#پاسخ_به_شبهه
فایده دین چیست؟ چرا باید دین داشته باشیم؟
(#قسمت_پنجم)
7. تشریع قانون
اندیشمندان باور دارند که انسان ها مدنی بوده و نیاز به زندگی دسته جمعی دارند تا نیازهای خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگی دسته جمعی، وجود قانون و اجرای آن است. زیرا بدون قانون نمیتوان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود. طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایی قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند برای همین مطلب است که در طول ازمان قوانین دستخوش تغییر میشود یا بعد از تصویب نسخ و… میشوند، چرا که بشر قوانین را با عقل خود ایجاد میکند حال آنکه عقل بشر کامل نبوده و به تنهایی قادر به تشخیص همه مصالح و مفاسد نمیباشد.
@ircom_8
#داستان_کوتاه
برگرفته از کتاب دختر شینا (قدم خیر محمدی کنعانی)
#فصل_چهارم (#قسمت_پنجم)
این اولین بار یود که می خواستم اسمش را صدا کنم . اول طناب را چند بار کشیدم ، اما انگار کسی حواسش به طناب نبود . روی پشت بام می خواندند و می رقصیدند . مادرم پشت سر هم می گفت :قدم . زودباش . صدایش کن . به ناچار صدا زدم : آقا آقا آقا . خودم لرزش صدایم را می شنیدم . از خجالت تمام بدنم یخ کرده بود . جوابی نشنیدم . ناچار دوباره طناب را کشیدم و فریاد زدم : آقا صمد . قلبم تالاپ تلوپ می کرد و نفسم بند آمده بود . صمد که صدایم را شنیده بود ، از وسط دریچه خم شد توی اتاق . صورتش را دیدم . با تعجب داشت نگاهم می کرد . تصویر آن نگاه و آن چهره مهربان تپش قلبم را بیشتر کرد . اشاره کردم به بقچه . خندید و با شادی بقچه را بالا کشید . دوستان صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند .
@ircom_8
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
آشفتگی غرایز و میل ها (#قسمت_پنجم)
بدیهی است اینچنین فرضیه ی به ظاهر شیرین و دلپذیری به عنوان اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی، طرفداران زیادی خصوصاً در میان جوانان مجرد پیدا می كند.
ما در كشور خودمان می بینیم چه كسانی از آن طرفداری می كنند. چه از این بهتر كه خود را دراختیار دل، و دل را دراختیار هوس قرار دهیم و درعین حال عمل ما اخلاقی و انسانی شمرده شود و نام ما در لیست محصلین اخلاقی اجتماعی قرار گیرد؛ هم فال است و هم تماشا، هم كامجویی است و هم خدمت به نوع، هم تن پروری است و هم اصلاح نفس، هم شهوت است و هم اخلاق؛ بی شباهت به عشق مجازی كه در میان برخی از متصوّف مآبان خودمان معمول بوده نیست؛ چه از این بهتر كه آدمی از مصاحبت شاهدی زیباروی بهره مند گردد و این كار او سلوك الی اللّه شمرده شود.
@ircom_8
#تربیتی_و_روانشناسی
✅ ما به هم محتاجیم یا معتاد؟ پنج مدل ارتباطی بین همسران
(#قسمت_پنجم)
ویژگی سوم: تزلزل
گرچه این زوجها زندگی باثباتی دارند اما هر لحظه این احتمال وجود دارد که این ثبات تبدیل به نوعی خستگی و نفرت شود.
ویژگی چهارم: تقسیم وظایف کلیشهای
درباره تقسیم وظایف، زوجهای وابسته از یک روش کلیشهای پیروی میکنند، در حالی که در میان زوجهای رفیق گاهی اوقات برخی وظایف با توافق و همدلی به دیگری واگذار میشود. در زوجهای وابسته، تنها زمانی که هر یک از زوجین وظیفه خود را به خوبی انجام دهند، زندگی خوب است و در غیر این صورت، مشاجره رخ نشان میدهد.
@ircom_8
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نورانه
سخنرانی : حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسمی
(#قسمت_پنجم)
🔷ماه مبارک رمضان🌙
1402/01/07
🌸مجتمع آموزشی پژوهشی و فرهنگی امام رضا علیه السلام
@ircom_8
♦️برای دیدن کلیپ کامل به ادرس زیر مراحعه فرمایید
https://www.aparat.com/v/BkA8U
#به_وقت_تفکر
برگرفته از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب (شهید مطهری )
رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی
(#قسمت_پنجم)
سعدی می گوید:
هركه عشق اندر او كمند انداختبه مراد وی اش بباید ساخت
هركه عاشق نگشت مرد نشدنقره فائق نگشت تا نگداخت
یا مثلاً حافظ می گوید:
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبوداینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
ادبیات جهان پر است از این تعبیرات.
عشق را، هم غربی ستایش كرده هم شرقی، اما با این تفاوت كه ستایش غربی از آن نظر است كه وصال شیرین دربردارد، و حداكثر از آن نظر كه به از میان رفتن خودی فردی- كه همواره زندگی را مكدّر می كند- و به یگانگی در روح منجر می شود و دو
شخصیت بسط یافته و یكی شده، توأم با یكدیگر زیست می كنند و از حداكثر لطف زندگی بهره مند می گردند .
@ircom_8
📱مارا در روبیکا دنبال نمایید
🔰@ircom8admin
#داستان_کوتاه
برگرفته از کتاب دختر شینا (قدم خیر محمدی کنعانی)
#فصل_پنجم (#قسمت_پنجم)
سرش را چند بار به علامت تایید تکان داد . گفتم :با اجازه پدرم ، بله . محضر دار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم . من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم ، به جای امضا جاهایی که محضردار نشانم می داد ، انگشت میزدم . اما صمد امضا می کرد . از دمحضر که بیرون آمدیم ، حال دیگری داشتم . حس میکردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا میکند . به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم . ظهر بود و موقع ناهار . به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد . من و پدرم کنار هم نشستیم . صمد طوری که کسی متوجه نشود ، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم . خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم . صمد روی پایش بند نبود .
@ircom_8
#تربیتی_و_روانشناسی
✅ مهارتهایی که هر مردی در تعامل با همسرش باید بلد باشد
(#قسمت_پنجم)
خانمها نیاز حیاتی به صحبت کردن دارند، به ویژه زمانی که ناراحت و دلخور باشند. معمولاً از نظر آقایان صحبتهای خانمها خستهکننده، تکراری، بیفایده یا حتی اعصابخردکن است اما باید توجه داشته باشید که خانمها به نفس «صحبت کردن» نیاز دارند. ممکن است یک خانم بارها و بارها راجع به مسئلهای که برایش ناراحتکننده بوده است صحبت کند، فقط به این دلیل که احساسات منفی خود را تخلیه کند و کمی به آرامش برسد. معمولاً وقتی خانمها راجع به نگرانیها و ناراحتیهایشان صحبت میکنند، مردها به چند شکل واکنش نشان میدهند.
@ircom_8
#داستان_کوتاه
برگرفته از کتاب دختر شینا (قدم خیر محمدی کنعانی)
#فصل_ششم (#قسمت_پنجم)
شیرین جان گوشه ای نشسته بود و اشک می ریخت و زیر لب می گفت : الهی خدا امیدت را نا امید نکند دختر قشنگم . خانواده صمد با تعجب نگاهم می کردند . آخر توی قایش هیچ دختری روی این را نداشت این طوری جلوی همه پدرش را ببوسد . چند ساعت که در خانه پدرم بودم ، احساس دیگری داشتم . حس می کردم تازه به دنیا آمده ام . کمی پیش پدرم می نشستم . دست هایش را می گرفتم و روی چشم هایم می گذاشتم . گاهی می رفتم و کنار شیرین جان می نشستم . او را بغل می کردم و قربان صدقه اش می رفتم . عاقبت وقت رفتن فرا رسید . دل کندن از پدر و مادرم خیلی سخت بود . تا جلوی در ، ده بار رفتم و برگشتم . مرتب پدرم را می بوسیدم و به مادرم سفارشش را می کردم .
@ircom_8
#داستان_کوتاه
برگرفته از کتاب دختر شینا (قدم خیر محمدی کنعانی)
#فصل_هفتم (#قسمت_پنجم)
پدر شوهرم بلند شد و با هر دو دست روی سرش زد و گفت : یا امام حسین . دوید توی کوچه . کمی بعد ماشین برادرم جلوی در بود . چند نفری کمک کردیم ، مادرشوهرم را بغل کردیم و با کلی مکافات او را گذاشتیم توی ماشین . مادرشوهرم از درد تقریبا از حال رفته بود . برادرم گفت : می بریمش رزن . عده ای از زن ها هم با مادرشوهرم رفتند . من ماندم و خواهر شوهرم ، کبری، و نوزادی که از همان لحظه اولی که به دنیا آمده بود ، داشت گریه می کرد . من و کبری دستپاچه شده بودیم . نمیدانستیم باید با این بچه چه کار کنیم . کبری بچه را که لباس تنش کرده و توی پتویی پیچیده بودند به من داد و گفت : تو بچه را بگیر تا من اب قند درست کنم . می ترسیدم بچه را بغل کنم . گفتم : نه بغل تو باشد من اب قند درست می کنم .
@ircom_8
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا
#کتاب_شهدای_امام_رضایی
#ناصرکاوه
#بمناسبت_دهه_کرامت
#قسمت_پنجم
@ircom_8
✅ لینک کانال های مجتمع امام رضا(ع):
https://takl.ink/ircom_8