eitaa logo
اندیشه قلم
82 دنبال‌کننده
185 عکس
25 ویدیو
4 فایل
سیراندیشه اسلامی سالم ارتباط باما وتبادل لینک
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره:61 نقص علم حصولي بخاطر واسطه درشناخت يا اکمال آن با حقیقت دیگر.
اندیشه قلم
شماره:61 #توهم_نقص_علم_حصولي نقص علم حصولي بخاطر واسطه درشناخت يا اکمال آن با حقیقت دیگر.
📢💡رفع اشکال ونقص در شناخت علم حصولي: ⭐قسمت اوّل⭐ 🤔سوال: چگونه مي‌توان اثبات کرد که شناخت انسان مطابق با واقع است؟ 📢مقدمتاً باید گفت: ✌️دو شناخت داریم که گفته شد: 💡حضوري 💡وحصولی . 🔵 خصوصیت شناخت(علم) حضوري: 🌟  علمی که عین واقعیت معلوم پیش عالم(نفس یا ادراک کننده دیگری) حاضر است و عالم شخصیت معلوم را می‌یابد 🌠 یعنی: واسطه‌اي در کار نیست که عالم وجود عيني معلوم را بیابد. 🔵خصوصیت شناخت (علم) حصولي: ⭐علمی که واقعیت معلوم پیش عالم حاضر نیست ، 🖼️🗯️ فقط مفهوم و تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است ، 🔔🤔🌁مثل علم نفس به موجودات خارجی از قبیل زمین ، آسمان ، درخت ، انسانهای دیگر. 🌟👀یعنی:اینکه حصول علم محتاج به واسطه است و اگر انسان بخواهد به اشیاء خارجیه علم پیدا کند باید صور خارجیه آنها را دیده تا به وسیلۀ صورت خارجی و به واسطۀ چشم، در ذهن او صورت علمیه تولید گردد. 💫  پس،بين شناسنده و متعلق شناخت واسطه‌اي در کار است، 🔰زیرا به لحاظ آن، ⭐ فاعل شناسايي، متصف به «‌عالم‌» ⭐و متعلق شناسايي، متصف به «‌معلوم‌» گردد. 🔔به ديگر سخن علم غير از معلوم باشد. 🤔🚩شاید به این خاطرتصورشود مشکلی در موردشناخت حصولی هست. 📢❓❓یک سوال ما رابه تصور اشتباه هدایت می کند، اینکه: ⭐️ 🤔چگونه مي‌توان درشناخت حصولي، مطابقت آن شناخت حصولي را با واقعیت را که غیرعینش است تشخيص باید داد، 🤔💫در حالي که راه ارتباط ما درشناخت حصولی را با خارج همواره همين صورت‌هاي ادراکي و علوم حصولي تشکيل مي‌دهند درصورتی که خود عین واقعیت نیستند؟! 🚨بنابراين بايد کليد حل تصور اشکال را در جايي جست‌وجو کرد که ما بتوانيم هم بر صورت ادراکي و هم بر متعلق ادراک اشراف يابيم و تطابق آنها را حضوراً و بدون وساطت صورت ديگري درک کنيم. 🔔جواب حل این تصوراشتباه تبین این واقعیت است که علم حصولی به علم حضوری منتهی می‌شود زیرا: 💎حصول صورت اشیای مادّی در ذهن نیست، بلکه عبارت است از «حصول صورت مجرّدات مثالی است که آنها را با علم حضوری مشاهده می‌کنیم». 💠 بنابراین، مفاهیم ذهنی ما از امور مادّی پیرامون ما انتزاع نشده، بلکه از همان موجودات مجرّد به دست می‌آید. 🔔و بايد گفت علم حصولی که علمیست ‌با واسطه صُوَر و مفاهیم اشیاء خارجی، این صُوَر و مفاهیم نزد نفس و ذهن ما حاضر است؛ یعنی بدون واسطه نزد نفس ما حضور دارند. ⭐بنابراین، تمام صُوَر و مفاهیم و قضایای ذهنی، معلوم به علم حضوری‌اَند. 💠مصادیق آن عبارتند از: 🔵الف) تمام علوم حسّی برگرفته از احساسات و انفعالات، درونی‌اَند. 👀🌲☄️به هنگام دیدن یک درخت یا یک منظره، نوری از آن شیء منعکس می‌شود و به چشم می‌رسد، 🖼️عکس آن شیء در چشم نقش می‌بندد، ♨️ سپس به وسیله عصب بینایی به مغز متّصل می‌شود (یا هر تفسیر دیگری که در فیزیولوژی و علوم دیگر برای دیدن نور پذیرفته است). 🌟 در نتیجه فعل و انفعالات مغزی و عصبی، قوّه باصره که مجرّد است (و از قوای نفس آدمی‌است)، منتقل می‌گردد و این انفعال قوّه باصره نفس، همان احساس دیدن است، همان انفعال درونی است که معلوم به علم حضوری است. 🌠سپس ذهن انسان از این انفعال درونی، عکس‌برداری می‌کند. 💠پس تمام صورت‌هایی که به‌وسیله حواس پنجگانه در ذهن پدید می‌آید، برگرفته از احساسات و انفعالات درونی است که معلوم به علم حضوری‌اَند؛ یعنی میان آن احساسات و نفس، صُوَر و مفاهیم ما فاصله نیست، بلکه صُوَر و مفاهیم به‌وسیله ذهن ساخته می‌شوند. 🔵ب) تمام مفاهیم منطقی برگرفته از مفاهیم درون ذهنی‌اَند (یعنی معلوم به علم حضوری‌اَند)؛ 🔔⭐مفاهیمی ‌همچون مفهوم کلّی، جزئی و مانند آنها؛ مفاهیم منطقی و مفاهیم حکایت‌گر، ویژگی و صفات ⭐مفاهیم درون‌ذهنی هستند. ⛰️👥مفاهیمی‌ مانند مفهوم کوه، مفهوم انسان که کلّی‌‌اَند؛ 🏔️👱مفاهیمی‌مانند کوه البرز و سعید، جزئی‌اَند. ✌️💡این کلّیّت و جزئیّت از ویژگی‌های دو مفهوم است که در ذهن انسان هستند و میان آن مفاهیم و نفس انسان، مفاهیم دیگری واسطه است. 💠پس ویژگی‌های آن، معلوم به علم حضوری‌اَند. از این ‌رو، مفاهیم کلّی و جزئی (مفاهیم منطقی)، برگرفته از علوم حضوری‌اَند. 🔵ج) همه یا بیشتر مفاهیم فلسفی برگرفته از علوم حضوری‌اَند. ⭐مفاهیمی ‌مانند علّت و معلول، جوهر و عرض وجود... مفاهیم فلسفی‌اَند. ➕✨انسان با بررسی و مقایسه میان نفس و اراده و اینکه اراده وابسته به نفس است و نفس، طرف وابستگی، به مفهوم علّت و معلول دسترسی پیدا می‌کند، همچنان‌که اراده به علم حضوری شناخته می‌شود، وابستگی و توقّف آن بر نفس نیز به علم حضوری دانسته می‌شود و آنگاه مفهوم معلول از این وابستگی و توقّف انتزاع می‌شود. مفهوم جوهر و عرض نیز از بررسی و مقایسه میان نفس و صفات آن به دست می‌آید. 🖋اندیشه قلم✒️     @islami12🌴 📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝
کمال‌الدین علی مُحْتَشَم کاشانی (۹۰۵ -۹۹۶  ه ق)، شاعر فارسی‌سرای سدهٔ دهم در عهد صفوی (سده دهم) است. معروف‌‌ترین اثرش، ترکیب بند اوست که در ایام عزاداریسید الشهدا «ع»، مساجد، تکایا و مجالس سوگواری را با  کتیبه‌های منقوش به این اشعار، سیاهپوش می‌کنند. 
سلام این فایل☝️ که براتون میفرستم ترکیب بند محتشم کاشانی هست که برای اولین بار مقابله و تصحیح شده و همینطور به صورت خوبی صفحه آرایی شده است.
شماره:62 نقص علم حصولي بخاطر واسطه درشناخت يا اکمال آن با حقیقت دیگر. قسمت دوم(٢)
اندیشه قلم
شماره:62 #توهم_نقص_علم_حصولي نقص علم حصولي بخاطر واسطه درشناخت يا اکمال آن با حقیقت دیگر. قسمت دوم(
📢💡رفع اشکال ونقص در شناخت علم حصولي: ⭐قسمت دوم⭐ 🌟نگاه دیگر: 🔵✌️گزاره های عقلی بر دو گونه اند ؛ ⭐️ گزاره های نظری و⭐ گزاره های بدیهی. 📢1️⃣گزاره های نظری آن قضایایی می باشند که صدق آنها باید از طریق استدلال عقلی اثبات گردد. ❇️لذا هر کدام از این گونه گزاره ها همواره نتیجه ی یک استدلال عقلی می باشند. 🔔✨مقدّمات چنین استدلالی نیز یا از قضایای بدیهی تشکیل می شوند یا قضایایی نظری هستند. 🔷اگر مقدّمات آن بدیهی بودند که هیچ و الّا باز باید با استدلالی اثبات شوند. 🔶این را باید توجه کنیم اینکه: ⭐️ در هر گزاره ی عقلی این عقب گرد معرفتی تا آنجا ادامه می یابد که مقدّمات ختم به قضایای بدیهی شوند. ✨لذا تمام گزاره های نظری با یک یا چند واسطه از قضایای بدیهی به دست آمده اند. امّا گزاره های بدیهی ، قضایایی می باشند که نیازی به اثبات ندارند ؛ 🤔 بلکه تصوّر موضوع و محمول آنها کافی است تا عقل گواهی بر درستی آنها دهد. 🔔مثلاً وقتی گفته می شود: « هر کلّی از جزء خویش بزرگتر است » ، عقل بدون نیاز به هیچ استدلالی می یابد که این قضیّه درست می باشد. ❇️البته باید توجّه داشت که جز یک قضیّه ی بدیهی ، باقی قضایای بدیهی از طریق استدلال نیز قابل اثبات می باشند ؛ لکن استدلال آنها به قدری نزد عقل روشن است که نیازی به استدلال نمی بیند. 🔵بنابراین تمام قضایای بدیهی نیز در نهایت به یک قضیّه ی بدیهی ختم می شوند ؛ که آن قضیّه ذاتاً صادق می باشد ؛ به نحوی که از انکار آن نیز اثباتش لازم می آید. 📢پس گزاره های عقلی در یک سلسله ی بی نهایت یا در یک سلسله ی دوری قرار نمی گیرند ؛ بلکه در نهایت به یک قضیّه ی ذاتاً درست می رسند، آن بديهيات اوليه است. 📢2️⃣اقسام بديهيات : 🔵بديهيات دو دستهٔ کلي شده: 🌟 بديهيات اوليه 🌟و بديهيات ثانويه: ❇️بدیهی اولی» آن است که نه تنها احتیاج به استدلال و جستجو کردن «حد اوسط» و تشکیل صغری و کبری ندارد احتیاج به هیچ واسطهای حتی مشاهده و تجربه ندارد بلکه تنها عرضه شدن تصور موضوع و تصور محمول بر ذهن، کافی است که ذهن حکم جزمی خود را صادر کند و به اصطلاح تنها تصور محمول و موضوع کافی است برای جزم ذهن به ثبوت محمول از برای موضوع. ❇️بدیهی ثانوی» آن است که تنها عرضه شدن تصور موضوع و محمول برای حکم کردن ذهن کافی نیست و هر چند احتیاجی به جستجوی حد اوسط و تشکیل قیاس نیست ولی مداخله احساس یا تجربه برای ادراک رابطه موضوع و محمول لازم است، مانند جمیع مسائل تجربی. 📢مسیر علوم حصولي: 🔵اولین سر منشأ،بدیهیات اولی است ◀️و بعد با کمک بدیهیات اولی، بدیهیات ثانوی مثل تجربیات و حدسیات و امثال ذلک درک می‌شود ◀️و بعد مجهولِ گزاره‌ای معلوم می‌شود، ❇️پس بدیهیات اولیه به علوم حضوری منتهی می‌شوند و از این طریق به سرچشمة ضمانت صحت شناخت حقيقي ازطریق علوم حصولی دست می‌یابیم. 🔔وبرای تکمیل پازل، باید ضمانت صحتي براي بديهيات اوليه به‌دست بياوريم. 🌟و برای اثبات ضمانت، چندمطلب باید روشن شود: 🔔🗯️اولاً:مفاهيم تصوري  را مورد بررسي قرار دهيم که  چگونه مفاهيمي هستند و از چه راهي به‌دست مي‌آيند؟ 🚨🤔دوماً:و از سوي ديگر در رابطه آنها بينديشيم که چگونه عقل حکم به اتحاد موضوع و محمول آنها مي‌کند؟ 🔔تبین: 1️⃣🤔 اين قضايا از مفاهيم فلسفي تشکيل مي‌يابند؛ مفاهيمي که به علوم حضوري منتهي مي‌شوند. 🔔يعني 🔵نخستين دسته از مفاهيم فلسفي، 🔷 مانند «‌احتياج‌» و «‌استقلال‌» ◀️ و سپس «‌علت‌» و «‌معلول‌» را از معلومات بلاواسطه و وجدانيات انتزاع مي‌کنيم و مطابقت آنها را با منشأ انتزاعشان حضوراً مي‌يابيم 🔶و ساير مفاهيم فلسفي هم به آنها بازمي‌گردند. 2️⃣🔔و کيفيت ‌حکم به اتحاد موضوع و محمول آنها، با مقايسة‌ موضوعات و محمولات اين قضايا با يکديگر روشن مي‌شود. 📢به اين معنا که همه اين قضايا از قبيل قضاياي تحليلي هستند که مفهوم محمول آنها از تحليل مفهوم موضوعشان به‌دست مي‌آيد؛ 🔔مثلاً در اين قضيه که «‌هر معلولي احتياج به علت دارد‌»، هنگامي که به تحليل مفهوم «‌معلول‌» مي‌پردازيم، ❇️به اين نتيجه مي‌رسيم که معلول عبارت است از موجودي که وجود آن وابسته به موجود ديگري باشد، 💠 يعني «‌احتياج‌» به موجود ديگري داشته باشد که آن را «‌علت‌» مي‌ناميم. ❇️پس مفهوم «‌احتياج به علت‌» در مفهوم «‌معلول‌» مندرج است و اتحاد آنها را با تجربه درون‌ذهني مي‌يابيم. ⛔ به‌خلاف اين قضيه که «‌هر موجودي احتياج به علت دارد‌»؛ زيرا از تحليل مفهوم «‌موجود‌»، مفهوم «‌احتياج به علت‌» به‌دست نمي‌آيد، و از‌اين‌رو نمي‌توان آن را از قضاياي بديهي به‌حساب آورد، ⚠️ بلکه از قضاياي نظري صادق هم نيست. 💎بدين‌ترتيب روشن مي‌شود که بديهيات اوليه هم منتهي به علوم حضوري مي‌شوند و به سرچشمه ضمانت صحت دست مي‌يابند. 🖋اندیشه قلم✒️ @islami12🌴 📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝