eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
632 ویدیو
80 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
Mohammad Hossein PoyanfarPoyanfar_-_Az_Bachegi_Shadi_Forkhtam.mp3
زمان: حجم: 10.18M
🥀 من همه خونواده‌مو نذر رقیه‌ت می‌کنم... 🎤 محمدحسین پویانفر http://eitaa.com/istadegi
AudioCutter_جلسه 2قسمت اول.mp3
زمان: حجم: 6.63M
🏴🎙️🏴🎙️🏴 🔸جلسه دوم قسمت اول انسانـــ☆♡☆♡ چقدر بزرگــــه❓و چقدر کوچیک❓ انسان نسبت به کره زمیــ🌎ـن چقدره؟ ➕بیاید یه سری اطلاعـ📓ـات رو با هم مرور کنیم: . حالا خوبه بدونیم که خورشـ🌕ـید؛ یک میلیون و سیصد و نود و هفت هزااااار برابرِ زمینه!😱 تازه...! خورشید جزو کوتوله‌های آسمان محسوب می‌شه❗️ ما سیاره‌های متوسط، غـ🌗ـول‌پیکر و ابـ🌑ـرغول پیکر داریم! ☆~☆~ که البته همه این‌ها فقط مال کهکشان راه‌شیری هست... در صورتی‌که دانشمندا می‌گن: ما صدها میلیارد کهکشان دیگر هم داریم❗️🌝 که تمام این‌ها مال آسمون اوله، و ما هفت تا آسمون داریم😊 و تو هر آسمــ💨ـونی؟؟؟... ♡☆♡☆~ عجایب خلقت رو ببینید♡☆♡☆~ http://eitaa.com/istadegi
📚 مجموعه کتاب 📕📘📔📙 (کآشوب، رستخیز، زان تشنگان، رهیده) ✍🏻 مجموعه‌ی «کآشوب» روایت‌های واقعی و مستند از نسبت نسل‌های متفاوت امروز با واقعه‌ی سال ۶۱ هجری است. http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
#معرفی_کتاب 📚 مجموعه کتاب #کآشوب 📕📘📔📙 (کآشوب، رستخیز، زان تشنگان، رهیده) ✍🏻 #جمعی_از_نویسندگان #نشر
📚 مجموعه کتاب 📕📘📔📙 (کآشوب، رستخیز، زان تشنگان، رهیده) ✍🏻 مجموعه‌ی «کآشوب» روایت‌های واقعی و مستند از نسبت نسل‌های متفاوت امروز با واقعه‌ی سال ۶۱ هجری است. نویسنده‌ی این مجموعه که شغل‌ها و گرایش‌های مختلفی دارند، با لحن توصیفی، نسبت شخصی و زیسته‌ی خودشان با مجالس گذشته و امروز را گزارش کرده‌اند. روایتگرانی با شغل‌های مختلف؛ از پژوهشگر، پزشک، گرافیست و کتابدار گرفته تا معلم، خانه‌دار، طلبه و جهانگرد. در این روایت‌ها از تجربه‌هایی صحبت شده که در دل این سنت و عزا و در همین کوچه‌ها و تکیه‌ها شکل گرفته و دریافت و برداشت تازه با خودش آورده. آمیختن طعم و لحن خرده‌روایت‌های شخصی، روایت‌هایی خواندنی آفریده است. اگر دنبال روایت‌هایی متفاوت از نسبت آدم‌های امروزی با واقعه‌ی عاشورا می‌گردید، خواندن مجموعه‌ی سه‌جلدی «کآشوب» را از دست ندهید. نویسنده‌ها در «کآشوب» تلاش کرده‌اند گزارشی صادقانه و عینی از روضه‌هایی زندگی‌شده بدهند. 📖 محرم برای اغلب مردم، محرمِ تقویمی است. سالی یک بار در گردش ماه‌ها و روزها می‌آید و می‌رود. محرمِ من ولی تمام نمی‌شود. اول و آخرش معلوم نیست. همیشگی است. هر روزه است. حالا سال‌هاست مطالعه‌ی محرم، عاشورا، امام حسین، روضه، مداحی و عزاداری نه بخشی از علایق و رفتار دینی که کار و شغل و حرفه‌ی من شده است. بعضی‌های دیگر هم هستند که محرم‌شان تقویمی نیست. که کل یوم برایشان عاشوراست واقعاً. مثل روضه‌خوان‌ها، مثل مداح‌ها، مثل منبری‌ها، مثل نوحه‌سراها. اما ورود آن‌ها از درِ ادبیات است و هنر. ورود من از درِ تاریخ است و جامعه‌شناسی. سر و کار آن‌ها با دل است و سر و کار من با عقل. ابزار آن‌ها باور است و ابزارِ من، شک. می‌دانی حفظ باور چقدر دشوار است وقتی سر و کار آدم با خط‌کش و ترازو و ذره‌بین باشد؟ به قول خواجه «صعب کاری، بوالعجب روزی، پریشان عالمی» ست. برای من روزی چند بار عباس راهی شریعه می‌شود. روزی چند بار قاسم با بند کفشِ باز به میدان می‌رود. روزی چند بار امام به جوانش می‌گوید قبل از رفتن مقابلش قدم بزند. روزی چند بار شمر خنجرکشیده پا می‌کشد سمت گودال. اگر روضه‌خوان آن صحنه‌های مگو را به کنایه برگزار می‌کند از بیم آن‌که حق مطلب ادا نشود، از بیم آن‌که «مُصیبَةً مَا اَعظَمَها...» اصلاً مگر می‌شود حقش ادا شود، اگر مقتل را می‌خواند ولی بعضی جاها را ترجمه نمی‌کند که مبادا قساوت قلب بیاورد، من بی‌مقدمه، بی‌کنایه، بی‌وقت باید بروم داخل متن. داخلِ داخلش. مجبورم. کارم چنین اقتضا می‌کند. باید قدم‌های اکبر را بشمارم. زخم‌های «از ستاره بر تنش افزونِ» امام را شماره کنم. فاصله‌ی کمانِ حرمله تا گلوی اصغر را اندازه بگیرم. آن‌جا که در فیلم «روز واقعه» دشتِ پرجنازه در پلانی کوتاه می‌آید و می‌رود، من باید stop کنم ببینم تعداد اجساد چقدر است. غبار جنگ که فرو نشست، سنگ‌ها را از زمین بردارم ببینم خون جاری می‌شود؟ به شفق خیره شوم ببینم سرخ شده یا نه؟ کمین کنم ببینم بنی‌اسدی‌ها کی از راه می‌رسند؟ از این مقتل به آن مقتل. از این روایت به آن روایت. کدامش معقول است؟ کدامش صحیح‌السند است؟ کدامش راویان ثقه دارد؟ کدام ضعیف است؟ کدام تحریف است؟ اصلاً مقتل‌نویس کیست؟ استادش که بوده؟ سلسله‌ی راویانش چه کسانی‌اند؟ منابعش چه بوده؟ با چه عینکی به عاشورا نگریسته؟ فقیه بوده یا صوفی؟ اصولی بوده یا اخباری؟ واعظ بوده یا محدث؟ به فرموده‌ی سلطان نوشته یا به حکم دل؟ توی مجلس تا بیایم ردِّ روضه را بگیرم که مستند است یا نه، روضه‌خوان رسیده است به «وَ سَیعلَمُ الذینَ ظَلَمُوا». تا بیایم چرتکه بیندازم که نوحه ضعیف است یا قوی، مداح دارد «بِالنَّبی و آلِه» می‌گوید. تا بیایم مضمون دعاها را بسنجم از نظر معرفتی، بغل‌دستی‌ام رفته تحت قبه و حاجتش را گرفته و برگشته. و هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ام که بشقاب قیمه را می‌دهند دستم. هزارها حسین، هزارها عاشورا، هزارها کربلا در ذهنم، صبح تا شام با هم در بحث و ستیزند. هر بار یکی غالب می‌شود. هر بار یکی حقانیتش را اثبات می‌کند و من حیرانم آن وسط که حسینِ من کجاست؟ برای همین است که خیلی وقت‌ها غبطه می‌خورم به حال همین پیرمردروضه‌ای‌ها که نمی‌دانند مقتل معتبر و نامعتبر چیست و نمی‌دانند عاشوراپژوهی دیگر چه صیغه‌ای‌ست و نمی‌دانند آسیب‌شناسی با سین است یا صاد و از خط‌کشی‌های سیاسی و باندی مداحان و منبری‌ها و مجالس بی‌خبرند، اما همان پای سماور یا دم کفش‌کن تا «السلام علیک یا اباعبدالله» به گوش‌شان می‌رسد اشک‌شان به پهنای صورت جاری می‌شود. http://eitaa.com/istadegi
جلسه 4 قسمت اول .mp3
زمان: حجم: 9.01M
🏴🎙️🏴🎙️🏴🎙️🏴🎙️🏴 و خدا خواست که «تو» ای انسان! موجودی شوی مثل خودش... بی‌نهایت در همه چیز در علم در زیبایی در قدرت در آزادی در لذت... و خدا خواست که لذت‌بخش‌ترین چیزهای عالم را، تو داشته باشی... •┈┈••🌱🌸•🍀•🌸🌱••┈┈• http://eitaa.com/istadegi •┈┈••🌱🌸•🍀•🌸🌱••┈┈•
جلسه 5 قسمت اول.mp3
زمان: حجم: 8.85M
🏴🎙🏴🎙🏴🎙🏴🎙🏴 جواب‌هایی که تاحالا در پاسخ به این سوال شنیدیم چیه؟ " اصلا خدا چرا مارو آفریده؟!" می‌خواسته به یکی زور بگه؟! آورده که عبادتش کنیم؟! که امتحانمون کنه؟! . . . اصلا این سوال جواب نداره! •┈┈••🌱🌸•🍀•🌸🌱••┈┈• http://eitaa.com/istadegi •┈┈••🌱🌸•🍀•🌸🌱••┈┈•
📚 کتاب 📗 ✍🏻 شهید حججی را شاید دیده باشی و شاید هم با او زیسته باشی! شاید در مدرسه و کوچه و مسجد کنارت نشسته باشد و لحظاتی را با او سر کرده باشی. محسن در زندگی زمینی اش آدم خاصی نبود؛ بچه ای بود شر و شور. از آن ها که می خواهند همه چیز را تجربه کنند؛ از آن ها که می خواهند همه چیز را بدانند. آنچه محسن را خاص می کند، زندگی جهادی اوست! زندگی ای که پایه اش جهاد بود و عمل به تکلیف و جز با خودسازی نمی توان به آن دست یافت. این کتاب، خاطراتی است کوتاه و مستند از زندگی جهادی شهید حججی برای جوانان ایرانی است و در 4 فصل خودسازی اخلاقی، خودسازی جسمی، خودسازی علمی، بینش و بصیرت سیاسی بر اساس زندگی شهید حججی به رشته تحریر در آمده است. 📖 در حلب بودیم. هوا خیلی سرد بود و از بارانی که آمده بود، زمین، گل‌وشل بود. دهلیزی زیر تانک باز شده بود، دقیقاً طرف رانندۀ تانک. هر لحظه ممکن بود تانک مورد اصابت موشک قرار بگیرد. محسن گفت: «این تانک بیت‌الماله!» در آن سرما و گل‌ولای رفت زیر تانک؛ دهلیز را تعمیر کرد و بست. http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
#معرفی_کتاب 📚 کتاب #پس_از_بیست_سال 📔 ✍🏻 #سلمان_کدیور #نشر_شهرستان_ادب #محرم #مه_شکن http://eitaa.
📚 کتاب 📔 ✍🏻 به راستی حسین علیه‌السلام را چرا کشتند؟ با وجود اینکه به این پرسش در طول تاریخ بارها پاسخ داده شده؛ اما همچنان پرسشی کلیدی محسوب می‌شود؛ زیرا تاریخ پیوسته در حال تکرار است و انسان نیز موجودی است که عبرت نمی‌گیرد. علاوه بر این همواره حاکمانی بوده‌اند که با محو کردن اصل ماجرا و پر و بال دادن به حواشی، پاسخ دادن به این پرسش را به تعویق انداخته تا راحت‌تر بتوانند قدرت را حفظ کنند. نویسنده سعی دارد در این رمان، به این پرسش پاسخ بدهد. داستان از کربلا آغاز می‌شود و با یک چرخش زمانی به روزگار خلافت خلیفه سوم و حکمرانی معاویه در شام می‌رسد و تصویری از آن زمان در کنار دسیسه‌ها و نیرنگ پسر هند را به خواننده نشان می‌دهد. سلمان کدیور نشان می‌دهد که معاویه چگونه برای حفظ قدرتش دست به هر توطئه و حیله‌ای می‌زده تا بتواند بیشتر در جایگاه حکومت شام باقی بماند. کدیور خواننده را به کوچه‌های شام می‌برد. مکان‌هایی که در آن جوانان شامی که روزگاری رومیان بر آنها تسلط داشتند، حالا در دوران اسلام به همان اعمال و رفتارهایی مشغول شده‌اند که قبلا بودند و تمام این‌ها از پیامدهای حکومت بنی‌امیه است که برای حفظ قدرت و البته نابود کردن آثار اسلام، اسلام اموی رارواج دادند و آنها را از معارف ناب دینی دور نگه داشتند. معارفی که سرچشمه آن بیست و پنج سال خانه‌نشین بود ولی به دست معاویه و خاندانش چنان تبلیغاتی علیه حقیقت او شد که کسی تصور نمی‌کرد اسلام علی(ع) همان اسلام محمد(ص) باشد تا جایی که برخی در زمان شهادت امیرالمومنین در محراب مسجد کوفه، گفتند «مگر علی نماز می‌خوانده؟» "پس از بیست سال" با وجود حجم زیادش، ترکیبی دلنشین و روان دارد که سریعا خوانده می‌شود. نثر یکنواخت کتاب یکی از وجوه تمایز آن است. علیرغم حجم بالا، نویسنده از این حالت یکنواخت دور نشده که سبب شده انسجام متن حفظ شود و خواننده با نثری پراکنده مواجه نشود. مخاطب در در این اثر با مختصاتی از تاریخ اسلام روبه‌رو می‌شود که شاید قبلا در کتاب‌های تاریخ خوانده باشد، اما روایت زیبا و جالب "سلمان کدیور" است که آن را در ذهن او حک می‌کند. داستان جنگ صفین، فصلی مهیج و حماسی از رمان است که نویسنده سعی دارد آن را از یک توصیف خشک تاریخی به اثری با مایه های داستانی بدل کند. روایت عاشقانه سلیم و راحیل نیز به عنوان نیروی محرکه وقایع داستان عمل می‌کند و نویسنده از این توانایی در کار خود به خوبی استفاده کرده است. ریتم «پس از بیست سال» با وجود طولانی‌بودنِ رمان افت نمی‌کند و در هر فصل، چیزی برای غافل‌گیرکردن مخاطبش در چنته دارد. داستان عاشقانه‌ی سلیم و راحیل هم حکم نمکِ رمان را پیداکرده و کتاب بی‌آنکه به دام عاشقانه‌نویسی‌های کلیشه‌ای بیفتد، عشق سوزان میان این دو را باورپذیر به تصویر کشیده است. به همه‌ی این‌ها باید صحنه‌پردازی‌ها و توصیف‌های خوب «پس از بیست سال» را هم اضافه کنیم که در خلق فضاهای بکر و تازه برای مخاطب، قدرتمند عمل می‌کند. «پس از بیست سال» پیام روشنی دارد؛ پیامی که مخاطب را نسبت به «ابتلای اُمَوی» آگاه می‌کند و خطرِ اموی‌شدن را به مخاطبش هشدار می‌دهد. رمان، داستانِ طولانی نزاعِ ازلی و ابدیِ حق و باطل را با پیچیدگی‌های انکارناپذیر و سهمگینیِ هول‌آورش، پیش چشم مخاطب ترسیم می‌کند. 📖 شکسته، مضمحل و روبه‌مرگ، به خانه رسید. غلامان و ملازمان زیر بازوانش را گرفتند و به‌سختی از اسب به‌زیر آوردند. قامتش خمیده بود و چشمانش از فرط اشک سرخ و پف‌آلود، چنان‌که هرکه او را می‌دید یقین می‌کرد به داغی بزرگ و ماتمی ابدی مبتلا شده است؛ داغی که جز شیون آرامش نمی‌کرد و جز مرگ شفایش نمی‌داد. در روزی که تمام دمشق در جشن و سرور و پایکوبی غرق و تمام خانه‌ها و خیابان‌ها زینت شده بود، عمارت او تنها نقطهٔ شهر بود که صدای ناله و شیون و عزا از آن به گوش می‌رسید. http://eitaa.com/istadegi