روانشناسی زرد بابت حالِ بد نرمالت بهت احساس غیر عادی بودن و شرم میده. پس کاری میکنه که بری تو بازی تظاهر و عدم پذیرش احوالت. گاها باعث میشه ما کمتر ابراز کنیم که (خیلی طبیعی) حال مون بده و در خواست کمک کنیم، چون نمیخوایم ضعیف، غیر عادی یا ناسالم بنظر بیایم. طبعا آدم ها هم تا ندونن که ما به هر دلیلی حال خوبی نداریم ممکنه حمایتی که نیاز داریم رو بهمون ندن و همدلی نکنن.
تنها افرادی که رنج نمیکشند و ناراحت نمیشوند مُردهها هستند؛ زنده بودن یعنی:
گاهی آسیب دیدن،
شکست خوردن،
دچار اضطراب شدن،
اشتباه کردن و همچنان ادامه دادن
مشتاق موفقیتِ دیگران باشید.
مشتاق موفقیتِ دیگران باشید.
مشتاق موفقیتِ دیگران باشید.
مشتاق موفقیتِ دیگران باشید.
مشتاق موفقیتِ دیگران باشید.
مشتاق موفقیتِ دیگران باشید.
یه سندرومی هم هست به اسم
«سندروم وفاداری بیقرار»
اینجوریه که افراد حتی نسبت به کسی که دیگه توی زندگیشون نیست،
احساس تعهد می کنند.
الان داشتم یه آهنگی گوش میدادم، یه جاش میگه [بعد از تو دیگه این شهر منو با کسی ندیده] و به این فکر کردم که انسان ها گاهی چقدر خیالپردازانه و به امید واهی برگشتن کسی، خودشون رو از ادامهی زندگی و رفتن به مراحل بعد محروم می کنند، فقط و فقط به خاطر این که هنوز در اعماق ذهنشون منتظر کسی هستند…
منتظر کسی که احتمالا هیچ اهمیتی برای انتظار متوهمانهی آنها قائل نیست
عجب واقعیت تلخی ...