eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
547 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
Shab2Moharram1392[06].mp3
8.52M
فرات از تماشای ساقی، همه اشک بی‌اختیار است...
💞 💞 📖 به جدِّ جدِّ من می‌گفتند اوسا آقاجان. نمی‌دانم چند نسل فاصله داریم؛ اما تا جایی که می‌دانم در عصر قاجار زندگی می‌کرده. این‌طور که از مسن‌ترهای فامیل شنیده‌ام و آن‌ها هم از پدربزرگشان شنیده‌اند، اوسا آقاجان آدم بالابلندی بوده، هیکلی و چهارشانه. صدایش هم کلفت بوده. ده دوازده‌تا پسر هم داشته، بخاطر همه این‌ها هم، همه ازش حساب می‌بردند. یک جورهایی بزرگ محل بوده. انقدر دل و جرات داشته که با زور در می‌افتاده، حتی با گماشته‌های پادشاه قاجاری. شنیده‌ام یک باغ داشته که چوب درختانش خیلی گران و مرغوب بوده. دقیقاً یادم نیست چه درختی؛ اما همه به اوسا آقاجان می‌گفتند این‌ چوب‌ها را بفروش، پول خوبی گیرت می‌آید. اوسا آقاجان اما نمی‌فروخت؛ تا این که یک سال، هیزم برای حمام گیر نیامد. زمستان رسیده بود و آب حمام محله گرم نشده بود. مردم برای حمام باید می‌رفتند یک محله دیگر. اوسا آقاجان درخت‌های باغش را قطع کرد. همه فکر کردند می‌خواهد بفروشد. چندنفر هم راه افتادند دنبال مشتری برای چوب‌ها؛ اما اوسا آقاجان همه را برد پشت زمین حمام خالی کرد، سپرد به حمامی. انگار یک گفته بود: این چوبا خیلی بیشتر از این ارزش داره که هیزم حمام بشه، خیلی گرون می‌خرنشون! اوسا آقاجان گفته بود: غیرتت اجازه می‌ده زن و بچه مردم برای یه حمام برن تا اون محله؟ اونم توی این سرمای زمستون؟ هیچ‌کس روی حرف اوسا آقاجان حرف نزد. حمام گرم شد. اوسا آقاجان یک سال رفت کربلا و دیگر برنگشت. آن روزها هم به این راحتی نبود خبر گرفتن و مسافرت رفتن. می‌گفتند رفته کربلا، همان‌جا بیمار شده و فوت کرده و به خاک سپردندش. نمی‌دانم اوسا آقاجان نتوانسته بود از امام حسین(علیه‌السلام) دل بکند یا امام از او؟ خلاصه کربلایی شد. آقای ما، هم خودش باغیرت است، هم غیرتی‌ها را دوست دارد. نشان به آن نشان که تا زنده بود کسی جرأت نداشت برود سمت خیمه‌گاه. نشان به آن نشان که وقتی دید جانی برایش نمانده و دارند حمله می‌کنند سمت حرم، فریاد زد: اگر دین ندارید آزاده باشید. آقای ما باغیرت است، آقای غیرتی‌هاست. غیرتی‌ها را خوب می‌خرد. کاش ما را هم بخرد...
🔰 🔰 یا علی مددی...💚 📕 رمان امنیتی ⛔️ ⛔️ ✍️ به قلم: قسمت 26 این هم خیلی چنگی به دلم نمی‌زد. مهره‌های این پرونده بیش از اندازه در دسترس بودند؛ پس حتماً حرفه‌ای و عملیاتی نبودند. باید می‌رفتم سراغ پرینت پیام‌ها و حسابشان؛ شاید از آن‌ها چیزی در می‌آمد؛ اما قبل از آن، رفتم سراغ آخرین نفری که گفته بودم امید آمارش را در بیاورد: نامیرا. امید نوشته بود: خط به نام بهار رحیمی، متولد و ساکن ایران، شهر اصفهان، بیست و دو ساله، مجرد، دانشجوی دانشگاه اصفهان. فاقد سوءسابقه کیفری. راستش را بخواهید، این از همه برایم عجیب‌تر بود! فکر نمی‌کردم کسی که هرشب می‌آید و یکی دوتا سوال چالشی اما حساب‌شده در گروه می‌پرسد و بحث راه می‌اندازد، یک دختر باشد. حتی احتمال دادم شاید خط به نام کس دیگری ست؛ اما بررسی سایر مطالبی که امید داده بود، نشان می‌داد خودش است. از یادآوری خانم رحیمی لبخند روی لبم پهن می‌شود؛ از آن لبخندها آدم را لو می‌دهد و همه می‌فهمند علتش چیست، از آن لبخندها که خودت هم نمی‌فهمی کِی روی لبت آمد و فقط وقتی به خودت می‌آیی که رسوا شده‌ای! الان، این‌جا و در تنهاییِ جاده، هیچ‌کس نیست که با دیدن لبخند من، به راز درونم پی ببرد و دستم بیندازد. -اوهوی! پس من این‌جا هویجم؟ صدای کمیل باعث می‌شود لبخندم را جمع کنم و لب بگزم. کمیل می‌گوید: نخندی هم از رنگ و روت معلومه، از رنگ و روت هم معلوم نباشه، من رفیقمو می‌شناسم...حالا واقعاً دوستش داری؟ نفس در سینه‌ام حبس می‌شود. چه سوال سختی! خیلی وقت است دور این حرف‌ها را خط کشیده‌ام؛ حداقل تا قبل از دیدن او. من آدمی نیستم که در یک نگاه عاشق بشوم؛ چون اصلاً نگاه نمی‌کنم به نامحرم. حتی الان اگر بگویید چهره خانم رحیمی را توصیف کن، نمی‌توانم؛ یادم نیست. کمی برای دادن جواب کمیل با خودم کلنجار می‌روم و آخرش می‌رسم به یک کلمه: نمی‌دونم! -نمی‌دونم که جواب نشد داداش من! وقتی داری بهش فکر می‌کنی یعنی... احساس می‌کنم گوش‌هایم داغ شده‌اند. دستی روی صورتم می‌کشم و کلافه نفسم را بیرون می‌دهم. کمیل که غریبه نیست؛ شاید اگر زنده بود زودتر از این‌ها بهش گفته بودم. درنتیجه از این که احساسم را فهمیده ناراحت نیستم. دوباره تشر می‌زند: مگه الان زنده نیستم؟ به مِن‌من می‌افتم: چرا...ولی... خودش حرفم را کامل می‌کند: الان انقدر زنده هستم که شماها نمی‌فهمید. درجه زنده بودن من خیلی بیشتر از درجه زنده بودنِ شما زنده‌هاست! از حرف‌هایش سر در نمی‌‌آورم: مگه زنده بودن هم درجه داره؟ ⚠️ ⚠️ 🖋 💞 https://eitaa.com/istadegi
Final Master_Khalaji_Vaghde Del.mp3
7.85M
💚•سلام...امام حسینِ من 💚🌿!• مداحیِ تسکین‌دهندهٔ‌ دل -باصدای‌ ـــــــــــــــــــــــــ✨🖤ــــــــــــــــــــــــ
1603276551-ali-fani-12.mp3
7.8M
به فرمان حضرت امام خامنه‌ای، دعای هفتم صحیفه سجادیه را زمزمه می‌کنیم... یا من تحل به عقد المکاره...😢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام. دقیقا یادم نیست، فکر می‌کنم کتاب‌های: تاریخ مستطاب آمریکا، گریه‌های مسیح، از کدام سو و پسران دوزخ بودند.(بقیه رو یادم نیست) بله خوندم. کتاب‌های آقای جهرمی رو کلا توصیه نمی‌کنم برای کسی. به ویژه نوجوانان.
سلام. یک کلاس آموزشی هست که با همکاری مجموعه باغ انار برگزار می‌کنم.
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
سلام. یک کلاس آموزشی هست که با همکاری مجموعه باغ انار برگزار می‌کنم.
🌸----بسم الله قاصم الجبارین----🌸 💢آغاز کلاس انارهای با باغبان محترم⬇️ خانم فاطمه شکیبا( ) تاکید بر روی و مخصوصا غاصب است. 🔰سرفصل‌های دوره:🔰 🌿چگونه مانند یک نویسنده امنیتی به حوادث نگاه کنیم؟ 🌿چگونه یک صحنه‌ی اکشن بنویسم و سوتی ندهیم؟ (مهارت‌های و /آشنایی با ) 🌿چگونه مانند یک مامور امنیتی به دنیا نگاه کنیم؟ 🌿برای نوشتن یک رمان امنیتی باید با چه مفاهیمی آشنا باشیم؟ 🌿درباره سرویس‌های و معاند چه می‌دانیم؟ 🌿 و خطرات امنیتی آن‌ها چیستند؟ (روانشناسی و جامعه‌شناسی ادیان و فرق) 🔰فعالیت‌های هفتگی دوره:🔰 🌿مطالعه رمان‌های امنیتی و تحلیل آن‌ها 🌿مطالعه سیره شهدای امنیت + انتخاب سوژه، نوشتن طرح و در نهایت رمان 〰〰〰〰〰〰✔️ 🌹شهریه: ماهیانه فقط ۲۰هزارتومان⚘ ⬇️ادمین ثبتنام ⬇️ @nojvan_anghlabi 〰〰〰〰〰〰✔️ ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
سلام خیلی ممنونم بله درست می‌فرمایید، البته فکر کنم مداحی شب اول و دوم منظورتون بود. چشم.
سلام کلاس‌های نویسندگی زیادی هستند چه مجازی چه حضوری؛ بنده همه رو نمی‌شناسم، اما خودم در کلاس‌های باغ انار شرکت می‌کنم که لینکش قرار گرفت در کانال. قطعا کلاس‌هایی بهتر از باغ انار هم هستند