eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ ؛ سحر از بی کسی و حیرانی... آمدم تا به درِ سلطانی به سرم کهنه عبا پوشاندم در زدم، زار زدم، پنهانی خاک زیر قدمم گِل می‌شد بس‌که شد دیده‌ی من بارانی ای کریمی که صدایم کردی باز کن! آمده‌ام مهمانی نگذاری که زبان باز کنم تو خودت درد مرا می‌دانی کشتی‌ات را برسان بهر نجات شده دریای دلم طوفانی بنده‌ی نفسم و سرگردانم وای ازین غُصه‌ی سرگردانی ** کاش تا طوس مرا پَر بدهید بروم پیش رضا دربانی کاش می‌شد که به من هم بدهید کمی از عشق همان سَلمانی گفت آقا به خودِ ابن شبیب گریه کن در غم آن قربانی... بعد ازآنیکه سرش رفت به نی به زمین ماند تن عریانی یک سر زخمی رفته به تنور مؤمنی ساخت از آن نصرانی عَمه‌ی محترم ما تنها... رفت در شام به آن مهمانی... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ گفتم به "دل" بمیر!، به "جان" گفته‌ام بسوز! خورشید بر فرازِ نِی و تیره گشته روز عالَم فدایِ آن‌که سرش را بریده‌اند! نفرین به خصم، لعن به اشرارِ کینه‌توز یا زینب الصبور! بخوان از غمِ حسین شامِ سیاه را به یکی آه، برفروز! با چوبِ خیزران به لبش زد یزید و بعد_ دختر که دید، عمه به او گفت: لب بدوز! ** دارد تمام می‌شود این ماهِ عاشقی؛ من سخت، بی‌قرارِ شبِ سومم هنوز! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد زمان سختِ اسیری میان شام کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام دروازه‌ی شلوغ و تجمع میان راه ساعات سختِ رد شدن از هجمه‌ی نگاه در شام داده‌اند به ما چه مدارجی! با طعنه گفته‌اند به ما قوم خارجی خندیده‌اند بر غم ما در ازای چه؟! پوشیده‌اند رخت عروسی برای چه؟! ارکان آسمان و زمین تیره می‌شوند مردان مستِ شام، به ما خیره می‌شوند رقاصه‌ها کنار من آهنگ می‌زنند زن‌ها ز پشت بام، سویم سنگ می‌زنند با ضرب کعب نیزه، به اجبار می‌برند ما را برای چه سر بازار می‌برند؟! حرفی نمی‌زنم که شدم از خجالت آب زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟! با دست بسته راهی دارالخلافه‌ام از مجلس یزید حسابی کلافه‌ام در بین طشت رفت سرت، نیمه‌جان شدم با چشمِ خیس، خیره سوی خیزران شدم آنقدر زد به روی لبت در برابرم دندان تو شکست، بمیرم برادرم از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد... باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟! پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پشت دروازه عجب غوغا شده! کاری بکن ای برادر! خواهرت تنها شده! کاری بکن گفتم از اینجا نبر مارا؛ ولی لج کرد و بُرد روی خیلی‌ها به‌رویم‌ وا شده! کاری بکن دختری را که سر بازار گم کردم حسین در کنار نیزه، ات پیدا شده! کاری بکن سنگ آن بدکاره از ایوان، سرِ من را شکست خون این سَر، غُصه‌ی سقا شده! کاری بکن خیزرانش بیشتر از تازیانه درد داشت_ که رباب از شدت آن پا شده! کاری بکن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد و هم به تشت طلا چوب خیزران بخورد بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است؟! چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد؟! مگر حلال خدا را حرام خواسته است که باید این همه زخم از حرامیان بخورد میان تشت طلایی ببند چشمت را مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد مخوان دو مرتبه قرآن، یزید منتظر است گرفته چوب، مبادا لبت تکان بخورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنار طشت طلاست، فاطمه مهمان من چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من با چه دلی می‌زنی برلب من خیزران کز همه دل می‌برد، نغمه‌ی قرآن من گر چه تحمل کنم، ضربه‌ی چوب تو را تابِ مرا می‌برد، گریه‌ی طفلان من تا که نگاه افکنم، بر رخ اطفال خود دور زند دم به دم، دیده‌ی گریان من تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف زینب من می‌شود، دست به دامان من ناله‌ی من بر ملاست، مقتل من کربلاست شام بلا آمده، شام غریبان من با چه گنه می‌کنی، لعل لبم را کبود؟ بر سر و صورت بس است، زخم فراوان من سرم به شام بلا، زینت طشت طلا زیر سم اسب‌ها، پیکر عریان من طشت ز سوز درون، سوخت و فریاد زد چوب تو هم گریه کرد، بر لب عطشان من سوز دل اهلِ دل، در نَفَس «میثم» است در شرر شعر اوست، ناله و افغان من ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چوب ستم و سرِ بُریده والله قسم نـدیده «دیـده» این لعل لبی که می‌زنی چوب پیغمبــر اکـرمش مکیده هر کس سر نی زده‌ست سنگش قرآن ز دهان وی شنیده آهسته بزن که پای این طشت رنگ از رخ فاطمه پریده آهسته بزن که دور این سر سروِ قد مصطفی خمیده آهسته بزن که ایستادند یک مُشت، اسیرِ داغدیده آهسته بزن که سینه‌اش را از ضرب سنان «سنان» دریده هم دشمنش از جفا زده سنگ هم قـاتلش از قفـا بُریده والله قسم گـریسته خـون تیغی که بر این گلو رسیده هم لب ز عطش دو چوبه‌ی خشک هم خونِ دل از دیده چکیده کی دیده کنار مجلس می قرآنِ به خاک و خون کشیده از زخم، سرش گرفته بوسه بادی که به صورتش وزیده «میثم»! شررِ غمِ حسین است روحی که به پیکرت دمیده ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ تنها نه این که داده رزق نوکران را بخشیده آب و نانِ بنده پروران را معشوق‌ها، دلداده‌ی حب الحسین‌اند عشقش مُسَخَّر کرده قلبِ دلبران را هرکس که مشمولِ نگاهِ رحمتش شد هرگز نمی‌خواهد عطای دیگران را گریه برایش خیرِ بی مانند دارد حتی مقرب می‌کند پیغمبران را نامش که زینت‌بخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی می‌بَرد نوحه‌گران را دیوانگی ما در این میخانه، لطف است بخشیده زهرا این جنونِ بیکران را یک عمر داغ سینه‌ی عریان ارباب آتش زده جان و دلِ جامه‌دران را ** باید چگونه با پر زخمی، عقیله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را؟! باید چگونه زینب کبری ببیند در شام، بر کام امامش، خیزران را؟! 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی که سمتِ طشت طلا چوب می‌زند چوبِ حراج بر غمِ ایوب می‌زند پایِ سربریده‌ی خورشید، مُلک ری پیوسته حرفِ گندم مرغوب می‌زند رویش سیاه! کاسه‌ی صبرم لبالب است در کاخ شام، معجر زینب معذب است بیهوده خسته می‌کند این چوب را یزید این سر همیشه روی لبش ذکر یارب است تکلیفِ طشت و این همه باران! چه می‌شود؟ پایانِ ماجرایِ اسیران چه می‌شود؟ گیرم حسین، پاره‌ی قلبِ نبی نبود! پس احترام قاری قرآن چه می‌شود؟ ای خیزران! عجول‌تر از خنجری چرا !؟ مانند تیر حرمله ناباوری چرا !؟ قرآن که خواند، شک به مسلمانی‌اش نکن! در انتظار معجزه‌ای دیگری چرا !؟ آهسته‌تر بزن! به پیمبر گناه نیست! لب‌های سنگ خورده‌ی او روبراه نیست داری درست جایِ همان نیزه می‌زنی! این مجلسِ شراب، کم از قتلگاه نیست آتش به باغِ سوخته‌ی خواهرش نزن طعنه به مویِ مَملوِ خاکسترش نزن باشد، به گریه‌هایِ حرم اعتنا نکن باشد بزن، ولی جلویِ مادرش نزن این سر، به جبرِ نیزه‌ی اشرار آمده با داغِ دست‌های علمدار آمده زخمِ زبان، به پیری او می‌زنی چرا!؟ همراهِ زینب از سرِ بازار آمده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
طشت، حیرت زده‌ی نغمه‌ی قرآن من است خیزران اشک‌فشان، بر لب و دندان من است دیده‌ی فاطمه بر چوب تو و طشت طلا نگه دختر من، بر لب عطشان من است چوب اگر می‌زنی اینقدر مزن زخم زبان! پای این طشتِ طلا، فاطمه مهمان من است زینبم گر نکند پاره گریبان چه کند نگهش بر من و بر گریه‌ی طفلان من است هر که قرآن به زبان داشت لبش را بوسند چوب و جام می تو، پاسخ قرآن من است هفده زخم که بر صورت من می‌بینی شاهد زنده‌ای از زخم فراوان من است خیزران بر لب من می‌زنی و می‌خندی خنده‌ات بر من و بر دیده‌ی گریان من است مجلس عیش تو گردید حسینیّه‌ی من بزم شادیت پر از ناله و افغان من است اینکه «میثم» نفسش شعله به دل‌ها زده است هر کلامش شرری از دل سوزان من است ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ چه مغرور است، گویا کشته شیری در شکارستان چه می‌بالد به خود، انگار کاری کرده کارستان گمان دارد که اینک لایق تقدیر و تعظیم است به ظاهر در خیالش فاتح هفتاد اقلیم است برای جشن خود، یک شهر را گِرد هم آورده اسیرانی عزادار از بنی هاشم به صف کرده شگفتا جایگاهی را که تاریک است و تابنده‌ست کنار دست خود خورشید را در طشتی افکنده‌ست به لب می‌خوانَد اشعاری، نمی‌دانم چه می‌گوید کمی مست است انگاری، نمی‌دانم چه می‌گوید چه آشوبی‌ست در خاک و چه غوغایی‌ست در افلاک ولی اینجا همه لال‌اند امان از لقمه‌ی ناپاک صدایی ناگهان لرزاند کاخ ادعایش را ورق را بازگرداند و به هم زد نقشه‌هایش را صدا بغضی فروخورده‌ست و آهی کهنه در سینه مدینه بس نبود...، این بار، شهر شام و صد کینه جلالش جلوه‌ی پاکی و زخمش زخم هتاکی‌ست صدایی آسمانی دارد اما چادرش خاکی‌ست ز آه سردش آتش شعله‌ور شد در همه عالم برایش گریه می‌کردند حتی نیزه‌داران هم اسیری پای در زنجیر بود و بند بر گردن چنان پیغمبری در کسوت روشنگری کردن نماند از کاخ شاهانه، نشانی غیر ویرانه تصور کن خلیل الله را در بین بُت‌خانه به یک آن بین جمعیت شکست آوازه‌ی نمرود که زینب در جواب یاوه‌گویی‌های او، فرمود: نباید شامیان از شادی تو شادمان باشند که همراه تو باید در جهنم جاودان باشند روا باشد که ناموس علی در بند زنجیر است کنیزانت ولی پشت سِتاری در امان باشند؟ سزاوار است لب‌هایی که می‌بوسید پیغمبر به پیش چشم دختر بوسه‌گاه خیزران باشند؟ مزن بر طبل پیروزی که گر مردان ما رفتند حریفانت از این پس، این زنان و کودکان باشند عرب امروز اگر از داغ ما خاطر پریشان نیست رسد روزی که در این غم عجم‌ها روضه‌خوان باشند خبر داری که این خون تا ابد همواره می‌جوشد؟ زمینش ریختی، اما زمین آن را نمی‌نوشد بدان این آتش عشق است و خاموشی نمی‌گیرد تو خواهی مُرد و هرگز نام و یاد ما نمی‌میرد یزید از اعتبار افتاد و پایین آمد از منصب ثمر داد انقلاب کربلا، در شام با زینب ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهازِ ناقه‌ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه‌ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب، ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعاً فکر معجر کرده است مرتضای نطق‌هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را بِإِذنِ الله، ابتر کرده است ** بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لب‌های برادر کرده است ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی @dobeity_robaey
ساعت هجر تو را لحظه‌ی پایانی نیست در تنِ بی رمقِ ثانیه‌ها جانی نیست شهر در حسرت فانوسِ سحر می‌سوزد سالیانی‌ست که این کوچه چراغانی نیست دشتِ چشمم به بیابان‌شدنش خو کرده خاکِ خشکیده‌ی من تشنه‌ی بارانی نیست پیرها در طلب دیدن تو کور شدند عُمر رفت و خبر از یوسفِ کنعانی نیست می‌کُشد آخرِ سر زخمِ فراقت ما را درد عشاق تو را نسخه‌ی درمانی نیست آنکه دلخوش به هوس‌هاست، خرابت نشود کاخ اَمیالِ دلم لایق ویرانی نیست تو به فکر همه وُ ما همگی فکر گناه... به‌خداوند که این رسم مسلمانی نیست من، سرافکنده‌ترین سینه‌زنِ فاطمه‌ام هیچ رنجی به‌علی رنجِ پشیمانی نیست سخت دلتنگ تماشایِ ضریح نجفم مثل ایوانِ طلایِ پدر، ایوانی نیست لب من را برسانید به انگورِ علی باده‌ای در حَدِ این باده‌ی سلطانی نیست کاشکی روی سرم دست نوازش بِکِشی وقت اینکه ز گدا روی بگردانی، نیست " گرچه آلوده ولی مال حسینیم همه " نزدِ ما بهتر از این تشنه که خواهانی نیست جان آن کشته‌ی بی غُسل و کفن، زود بیا دیر شد آمدنت، فرصت چندانی نیست * * چوب ها در دل تاریخ شهادت دادند خیزران خورده‌تر از او، لب و دندانی نیست... ✍ (صلاة صبح ۱۴۰۲/۰۷/۱۰) 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه درخت خشک دلم نا اُمید نیست گویا بهار، در دل این سَررسید نیست جشنی که در نبودِ تو بر پا شود، عزاست این عیدها بدون حضور تو عید نیست تقدیرمان به خال سیاه تو رفته‌ است... انگار بخت منتظرانت سپید نیست! هفتاد پُشت من، همگی عاشق تواَند پس ماجرای عشق من و تو جدید نیست بابابزرگم آرزویت را به گور بُرد مَردی که از فراق تو قدَّش خمید، نیست در راهِ دوست جان بدهی، بُرد کرده‌ای هر کس که پای یار نمیرد، شهید نیست دست گناهکار مرا رو نمی‌کنی... اینگونه پرده‌پوشی‌ات اصلاً بعید نیست خیلی کُمیت بندگی‌ام لنگ می‌زند این پا شبیه آنکه به سمتت دوید، نیست من در کمال خیره‌سری، دوست دارمت این روسیاه هرچه که باشد، پلید نیست قفل دلم به دست علی باز می‌شود مثل نجف برای دل من کلید نیست انگورِ حیدری‌ست دلیل جنون من عقل از سرم کنار ضریحش پَرید، نیست! چیزی نمانده دق کنم از داغ کربلا جز دوری از حسین، عذابی شدید نیست جانِ لبی که چوب شد از تشنگی، بیا جان تنی که گم شده، در خطِّ دید نیست * * وللّه اوجِ روضه همین مصرع است و بس: جای عقیله در دل بزم یزید نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم ورنه ز دیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود گرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌ام هیچ کجا برای من کرب‌وبلا نمی‌شود کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود.. :: جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود.. کرب‌وبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختی شام بلا نمی‌شود چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در شهر یهودیان به اجبار وارد شده زینب عزادار این بار نخست اوست والله تا حال نرفته است بازار جای علی اکبر و اباالفضل دور و بر اوست خیل اشرار زینب چه خلاف کرده یا رب هستند همه از او طلبکار می‌داد سلام و سنگ می‌خورد سنگ است مگر زبان گفتار؟ این مجلس شوم، مجلس کیست؟! جمع است در آن چقدر کفتار از حد تصور است بیرون فهمیدن روضه است دشوار ناموس یزید در حجاب و ناموس حسین بین انظار با دختر فاطمه چه کردی! نفرین به تو روزگار بی عار... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کی دیده کنار هم، جام می و قرآن را جام می و قرآن و، چوب و لب عطشان را ای فـاطمه‌ی اطـهر! ای دختـر پیغمبـر! در طشت طلا بنگر، وجه الـلَهِ سبحان را فریاد که سوزاندند، آخر دل زینب را افسوس که بشکستند، آن گوهر دندان را یارب جگرم شد خون، دیدم که یزیدِ دون با چوب زند بوسه، لعل لب مهمان را قلب نبی آزردند، در مجلسِ مِیْ ‌بردند هم آیه‌ی تطهیر و، هم سوره‌ی فرقان را فریاد از آن چوب و، افسوس بر آن دندان کز سوره جدا کردند، یک آیه‌ی قرآن را فریاد که از این غم، خون شد جگر عالم آتش زدی ای «میثم»! این عالم امکان را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت غائله در مجلس یزید اشک سر بُریده در آمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته‌ای با پای پُر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه‌ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه‌ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین، سرِ مقابله در مجلس یزید دف‌ها به روی دست، و کِل می‌کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه‌ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رخسار یاس و سیلی دست خزان کجا قدّ کمان و قامت سرو روان کجا آل رسول و شام غم و مجلس یزید بزم شراب و رأس امام زمان کجا ای کاش می‌شکست قلم تا نمی‌نوشت قرآن کجا و طشت زر و خیزران کجا خیزید ای ذُراری زهرا ندا دهید زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا در مجلس یزید نپرسید یک‌نفر هفتاد داغ و این‌همه زخم زبان کجا گیرم نبود سبط رسول خدا حسین چوب جفا کجا و لب میهمان کجا حورا کجا و دوزخیان آه! وای من بازوی ده فرشته و یک ریسمان کجا از زخم‌های سیّد سجّاد بشنوید زنجیر خصم و پیکر جان جهان کجا ای اهل‌بیت! گر نگشایید باب لطف ما رو بریم از در این آستان کجا؟! فیض از شماست و رنه بدان کثرت گناه «میثم» کجا و اینهمه سوز بیان کجا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شرمندگی گرفته درختان بید را چوبی شکست حرمت مویی سفید را لعنت به خیزران که به واقع تمام کرد بی حرمتی به ساحت شاه شهید را می‌رفت بانویی که بگیرد به دست خویش چوبی که داشت سمت لبی می‌دوید را وای از دمی که کر شد و نشنید گوش چوب آهی که مادر علی اصغر، کشید را :: دندان شکست و قافله از آن شکسته‌تر یا رب! مبخش روز قیامت یزید را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اينجا شرار ناله آتش بر فلك زد اينجا عدو بر زخم پيغمبر نمك زد از مدخل اين شهر تا كنج خرابه دشمن ميان كوچه دختر را كتك زد  اينجا لباس عيد پوشيدند زن‌ها  پاى سر بُبْريده رقصيدند زن‌ها  اينجا زدند آل على را ظالمانه  شد بسته بر يك ريسمان ده نازدانه  با دست بسته كودكى نقش زمين شد  برداشتند او را ولى با تازيانه  اينجا سر راه اسيران ايستادند  اينجا به زين العابدين دشنام دادند  اينجا به نوك نيزه‏ها هجده قمر بود  خورشيدِ زهرا جلوه‏گر از طشت زر بود  لب‌های خونينش بهم مى‏خورد اما  چشمش به سوى زينب خونين‌جگر بود  او با لب خونين دم از محبوب مى‏زد  دشمن به پاسخ بر دهانش چوب مى‏زد  اينجا عدو ظلم و ستم همواره كرده  با چوب، زخم بغض دل را چاره كرده  زينب كه صبر از صبر او مى‏برد حيران  در پاى طشت زر، گريبان پاره كرده  مى‏رفت چون بالا و پايين چوب كينه  مى‏زد به روى ماه خود سيلى سكينه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من ای ستمگر! هر چه می‌خواهی بزن اما بدان بوسه‌گاه مصطفی باشد لب عطشان من در اُحُد جد تو دندان پیمبر را شکست باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من بارها و بارها پیوسته دید آزارها هم سر خونین من، هم پیکر عریان من سخت‌تر از چوب تو بر من نگاه زینب است چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران با خدا این بوده از روز ازل پیمان من من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو مادرم در پای طشت زر بُوَد مهمان من دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش همچنان دست توسل داشت بر دامان من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پس از تو، جان برادر! چه رنج‌ها که کشیدم چه شهر‌ها که نگشتم، چه کوچه‌ها که ندیدم به سخت‌جانی خود آن‌ قَدَر نبود گمانم که بی‌تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم برون نمود در آن دم چو خصم، پیرهنت را به تن ز پنجه‌ی غم، جامه هر زمان بدریدم چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی هلال‌وار ز بار مصیبت تو، خمیدم زدم به چوبه‌ی محمل سر، آن زمان که سر نی به نوک نیزه‌ی خولی، سر چو ماه تو دیدم ز تازیانه و طعن سنان و طعنه‌ی دشمن دگر ز زندگی خویش گشت قطع، امیدم شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان! که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم ازین حکایت جان‌سوز، «جودیا»! صف محشر به نزد شاه شهیدان، شریک، هم‌چو شهیدم ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی @dobeity_robaey