارست بدهکار وقارش تقوا و حیا ریخته در تار به تارش از طایفه ی چادر زهراست تبارش یک پارچه اما زره محکم پیکار نه اینکه زره،معجزه اعظم پیکار الحق و الانصاف مهیای خطر شد در بحبوحه ی فاجعه مردانه سپر شد هرچند که خاکی شد و راهی سفر شد در کوفه و درشام چو شمشیر دوسر شد هرگز که به کوهی گذر کاه نیفتاد یکبار به سویش نظر ماه نیفتاد @hosenih سوگند به این کوه گسستی نرسیده به سوره توحید شکستی نرسیده سوگند به او پنجه و دستی نرسیده یا چشم بد مردم پستی نرسیده باید که خلایق ز رخش دور بمانند هرجاکه گذر کرد همه کور بمانند هرچند که عمریست شده همدم زینب دارد به دلش داغ ز قد خم زینب گریان شده و سوخته پای غم زینب انگار که او نیست دگر محرم زینب امروز بنا کرده که آرام بماند وقتش شده تا بی بی ما روضه بخواند یکسالِ فراقت صد و ده سال گذشته از زینب تو گفتن از حال گذشته سخت است بگویم به چه منوال گذشته با یاد تو و روضه ی گودال گذشته من صابره ام باز ولی تاب ندارم باور بکن از روز دهم خواب ندارم @hosenih رفتی و کسی خنده به این دیده ی تر کرد امنیت این قافله احساس خطر کرد کفر آمد و در شام به توحید نظر کرد آیات حجاب از سر بازار گذرکرد تا قرعه بی کس شدن افتاد به زینب شهر پدری خوب محل داد به زینب درشام چه داغی بروی قلب حیا خورد اسلام معاویه به اسلام خدا خورد سنگینی چشم همه بدجور به ما خورد زینب وسط شهر کشیده دوسه جا خورد من بت شکنی کردم و جایش دهنم سوخت از ضربه ی شلاق تمام بدنم سوخت @hosenih حالا شده ام خیره به این در تو بیایی خوبست که این لحظه ی آخر تو بیایی خواهر شده ام تا که برادر تو بیایی ای بی سر من کاش که با سر توبیایی این پیرهن توست که برسینه فشردم یک آب خنک بعد تو ولله نخوردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
های ماه رجب و شعبان 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ حلول ماه رجب : ✅ شب لیلة الرغائب: ✅ اول رجب : ✅ سوم رجب : ✅ دهم رجب: ✅ سیزدهم رجب: ✅مراسم معنوی اعتکاف: ✅ پانزدهم رجب: ✅بیست و چهارم رجب سالروز فتح خیبر : ✅بیست و پنجم رجب : ✅بیست و ششم رجب : ✅بیست و هفتم رجب : ✅ بیست و هشتم رجب: ✅پایان ماه رجب: ✅حلول ماه شعبان : ✅سوم شعبان : ✅چهارم شعبان : ✅پنجم شعبان : ✅یازدهم شعبان : ✅پانزدهم شعبان : ✅هفدهم تا بیست و سوم شعبان : ✅پایان ماه شعبان: ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: مناسبت های اسفند ماه ✅آخر اسفند: مناسبت های فروردین ماه ✅ اول فروردین: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های ماه رجب، شعبان، اسفند و فروردین @hosenih
های ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ حلول ماه رجب : ✅ شب لیلة الرغائب: ✅ اول رجب : ✅ سوم رجب : ✅ دهم رجب: ✅ سیزدهم رجب: ✅مراسم معنوی اعتکاف: ✅ پانزدهم رجب: ✅بیست و چهارم رجب سالروز فتح خیبر : ✅بیست و پنجم رجب : ✅بیست و ششم رجب : ✅بیست و هفتم رجب : ✅ بیست و هشتم رجب: ✅پایان ماه رجب: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های @hosenih
های ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ حلول ماه رجب : ✅ شب لیلة الرغائب: ✅ اول رجب : ✅ سوم رجب : ✅ دهم رجب: ✅ سیزدهم رجب: ✅مراسم معنوی اعتکاف: ✅ پانزدهم رجب: ✅بیست و چهارم رجب سالروز فتح خیبر : ✅بیست و پنجم رجب : ✅بیست و ششم رجب : ✅بیست و هفتم رجب : ✅ بیست و هشتم رجب: ✅پایان ماه رجب: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های @hosenih
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبه اش بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است @hosenih چادرش را می تکاند می تکاند کوفه را کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است می کَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است کیست زینب لحظه هایی که علی در رزم بود ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است مرتضیٰ بر دستمالِ زرد خود می زد گِره یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است هر کجا می رفت چشمی سویِ او جرات نکرد بر سرِ او سایه یِ آب آورش اُفتاده است @hosenih کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است بادِ گرمی می وزید و بویِ سیبی می رسید دید از تَل آنطرف تَر پیکرش اُفتاده است وای دستِ حرمله گهواره ای پاشیده بود آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است محملش را دید وقتی می رود از کربلا می رود با دختری که زیوَرَش اُفتاده است می شنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است خُطبه اش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است @hosenih چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من آن آئینه‌ام آئینه‌ای از غم ترک خورده من آن زخمم همان زخمی که از هجران نمک خورده من آن داغم که مهمانی ندارد  غیر غمهایت من آن دردم که درمانی ندارد جز تماشایت من آن اشکم که خونین می‌کند دامانِ هجران را من آن آهم که آتش می‌کِشد این شامِ ویران را من آن جانم که بر لب آمده روزی هزاران بار بیا از بِینِ دستانم خودت پیراهنت بردار @hosenih  من آن پایم که دنبالت دویدم  حیف رفتی تو من آن دستم که شالت را کشیدم حیف رفتی تو من آن موی سیاهم که تماشایت سپیدش کرد من آن دلشوره‌ام که حرمله بد نا اُمیدش کرد من آن بندِ دلم که پاره شد وقتی زمین خوردی هزار و نهصد و پنجاه زخم از آن و این خوردی همان که دید اُفتادی زمین و کارها پیچید همان که زیرِ پایش چادرِ او بارها پیچید شدم آن معجری که خاکِ عالم بر سرش آمد همان مادر که اُفتاد و  کنارش مادرش آمد  میان علقمه اَبرو کمانش را ندیده رفت منم آن مادری که دو جوانش را ندیده رفت خلاصه خواهرم  آن خواهری که بی برادر گشت حرامی دست خالی آمد  اما دست پُر برگشت من آن چشمم که دیدم  ناکسی پیراهنت را بُرد کسی دزدید خوودَت   نانجیبی  جوشَنت را بُرد همان چشمانِ تاری که به دنبالِ تو می‌گردید همان غارت زده که در پیِ شالِ تو می‌گردید به زور از پیش تو با کودکت با داغ راهی شد من آن دوشم که از پیش تو با شلاق راهی شد در این بازار و آن بازار چون آواره می‌گشتم رُبابت بود وقتی که پِیِ گهواره می‌گشتم کنارِ دخترانت بودم و غم نامه‌ات دیدم ندیدی  در حراجی‌ها خودم عمامه‌ات دیدم خلاصه خواهرم آن خواهری که بی برادر گَشت حرامی دست خالی آمد اما دست پُر برگشت @hosenih نگفتی خواهری دارم  که می‌بیند که می‌غلطی نگفتی دختری دارم که می‌بیند که می‌غلطی میان باد و طوفان  اضطرابِ باغ یادم هست به زیر آفتابم آفتابِ داغ یادم هست نگاهم مانده بر در حیف از این در نمی‌آیی نمیبینی که می‌سوزم  چرا آخر نمی‌آیی رُبابت نیست اما ناله‌هایش مانده در گوشم ببین شیر آمده مادر  علی‌اصغر نمی آیی.... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e