#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_اول)
یكی از مسائل مهم اخلاق جنسی مسأله ی عشق است. چنانكه می دانیم فلاسفه از قدیم الایام برای عشق فصل مخصوصی باز كرده و به بررسی ماهیت آن پرداخته اند.
ابن سینا رساله ی مخصوصی در عشق فراهم آورده است. عرفا عشق را در همه ی اشیاء، ساری و عشق انسان به انسان را مظهر آن حقیقت كلی دانسته اند.
شعرای اهل ادب با آنكه شهوت را امری حیوانی و پست شمرده اند، عشق را ستایش كرده و به آن افتخار كرده اند، تا آنجا كه مقایسه ی عقل و عشق و ترجیح عشق بر عقل بخشی از ادبیات ما را تشكیل می دهد.
عشقی كه مورد ستایش واقع شده و از غیرمقوله ی شهوت دانسته شده است تنها عشق الهی نیست؛ حتی عشق انسان به انسان نیز در بعضی از اقسامش امری شریف و خارج از مقوله ی شهوت معرفی شده است.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_دوم)
نقطه ی مقابل این عده افرادی بوده و هستند كه عشق را چه از لحاظ مبدأ و چه از لحاظ كیفیت و چه از لحاظ هدف، جز حدّت و شدّت غریزه ی جنسی نمی دانند و به عشق مقدس ایمان و اعتراف ندارند. از نظر این عده استعمال عشق در مورد خداوند نیز خارج از نزاكت و ادب و عبودیت است.
از نظر دسته ی اول عشق تقسیماتی دارد؛ یكی از اقسام آن عشق انسان به انسان است. این عشق نیز به نوبه ی خود بر دو قسم است: جسمانی و نفسانی (و به تعبیر دیگر:
حیوانی و انسانی) . ولی از نظر دسته ی دوم عشق تقسیمات و اقسامی ندارد، هرچه هست همان شهوت است و بس.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_سوم)
امروز در میان بعضی از فلاسفه ی جدید عقیده ی سومی پیدا شده است. از نظر این عده ریشه ی همه ی عشقها امر جنسی است ولی همین امر جنسی در شرایط خاصی تدریجاً تغییر شكل می دهد و خاصیت جنسی و شهوانی خود را از دست می دهد و جنبه ی روحی و معنوی به خود می گیرد.
این عده به دوگونگی عشق قائل هستند، اما به معنی دوگونگی از لحاظ حالت و كیفیت و هدف و آثار، نه دوگونگی از لحاظ ریشه و مبدأ. از نظر این عده جای تعجب نیست كه یك امر مادی شكل معنوی به خود بگیرد، زیرا میان مادیات و معنویات آنچنان دیوار غیرقابل عبوری وجود ندارد و به قول یكی از اهل نظر: «هر امر معنوی،
اصل و پایه ی مادی و طبیعی دارد و هر امر مادی یك گسترش و بسط معنوی. » ما فعلاً نمی خواهیم وارد این بحث عمیق روانی و فلسفی بشویم و به نقل و نقد عقاید و آراء زیادی كه در این باره- قدیماً و جدیداً- گفته شده بپردازیم.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_چهارم)
در اینجا همین قدر می گوییم خواه عشق ریشه ی غیرجنسی داشته باشد و خواه نداشته باشد، و به فرض اول خواه بتواند تغییر شكل و ماهیت بدهد و جنبه ی معنوی و روحانی پیدا كند خواه نكند، در این جهت نمی توانیم تردید داشته باشیم كه عشق از لحاظ آثار روانی و اجتماعی، یعنی از لحاظ تحولاتی كه در روح فرد ایجاد می كند و از لحاظ تأثیراتی كه در خلق آثار هنری و ذوقی و اجتماعی دارد، با یك شهوت ساده ی حیوانی كه هدفش صرفاً ارضاء و اشباع است تفاوت بسیار دارد.
حالت خاص شهوانی تا وقتی كه صورت شهوانی دارد مقرون به خودخواهی است و در این حالت، انسان به موضوع شهوت به چشم یك ابزار و وسیله نگاه می كند، اما همینكه شكل عشق به خود گرفت، موضوع دلخواه آنچنان اصالت پیدا می كند كه حتی از جان خواستار عزیزتر و گرانبهاتر می گردد و خواستار، فدایی موضوع دلخواه خود می شود؛ یعنی شخص خواستار از «خودی» بیرون می رود و لااقل خودی او خودی طرف را نیز دربرمی گیرد. از این روست كه عشق به عنوان مربّی، كیمیا، معلّم و الهام بخش خوانده شده است.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_پنجم)
سعدی می گوید:
هركه عشق اندر او كمند انداختبه مراد وی اش بباید ساخت
هركه عاشق نگشت مرد نشدنقره فائق نگشت تا نگداخت
یا مثلاً حافظ می گوید:
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبوداینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
ادبیات جهان پر است از این تعبیرات.
عشق را، هم غربی ستایش كرده هم شرقی، اما با این تفاوت كه ستایش غربی از آن نظر است كه وصال شیرین دربردارد، و حداكثر از آن نظر كه به از میان رفتن خودی فردی- كه همواره زندگی را مكدّر می كند- و به یگانگی در روح منجر می شود و دو
شخصیت بسط یافته و یكی شده، توأم با یكدیگر زیست می كنند و از حداكثر لطف زندگی بهره مند می گردند .
@ircom_8
📱مارا در روبیکا دنبال نمایید
🔰@ircom8admin
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_ششم)
اما ستایش شرقی از این نظر است كه عشق فی حد ذاته مطلوب و مقدس است؛ به روح شخصیت و شكوه می دهد، الهام بخش است، كیمیا اثر است، مكمل است، تصفیه كننده است، نه بدان جهت كه وصالی شیرین در پی دارد و یا مقدمه ی همزیستی پر از لطف دو روح انسانی است. از نظر شرقی اگر عشق انسان به انسان مقدمه است، مقدمه ی معشوقی عالیتر از انسان است و اگر مقدمه ی یگانگی و اتحاد است، مقدمه ی یگانگی و وصول به حقیقتی عالیتر از افق انسانی است [2] خلاصه اینكه در مسأله ی عشق نیز مانند بسیاری از مسائل دیگر طرز تفكر شرقی و غربی متفاوت است. غربی در عین اینكه در آخرین مرحله عشق را از یك شهوت ساده جدا می داند و به آن صفا و رقّتی روحانی می دهد، آن را از چهارچوب مسائل زندگی خارج نمی سازد و به چشم یكی از مواهب زندگی اجتماعی به آن می نگرد، اما شرقی عشق را در مافوق مسائل عادی زندگی جستجو می كند.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_هفتم)
اگر آن فرضیه را بپذیریم كه می گوید عشق از لحاظ ریشه و هم از لحاظ كیفیت، هدف و آثار جز غریزه ی جنسی نیست، عشق در اخلاق جنسی فصل جداگانه ای نخواهد داشت؛ آنچه درباره ی لزوم و عدم لزوم پرورش غریزه ی جنسی گفته شد، دراین باره كافی است. و اما اگر عشق را از لحاظ ریشه و لااقل از لحاظ كیفیت و آثار روانی اجتماعی با غریزه ی جنسی مغایر دانستیم، ناچاریم فصل جداگانه ای برای لزوم و عدم لزوم پرورش این استعداد باز كنیم؛ لزوم اشباع غریزه ی جنسی كافی نیست كه عشق را مجاز بشماریم، همچنانكه اشباع غریزه ی جنسی برای پرورش این حالت نیمه معنوی كافی نیست و محرومیت از این موهبت ممكن است عوارضی داشته باشد كه با اشباع حیوانی غریزه ی جنسی چاره پذیر نیست.
راسل در زناشویی و اخلاق می گوید:
«كسانی كه هرگز از وحدت صمیمانه و عمیق رفاقت پرشور یك عشق طرفینی بویی نبرده اند، درحقیقت شیرینی جنبه های زندگی را نچشیده اند و بی آنكه خود بدانند محرومیت از آن عواطف، آنان را به سوی قساوت، حسادت و زورگویی سوق می دهد. » .
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_هشتم)
معمولاً گفته می شود كه مذهب دشمن عشق است. باز طبق معمول، این دشمن این طور تفسیر می شود كه چون مذهب، عشق را با شهوت جنسی یكی می داند و شهوت را ذاتاً پلید می شمارد، عشق را نیز خبیث می شمارد.
ولی چنانكه می دانیم این اتهام درباره ی اسلام صادق نیست، درباره ی مسیحیت صادق است. اسلام شهوت جنسی را پلید و خبیث نمی شمارد تا چه رسد به عشق كه یگانگی و دوگانگی آن با شهوت جنسی مورد بحث و گفتگو است.
اسلام محبت عمیق و صمیمی زوجین را به یكدیگر محترم شمرده و به آن توصیه كرده است و تدابیری به كار برده كه این یگانگی و وحدت هرچه بیشتر و محكمتر باشد.
نكته ای كه در اینجا هست و از آن غفلت شده این است: علت اینكه گروهی از معلمان اخلاق با عشق از نظر اخلاقی به مخالفت برخاسته اند و لااقل آن را اخلاقی نشمرده اند ضدیت عقل و عشق است .
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_نهم)
عشق آنچنان سركش و نیرومند است كه هرجا راه پیدا می كند به حكومت و سلطه ی عقل خاتمه می دهد. عقل نیرویی است كه به قانون فرمان می دهد و عشق به اصطلاح تمایل به آنارشی دارد و پابند هیچ رسم و قانونی نیست. عشق یك نیروی انقلابی انضباطناپذیر آزادی طلبی است. علیهذا سیستمهایی كه اساس خود را بر پایه ی عقل گذاشته اند نمی توانند عشق را تجویز كنند. عشق از جمله اموری است كه قابل توصیه و تجویز نیست. آنچه در مورد عشق قابل توصیه است این است كه اگر به حسب تصادف و به علل غیراختیاری پیش آید شخص باید چگونه عمل كند تا حداكثر استفاده را ببرد و از آثار مخرب آن مصون بماند.
مطلب عمده ای كه در اینجا هست رابطه ی عشق و عفت است. آیا عشق به مفهوم عالی و مفید خود، در محیطهای به اصطلاح آزاد بهتر رشد می یابد و یا عشق عالی توأم با عفت اجتماعی است؛ محیطهایی كه در آنجا زن به حال ابتذال درآمده است كُشنده ی عشق عالی است؟ این، مطلبی است كه در قسمت آینده كه آخرین قسمت این بحث است مطرح خواهد شد.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_اول)
ویل دورانت می گوید:
«در سرتاسر زندگی انسان، به اجماع همه، عشق از هرچیز جالب توجه تر است و تعجب اینجاست كه فقط عده ی كمی درباره ی ریشه و گسترش آن بحث كرده اند. در هر زبانی دریایی از كتب و مقالات، تقریباً از قلم هر نویسنده ای درباره ی عشق پیدا شده است و چه حماسه ها و درامها و چه اشعار شورانگیز كه درباره ی آن به وجود آمده است، و با اینهمه چه ناچیز است تحقیقات علمی محض درباره ی این امر عجیب و اصل طبیعی آن و علل تكامل و گسترش شگفت انگیز آن، از آمیزش ساده ی پروتوزوئا تا فداكاری دانته و خلسات پترارك و وفاداری هلوئیز به آبلارد. » [1] ما در صفحات قبل گفتیم آنچه مجموعاً از گفته های علمای قدیم و جدید درباره ی ریشه و هدف عشق و یگانگی یا دوگانگی آن با میل جنسی استنباط می شود سه نظریه است؛ و گفتیم عشق، هم در غرب و هم در شرق از شهوت تفكیك شده و امر قابل ستایش و تقدیسی شناخته شده است .
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_دوم)
ولی این ستایش و تقدیس آن طور كه ما استنباط كرده ایم از دو جنبه ی مختلف بوده است كه قبلاً توضیح داده شد.
مطلب عمده در اینجا رابطه ی عشق و عفت است. باید ببینیم این استعداد عالی و طبیعی در چه زمینه و شرایطی بهتر شكوفان می گردد؟ آیا آنجا كه یك سلسله مقررات اخلاقی به نام عفت و تقوا بر روح مرد و زن حكومت می كند و زن به عنوان چیزی گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت می رسد یا آنجا كه احساس منعی به نام عفت و تقوا در روح آنها حكومت نمی كند و اساساً چنین مقرراتی وجود ندارد و زن در نهایت ابتذال دراختیار مرد است؟ اتفاقاً مسأله ای كه غیرقابل انكار است این است كه محیطهای به اصطلاح آزاد مانع پیدایش عشقهای سوزان و عمیق است. در این گونه محیطها كه زن به حال ابتذال درآمده است فقط زمینه برای پیدایش هوسهای آنی و موقتی و هرجایی و هرزه شدن قلبها فراهم است.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_سوم)
اینچنین محیطها محیط شهوت و هوس است نه محیط عشق به مفهومی كه فیلسوفان و جامعه شناسان آن را محترم می شناسند یعنی آن چیزی كه با فداكاری و ازخودگذشتگی و سوز و گداز توأم است، هشیاركننده است، قوای نفسانی را در یك نقطه متمركز می كند، قوه ی خیال را پر و بال می دهد و معشوق را آنچنانكه می خواهد در ذهن خود رسم می كند نه آنچنانكه هست، خلاّق و آفریننده ی نبوغها و هنرها و ابتكارها و افكار عالی است.
بهتر است اینجا مطلب را از زبان خود دانشمندانی كه طرفدار اصول نوینی در اخلاق جنسی می باشند بشنویم. ویل دورانت می گوید:
«یونانیان شعر عاشقانه را گرچه در مورد غیرطبیعی آن (عشق مرد به مرد) باشد می شناختند، و داستانهای هزار و یك شب نشان می دهد كه سرودهای عاشقانه از قرون وسطی جلوتر بود ولی ترغیب عفت و پاكدامنی از طرف كلیسا كه او را به علت دور از دسترس بودن، جذابیت بخشید مایه ی نضج غزل عاشقانه گردید. حتی لارشفوكو نویسنده ی نیش زن بزرگ می گوید: «چنین عشقی برای روح عاشق مانند جان برای بدن است» . . . این استحاله ی میل جسمانی را به عشق معنوی چگونه توجیه كنیم؟
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_چهارم)
چه موجب می شود كه این گرسنگی حیوانی چنان صفا و لطف بپذیرد كه اضطراب جسمانی به رقّت روحی تبدیل شود؟ آیا رشد تمدن است كه به علت تأخیرانداختن ازدواج موجب می شود تا امیال جسمانی برآورده نشود و به درون نگری و تخیل سوق داده شود و محبوب را در لباس رنگارنگی از تخیلات امیال نابرآورده جلوه گر سازد؟ آنچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می گردد.
زیبایی یك شئ چنانكه خواهیم دید بستگی به قدرت میل به آن شئ دارد، میلی كه با ارضاء و اقناع ضعیف می شود و با منع و جلوگیری قوی می گردد. » [2] هم او می گوید:
«به عقیده ی ویلیام جیمز حیا امر غریزی نیست، بلكه اكتسابی است. زنان دریافتند كه دست و دل بازی مایه ی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند. . .
زنان بی شرم جز در موارد زودگذر برای مردان جذاب نیستند. خودداری از انبساط، و امساك در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شكار مردان است. اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می كردند توجه ما به آن جلب می شد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریك می گردید.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_ششم)
بهای زیادی كه برای زن قائل می شدند نتیجه ی روانشناسی اشكال تصرف وی بود. » و نیز می گوید:
«از لحاظ هنرها مایه ی تأسف است كه به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آنكه غیرممكن گردد. . . در جایی كه اخلاقیات كاملاً آزاد باشد انسانی كه بالقوه ممكن است عشق شاعرانه داشته باشد عملاً بر اثر موفقیتهای متوالی به واسطه ی جاذبه ی شخصی خود، ندرتاً نیازی به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت. » و نیز می گوید:
«كسانی هم كه افكار كهنه را پشت سر گذاشته اند در معرض خطر دیگری در مورد عشق به مفهوم عمیقی كه ما برای آن قائلیم قرار گرفته اند. اگر مردی هیچ گونه رادع اخلاقی در برابر خود نبیند یكباره تسلیم تمایلات جنسی شده و عشق را از كلیه ی احساسات جدی و عواطف عمیق جدا ساخته و حتی آن را با كینه همراه می سازد. » عجبا! آقای راسل در اینجا دم از اخلاقیات می زند.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_هفتم)
مقصود او از اخلاقیات چیست؟ او كه عفت و تقوا را محكوم می كند، حتی ازدواج را مانع عشق بلكه مانع هیچ گونه تمتع از غیر همسر شرعی و قانونی نمی داند و معتقد است كه زن فقط باید كاری بكند كه از غیر همسر قانونی باردار نشود، او كه زنا را جز درصورت عنف و یا درصورتی كه صدمه ی جسمی برطرف وارد شود مجاز می شمارد! او كه اخلاق را جز تطبیق كردن و هماهنگ ساختن منافع خود با اجتماع نمی داند، او كه چنین فكر می كند چه تصور صحیحی از اخلاقی كه مانع و رادع تمایلات جنسی و پرورش دهنده ی احساسات لطیف عشقی باشد دارد؟ ! .
به هر حال، آنچه مسلّم است این است كه محیطهای اشتراكی جنسی یا شبه اشتراكی كه آقای راسل و امثال او پیشنهاد و آرزو می كنند، كُشنده ی عشق به مفهومی است كه فیلسوفان از آن دم می زنند و آن را اوج حیات و حد اعلای شور زندگی می خوانند، از او به عنوان معلم و مربی، الهام بخش و كیمیا یاد می كنند و كسی را كه همه ی عمر از آن بی نصیب مانده است لایق انسانیت نمی شمارند.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_هشتم)
یادآوری دو نكته لازم است. یكی اینكه تفكیك عشق از شهوت و اینكه عشق، هم از لحاظ كیفیت، هم از لحاظ هدف با شهوت حیوانی و جنسی مغایر است، از آن جمله مسائل روحی است كه با اصول ماتریالیستی سازگار نیست ولی به هر حال مورد قبول كسانی است كه در مسائل روحی مادی فكر می كنند. راسل یك جا اعتراف می كند كه:
«عشق چیزی بالاتر از میل به روابط جنسی است. » در جای دیگر می گوید: «عشق برای خود غایت و اصول اخلاقی خاصی دارد كه بدبختانه تعالیم مسیحیت از یك طرف و عناد علیه اصول اخلاقی جنسی كه قسمتی از نسل جوان امروز طالب آنند (و خود راسل آتش افروز این عناد است! ) از طرف دیگر، آنها را تحریف و واژگون می سازد. » [9] نكته ی دیگر اینكه به نظر می رسد این حالت روحی كه مغایر با شهوت جنسی- لااقل از لحاظ كیفیت و هدف- شناخته شده است دو نوع است و به دو صورت مختلف ظهور می كند؛ یكی به صورت حالت پرشور و پرسوز و گدازی كه درنتیجه ی دور از دسترس بودن محبوب و هیجان فوق العاده ی روح و تمركز قوای فكری در نقطه ی واحد از یك طرف، و حكومت عفاف و تقوا بر روح عاشق از طرف دیگر، تحولات شگرفی در روح ایجاد می كند.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_نهم)
احیاناً نبوغ می آفریند؛ و البته هجران و فراق شرط اصلی پیدایش چنین حالتی است و وصال مدفن آن است و لااقل مانع است كه به اوج شدت خود برسد و آن تحولات شگرفی كه مورد نظر فیلسوفان است به وجود آورد.
این گونه عشقها بیشتر جنبه ی درونی دارد؛ یعنی موضوع خارجی بهانه ای است برای اینكه روح از باطن خود بجوشد و برای خود معشوقی آنچنانكه دوست دارد بسازد و از دیدگاه خود آن طور كه ساخته- نه آن طور كه هست- ببیند. كم كم كار به جایی می رسد كه به خود آن ساخته ی ذهنی خو می گیرد و آن خیال را بر وجود واقعی و خارجی محبوب ترجیح می دهد.
نوع دیگر، آن مهر و رقّت و صفا و صمیمیتی است كه میان زوجین در طول زمان در اثر معاشرت دائم و اشتراك در سختیها و سستیها و خوشیها و ناخوشیهای زندگی و انطباق یافتن روحیه ی آنها با یكدیگر پدید می آید. اگر اجتماع، پاك و ناآلوده باشد و تمتعات زوجین همان طوری كه اصول عفاف و تقوا ایجاب می كند به یكدیگر اختصاص یابد، حتی در دوران پیری كه شهوت خاموش است و قادر نیست زوجین را به یكدیگر پیوند دهد، آن عاطفه ی صمیمانه سخت آنها را به یكدیگر می پیوندد.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_دهم)
نفقه دادن مرد به زن و شركت عملی زن در مال مرد، از همه بالاتر اختصاص كانون خانوادگی و استمتاعات جنسی و اختصاص محیط بزرگ به كار و فعالیت، از علل عمده ی این صفا و صمیمیت است. تدابیری كه اسلام در روابط زوجین و غیره به كار برده است سبب شده كه در محیطهای اسلامی- برخلاف محیط اروپای امروز- این گونه صمیمیتها و مهر و صفاها و عشقها زیاد پیدا شود.
نوع اول مشروط به هجران و فراق است؛ تازیانه ی فراق روح را حساستر و آتشین تر می كند؛ برخلاف این نوع از عشق كه ما آن را صفا و صمیمیت می نامیم و اختصاص به زوجین دارد و در اثر وصال و نزدیكی كمال می یابد.
نوع اول در حقیقت پرواز و كنش و جذب و انجذاب دو روح متباعد است و نوع دوم وحدت و یگانگی دو روح معاشر. فرضاً كسی در نوع اول تردید كند، در نوع دوم نمی تواند تردید داشته باشد.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_یازدهم)
در آیه ی قرآن، آنجا كه پیوند زوجیت را یكی از نشانه های وجود خداوند حكیم علیم ذكر می كند، با كلمه ی «مودّت» و «رحمت» یاد می كند (چنانكه می دانیم «مودّت» و «رحمت» با شهوت و میل طبیعی فرق دارد) ، می فرماید:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً. . . وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً [10].
یكی از نشانه های خداوند این است كه از جنس خود شما برای شما جفت آفریده است. . . و میان شما و آنها مهر و رأفت قرار داده است.
مولوی چه خوب این نكته را دریافته است آنجا كه می گوید:
زُیِّنَ لِلنّاس حق آراسته استزانچه حق آراست كی تانند رست
چون پی یَسْكُنْ اِلَیْهاش آفریدكی تواند آدم از حوّا برید
اینچنین خاصیتی در آدمی استمهر، حیوان را كم است، آن از كمی است
مهر و رقّت وصف انسانی بودخشم و شهوت وصف حیوانی بود .
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
عشق و عفت
(#قسمت_دوازدهم)
ویل دورانت این صفا و صمیمیت را كه پس از خاتمه ی شهوت نیز دوام پیدا می كند این طور توصیف می كند:
«عشق به كمال خود نمی رسد مگر آنگاه كه با حضور گرم و دلنشین خود تنهایی پیری و نزدیكی مرگ را ملایم و مطبوع سازد. كسانی كه عشق را فقط میل و رغبت می دانند فقط به ریشه و ظاهر آن می نگرند. روح عشق حتی هنگامی كه اثری از جسم بجا نمانده باشد باقی خواهد بود. در این ایام آخر عمر كه دلهای پیر از نو با هم می آمیزند، شكفتگی معنوی جسم گرسنه به كمال خود می رسد. » [11] با همه ی اختلافی كه میان این دو نوع عشق وجود دارد و یكی مشروط به هجران است و دیگری به وصال، یكی از نوع ناآرامی و كشش و شور است و دیگری از نوع آرامش و سكون، در یك جهت مشتركند: هر دو گلهای باطراوتی می باشند كه فقط در اجتماعاتی كه بر آنها عفاف و تقوا حكومت می كنند می رویند و می شكفند. محیطهای [اشتراكی ] جنسی یا شبه اشتراكی جنسی نه قادرند عشق به اصطلاح شاعرانه و رمانتیك به وجود آورند و نه می توانند در میان زوجین آنچنان صفا و رقّت و صمیمیت و وحدتی- كه بدان اشاره شد- به وجود آورند.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب حماسه حسینی (شهید مطهری )
دو چهره حادثه کربلا
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد للّه ربّ العالمین بارئ الخلائق اجمعین و الصلاة و السّلام علی عبد اللّه و رسوله و حبیبه و صفیّه، سیّدنا و نبیّنا و مولانا ابی القاسم محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین، اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم:
یا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَیْكُمْ مَقامِی وَ تَذْكِیرِی بِآیاتِ اَللّهِ فَعَلَی اَللّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا یَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَیْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اُقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ [1].
موضوع بحث «حماسه ی حسینی» است. اول باید كلمه ی «حماسه» را كه در زبان فارسی زیاد استعمال می شود، برای شما توضیح بدهم.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب حماسه حسینی (شهید مطهری )
🟩 معنی حماسه(#قسمت_اول)
كلمه ی «حماسه» به معنی شدت و صلابت است و گاه به معنی شجاعت و حمیّت استعمال می شود. علمای شعرشناس، منظومه های شعری را از نظر محتوا یعنی از نظر نوع معنی و هدف شعر به اقسامی تقسیم می كنند؛ بعضی از منظومه ها را منظومه های غنایی، بعضی را منظومه های حماسی، بعضی را منظومه های وعظی و اندرزی، بعضی را منظومه های رثایی و بعضی دیگر را منظومه های مدحی می گویند. دیوان و غزلیات حافظ، غزلیات سعدی و دیوان شمس تبریزی، منظومه های غنایی است؛ یعنی اگر چه هدف در اینها عرفان است ولی لااقل از نظر تشبیب، زبانْ عاشقانه است، سخن از حسن و بی اعتنایی محبوب است، سخن از درد فراق و درازی شب فراق و كوتاهی ایام وصال است.
فكر بلبل همه آن است كه گل شد یارشگل در اندیشه كه چون عشوه كند در كارش
دلربایی همه آن نیست كه عاشق بكشندخواجه آن است كه باشد غم خدمتكارش
این یك شعر غنایی است، گرچه در آخر به یك معنی عرفانی بسیار لطیف و عالی می رسد، و حافظ همیشه این طور است. در آخر همین شعر می گوید:
صوفی سر خوش از این دست كه كج كرد كلاهبه دو جام دگر آشفته شود دستارش
اشعار غنایی زیاد است.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب حماسه حسینی (شهید مطهری )
🟩 معنی حماسه(#قسمت_دوم)
شعر رثایی یا مرثیه كه برای بزرگان دین و سایر بزرگان دنیا و كسانی كه منشأ خیر و بركتی بوده اند گفته شده است، نوع دیگر شعر است. وقتی برامكه منقرض شدند، شعرایی كه از دستگاه آنها استفاده می كردند قصایدی در رثای آنها گفتند. خود همین حافظ، فرزند جوانش كه می میرد با همان زبان مخصوص خودش مرثیه می گوید:
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل كردباد غیرت به صدش خار پریشان دل كرد
طوطیی را به هوای شكری دل خوش بودناگهش سیل فنا نقش امل باطل كرد
آه و فریاد كه از چشم حسود مه و مهردر لحد ماه كمان ابروی من منزل كرد
اشعار رثایی زیاد است. مدح و ستایش هم كه الی ما شاء اللّه، خصوصاً تملّق و چاپلوسی.
اشعار حماسی اشعار دیگری است كه معمولاً آهنگ خاصی را می پذیرد. شعر حماسی شعری است كه از آن بویی از غیرت و شجاعت و مردانگی می آید، شعری است كه روح را تحریك می كند و به هیجان می آورد، مثلاً:
تن مرده و گریه ی دوستانبه از زنده و طعنه ی دشمنان
مرا عار آید از این زندگیكه سالار باشم كنم بندگی .
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب حماسه حسینی (شهید مطهری )
🟩 معنی حماسه(#قسمت_سوم)
این تقسیم بندی اختصاص به شعر ندارد، نثر هم همین طور است؛ نثرهای حماسی داریم، نثرهای غنایی داریم، نثرهای رثایی داریم، انواع نثرها داریم.
در جنگ صفّین در اولین برخوردی كه میان سپاه علی علیه السلام و سپاه معاویه رخ می دهد، علی روی حساب خودش حاضر نیست كه شروع كننده ی جنگ باشد و تمام كوشش او این است كه تا حد ممكن مشكلات و اختلافات را حل بكند، بلكه بتواند معاویه و یارانش را به اصطلاح روبراه بكند، ولی یك وقت متوجه می شود كه آنها پیشدستی كرده اند و شریعه یعنی جایی را كه می شود از فرات آب برداشت گرفته اند.
علی علیه السلام سعی می كند با مذاكره مسأله را حل كند، پیغام می دهد كه هنوز بنای جنگ نیست و می خواهیم مذاكره كنیم بلكه مسأله با مذاكره حل بشود، ولی طرف مقابل قبول نكرد. بنابراین یا باید اصحابش از تشنگی از پا دربیایند و یا باید جنگید، جنگی كه دشمن شروع كرده است.
در نهج البلاغه است كه علی علیه السلام در مقابل جمعیت، ناراحت و عصبانی از این كار می ایستد و یك خطبه ی چند سطری می خواند. می فرماید: «قَدِ اسْتَطْعَموكُمُ الْقِتالَ» اینها گرسنه ی جنگند و از شما غذا می خواهند اما از دم شمشیر.
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب حماسه حسینی (شهید مطهری )
🟩 معنی حماسه(#قسمت_چهارم)
«فَاَقِرّوا عَلی مَذَلَّةٍ وَ تَأْخیرِ مَحَلَّةٍ أَوْ رَوُّوا السُّیوفَ مِنَ الدِّماءِ تَرْووا مِنَ الْماءِ» لشكریانم! نمی گویم بروید بجنگید، بروید یكی از این دو راه را انتخاب كنید: یا تن به ذلت بدهید كه آب را ببرند و شما نگاه كنید، یا اینكه این تیغها را از خون این ناكسان سیراب كنید تا خودتان سیراب شوید. «فَالْمَوْتُ فی حَیاتِكُمْ مَقْهورینَ وَ الْحَیاةُ فی مَوْتِكُمْ قاهِرینَ» [1]زندگی این است كه بمیرید ولی فائق باشید و مردن این است كه زنده باشید ولی توسری خور.
با این سخنان خود آنچنان هیجان ایجاد كرد كه در كمتر از دو ساعت، دشمن را بكلی از كنار شریعه ی فرات دور كردند كه دیگر دشمن از تشنگی له له می زد. ولی علی علیه السلام به سپاهیان خود گفت: شما هر روز اجازه بدهید كه بیایند و آب بردارند.
لشكریان گفتند: آنها به ما آب ندادند، پس ما هم به آنها آب نمی دهیم. ولی علی فرمود:
خیر، این یك كار غیر انسانی است؛ آب یك چیزی است كه هر جانداری حق دارد از آن استفاده كند. به آنها آب بدهید.
@ircom_8