eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
611 ویدیو
205 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 تفاوت نگاه تربیتی سعدی و حافظ 🔶 و برای قرن‌های متمادی دو شاعر فرهنگ‌ساز بوده و هستند. در عین حال، تفاوت‌های فراوانی میان نگاه فرهنگی و تربیتی و اخلاقی آنان مشاهده می‌شود که در جای خود قابل مطالعه و بررسی است. به عنوان مثال، درباره نقش وارستگی مربی در تربیت، سعدی می‌گوید هر چند پاکی و وارستگی مربی نقشی جدی و انکارناپذیر در تربیت متربیان دارد؛ اما متربی نباید خود را درگیر عمل یا بی‌عملی مربی کند. وظیفه متربی این است که پندها و سخنان حکیمانه را به گوش جان بشنود و عمل کند: گفت عالم بگوش جان بشنو ور نماند به گفتنش کردار باطل است آنچه مدعي گويد خفته را خفته کي کند بيدار مرد بايد که گيرد اندر گوش ور نوشته است پند بر ديوار 🔶اما حافظ به شدت با چنین نگاهی مخالف بود و به متربیان توصیه می‌کرد که اگر مربی اهل عمل نبود، هرگز پند و نصیحت او را نباید بشنوید و عمل کنید! عنان به ميکده خواهيم تافت زين مجلس که وعظ بي‌عملان واجب است نشنيدن 🔷در این میان به نظر می‌رسد دیدگاه سعدی درست‌تر و راه‌گشاتر از دیدگاه حافظ است. خود سعدی از قول فقیهی که پسرش دیدگاهی همچون حافظ داشت، می‌گوید: «بمجرّد اين خيال باطل (که مثلا مربیان به گفته‌های خود عمل نمی‌کنند) نشايد روى از تربيت ناصحان بگردانيدن و علما را به ضلالت منسوب كردن و در طلب عالم معصوم از فوايد علم محروم ماندن» ✍ احمدحسین شریفی @HOWZAVIAN
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ | حافظ، درخشان‌ترین ستاره فرهنگ فارسی به مناسبت روز بزرگداشت حافظ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بر اساس بخش هایی از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «حافظ ؛ درخشان‌ترین ستاره فرهنگ فارسی» را منتشر می‌کند. @HOWZAVIAN
💠 حافظانه ✍️ فاطمه میری، عضو تحریریه مدادالفضلاء طلبه جوانی بود که در کلاس کاراته با پدرم آشنا شده بود. دست تنگ بود و برای چاپ کتابش مجبور شده بود چند کتابی را از کتابخانه شخصی‌اش بفروشد. پدرم کتاب‌ها را به قیمت خیلی بالا از او خرید. در میان کتاب‌ها دیوان حافظ هم بود. حافظ این گونه به خانه ما راه یافت. پدرم اهل شعر است. همیشه دفترچه‌ای کوچک پیش خود می‌گذاشت و شعر می‌نوشت. این دفترچه پر بود از اشعار حافظ، ولی کتابش هنوز به خانه ما نیامده بود. دیوان حافظ از بالای کمد انگار مرا صدا می‌زد و من هم به دنبال شنیدن حرفش صندلی می‌آوردم و او را می‌خواندم. اما انگار حافظ مرا جادو کرده بود. دیگر حافظ را کنار نگذاشتم و شد محرم حرف‌های مگو، که در گوش اوراقش زمزمه می‌کردم. حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد شعرها را می‌نوشتم. حفظ می‌کردم بی‌آنکه معنی آن را بدانم. فقط رفیق هم شده بودیم. مدتی نگذشت که پدرم سراغ کتاب‌ها آمد که آن‌ها را به صاحبش برگرداند. خیلی تعجب کردم چون بابا آن‌ها را خریده بود. اصلا دلم نمی‌خواست از دیوان حافظ دور شوم. ولی باید دل می‌کندم. گویا پدرم می‌خواست مطمئن شود که طلبه جوان کتابش را چاپ می‌کند و به عنوان هدیه و کمک کتاب‌ها را به او برگرداند، حتی دیوان حافظ را. در مقابل ناراحتی من گفت: الاکرام بالاتمام. حافظ از خانه‌ما رفت ولی پدرم هزینه خرید یک دیوان حافظ خوب را به من داد... انگار حافظ خودش در خانه ما را زده بود. انگار دوستی با حافظ دوستی با شعر و ادب فارسی بود. انگار حافظ آمده بود تا تو با زبان مادری‌ات آشتی کنی. انگار آمده بود دریایی از کلمات ناب را برای وقت دلتنگی نشانت دهد. دوستی من از این‌جا شروع شد. @HOWZAVIAN