eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
326 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ندارد لذتی دنیای بی‌تو هراسانیم از فردای بی‌تو تمام آرزویم امشب این است؛ که باشد آخرین یلدای بی‌تو@dobeity_robaey@hosseinieh_net
چنان که قصد می‌سازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی‌زهرا نمی‌دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه‌دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می‌آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی‌باشد الفبا را حماسه می‌تراود آنقدر از خطبه‌هایش که به خطبه می‌کَند از جای، کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه‌ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه‌اش حتی فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او بهم زد حیله‌ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت‌پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره‌اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می‌کند امروز و فردا را ** مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمی‌دانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه می‌گویم؟! که حتی گل اذیت می‌کند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله‌ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه می‌گفتند اطفالش: به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته‌ی ما را گره وا می‌کند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه‌ی امّ‌ابیها را 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند دیدنش بار رسالت را سبک‌تر می‌کند دختر است اما برایت کار مادر می‌کند دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟ تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه! قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه! در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شوید بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی در غم همسایه، ترکِ خواب راحت می‌کنی مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه! امتحان پس داده‌‌ای در آسمان‌ها پیش از این سال‌ها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین واقعاً "الحمد للهِ ربِّ العالمین" جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت پیش نابینا میان حِصنِ چادر ماندنت حُجب میراثت، حیا سایه‌نشین چادرت داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت سفره‌‌ی نان، خالی اما سفره‌ی انعام پُر خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پُر از تو راضی و دلش از گردش ایام پُر کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پُر ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار! بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بازهم پیک صبا مُشک فشان آمده است برمشام همه عطری ز جنان آمده است هاتفِ غیب خبر می‌دهد از رویش گُل صحبت از بانوی گُل‌ها به میان آمده است با گُل یاس، زمین را به فلک پُل زده‌اند روی سینه به ادب، خیل مَلک گُل زده‌اند این چه شوری است که در ذکر جمیل همه است کوثری ناب روان‌گشته از این زمزمه است ابر رحمت به سر خلق دمادم جاری است همه آفاق پُر از فاطمه یا فاطمه است به فلک وادی این طور چه دیدن دارد نغمه‌ی اهل سماوات، شنیدن دارد تا که قدسی نفسان جلوه‌ی طوری دیدند در دل ختم رُسل شوق و سروری دیدند همه لبخند زنان عطرفشانی کردند روی دامان خدیجه، گُل نوری دیدند مات بودند که نوزاد چها می‌گوید که شنیدند همه، حمد خدا می‌گوید چه مبارک سحری داشت شب میلادش جبرئیل آمده ازبهر مبارک‌بادش همه جا پُرشده از زمزمه‌ی «اعطینا» دیدنی بود رسول للَه و روی شادش کوثری گشت روان، عطر حیاتی برخاست و به شادیِ دلِ او صلواتی برخاست کوثر و قدر بخوان، جلوه‌ی توحید رسید قبله‌ی جانِ همه، کعبه‌ی امید رسید باز هم زمزمه کن آیه‌ی تطهیر بخوان زُهره و فاطمه و طاهره، خورشید رسید ذرّه ذرّه همه محو گُل خورشید شوید زائر عارف این کعبه‌ی توحید شوید به فروغش، به جمالش، به جلالش به فضائل، به خصائل، به کمالش صلوات به خداوند که سادات جهان مادری‌اند به خود فاطمه تنها نه، به آلش صلوات هردل غرق غمی، نور امیدش زهراست هرکه مشتاق جنان است، کلیدش زهراست آمد او تا که بشر فانی فی‌الله شود بشر از جهل رها گردد و آگاه شود می رود زود ولی چند بهاری کافی است تاکه او بر همه روشنگر این راه شود تاکه از خواری دنیا به همه حرفی گفت عطر بیداری او خواب جهان را آشفت هر زبانی که به «یا فاطمه» تطهیر شود گوید او آمده تا نور سرازیر شود هدف آمدنش چیست؟ همین می دانم تا ولایت به خود فاطمه تفسیر شود صحبت اهل ولایت به جز این زمزمه نیست «زیر این چرخ، علی دوست‌تر از فاطمه نیست» عمر پُر برکت او از چه حکایت دارد؟ از چه از مردم این شهر، شکایت دارد؟ همه ی عمر کمش گفت، «وفایی» بر خلق که علی برهمه‌ی خلق، ولایت دارد بی علی هیچ ره سیر الی‌اللهی نیست جز از این راه، به فردوس برین راهی نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه! لیلةالقدر محمد، فاطمه! ای خدا مشتاقِ یارب یاربت ای سلام انبیا بر زینبت عالم خاکی، محیط غربتت آفرینش، گشته گم در تربتت کاروانِ دل، روان در کوی تو قبلۀ جان محمد، روی تو مشعل شب‌های احیای علی نقش لبخندت مسیحای علی خلق عالم، سائل و روزی‌خورت لیف خرما وصله‌های چادرت ای سه شب بی‌قوت و، از قوت تو سیر هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر وحی، بی ایثار تو کامل نشد هل اتی، بی‌نان تو نازل نشد آن که خاک مقدمش جان همه... گفت: جان من، فدای فاطمه! ای که در تصویر انسان زیستی کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟ فوق هر تعریف و هر تفسیر هم پاک‌تر از آیۀ تطهیر هم ای سجود آورده بر پای تو سر ای خدا هم از نمازت مفتخر مرتضی را محو صحبت کرده‌ای غرق در دریای حیرت کرده‌ای مدح تو کی با سخن کامل شود وحی باید بر قلم نازل شود آسمانی‌ها مسلمان تواند بندۀ مقداد و سلمان تواند آنچه هست و نیست فیض عام توست خوش‌ترین ذکر امامان، نام توست از نبی تا حضرت مهدی، همه ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو حلِّ صد مشکل ز گردنبندِ تو.. شمع جمع اهل محشر چهر توست مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست جز تولای تو دست‌آویز نیست بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست دستگیر خلق در محشر تویی منجی و بخشنده و داور تویی محشر از فیض تو گلباران شود عفو، مشتاق گنه‌کاران شود صحنۀ محشر همه پابست توست اختیار نار و جنت دست توست مِهر تو روز قیامت هستِ ماست ریشه‌های چادرت در دست ماست روز محشر کار ما با فاطمه‌ست نقش پیشانی ما یا فاطمه‌ست بی‌کسیم و جز تو ما را نیست کس روز وانفسا تو را داریم و بس از کرامت بر جبین ما همه ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز دل شکسته‌ام نوای ديگر آوَرَد  پرده‌ی بهتری زند، سرود خوش‌تر آورد  لَئالی کلام را، ز طبع من برآورد  مگر ثنای فاطمه، دخت پيمبر آورد   که آگه از مقام او، کسی بجز اله نيست    نسيمِ درک و عقل را، در اين حريم راه نيست ماه جمادی آيد و ز خُرمی خبر دهد  جمادْ را نديده کَس، گل آورد، ثمر دهد  به بيستمين صباح آن اميد بر بشر دهد  به زندگانی بشر تجلیِ دگر دهد  در اين خجسته صبح‌دم داده خدای ذوالعَطا   به يا و سين و طا و ها، کوثر و قدر و هل اتی' خديجه! ای ز درد و غم به جان رسيده! غم مخور  خديجه! ای ز دشمنان طعنه شنيده! غم مخور  خديجه! گر قبيله‌ات از تو بريده غم مخور  خداست يار و مونست، ز هر پديده غم مخور  لطف خداست ياورت، محمد است همسرت    بهتر از اين چه می‌شود که فاطمه است دخترت خديجه! ای که از خدا فاطمه را گرفته‌ای چه کرده‌ای که اين مقام را فرا گرفته ای ز هست و نيستت چو دل بهر خدا گرفته‌ای  هزارها برابر از خدا جزا گرفته‌ای خديجه! ديده روشن از فروغ نور ديده‌ات    باد مبارک از خدا مَقدم نو رسيده‌ات دايره‌ی وجود را مرکز و محور آمده  محيط لطف و جود را جوهر و گوهر آمده  ولیّ ممکنات را مَحرم و همسر آمده  رسول کائنات را دختر و مادر آمده  چه دختری که هستیِ جهان بُود ز هست او    رسول حق به امر حق بوسه زند به دست او فاطمه‌ای که عقلِ ما، ماتِ عبادتش بُوَد  نقش به چِهرِ دوستان، مُهر ارادتش بُود  همسری علی نهايت سعادتش بُود  ليله‌ی قدر اوليا شامِ ولادتش بُود  ثبت شد از ولادتش بقای نسل احمدی يافت بقا ز نسل او شريعت محمدی فاطمه‌ای که حق بر او عَرضِ سلام می‌کند  ادای ذکر نامِ او به احترام می‌کند  کسی که پيش پای او پدر قيام می‌کند  بر درِ خانه‌اش سلام، صبح و شام می‌کند  شرف ببين که خانه‌اش بُرده سَبَق ز طور هم    حيا ببين که پوشد او چهره‌ی خود ز کور هم فکر کسی نمی‌رسد به ساحت جلال او  جلال حق جلال او، جمال حق جمال او  تربيت سلاله‌اش نمونه ی کمال او  سلام حق به او و باب و مام و زوج و آل او  که هستی تمام ماسوا بُود ز هستشان    نظام ملک خويش را داده خدا به دستشان فاطمه‌ای تو بازگو فلسفه حيات را  ساخته جِدّ و جَهدِ تو سفينة النجات را  زنده نگاه داشتی "و آتوُ الزّکو'ة" را  "حَیّ علی الفلاح" را "حَی علی الصلاة" را  مزرعه‌ی عفاف را ز اشک، آب داده‌ای به بانوان ز شرم خود درس حجاب داده‌ای ای که خدای بی مَثل به کوثرت مثال زد  دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد  نبي ز مُهر بِضعَتي به سينه‌ات مدال زد  حلقه به باب خانه‌ات دست علی و آل زد  يافته است پرورش خون خدا ز شير تو    شير خدا به مرتبت، نذير تو بشير تو به حُسن تو که می‌کند جلوه‌گر آفتاب را  به اشک تو که بِشکند قيمت دُرّ ناب را  به کوی تو که از دلم ربوده صبر و تاب را  عرض سلام کرده و منتظرم جواب را   دريغ از جواب ما به خاطر خدا مکن    دست توسل مرا ز دامنت جدا مکن فاطمه‌ای زلطف تو، قعودِ ما، قيامِ ما  دوستی‌ات قبولیِ صلو'ة ما، صيام ما  نام تو و حسين تو سرودِ ما، کلامِ ما  نثار قبر مخفی‌ات درود ما، سلام ما   به یادِ درد و داغ‌ها که بُد گواهِ صبر تو هنوز گریه می‌کند علی کنار قبر تو تویی که از وجود تو، مدح کند خدای تو تویی که فیض وحی را تازه کند صدای تو تویی که گفت مصطفی، جان پدر فدای تو منم غلام و چاکر و سلاله و گدای تو نام تو بر لبم بُوَد، مِهر تو مذهبم بُوَد "مؤیدم" که بر درت چهار منصبم بُوَد ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صبح طلوع زهر‌ۀ زهرا رسیده است پایان ظلمت شب یلدا رسیده است ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد یعنی برات وصل به امضا رسیده است بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است عطر گل محمدی از مکه می‌وزد فصل گل و تبسم گل‌ها رسیده است تا آن‌که غرق نور شود آسمان وحی ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است آمد ندا:«فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما محبوب ما! حبیبۀ دل‌ها رسیده است بر دفتر تبسم کوثر نوشته‌اند آیینۀ تجسّم طاها رسیده است قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد امشب کلید حلّ معما رسیده است امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت: مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است مرضیه‌ای که سورۀ انسان مدیح اوست انسیه‌ای به جلوۀ حورا رسیده است هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام از پرتو ولایت زهرا رسیده است یعنی که آدم صفی‌الله از این طریق کم‌کم به علمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است، فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را اشراق او به سینۀ سینا رسیده است... زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت آوازه‌اش به مسجدالاقصی رسیده است زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد پژواک او به عالم بالا رسیده است زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است زهرا که در مقام رضا، مجتبای او تا بی‌کرانِ صبر و مُدارا رسیده است زهرا که در مقام شهادت، حسین او از کربلا به «لیلة‌الاسری» رسیده است زهرا که در جبین درخشان زینبش ایمان به رتبه‌های تجلّا رسیده است... ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم دریاست قطره‌ای که به دریا رسیده است... تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است ای دل، نظر به پنجره‌های بقیع کن پایان کار عشق به این‌جا رسیده است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمین را، آسمان را، بیکران را، سروری بانو زِ هر بالاتری، بالاتری، بالاتری بانو رضیّه، راضیه، عَذرا، حدیثه، هانیه، حُسنا سَعیده، سٰاجِده، زَهرا، کَریمه، کُوثری بانو تو فکر مصطفی در های و هوی لَیلَةُ الْاَسْرٰا تو ذکر مرتضی هنگام فتح خیبری بانو به غیر از انبیا جبریٖل تنها بر تو وارد شد بدین صورت یقین دارم تو هم پیغمبری بانو چنان پشت علی چون کوه ماندی قد علم کردی که فهمیدیم در وقتش خودت هم حیدری بانو چه خورشیدی نبی دارد، چه مهتابی علی دارد نبی را مادری بانو، علی را همسری بانو کمال همنشین در ما اثر کرده‌ست پس قطعاً به روز حشر ما را چون حسینت مادری بانو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام بر تو که هم‌معنیِ سلام تویی دوام مذهب شیعه علی‌الدوام تویی دخیل یک نخ چادرنماز تو هستیم به‌ استناد روایات «فیض‌عام» تویی گره‌گشای دوعالم فقط تو هستی و بس اگر که بر لب ما ذکر مستدام تویی تویی تمام نبی و تویی تمام علی به حیرتیم که از این دوتا کدام تویی؟ قسم به ساحت «اُم‌ُ الأَئِمَّةُ النُّجَبا» که بر تمام امامان‌مان امام تویی حماسه‌ی تو که هم‌سنگ خطبه‌ی فدک است نشانه‌ای‌ست که احیاگر قیام تویی به روز حشر شفاعت فقط به عهده‌ی توست چرا که صاحب این اختیار تام تویی خوش آمدی به جهان ای تمام جان جهان فدای مقدم تو جان شاعران جهان بدون لطف تو شادی به فکر غم شدن است وجود یکسره در معرض عدم شدن است به جلوه آمده در تو تمام "کن فیکون" جواب خواسته‌های تو لاجرم "شدن" است به بودن تو گره خورده است بودن ما به شوق توست که دم فکر بازدم شدن است برای از تو نوشتن درخت‌های جهان تمام حسرت‌شان کاغذ و قلم شدن است تویی که آینه‌ی کعبه‌ای و آن عملی که در برابر تو واجب است، خم‌شدن است کمال مرتبه‌ی شاعرانِ دوره‌ی ما در آستان تو عمان و محتشم‌شدن است عزیز می‌شود از هم‌نشینی گل، خار که فضّه‌ی تو سزاوار محترم‌شدن است رسیده است به لطف تو تا خدا زهرا کسی‌که ذکر لبش بوده‌ است: "یازهرا" خبر رسیده به شب، موقع سپیده شده که روح صبح به جانِ سحر دمیده شده گناه راه ندارد به هردلی که بر آن نسیم مرحمت فاطمه وزیده شده کدام فاطمه؟ آن فاطمه که با لطفش گناه‌کارترین بنده‌ها خریده شده کدام فاطمه؟ آن فاطمه که در معراج صدای شوهرش از هر طرف شنیده شده کدام فاطمه؟ آن فاطمه که بی‌مَثَل است همان که هیچ‌کجا مثل او ندیده شده کدام فاطمه؟ آن‌که برای اهل زمین غبار معبر او سُرمه‌ی دودیده شده فضائل تو زیادند، کم نباید گفت به این دلیل غزل‌های ما قصیده شده همین‌که نام تو در شعر شاعران آمد تمام قافیه‌هایش از آسمان آمد برای بُردن نامت وضو گرفت قلم که از قبال تو نام نکو گرفت قلم تو را ندیده و یک‌عمر از تو دم زده است اگر سراغ تو را کو به کو گرفت قلم همین که نام تو را تا همیشه یاس سرود برای ساحت خود رنگ‌وبو گرفت قلم به هیچ واژه‌ی دیگر نمی‌شود آرام که از همان اول با تو خو گرفت قلم از آن زمان که به اجبار از غم تو نوشت چه بغض‌های بدی در گلو گرفت قلم به نام دشمن تو می‌رسید و می‌دیدم که از نوشتن آن نام رو گرفت قلم به روسیاهی خود راه چاره پیدا کرد نوشت فاطمه و آبرو گرفت قلم در آسمان امامت وجود تو بدر است که درک فضل تو درک فضیلتِ قدر است به‌جز تو رَختِ محبت به تن نداشت کسی توجهی به مقامات زن نداشت کسی اگر تو همسر مولا علی نمی‌بودی در این جهان پسری چون حسن نداشت کسی به سینه سنگ تو را می‌زنند عاشق‌ها وگرنه مستمع سینه‌زن نداشت کسی قسم به آیه‌ی فصل‌الخطاب خطبه‌ی تو که در حضور تو طبع سخن نداشت کسی اگر تقاص ستم‌های رفته بر تو نبود به زیرلب دم یابن‌الحسن نداشت کسی به نیّت فرج عاجل امام زمان دعا کنیم برای دل امان زمان زمانه‌ای‌ست که شأن امام گم شده است هزار رکن در این یک مقام، گم شده است غبار شبهه نشسته‌ست روی آینه‌ها چرا که فرق حلال‌وحرام، گم شده است چه روزگار بدی شد که فیض گمنامی میان این همه "دنبال نام" گم شده است چنان بدون تو بی‌ارزش است این دنیا که بین پیر و جوان احترام، گم شده است نشسته‌ایم که صبح رسیدنت برسد نشسته‌ایم و شکوه قیام، گم شده است مگر که چشم امید زمین به غیر از تو در انتظار ظهور کدام گمشده است؟ بیا که بی تو شب عید را نمی‌دانیم! که ماه بر سر این پشتِ‌بام، گم شده است به شامِ تار، پگاهِ ظهور، خاتمه است می‌آید آن‌که دعای‌ِ قنوتِ فاطمه است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یارب نرسد آفتی از باد خزانش آن یاس که شد دیده‌ی نرگس نگرانش هربار که می‌خواستم از او بنویسم دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش در پرده‌ی ابهام، زبان شعرا سوخت از بسکه ندیدند کران تا به کرانش ناموس خدا بود که می‌خواست نبیند اندازه‌ی یک بیت به شعر دگرانش می‌خواست که قدرش نشود بر همه معلوم مانند شب قدر به ماه رمضانش آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست غیر از ملَک وحی کسی نامه‌رسانش وقتی که به در می‌زند از شوق بلند است از سینه‌ی جبریل صدای ضربانش سرچشمه‌اش از مائده‌ی "بَضعة منّی "است خونی که دویده است میان شریانش زهرا اثر سیب بهشتی است که احمد بعد از شب معراج رسیده به دهانش کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت جایی که خدا سوره فرستاده به شانش یعنی که پس از " اَنَّ علیّاً وَلیُ الله" یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش این سوره‌ی مکّی مدنی، نبض رسول است نفسی است که مانند نفس بسته به جانش زهرا ملکی بود که نازل شد و برگشت بیهوده در این خاک نگیرید نشانش بیچاره‌ی یک تار نخ چادر زهراست هرکس ندهد آیه‌ی تطهیر تکانش شاعر همه شب اشک شد و آخر سر هم جز این غزل خیس نیامد به زبانش والعصر...که فرزند همین فاطمه مهدی است ما منتظرانیم، خدایا برسانش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دختر خورشید و ماه، زهره‌ی زهرا آن که کرامات او گذشته ز احصا هم شرفش بگذرد ز عرش الهی هم نسبش می‌رسد به سید بطحا زهره مخوانش که گشته زهره کنیزش دخت مخوانش که گشته اُمّ أبیها سنگ صبورش نبی راضی مرضی محرم رازش علی عالی اعلا تربت پاکش نهان ز دیده‌ی مردم چون شب قدری نهفته در سه شب احیا گر نود و نه بُود اسامی باری هست یکی زین میانه اعظم و عظمی از پی دستاس توست چرخش گردون زینت نعلین توست گنبد مینا سوره‌ی کوثر به نام توست مزین آیه‌ی تطهیر شد ز نام تو معنا ره نبَرَد در بهشت روز قیامت هر که تو بر نامه‌اش نکرده‌ای امضا حبّ تو جنت شده‌ست و بغض تو دوزخ ای به قیامت معاندان تو رسوا سوی تو آید نبی به روز تحدی سمت تو گردیده قبله‌ی لیلة‌الأسرا کیست به غیر از تو با علی مترادف غیر علی کیست با تو همسر و همتا روزه گرفت و سه بار نان خودش را داد به درویش مستمند، ز تقوا خیر طلب می‌کند ز فرط محبت در حق همسایگان ز قادر یکتا قدر تو همسایگان کجا بشناسند حیف طلا که کنی‌ش خرج مطلّا در حد ما نیست مدح نام تو کردن مدح تو گوید مگر خدای تعالی ما نتوانیم حق وصف تو گفتن با همه کرّوبیان عالم بالا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمستانی سیاه است و سپیدی سر زد از موها ز بامم برف پیری را نمی‌روبند پاروها چه میزانی پی سنجیدن جرمم به جز عفوش که ترسم بشکند پرهای شاهین ترازوها کند خامه به گوش چامه نجوا نام زهرا را مگر دستم بگیرد لطف آن بانوی بانوها گناهانم فراوان و اگر بانوی محشر اوست در آن غوغا نیارم کم، نیارم خم به ابروها نه هر کس فخر دارد گردروب خانه‌ات گردد مگر از زلف حورالعین کند آماده جاروها اگر آلوده‌ام «یا طاهر» و «یا طاهره» گویم در این تسبیح هم‌سنگ‌اند «یا زهرا» و «یاهو»ها اگر یک فضل از فضه کسی گوید به شوق آن کنم از لانه هجرت چون پرستوها ارسطوها نخی از معجرت حبل‌المتین از بهر معصومین به دستت شربتی داری شفای جان داروها ز فرط کار روزان و نوافل خواندن شب‌ها نمی‌ماندی رمق از بهرت ای بانو به زانوها گهی دستاس دستت بوسه زد، گه آبله پایت عبادت را و همت را در آن سوی فراسوها به طوفان‌ها مگر موجی خبر از پهلویت برده که می‌میرند و کشتی‌ها نمی‌گیرند پهلوها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای گوهر کلام محمد ثنای تو تا حشر افتخار ولایت ولای تو هم کوثر خدایی و هم دخت مصطفی هم آمده است امّ ابیها ثنای تو پیغمبری که جان همه انبیا فداش فرمود با تو جان محمد فدای تو با آنکه نیست روی خداوند دیدنی پیداست در جمال تو، وجه خدای تو پیغمبران، ملائکه، حوریّه، جنّ و انس دارند احتیاج به ذکر دعای تو تا صبح حشر حسرت بیماری‌اش بوَد آید اگر مسیح به دارالشفای تو هرگز نگه به وادی سینا نمی‌کند گر بنگرد کلیم به دارالولای تو امواج نور سر زده از خانه‌ی گلین بوی بهشت می‌دمد از خاک پای تو بیت الحرام خواجه‌ی اسراست حجره‌ات آرد ملک طواف، به دور سرای تو گلبوسه‌های پشت هم ختم انبیا پیداست روی آبله‌ی دست‌های تو در حیرتم که روی تو را دید در بهشت آدم نداد جان ز چه بر رو نمای تو؟ سوگند می‌خورم به خدا تا خدا خداست بیگانه با خدا نشود، آشنای تو حوّا امید داشت شود فضه‌ی درت آدم شد از بهشت، برون در هوای تو تصویر توست، خنده‌ی گلخانه‌ی بهشت بوی خداست، در نفس دلربای تو پیغمبر و خدا و رسول و ائمه‌اند با حُسن اتفاق، مدیحت سرای تو آن روزها که صحبتی از ماسوا نبود کوثر نداشت، ذات الهی سوای تو پیش از ظهور عالم خلقت، هماره بود آغوشِ غیبِ ذاتِ خداوند، جای تو والله بهترینِ کسانند در زمین ابنا و شوی و امّ و بنات و نیای تو مُلک وجود در حرمت گشته ناپدید کی گفته گم شده حرم با صفای تو؟ محدود نیست بحر عنایات رحمتت وصل است بر عطای الهی، عطای تو آگاه نیست کس به جز از ذات ذوالجلال از بدو ابتدای تو و انتهای تو گر جنّ و انس، حاتم طایی شوند باز باید زنند بوسه به خاک گدای تو حقّا که شد گشوده ز بازوش ریسمان مشکل گشا به پنجه‌ی مشکل‌گشای تو تاریخ شاهد است که آید هنوز هم از مسجد مدینه صدای رسای تو گویی فقط رسول خدا حرف می‌زند وقت خطابه با دو لب جانفزای تو با آنکه از صدای تو هفت آسمان گریست انگار هیچ کسی نشنیده صدای تو حتی یکی نگفت به زهرا ستم شده حتی نکرد گریه کسی از برای تو هرگز نگشت چون تو کسی در وطن غریب بالله نبود این همه غربت، سزای تو اجر رسالت پدرت خوب شد ادا گردید تازیانه‌ی امّت، جزای تو ای یاس نیلی نبوی! کاش خورده بود آن تازیانه‌ها به تن ما به جای تو تا روز حشر کاسه‌ی خون جگر شود چشمی که تر نگشت ز اشک عزای تو باید به "میثمت" دُر مضمون عطا کنی تا گوهر قصیده بریزد به پای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چکیده‌ی گل رخسار مصطفی زهراست عصاره‌ی نفحات خوش خدا زهراست سلاله‌ی خلف ختم مرسلین یعنی خلاصه‌ی همه آیات انبیا زهراست کسی که شیشه عطر گل محمدی است که منتشر شده چون ذره در هوا زهراست زلال نور رسالت در او نمایان است چرا که آینه‌ی مصطفی‌نما زهراست کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز شده است ورد زبان فرشته‌ها زهراست گلی که باغ شهادت از او به بار نشست چراغدار شهیدان کربلا زهراست دو دل مباش دلا و بگو پس از قرآن شکوهمندترین هدیه‌ی خدا زهراست دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن امیدوار که باشی، گره‌گشا زهراست اگر که کوه غم افتاده روی شانه‌ی تو علاج کار تو یک یاعلی و یازهراست اگرچه کشتی پهلو گرفته می‌ماند تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست مگو که راه رسیدن به عشق دشوار است چرا که فاصله‌اش از حسین تا زهراست مراقبت کن از آن مضجع شریف، ای عشق به هوش باش که دار و ندار ما زهراست چنین غریب اگر در بقیع پنهان است مسلم است که گنجی گران‌بها زهراست مدینه ! گوهر ما آرمیده در دل تو گواه باش که گنجینه‌ی حیا زهراست اگر در آتش کین سوخته است خانه‌ی او تو دردمند بیا خانه‌ی شفا زهراست گلی که خاک در آغوش خویش می‌کشدش شبانه بی کس و تنها و بی صدا زهراست دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون خدا خلقت صدیقه‌ی کبری می‌کرد صورت عصمت خود را متجلا می‌کرد تا علی آیت عظمی نبوَد بی همتا ذات حق خلقت صدیقه‌ی کبری می‌کرد ازدواج علی و فاطمه با آن برکات چشمه‌ای بود که پیوند دو دریا می‌کرد رازی از اعظم اسماء و صفات خود را با یکایک صفت فاطمه معنا می‌کرد ذات زهرا به امم نیست کسی مانندش نور زهرا ز رُسُل حل معما می‌کرد مصحف او که امامان همه را در بر بود رازهایی‌ست که روح القدس انشاء می‌کرد فضه‌ی خادمه‌اش مرتبه‌ی مریم داشت قنبر خانه‌ی او کار مسیحا می‌کرد در حضورش همه هستی به رکوع آمده‌اند فخر از سجده‌ی او حی تعالی می‌کرد ز چه عالم نشود مجری فرموده‌ی او کآنچه می‌خواست خدا، فاطمه اجرا می‌کرد اول خاتمه‌ی هر سفری پیغمبر عزم دیدار حرمخانه‌ی زهرا می‌کرد باز می‌شد درِ جنات خدا بر رویش تا درِ خانه به روی پدرش وا می‌کرد مرتضی چشم خدا بود خدا را می‌دید هر زمان بر رخ زهراش تماشا می‌کرد :: گر نمی‌رفت برون حضرت حوا ز بهشت اندر آن تا به ابد سیر چو حورا می‌کرد بیش از این قدر که از همسری آدم داشت نیست معلوم دگر مرتبه پیدا می‌کرد لیک از آن روز که جبریل امین در بر عرش مدحت فاطمه تقریر به حوا می‌کرد گندمی خورده و آمد به جهان چون در دل خواهش مادری حضرت زهرا می‌کرد ترک اولی اگر این فایده را در بر داشت کاش آدم همه دم ترک ز اولی می‌کرد توبه‌اش تا که نیامیخت به نام زهرا بود بی فایده هر چند خدایا می‌کرد خوش‌ترین لحظه‌ی ایام "مؤید" آن بود که مدیح علی و فاطمه انشاء می‌کرد ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اکثر اوقات دختر مثل مادر می‌شود ارث مادر عاقبت از آنِ دختر می‌شود حضرت زهرا اگر انسیة‌الحورا بُوَد دختر از این حیث با مادر برابر می‌شود عطر یاس و بوی سیب آمیخته با نام او با حضورش خانه‌ی حیدر معطر می‌شود از دو دریا لؤلؤ و مرجان فقط حاصل نشد آبشار صبر را سرچشمه‌ی کوثر می‌شود نام زینب تا گره خورده‌ست با نام حسین عشق تفسیری از این خواهر برادر می‌شود (شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز)شان از همه افسانه‌های عاشقی سر می‌شود احسن‌الحال همه عشاق با امضای اوست او بخواهد کربلای ما مقدر می‌شود :: ذوالبیان ارثیه‌ی بابا برای دختر است با همین ارثیه او در کوفه حیدر می‌شود در دفاعِ از حرم عباس درسی داده است نیزه می‌گوید فقط این کار با سر می‌شود تار و پود چادر مادر اگر خاکی شده سهم دختر نقش آتش روی معجر می‌شود آخر هر روضه و مدحی که از دختر شده یاد مادر می‌کنند و صحبت از در می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در دوره‌ای که کشتن دختر مبارک است بی شک نزول سوره‌ی کوثر مبارک است آن دختری که ام ابیهاست آمده پس ای رسول! مقدم مادر مبارک است آیینه‌ای برابر آیینه‌ای دگر میلاد نور چند برابر مبارک است زهرا، بتول، فاطمه، صدیقه، طاهره قند مکرر است و مکرر مبارک است شکر خدا که او به کلامم قدم گذاشت تشریف او به صفحه‌ی دفتر مبارک است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﮐﻮﺛﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺩ ﻭﺣﯽ ﻣﺪﺡ ﺩﺧﺖ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻣﺪﺡ ﺁﻥ ﻣﻤﺪﻭﺣﮥ ﻣﺤﺒﻮﺑﮥ ﺩﺍﻭﺭ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﻧﻪ، ﺑﺎ ﺩﻡ ﺣﯿﺪﺭ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﺯ ﺻﺪﯾﻘﮥ ﺍﻃﻬﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻩ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﺧﺘﺮ ﺑﺮﺝ ﻫﺪﯼ ﺭﺍ ﻣﺪﺡ ﮐﻦ ﺭﻭﺡ ﺍﺣﻤﺪ، ﻟﯿﻠﺔ ﺍﻟﻘﺪﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﺪﺡ ﮐﻦ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﺑﺎﻍ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﺑﻬﺎﺭﺵ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﺵ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﻓﺨﺮ ﻧﺒﻮّﺕ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺵ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺵ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺵ ﻧﻪ، ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺵ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﯼ ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺣﺸﺮ ﯾﺎﺭﺵ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺛﻨﺎﯼ ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻋﺠﺰ ﻣﺎ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﺴﺖ‌ﺁﻓﺮﯾﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺣﻤﺔٌ ﻟﻠﻌﺎﻟﻤﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﺩﯾﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﺮﺍﻍ ﺁﺳﻤان‌ﻬﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﺪﺍﻟﻠّﻬﯽ ﺩﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻠﯽ، ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺒﻞ ﺍﻟﻤﺘﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﻤﺎﻝ ﺑﯽ ﻣﺜﺎﻝ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻞّ ﺍﻧﺒﯿﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺭ ﻓُﻠﮏ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﺎﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﮐﺒﺮﯾﺎﯾﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺣﻖ ﻣﺸﮑﻞ‌ﮔﺸﺎﯾﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﮐﺎﺭ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺮ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻟﻄﻒ ﻧﻬﺎﯾﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﺮﺍﻍ ﻣﺤﻔﻞ ﺍﻓﻼ‌ﮐﯿﺎﻥ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺯ ﺭﺃﻓﺖ ﻫﻤﻨﺸﯿﻦ ﺑﺎ ﺧﺎﮐﯿﺎﻥ ﺍﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻗﺮﺏ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺟﻤﺎﻟﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺒﯿﺎ ﻣﺎﺕ ﺟﻼ‌ﻟﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﻣﺤﻮ ﮐﻤﺎﻟﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﻣﻼ‌ﯾﮏ ﺑﻨﺪﮤ ﺻﻒّ ﻧﻌﺎﻟﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺣﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺝ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﻫﻮﻥ ﻓﯿﺾ ﺑﯽ ﺯﻭﺍﻟﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻃﺎﻫﺮﻩ، ﺍﻧﺴﯿّﻪ، ﺣﻮﺭﺍﯾﯽ؟! ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ‌ﺍﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﺻﺪّﯾﻘﻪ، ﺯﻫﺮﺍﯾﯽ؟! ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍنم ﮐﻪ‌ﺍﯼ ﻋﻘﻞ ﻭ ﻫﻮﺵ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﮐُﻤﯿﺖ ﻭﻫﻢ ﺗﺎ ﺁﻧﺴﻮﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﺎﺧﺘﯿﻢ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﻀﻤون ﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺳﺨﻦ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ ﺩﺳﺖ‌ﻫﺎ ﺑﺮ ﺭﺷﺘﻪ‌ﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭﺕ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ؛ ﻏﺰﻝ، ﻗﻄﻌﻪ، ﻗﺼﺎﺋﺪ ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿﻢ ﺣﻮﺭ، ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﯾﺎ ﻣﻠﮏ، ﯾﺎ ﻓﻮﻕ ﺍﯾﻨﺎﻥ؟ ﭼﯿﺴﺘﯽ؟ ﮐﯿﺴﺘﯽ ﺗﻮ؟ ﮐﯿﺴﺘﯽ ﺗﻮ؟ ﮐﯿﺴﺘﯽ ﺗﻮ؟ ﮐﯿﺴﺘﯽ؟ "ﻣﯿﺜﻤﻢ" ﯾﻌﻨﯽ ﮔﺪﺍﯼ ﺧﺎﻧﮥ ﺧﺸﺖ ﻭ ﮔﻠﺖ ﻏﺮﻕ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﮔﻨﻪ، ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺳﺎﺣﻠﺖ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت احمد ازو، ‌پیام جهان آفرین گرفت یعنی: برای فاطمه، یک اربعین گرفت شکر خدا، که گلبن احمد به گل نشست ز انفاس دوست، باغ محمد به گل نشست روزی که مکه، عطر پر جبرئیل داشت در سر، اَمین وحی، هوای خلیل داشت بهر خدیجه، مژده‌ رب جلیل داشت صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت بر خاتم رسل، سخن از سلسبیل گفت بس تهنیت ز جانب حق، جبرئیل گفت گفتا که حق، دعای تو را مستجاب کرد شام تو را ، جَنیبه‌کش آفتاب کرد نامی برای دختر تو انتخاب کرد وآن را ز لطف، زیور و زیب کتاب کرد ز آن در نُبی خدای تو نامید کوثرش تا بی‌وضو کسی نبَرد نام اطهرش ای گلبُنی که یاس تو، عطر بهشت داشت سر بر خطَت مُدام، خط سرنوشت داشت مریم، کمی ز مِهر تو را در سرشت داشت کآن قدر اعتبار به دیر و کنشت داشت تو عصمت خدا و بهشت محمدی تو مفتخر به ام‌ابیهای احمدی ای اسوۀ محبت و، ای مظهر عفاف! ای روز و شب فرشته به کوی تو در طواف ای بوده با صفات خدایی در اتّصاف نامی اگر به‌ جاست ز سیمرغ و کوه قاف درک مقام توست که امکان‌پذیر نیست ورنه تو را به عالم امکان، نظیر نیست شادابی حیات، ز انفاس فاطمه‌ست دور فلَک، ز گردش دستاس فاطمه‌ست فضه، خجل ز دست پر آماس فاطمه‌ست از گل لطیف‌تر دل حساس فاطمه‌ست قلب رسول، شیفته‌ زندگانی‌اش جان علی، فریفته‌ مهربانی‌اش گفتی از او مدینه مُنوّر شود که شد از عطر ناب یاس، معطر شود که شد جاری به دهر، چشمه کوثر شود که شد می‌خواست حق که خصم تو اَبتر شود که شد دنیا پر از ذَراری زهرای اطهر است والله، جای گفتن الله اکبر است! ما شاعران به قافیه پرداختیم و بس! عمری به وَجهِ تسمیه پرداختیم و بس از متن، هی به حاشیه پرداختیم و بس از تو فقط به مرثیه پرداختیم و بس باید اگر معارف ناب تو زنده کرد کی می‌توان به فاطمه گفتن بسنده کرد ما بهره‌ای ز فیض تو اغلب نداشتیم انگار جز فدک ز تو مطلب نداشتیم آگاهی از معارف مذهب نداشتیم کاری به کار عزّت مکتب نداشتیم ترسم از آن که کار، برادر! بَتَر شود وز این که هست، فاطمه مظلوم‌تر شود اینک که هست امت اسلام در خطر بحرین در محاصره و شام در خطر بیت‌الحرام باز از اَصنام در خطر حج و منا و مشعر و احرام در خطر چشم امید شیعه به بیداری شماست زهرا در انتظار وفاداری شماست روزی که یاس فاطمه تکثیر می‌شود اسلام در زمانه فراگیر می‌شود عالم پر از شمامۀ تکبیر می‌شود دنیایی از مکاشفه تصویر می‌شود آید ندا که کعبۀ مقصود می‌رسد از گرد راه، مهدی موعود می‌رسد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا به این دنیا می‌آیی، آیه نازل می‌شود از پدر دل می‌ربایی، آیه نازل می‌شود عقل می‌خواهد بداند کیستی، بیچاره عقل! عشق می‌پرسد کجایی، آیه نازل می‌شود در شب معراج، احمد بی تو دلتنگ علی است با صدایی مرتضایی آیه نازل می‌شود در دل شب، نالۀ الجارُ ثمّ الدّارِ کیست، کز حریم کبریایی آیه نازل می‌شود؟! در شب قدر خدا، از مرکز اللهُ نور با تمام روشنایی آیه نازل می‌شود سفرۀ افطار پهن است و کسی در می‌زند در به رویش می‌گشایی، آیه نازل می‌شود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امروز روز عید هستی آفرین است عیدی که از هست آفرینش آفرین است امشب به فُلک آفرینش نوح دادند بار دگر بر جسم احمد روح دادند نوری که از سیب بهشت آن شب درخشید امشب به چشم آفرینش نور بخشید ای چار سادات بهشت اینک کجایید؟ کلثوم، ساره، آسیه، مریم بیایید چون اختران امشب به گرد ماه باشید پروانه‌ی شمع رسول الله باشید اطراف آن پاکیزه مادر را بگیرید تطهیر و قدر و نور و کوثر را بگیرید قرآن روی دست احمد را ببینید در دامن احمد محمد را ببینید پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند روز ازل تصویر یک آیینه بودند این هر سه یک نورند و دارای سه اسم‌اند در اصل یک روح مجرد در سه جسم‌اند ای روح پاک و جسم پاکت آسمانی ای مصطفی را صورتت "سبع المثانی" دست تو بالای سر خلق دو عالم پایت به چشم حاملان عرش اعظم تو آسمان آسمان‌ها در زمینى محکم‌ترین رکن امیرالمؤمنینى وصف تو از قول نبی «روحی فداها"ست تطهیر و قدر و کوثر و یاسین و طاهاست دست تو دست کبریا در آستین است اعضای تو اعضای ختم المرسلین است چشم تو در چشم محمد «حا و میم» است ابروت «بسم الله رحمان و رحیم» است آدم چو در امواج غم نام تو را گفت ذات الهی توبه او را پذیرفت تو کیستی که عقل کل گوید فدایت یا دست بوسد یا که خیزد پیش پایت تو کیستی که روز و شب ختم نبوت کرده زیارت خانه‌ات را پنج نوبت تو کیستی که ذات حق خوانده عزیزت اعجاز مریم آید از دست کنیزت تو کیستی؟ من کیستم تا از تو گویم؟ گیرم دهان خویش از کوثر بشویم آخر چه گویم تا نریزد آبرویم طوطی شوم تا هرچه گویی من بگویم در حشر امت هرچه دارند از تو دارند پیغمبران هم بانگ یا زهرا برآرند آید ندا از جانب ذات الهی محبوبه‌ام! از من طلب کن هرچه خواهی گو خلق را بر عصمت و پاکیت بخشم بر وصله‌های چادر خاکیت بخشم امروز در بین خلایق داوری کن هم اولیا، هم انبیا را مادری کن آن روز باشد روز داد زینبین‌ات آن روز خون جوشد ز رگ‌های حسینت آن روز حکم از خالق یکتا بیاید هرکس که زهرایی است با زهرا بیاید روزی که امت‌ها ز دوزخ می‌هراسند هم فاطمه هم شیعه‌اش را می‌شناسند آتش کجا و ما کجا؟ کی باور ماست ما با همه گفتیم زهرا مادر ماست روز قیامت روز وانفساست فردا ای وای بر آنکس که بی زهراست فردا... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل می‌شود قحطـی اسـتعاره و تمثـیل می‌شود قوت گرفت شایعه می‌گفت بعد از این هر صورتی به آینه تحمیل می‌شود حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل می‌شود پرکار تا نود درجه رفت ناگهان مژده! شعاع دایره تکمیل می‌شود یک حوریه به قالب انسان حلول کرد از این حلول هر چه که تشکیل می‌شود در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را زهرا به قلب فاطمه تنزیل می‌شود از آن شبی که روی زمین کرده‌ای نزول هر آیه با شئون تو تحلیل می‌شود تو چشمۀ شگفتی و انجیر می‌دهی تحریف قطره‌های تو انجیل می‌شود گاهی درخت می‌شوی و میوه‌های تو خامش غذای سفرۀ جبریل می‌شود تو سیب می‌شوی و تو را میل می‌کند سرخی گونه‌هاش که تکمیل می‌شود تو می‌شوی خدیجه و او با وجود تو حس می‌کند به آمنه تبدیل می‌شود وقتی شما شدی نخ تسبیح قطره‌ها هم مشرب فرات، لب نیل می‌شود وقتی تو ای الهه دریا غضب کنی ماهی بالدار، ابابیل می‌شود طفل تو مبدا همۀ اتفاق‌هاست هر سال با حسین تو تحویل می‌شود این شعر را ببخش اگر تو زیاد داشت خانم غزل بدون تو تعطیل می‌شود ... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب زمين مكه بر خود ناز می‌كرد با ناز خود درهاى رحمت باز می‌كرد آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود گوياى تكبير بلال از هر طرف بود آن شب شفق در باغ دل‌ها لاله می‌‏كاشت آن را به عشق يار هجده ساله می‌كاشت آن شب سحر سجاده ‌ى دل باز می‌كرد قامت به قدقامت، مودّت ساز می‌‏كرد آن شب فلق، شعر گل مهتاب می‌خواند از بهر غم، شادى، حديث خواب می‌خواند آن شب سپيده جامه بر تن چاک می‌كرد گرد ملال از روى احمد پاک می‌كرد آن شب زمان چرخ و فلک را تاب می‌‏كرد كلک قضا لوح قدر را آب می‌داد آن شب زمين آبستن شور و شعف بود غواص دل، آماده‏‌ی صيد صدف بود آن شب منا شعر مباركباد می‌خواند زيبا سرودِ آن شبِ ميلاد می‌خواند آن شب به مادر از بهشت و حور می‌‌‏گفت از مرگ ظلمت در ديار نور می‌گفت آن شب زنان مكه بر او پشت كردند از او بريدند و نكوهش مشت كردند آن شب درّ ناسفته‌‌اى ، بحر كرم سفت طفلى كه بودش در رحم با او سخن گفت آن شب ميان آن دو اسرارى مگو بود وقت شكوفايى نخل آرزو بود آن شب سحر آهنگ شادى ساز می‌كرد در را براى صبح صادق باز می‌كرد آن شب خديجه بود و آه جانگدازش لطف خداى مهربان و سوز و سازش آن شب بهشتى بانوان امداد كردند با يارى خود قلب او را شاد كردند آن یک به دستش ساغرى آكنده از مُل آن یک برايش سندس و استبرق و گل آن یک برايش باده در پيمانه می‌كرد آن یک پريشان گيسوانش شانه می‌كرد مريم به گوشش آیهٔ انجيل می‌خواند آسيه بهرش داستان نيل می‌خواند سارا برايش عود و عنبر دود می‌‏كرد او را مهيا بهر یک مولود می‌كرد ناگه خدا از راز هستى پرده برداشت آهنگ فتح نور، در شهر سحر داشت تا مصطفى را ابتران، ابتر نخوانند شعر هجا در وصف پيغمبر نخوانند ام القرا، آيينه دار نور گرديد چشم كج انديشان عالم كور گرديد كون و مكان را ذات حق زيب و فرى داد بر خاتم پيغمبرانش دخترى داد آن هم چه دختر نازنين و ناز پرور دختر نه بلكه بر يتيم مكه، مادر بالاتر از او بين زن‌ها دخترى نيست در امتحان همسرى شد نمره‌اش بيست هر تار مويش آيه‌ی حبل المتين است بر حلقه‌ی انگشتر خاتم، نگين است آمد به دنيا عصمت كبراى سرمد ام‏ الائمه، فاطمه، ام ‏محمد آمد به دنيا شاهكار كلک خلقت گنجينه‌ی شرم و حيا و كان عصمت آمد به دنيا آنكه نورش منجلى بود معراج احمد بود و منهاج على بود آمد به دنيا آنكه هستى هست مستش از مستى هستى بشر شد پاى بستش گر او نبودى، هستى عالم نبودى مشهودى از آب و گل و آدم نبودى گر او نبودى زندگى بى محتوا بود در پرده‌ی ابهام، آيات خدا بود او رحمتى بر رحمة للعالمين است او زينت آيات قرآن مبين است بر جسم ختم‏ الانبيا روح است زهرا بر كشتى عدل على نوح است زهرا آیينه دار نهضت پيغمبر است او بهر پدر دلسوزتر از مادر است او مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر ساقى على هست و على را اوست كوثر شرمنده از نور جمالش آفتاب است درس نخستين بر زنان حفظ حجاب است لب‌هاى ختم الانبيا بوسيد دستش پيمانه‌ی صبر على گرديد مستش از بس‌كه داده ذات حق قدر و مقامش قد قامت احمد بوَد از احترامش بى فاطمه، نام نبى معنا ندارد فرقى على با حضرت زهرا ندارد ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
كو آن كه طی كند شب عرفانی تو را شاعر شود حقیقت نورانی تو را این رودها كه همسفر بی‌قراری‌اند تحسین نموده‌اند خروشانی تو را با صد هزار شاخه گل یاس هم بهار هم‌پای نیست عطر گلستانی تو را وقت عبادت آیه‌ای از نور می‌شوی تا عرش می‌برند چراغانی تو را تسبیح كرده‌اند خدا را فرشتگان تا دیده‌اند جلوه سبحانی تو را باید فرشتگان پی درك فصاحتت از بر كنند متن سخنرانی تو را اندوه رنج‌های تو با آن مساحتش پُرچین نكرد صفحه پیشانی تو را هجده گل از حیات جهان چید دست تو ای باغ‌های خرم توحید، مست تو این چشمه‌ها بدون تو آب روان نداشت این دشت‌ها بدون تو طبع جوان نداشت بهتر ز یاس‌های تو نُه‌چرخ گل ندید بهتر ز دودمان تو هفت‌آسمان نداشت ای مهربان‌تر از همه شهر با علی ای آن كه چون تو شهر علی مهربان نداشت نُه سال با تو چشم علی روی غم ندید نُه سال جز تو قلب علی همزبان نداشت نُه سال جز تو مادر گل‌ها كسی نبود نُه سال جز تو باغ علی باغبان نداشت نُه سال سفره‌های فقیران شهرتان جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت بانو! مدینه عطر شما را گرفته بود اما چرا كسی خبر از قبرتان نداشت باشد ولی ز خاك بهار تو باقی است در باغ یاس عطر مزار تو باقی است عزم شما مبارزه از سر گرفته بود تصمیم بر جهاد مكرر گرفته بود لشكر شد اشك‌های شما در مصاف خصم وقتی شرار فتنه‌گری در گرفته بود آن روز تیغ خطبه تو آبدیده بود حال و هوای حمله به خیبر گرفته بود آن روز واژه‌های شجاع تو در نبرد جان از جوان و دل ز دلاور گرفته بود زینب كه خطبه‌های سراسر حماسه خواند این درس را، ز مكتب مادر گرفته بود ای مادر شلمچه! امید شهادتم در پشت روضه‌های تو سنگر گرفته بود دلخسته‌ام، طراوت كارونم آرزوست لیلای جان! جزیره مجنونم آرزوست برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را حس كرد باز پنجره‌ها آفتاب را بیدار گشته‌ایم و دل‌آشفته دشمنان دیگر مگر به خواب ببینند خواب را باید امید داشت به فردای پرغرور باید فزون نمود در این ره شتاب را گفتا به حق تجلی نور خمینی است هر كس كه دید رهبر این انقلاب را فریاد می‌زنیم در این شور بی‌كران «عجّل علی ظهوركَ یا صاحب الزمان» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نسیم می وزد و باده خوشگوار شده گلی شکفته که سرچشمه‌ی بهار شده حضور خاکی رب است در مدار زمین که با تولد یک زن ادامه دار شده کسی که از تبعات وصال و هجرانش خوش است فرش؛ ولی عرش سوگوار شده کسی که شرط وجود پیامبر حتی به شرط بودن او صاحب اعتبار شده به گرد قامتش امواج نور خیمه زده به زیر هر قدمش کهکشان غبار شده عیان شده است که سرّ نهان خلقت کیست پس از تو گفت خدا داستان خلقت چیست نوشت اوّل دفتر از ابتدا زهرا از ابتدای ازل تا به انتها زهرا از آن زمان که ندانیم تا نمی‌دانیم همیشه و همه اوقات و هر کجا زهرا و خواست تا بنویسد نبی، علی، حسنین خلاصه شد همه در یک کلام، با زهرا و حرف تا که به اینجا رسید فهمیدم که بود و هست همه کاره‌ی خدا زهرا چرا که منحصراً خلقت چنین نوری فقط برای خودش بوده است تا زهرا ... میان عرصه‌ی میقات پای بگذارد و حق ز آینه‌ی خویش پرده بردارد که رو کند سند افتخار خلقت را نشان دهد به همه شاهکار خلقت را به مهر و ماه و سپهر و فلک بفهماند دلیل گردششان بر مدار خلقت را کسی که جز خودش و احمد و علی نشناخت کنیز عرشی پروردگار خلقت را در آن زمان که زمانِ زمان به سرآید و بین حشر ببندند بار خلقت را خدا ندا کند: ای فاطمه حبیبه‌ی من بیا به سر برسان انتظار خلقت را بیا که عرصه‌ی محشر برایت آماده است بگیر دست خودت اختیار خلقت را که جن و انس بفهمند کار ما با توست تمام هستی مایی، فقط خدا با توست به اوج شأن و مقامت سری نمی‌آید کسی نیامده و دیگری نمی‌آید دلیل ختم نبوّت نبوده بابایت پس از ظهور تو پیغمبری نمی‌آید شنیده‌ایم که در صورت نبودت هم برای همسر تو همسری نمی‌آید به قامت تو فقط مادری برازنده است به مهربانی تو مادری نمی‌آید قدم گذار به محشر که تا نیایی تو برای خلق شفاعت‌گری نمی‌آید نگات مور وجود مرا سلیمان کرد یهود را نَفَس چادرت مسلمان کرد تو و صفات تو را هر چقدر سنجیدیم و هر چه در دل این بیکرانه چرخیدیم به انتهای تو راهی نیافتیم اصلاً در ابتدای تو مانده تو را نفهمیدیم نبی نبود، علی هم نبود، تو بودی و ما کنار خدا جلوه‌ی خدا دیدیم حضور گرم تو یک روز هم زیادی بود برای ما که کنارت دمی نتابیدیم همین که سایه‌ی تو سایه سار این دنیاست همیشه گرم نگاه زلال خورشیدیم بهشت می‌شود آنجا که تو نگاه کنی نگاه کن که مرا باز رو به راه کنی زکُنه ذات تو این عقل کم چه می‌فهمد شب سیاه دل از صبحدم چه می‌فهمد زبانِ از تو سرودن فقط زبان خداست شکوه وصف تو را این قلم چه می‌فهمد به بندگی تو بیخود نکرده فخر، خدا نماز از قدم پر ورم چه می‌فهمد سه روز نان خودت را به دیگران دادی بپرس از کرم، از این کرم چه می‌فهمد بپرس دختر پیغمبر خدا امّا چنین غریب چنین بی حرم؛ چه می‌فهمد؟! من از نسیم معطر به یاس فهمیدم «حضور مادری‌ات را شلمچه می‌فهمد شده است نام تو سربند هر جوان شهید تبسم تو تسلّای مادران شهید» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدا از عرش نازل کرد رودِ کوثر خود را به دریا داد کامِ تشنه‌ی پیغمبر خود را زمین پرواز کرد از خاک تا افلاک، با زهرا تماشا کرد با ناباوری دور و بر خود را نه؛ او دنیا نیامد؛ بلکه دنیا رفت پابوسش به عالم داد چندی افتخار محضر خود را صدای صور اسرافیل غیر از ذکر زهرا نیست خدا رو کرده قبل از آفرینش محشر خود را میان رحلِ دستش بوسه می‌نوشید از کوثر پدر وقتی که می‌بوسید روی دختر خود را یتیمی سخت بود؛ اما به پایان آمد این سختی یتیمِ مکه در آغوش دارد مادر خود را پدر می‌گفت می‌دانی دلیلِ خلقتم هستی؟! تکان می‌داد زهرایش به آرامی سر خود را نگاهش رونما می‌داد و مروارید می‌بارید امیرالمؤمنين تا دید روی همسر خود را و زهرا و علی آیینه‌های روبروی هم به قاب چشمِ هم دیدند وجه دیگر خود را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از آسمان طراوت باران نزول کرد اسرار وحی، خانه به قلب رسول کرد او روزه بود و سیب بهشتی حلول کرد آری، خدا عبادت او را قبول کرد یک چله سجده‌ی سحر او نتیجه داد سرمایه‌ای عظیم خدا بر خدیجه داد امروز، روز کوری آن قوم ابتر است توحید در تلاوت آیات کوثر است «فَصّل» یا رسول که هنگام «وانحر» است روز طلوع دختر دین، روز مادر است داده خدا به آنکه ز یوسف ملیح‌تر طفلی که سجده برده بر او یازده قمر ای آنکه بوسه زد لب خاتم به دست تو شد پاک نام آب، مسلم به دست تو حوا شده است محرم آدم به دست تو باشد کلید خلقت عالم به دست تو منظومه‌ی زمان و زمین! اشفعی لنا ای آسمان حبل متین! اشفعی لنا بانوی آسمانی و بر فرشی از حصیر با چرخ آسیای تو گردید چرخ پیر تو دختر حرا شدی و همسر غدیر خورشید روشن استی، از کور رو بگیر تا از حجاب تو بدمد جلوه‌ی شهود تا نور چادر تو شود منجی یهود یاس بهشتی و به زمین در شکفتنی سر تا قدم چو آیه‌ی تطهیر روشنی اسرار آفرینش والای هر زنی مریم، اگر بتول شد از پاکدامنی آری ولی به رتبه که زهرا نمی‌شود خیرالنسای خلق دو دنیا نمی‌شود در بخشش لباس عروسی نشانه بود دریای جود و رحمت تو بی کرانه بود نه سال خانه‌داری تو، عاشقانه بود آن خواهش انار تو هم یک بهانه بود می‌خواستی، به کورِ خرابه‌نشین رسد می‌خواستی، طعام بهشت برین رسد زهرایی و نماز تو انوار کردگار حورایی و به جامه‌ی انسیه آشکار منصوره‌ای و نصرت تو روح ذوالفقار تو فاطمه شدی که پناهم دهی ز نار ام الحسن که قامت صبرت قیامت است ام الحسین و مکتب سرخت شهادت است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هوای تازه‌ای از عرش، سرشار از وزیدن بود و چشم «هل اتی» از نور «اعطیناک» روشن بود نگو جای زنی در خانه‌ی لولاک خالی بود که جای آینه در پهنه‌ی ادراک خالی بود عروس خانه‌ی نهج‌البلاغه، مادر حکمت بهشت رو به ایوان نبوت، دختر رحمت همان که مادری کرده است طفل آفرینش را همان که تربیت کرده است جمع اهل بینش را همان نوری که می‌بخشید بر شب‌های دنیا نور همان صبحی که می‌تابید تا همسایه‌های دور همان نوری که بر شمع و گل و باران شرافت داد همان انسیة‌الحورا که بر انسان شرافت داد علیمه، عالمه ،راضیه، مرضیه، پُر از زهرا نگین سبز پیغمبر به روی گنبد خضرا شکوه لیلة‌القدر است و ام‌الانبیا زهرا چه گویم از مقاماتش، و ما ادراک ما زهرا به دستش جاروی تنزیه داده حی سبحانش شهادت دسته گل‌هایی‌ست در گلدان ایوانش همان که چادرش پیغمبر حجب و حیا بوده که این مستوره‌ی معصومه ناموس خدا بوده تواضع شاخه‌ای پُر بار در باغ نمازش بود خلوص و سادگی اسباب پررنگ جهازش بود زنی چون فاطمه بر عشق عصمت داد این‌گونه که زهرا خانه‌داری را شرافت داد این‌گونه دهان روزه نان را پخت اما پای افطارش به مسکینان و ایتام و اسیران کرد ایثارش علی مظلوم، اما ظالم از او واهمه دارد علی در خانه شمشیری دودم چون فاطمه دارد علی را کاشف‌الهم، کاشف الغم؛ عشق زهرا بود علی را با هزاران زخم، مرهم؛ عشق زهرا بود خلاصه! حُسن‌های عالم و آدم فقط یکجاست و آن هم خانه‌ی نور است و نورش حضرت زهراست اگر "ام الولا" یک لحظه احساس خطر می‌کرد دوباره چادر شب‌زنده‌دارش را به سر می‌کرد خطر دیروز تا امروز تحریف حقایق بود خطر جاماندن اندیشه‌ها از صبح صادق بود اگر گهواره جنبان حسینش می‌شود سلمان نگاه فاطمه پس بوده از آغاز با ایران اگر که آب و آیینه‌ست، پس روشنگری دارد اگر ام‌الجهاد است این! جهادی حیدری دارد نیافتاد از قنوتش یک نفس «الجار ثم الدار» که جوشید از قنوت پر قناتش چشمه‌های ثار قنوتش از مدینه تا همین امروز عازم بود یکی از میوه‌های مستجابش حاج قاسم بود 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دراین هوای خوب و، بارانیِ بهاری وقت است آسمانا، برما کرم بباری ساقی بیار باده، سرآمده خماری بگذار تا گذارم، سجاده را کناری برما ببخش یارا، از باب یادگاری یا مرهم نگاهی، یا زخم ذوالفقاری یا رحمة الوسیعه، یا دافع البلیه یا باسط الیدین باللطف والعطیه یا دائم العنایة مَنّاً علی البریه عیدانۀ نزول مرضیة الرضیّه انظر الی فقیرک فی هذه العشیه مگذار عاشقان را در هرم بیقراری شب‌های غصه رفت و صبح سرور آمد منشور شور آمد، شور شعور آمد تا قلب قاب قوسین رمز عبور آمد چون جانب خدیجه، طه ز طور آمد سوی رسول پیک الله نور آمد کوثر عطا نمودت پروردگار باری بس که به سجده گفتی یا واهب العطایا دریاب مصطفایِ، دلخسته را خدایا حق هدیه کرده برتو محمودة السجایا دادیم برتو دختر... نه منتهی المنایا یعنی ابوالعجایب را دافع البلایا او یک‌تنه سپاهِ شیر خداست آری به به چه دلنوازی! به به چه چاره سازی! چه کعبۀ لطیفی! چه عشق جانگدازی! چه مهر دل فروزی! چه سرو سرفرازی! به به چه عزّ و جاهی! چه نام پر ز رازی! برخیز یا محمد! شکر خدا نمازی... برپا بدار بهر این حُسن همجواری به به نتیجه داده شیدائی خدیجه آمد تمام عشق رؤیایی خدیجه آمد انیس وقت تنهایی خدیجه به به چه دلنواز است لالایی خدیجه دارد به سینه شور غوغایی خدیجه جان می‌کند فدای دلدار افتخاری امشب از آسمان‌ها بارد نوید رحمت زهرا شکوه عصمت، زهرا کلید رحمت قدر مقدرِ عشق، صبح سفید رحمت زهرا پس از محمد، نام جدید رحمت مهرش هرآنکه دارد، دارد امید رحمت با اهل او ندارد هرگز جحیم کاری یوم النشور فردا وقت جزا محمد! در لحظه‌ی ظهورِ عدل خدا محمد! گویند اهل محشر واویلتا محمد! هنگامۀ عبور خیرالنساء محمد! از اولیاء گرفته تا انبیا... محمد! دارند سوی زهرا چشم امیدواری ما نیز برعطای زهرا امیدواریم یک‌ریز بیقرار بانوی بی‌قراریم دلخسته و خراب یک ماه بی مزاریم هرچند که سیاه و زشت و تباه و تاریم اما ز کرده‌های خود سخت شرمساریم مگذار تا بمیریم با درد شرمساری مادر چقدر فکر حال من و شما بود شب‌های جمعه غرق گریه در التجا بود خواهان راحتی عشاق مرتضی بود او لطف کرد و کار امثال ما جفا بود!! گاهی گناه کردیم، آخر کجا روا بود؟ خیر کثیر یعنی: لطف همیشه جاری هرچند غرق غفلت... جمله گناه کاریم تاهست عشق زهرا، سرشار افتخاریم بر عرشۀ سفینه، شکر خدا سواریم در خیمۀ حسینی، دائم حسن مداریم سرمایه جز ولای مولا علی نداریم شادیم از این غنا و مستیم از این نداری عمری‌ست بینوای ایل وتبارتانم همواره بی‌قرار و بیمار و زارتانم دلتنگ بوسه‌ای بر، سنگ مزارتانم اینجا پی شما و محشر کنارتانم هنگام مرگ، مادر... در انتظارتانم ازمن مگیر فیض این چشم‌انتظاری مرضیّه‌ای و از ما ایزد رضاست با تو دل‌های عاشقانت حاجت رواست با تو از دام درد و غصه، قلبم رهاست با تو از آتش عذاب دوزخ جداست با تو هستی پر از نوای شیر خداست با تو دست تو عالمی را کرده علی نگاری! بسکه علی نوشتی، بس که علی سرودی اول شهید راهِ، شیر خدا تو بودی تو رنگ سبز شیعه، تو سرخی و کبودی با سینۀ شکسته، تا عرش پرگشودی دستی برآر بلکه از ره رسد به زودی فریاد انتقام صمصام تک سواری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همان زمان که در آفاقِ عرش، دیده شدی برای قصه‌ی لولاک، برگزیده شدی تو میوه‌ی ملکوتی که در شب معراج به اذن حضرت پروردگار، چیده شدی گذاشت، آینه را روبروی وجه خودش قلم به دستِ خدا بود و تو کشیده شدی تو شاه بیت غزل‌های آفرینشی و ... به شاعرانه‌ترین شکل، آفریده شدی به دستخط خدایت ادامه‌دار شدی هِجا هِجای تو تکثیر شد قصیده شدی به خاطرت همه‌ی عرش را مزیّن کرد بهشت، جامه‌ی سبزی که داشت بر تن کرد تو آمدی همه‌ی عرش ریسه بندان شد تو خنده کردی و نور فلک دوچندان شد زمین بهشت برین و؛ بهشت، زهرایی به یمن آمدن تو هم این و هم آن شد تمام عرش، برایت بداهه می‌گفتند تو آن قصیده‌ی نابی که شعرباران شد خدا به خاطر نامت سه بیت نازل کرد سه آیه‌ای که تمام وجود قرآن شد برای مدح تو جبریل ، آمد از ملکوت نگاه کرد، به چشم تو و غزل‌خوان شد سلامِ ما و سلامِ خدا عَلَی الْکوثر سلام بر تو و بابای تو اَباالْکوثر سلام، کوثر جاری شده به جان زمین سلام، انسیه؛ ای «حوریه‌نشان» زمین خدای تو به زمین دوخت، آسمان‌ها را به عشق آمدن تو ای آسمان زمین !! شب ولادت تو آفتاب می‌تابید به وقتِ نور تو تنظیم شد زمان زمین برای مدت هجده بهار هم که شده خدا گذاشته منت به ساکنان زمین ... که شاید از تو بگیرند، درس آدمیت از آسمان تو رسیدی به امتحان زمین هزار حیف، که مردود شد زمینِ خدا همان دمی که پر از دود شد زمینِ خدا زمین نداشت لیاقت که تو در آن باشی اراده کرد، خدا که در آسمان باشی قرار بود، زمین خانه‌ی خودت باشد نخواستند و بنا شد که میهمان باشی بهشت، زیر قدم‌های توست مادرجان ! خدا نخواست که بین زمینیان باشی تو گنج مخفی پروردگار می‌مانی اراده کرده که بانوی بی‌نشان باشی به عشق «اَشْهَدُ اَنّ عَلی وَلیُّ الله» خودت نخواستی اصلاً که در اذان باشی قسم به نام تو بانو؛ قسم به نام علی علی تمامِ تو بود و تو هم تمامِ علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e