بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#سیدحمیدرضا_برقعی
▶️
به منبر میرود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمه اسلام بردارید
مبادا از قلمها جابیفتد واژهای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید
@hosenih
«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید
الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید
به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که میگوید
غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید
«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
@hosenih
به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است
کفن باید به جای جامه احرام بردارید
اگر در گوش نوزادی اذان میخواند، میفرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
میان شعلهها آیات ابراهیم میسوزد
میان گریه ختم سوره انعام بردارید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#محمود_ژوليده
▶️
آه از آن خصم که دشنام به آقا میگفت
عصبانی،،سخنِ زشت به مولا میگفت
مست بود و گهی از غِیظ تهاجم میکرد
حرف بد میزد و گه طعنه به طاها میگفت
@hosenih
وای از آن لحظه که حرف دهنش بدتر شد
ناسزا بود که بی وقفه به زهرا میگفت
نانجیب آنچه توانست به بُغضش افزود
ناصبی بود که اینگونه سخنها میگفت
صادق آل عبا را پیِ مرکب، دل شب
میکشید و به زبانی بد و بیرا میگفت
هر چه فرمود امام: عیب مگو می آیم
باز با خنده و تهدید و تَقلّا میگفت...
حیف که رخصت ذبحِ تو ندارم، وَرنه
فَرض بود آنچه مرا سید و مولا میگفت
پا برهنه پسر فاطمه را بُرد به قصر
دید منصور هم از قتلِ مسیحا میگفت
ناگهان صوتِ پیمبر به سَرایَش پیچید:
چه کسی بود ز قتلِ پسرِ ما میگفت!؟
وای اگر تیغ تو بیرون ز غلافت آید...
این نبی بود که اینگونه به اعدا میگفت
پس کجا بود پیمبر که به گودال آید؟
بشنَود شمر، چه با زاده زهرا میگفت
گاه میگفت سرت جایزه دار است،حسین!
گاه میزد به گلو، خَنجر و درجا میگفت…
@hosenih
زینت دوش نبی! وقت ملاقات شده!
زینت دوش نبی داشت خدایا میگفت
نالۀ فاطمه آمد که؛ بُنَیَّ قَتَلوک
ذَبَحوکَ وَ مِنَ الماءِ حسینا مَنَعوک
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#روح_الله_عیوضی
▶️
زیر این گنبد دوّار و کبود
کلبه ای سمت خدا در دارد
سالخورده پدری روحانی
حجره ای گوشه ی بستر دارد
@hosenih
ششمین مرد که یک دریا غم
آب جاری شده ی عِینش بود
قسمت بال و پر میکائیل
آستان بوسی نعلینش بود
@hosenih
وضع حالات وخیمش از صبح
روز را در نظرش شب کرده
بسکه بالاست دمای بدنش
چند دفعه بخدا تب کرده
@hosenih
زهر خیمه زده روی بدنش
می کشد پا به زمین می سوزد
سرفه ای خشک و عطش... این یعنی...
سینه ی عرش برین می سوزد
@hosenih
بخت برگشته کسی که دیشب
اذیتش کرده سر سجاده
آتش انداخت به جان درب
خانه ی حضرت زهرا زاده
@hosenih
زد به هر آتش و آبی جبریل
نکند حادثه تکرار شود
مادری پشت در خانه ی خود
مانده با طفل و گرفتار شود
@hosenih
لحن آلوده ی این قوم او راع
گرچه دنیازده و سیرش کرد
باز اما غم بانوی فدک
پیش از موعد خود پیرش کرد
@hosenih
روضه خوان آمده حالا باید
پرده ای نصب کند در منزل
آسمان دلش از بس بارید
خاک دنیا شده از دستش گِل
@hosenih
وسط منبر و درس روضه
یادش آمد ز لب خشک امام
لب نزد بر لب آبی تا گفت
بر لب تشنه ی مظلوم سلام
@hosenih
باز فرمود که هرکس با ماست
خنده در وادی محشر دارد
چشم گریان عزادار چو من
شاد باشد که برادر دارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#نويد_اطاعتی
▶️
نیمه شب بود که خورشید عبادت میکرد
حضرت نور به سر چشمه اشارت میکرد
صادق آل عبا گرم مناجاتش بود
ذکر حق موجب تسکین جراحاتش بود
@hosenih
گاه یادی ز غم و غربت حیدر میکرد
یادی از کوچه و از روضه مادر میکرد
ناگهان بر در آن خانه هجوم آوردند
باز هیزم به در شهرعلوم آوردند
نیمه شب بود که آتش به در خانه زدند
صادق آل عبا را چه غریبانه زدند
بال پروانه شکسته است به بالش نزنید
لااقل پیش رخ اهل و عیالش نزنید
نیمه شب بود که در دست طناب آوردند
نانجیبان به سوی خانه شتاب آوردند
دست ذریه ی زهرا و علی را بستند
دست آیینه ی ذات ازلی را بستند
پشت مرکب مگر این مرد کشیدن دارد؟
سالخورده است مگر پای دویدن دارد؟
@hosenih
وای از آن لحظه که او در پی مرکب افتاد
در همان حال به یاد غم زینب افتاد
یاد زنجیر و غل و دست و طناب افتاد و...
گذر قافله بر شام خراب افتاد و...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
دردمندان غمت زندگی از سر گیرند
گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حرمت محمل اشک زهراست
گر که با دُر نجف شان برابر گیرند
چشمهایی که برای غم تو میبارند
باده ای است که از ساقی کوثر گیرند
شده پر منبر محراب زگیسوی شما
ماجراهای خم زلف تو منبر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب که کنم نذر بقیع
@hosenih
دیده ات در همۀ عمر چه غمها که ندید
دشمنت پشت در خانۀ تو هیزم چید
خانه ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن
کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خانه همگی برتو پناه آوردند
همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید
وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه
دشمن بی سر و پا نعره زنان میخندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد
یک نفر از غم و از غربت تو جامه درید
هر چه گفتند نبندید خودش می آید
به خداوند که دستان خدا را بستید
نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید
پیش چشم در همسایه چنینش نبرید
پیرمرد است ببینید که حرمت دارد
اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید
آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت
غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید
مثل آن کودک گم گشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#تقدیم_به_ائمه_بقیع
#موسی_علیمرادی
▶️
چون لاله ایم و قسمت ما غیر داغ نیست
محویم در سراغ تو از ما سراغ نیست
پروانه ی بقیع تو هر چند عالم است
اما درآن میان خبری از چراغ نیست
@hosenih
هر کس که بیش خونجگرت شد گرفت تاج
دل خون تر از انار کسی بین باغ نیست
بی بام تو کبوتر تو تیره بخت شد
ورنه پری سپید تر از بال زاغ نیست
@hosenih
سخت است در هوای غم تو تنفسی
از تنگی دلم نفسی را فراغ نیست
هم چون غبار زائر قبرت همه شوند
تقدیر دهر را به جز این ره سراغ نیست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد
درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد
@hosenih
به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد
تصور کن که در برخوردٍ با ماهی که در سجده ست
به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد
تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور
برای آدمی از جنس خاک و نور هم باشد
تصور کن امام صادق از بین شکاف «در»
ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد
تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر
به رغم لشکر شاگردها مجبور هم باشد
به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما
در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد
چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن
کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد
@hosenih
به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش
اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد
برای خود نه٬ می گرید برای مادرش زهرا
بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
به شکِ فقه یقین شد امام جعفر صادق
ثمن صدیق و ثمین شد امام جعفر صادق
پس از پیمبر اکرم به خُلق از نظر خَلق
محمد ششمین شد امام جعفر صادق
@hosenih
به وقت جهل چنان شد اگر پیمبر اکرم
به روز فقه چنین شد امام جعفر صادق
نشست در وسط منبر سَلونی و این سان؛
بر آن رکاب نگین شد امام جعفر صادق
شبیه حضرت زهرا در آن جهنم کوچه
خودش بهشت برین شد امام جعفر صادق
شکست پشت در آن جا،به جای حضرت زهرا
خمید وجایگزین شد امام جعفر صادق
شد افتخار برایش که در مصائب مادر
به او شبیه ترین شد امام جعفر صادق
@hosenih
میان معرکه چون شد نگاه شیخ الائمه؟
که صورتش پر چین شد امام جعفر صادق
بهگریه گشت به دنبال گوشواره ی مادر
همین که نقش زمین شد امام جعفر صادق
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
باد را زلفِ بید می فهمد
چون به هر سو وزید می فهمد
خَمِ زُلف مراد را در شب
چشم های مرید می فهمد
@hosenih
سطح فقه امامِ صادق را
عمق فقه جدید می فهمد
ما که نه ،حُرمت عزای تو را
مَرجعی چون وحید می فهمد
روضه های شهیده را تنها
آنکه خود شد شهید می فهمد
هَتک حُرمَت به قفل درها را
در حقیقت کلید می فهمد
عمق این روضه را هرآنکس که
گشت مویش سپید می فهمد
روضه ی زهر و روضه ی در را
هرکه شد نا امید می فهمد
غم ناموس و کوچه را قطعاً
آنکه رنگش پرید می فهمد
@hosenih
اثر زهر را دهان زیرِ
آفتاب شدید می فهمد
طعم گودال را به حجره ی خویش
هرکه هی پا کشید می فهمد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
#على_اکبر_لطيفيان
▶️
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی
که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی
جواب هر چه که باشد نوازش است مرا
خدا کند بنوازد مرا ولو به " لن " ی
@hosenih
بساط حوزه کرم میکند ، چه ذوالکرمی
بساط روضه عطا میکند ، چه ذوالمننی
به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت
بله ؛غدیر جوان شد ز باده ی کهنی
ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث
چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی
به جعفر بن محمد بگو بسوز و بساز
مباش فکر حرم گر نواده ی حسنی
سیاه تر ز همه روزگار پروانه ست
اگر که شمع بسوزد میان انجمنی
نخست آنچه صدا میکند سر زانوست
اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی
ببین چه بر سر زن یا که مرد میاید
طناب را بکشی ، تازیانه هم بزنی
عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد
پناه برد به یک آستین پیرهنی
چه سخت میگذرد مرد آبروداری
طی طریق کند با غلام بددهنی
اگر چه سوخته در ، جای شکر آن باقی ست
که میخ در نگرفته به گوشه بدنی
اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست
که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی
@hosenih
چه حرفها نشنید و چه چیزها که ندید
شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی
غریب نیز از اینجا نمیرود عریان
برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح
#سیدمهدی_حجازی
▶️
در مکتب ما هرآنکه لایق باشد
دلشیفته ی حضرت صادق باشد
@hosenih
بر تربت بی شمع و چراغش به بقیع
گوید صلوات هرکه عاشق باشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
#وحید_محمدی
▶️
هزار مرتبه شکر خدا که شیعه شدیم
به سینه مُهر ولای علی نشانه زدیم
غلام خانه ی اولاد مصطفی هستیم
و دل به ریشه ی خاکی چادری بستیم،
@hosenih
که گفته اید دو عالم گدای مادر ماست
که خلق عالم و آدم برای مادر ماست
به لطف درس تو ما شیعه ایم شکر خدا
به زیر دین شمائیم تا ابد آقا
تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی
چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی
هزار حوزه و مکتب به پا شده امّا
هنوز هم نرسیده به ابتدای شما
اگر چه این همه عالِم به حوزه ها هستند
هنوز جیره خور سفره ی شما هستند
سلام ما به شما ای سلاله ی پر نور
سلام ما به شما یا مروج العاشور
نشسته ایم در این روضه ها کنار شما
که اشک ما بشود مایه ی قرار شما
چقدر گریه نوشتی به پای عاشورا
چقدر روضه نوشتی برای عاشورا
به داغ پیکر اکبر چقدر باریدی
به یاد حنجر اصغر چقدر باریدی
به دست بسته ی زینب چه گریه ها کردی
چه گریه ها که به دست ز تن جدا کردی
چقدر حسّ عجیبی حکایتت دارد
چه ماجرای غریبی شهادتت دارد
اسیر داغ شمائیم و سینه می کوبیم
به سینه از غم داغ مدینه می کوبیم
دوباره هیزم و آتش، دوباره دود سیاه
دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه
تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند
میان خنده اوباش و این و آن بردند
میان کوچه ی غم ها زمین زدند تو را
شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را
@hosenih
درست ... اینکه زمین خوردی و پر از دردی
اگرچه پیر، ولی بازهم شما مردی
خدا کند که دگر مادری زمین نخورد
به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih