بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمود_اسدی
▶️
کوه غمی بی حساب روی سر افتاده بود
خانه ی وحی خدا،در شرر افتاده بود
دومی بی حیا لگد به در می زدو
مرغ زمین خورده بی بال و پر افتاده بود
@hosenih
به سینه ی همسرم رفت فرو میخ در
فاطمه در موج خون،غوطه ور افتاده بود
بس که در خانه را فشار داده،شکست
امید من یار من زیر در افتاده بود
با که بگویم همه از روی در رد شدن
جان عیال علی در خطر افتاده بود
پشت در سوخته شد سپر من ولی
خود وسط کوچه ها بی سپر افتاده بود
@hosenih
مگر به کوچه زن حامله را می زنند
آه که از نخل دین،برگ و بر افتاده بود
برگ و بر این درخت محسن ششماهه بود
که له شده روی خاک،از شجر افتاده بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#جواد_هاشمی
▶️
دانی ز چه رو سرشک، مأنوس علی است؟
یا آه چرا به سینه، محبوس علی است؟
@hosenih
یک مرد نبود تا بگوید: نامرد!
این زن که تو میزنیش ناموس علی است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#زبان_حال_امام_حسن_ع
#حسن_لطفی
▶️
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد
مرهم آتشِ قلبم بشود حیف نشد
مادرم گفت نگو ، سوختم از خاموشی
زینب ای کاش که مَحرم بشود....حیف نشد
@hosenih
فدک و خانهی امن و جگری بی آتش
گفتم ای کاش که با هم بشود حیف نشد
رفته بودیم بیاییم مگر مادرمان
ذرهای راحت از این غم بشود حیف نشد
هرچه کردم به کناری بروند و برویم
راهی از کوچه فراهم بشود حیف نشد
خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد
جایِ او قامتِ من خم بشود حیف نشد
@hosenih
خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست
مانع آنهمه ماتم بشود حیف نشد
کوچهاش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین
خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حسن_لطفی
▶️
خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد
پشتِ در جمع کُنَد بال و پَرَش را که نشد
در آتش زده شد ضربدرِ ضربهی پا
خواست تا دفع کُنَد ضربِ دَرَش را که نشد
@hosenih
تاکه در خورد به او دادِ علی در آمد
هرچه او کرد نفهمد اثرش را که نشد
آتش ، جمعیت ، داد ، در ، دود ، علی
خواست از اینهمه گیرد خبرش را که نشد
خم شده تا نرسد بر پسرش زخمی تیز
تا به گهواره ببیند پسرش را که نشد
***
تاکه فهمید کشیدند علی را بُردند
رفت با دست بگیرد کمرش را که نشد
تا به مسجد برسد آنقدری راه نبود
رفت... بستند مسیرِ گذرش را که نشد
@hosenih
قنفذ آمد نگذارد برسد تا مسجد
تا مغیره شکند بال و پَرَش را - که نشد
گرچه او رد شد و تا خانه علی را آورد...
خواست پنهان بکند زخمّ سرش را که نشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#دودمه
#مجتبی_صمدی
▶️
تا تو سر بالا بگیری با سر اُفتادم زمین
یا امیرالمؤمنين
@hosenih
یک تنه هستم سپاهت تا وداع آخرین
یا امیرالمؤمنين
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امام_حسن_ع
#مرضیه_عاطفی
▶️
چه زخمی؛ بی هیاهو... مادرِ من
گرفته دردِ پهلو مادرِ من...
نگو که این جراحت های ِ تازه
ندارد هیچ دارو مادرِ من
@hosenih
خودم دیدم میانِ کوچه محکم-
زمین خوردی دو زانو مادرِ من
نشسته روبرویت؛ بغض کرده
گرفتی از پدر، رو مادرِ من
نکش از دستِ کار افتاده ات کار
نزن با اشک؛ جارو مادرِ من
دعا کردی همه همسایه ها را
میانِ دردِ بازو مادرِ من
حسین(ع) آمد به من گفت ای برادر
چرا پوشانده اَبرو مادرِ من؟!
@hosenih
نخورده شانه بر موهایِ زینب(س)
به هم پیچیده گیسو مادرِ من
تو را جانِ حسن(ع)، دیگر به بابا-
نگو تابوتِ من کو!؟ مادرِ من!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حسن_لطفی
▶️
امشب که ناله از لبت اُفتاده رو مَگیر
بعد از سه ماه که تبت اُفتاده رو مَگیر
دیدار تو اگرچه غم انگیز میشود
بعد از سه ماه قسمتِ من نیز میشود
دردِ عیال دارم و پیرم نمودهاند
سی و سه سال دارم و پیرم نمودهاند
@hosenih
این آشیانه داغِ پرستو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
امروز فضه گفت که خانم وضو گرفت
بعد از سه ماه خانهی ما رنگ و بو گرفت
گفتم که کار کم بکن اینجا عزیزِ من
ممنونِ نان تازه ام اما عزیزِ من
نان را بدونِ قوَت بازو نمیپزند
نان را که با جراحت پهلو نمیپزند
این خانه مدتیست که جارو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
اصرار میکنیم که نانی -کمی- بخور
ای پلکِ نیمه باز تکانی -کمی-بخور
رد تو از تنور به بستر هنوز هست
زینب دوید گفت که مادر هنوز هست
او دختر است حسرتِ آغوش میخورد
این سینهی شکسته-بمان-جوش میخورد
دستت شکسته است که بالا نمیرود؟
این شانهات چه دیده چرا جا نمیرود
چشمِ تو نیز بستن بازو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
یادم نرفته تا در خانه تو را زدند
یادم نرفته با در خانه تو را زدند
چشمِ علی شکستنِ اَبرو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
امشب چقدر پیشِ حسن سوخت دخترت
امشب ببین که با سه کفن سوخت دخترت
@hosenih
گفتی وصیتت دو سه بوسه به حنجر است
گفتی لباسِ محسنِ تو قدِ اصغر است
**
بس کن رباب دستِ خودت را تکان نده
بر رویِ نیزه زخمِ گلو را نشان نده
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خندهی انظار میشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#امید_مهدی_نژاد
▶️
ازل براي ابد مُلك لايزالش بود
چه فرق ميكند آخر كه چند سالش بود
حريم عرش خدا بود سطح پروازش
تمام وسعت عالم به زير بالَش بود
@hosenih
وجود خون خدا را به شير خود پرورد
بزرگِ كربوبلا طفل خردسالش بود
پس از غروب كه خورشيد راه خانه گرفت
چراغ كوچهی شب قامتِ هلالش بود
@hosenih
به درد و داغ رضا داد زآنكه ميدانست
سه گريه بعدِ پدر نوبت وصالش بود
زمين شبزده را رشكِ آسمان مي كرد
اگر فـزونتر از آن خطبهها مجالش بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
آخر چه کنم تا به پرت خار نگیرد؟
پهلوی تو خونریزی بسیار نگیرد؟
در چند نفس پخش کن این یک نفست را
تا پیرهنت حالت گلدار نگیرد
@hosenih
به فکر خودت باش که این دسته ی دستاس
از دست ورم کرده ی تو کار نگیرد
خون مردگی چشم تو درمان که ندارد
پس گریه نکن تاری بسیار نگیرد
یک ذره تکان خوردن تو فاجعه ساز است
آرام بمان پهلویت اینبار نگیرد
دیشب سر سجاده دعای حسن این بود
که مادر من دست به دیوار نگیرد
مادر شدنت را به لگد از تو گرفتند
ای کاش کسی حسرت دیدار نگیرد
@hosenih
نجار بنا بود که بی میخ بسازد
تا عمر مرا این در و مسمار نگیرد
برخیز که یک شهر به این خانه نخندند
به سوختن پیکر پروانه نخندند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود
پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود
دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود
رحمت موصوله ی باران به باران می رود
@hosenih
بین محرابش که مشغول عبادت می شود
نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود
جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست
شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود
خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند
این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!
گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس
در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود
حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد
با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود
ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا
وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود
نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی
ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود
مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند
عزت این قوم همچون برکت از نان می رود
آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ
حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟!
دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه
بر مزار همزه با چشمان گریان می رود
@hosenih
بانویی که قامتش مثل رسول الله بود
در میان چادرش حالا چه پنهان می رود
از فضای خانه مولا مشخص می شود
دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا هماره داشت که چون خود مَثل نداشت
@hosenih
از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت
حتی اذانِ حیّ عَلیَ الغُربت علی
بی ذکر نام فاطمه خیر العمل نداشت
شیعه دلش چنین ز غمِ در نمی شکست
مانند مرتضی اگر این خانه یل نداشت
هرچند سومین پسرش را بدون شک
در اوج عرش داشت ولی در بغل نداشت
@hosenih
سوگند می خورم به خود نام فاطمه
زهرا اگر شهید نمی شد اجل نداشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محمدجواد_مطیع_ها
▶️
پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید
دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید
@hosenih
به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم
شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید
به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم
چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید
قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم
زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی آید
چرا اصرار داری تا که برخیزی زجاپیشم
چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید
کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا
نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی آید
نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی
واین لبخند آرامت به این بستر نمی آید
@hosenih
نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد
از آن روزی که افتادی پشت در نمی آید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih