#کلام_رهبر
#قسمت_دوم
معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که #جمهوری_اسلامی از مسائل اساسیای که به حکم #اسلام و به حکم برجستگیهای نظام جمهوری اسلامی پایبند به آنها است، صرفِنظر کند:
از مسئلهی #فلسطین صرفنظر کند، از حمایت از #مقاومت در منطقه صرفِنظر کند، از #مظلومان منطقه -مثل ملّت فلسطین، مثل مردم غزّه، مثل مردم #یمن، مثل مردم #بحرین- پشتیبانی و حمایت #سیاسی نکند، و نظام جمهوری اسلامی با تعدیل خواستههای خود، خود را به آنچه طرف مقابل یعنی #آمریکا به دنبال تحقّق آن است، نزدیک بکند.
معنای این حرف این است که همچنانکه امروز بعضی از کشورهای منطقه و دولتهای منطقه، علیرغم حکم اسلام و علیرغم خواست ملّتهایشان با #رژیم_صهیونیستی کنار آمدهاند و مسئلهی فلسطین را تحتالشّعاع مسائل دیگر قرار دادهاند، جمهوری اسلامی هم به همین ترتیب عمل کند؛
معنایش این است که همچنانکه امروز بعضی از دولتهای #عربی با کمال #وقاحت ، دست دوستی به سمت دشمن صهیونیستی دراز میکنند، جمهوری اسلامی هم با دشمن #صهیونیستی کنار بیاید و آشتی کند.
تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد قم
#سفر_سرخ #فصل_اول #بخش_اول #قسمت_اول از خانه بيرون زد. خيابان خلوت بود. آدمها تك و توك با لباس سيا
#سفر_سرخ
#فصل_اول
#بخش_اول
#قسمت_دوم
به مدرسه سعادت جعفري كه رسيدند، سراسيمه وارد حياط شدند. چند نفري كنار ديوار جمع شده بودند و هر كدام مشغول كاري بودند. مستخدم مدرسه هنوز از كارشان سر در نياورده بود، اما چون آنها را ميشناخت، كاري به كارشان نداشت. حسن، فيض االله را ديد كه دارد باتري بلندگو دستي را عوض ميكند. از اين كه همه چيز طبق برنامه بود، خوشحال شد.
چند پلاكارد و تعدادي پرچم عزاداري امام حسين(ع) در كنج ديوار قرار داشتند.
آنها تصميم گرفته بودند برنامه شان غير از ساير دسته هاي سينه زني برگزار شود.
فيض االله بلندگو را امتحان كرد و بعد به طرف كريم رفت تا نحوه حركت دسته را تنظيم كنند.
حميد كه چند سال از آنها بزرگ تر بود، سعي ميكرد كارها را طبق برنامه پيش ببرد.
يك سري روبان سياه به سينه بچه ها بستند كه رويشان به عربي نوشته شده بود:
«ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة» و «ان الحياة عقيدة و جهاد.»
حسين آخرين روبان را به سينه خود بست و براي حركت آماده شدند. از مدرسه كه بيرون رفتند، تعدادشان به صد نفر ميرسيد. حسين و حسن جلو دسته حركت ميكردند.
فيض االله و كريم در طول صف حركت ميكردند كه نظم به هم نخورد.
حميد و محسن بيشتر هواي اطراف صف را داشتند كه در برابر حركت احتمالي نظامي ها واكنش نشان بدهند. صادق و جواد چند متر جلوتر بودند تا نحوه حركت را كنترل كنند.
حسين يك بار ديگر به عقب برگشت. نگاهي به طول صف انداخت. بلندگو را دست گرفت و اولين جمله را بسيار آرام قرائت كرد و بعد بلندگو را به حسن داد تا آيه اي از قرآن را بخواند.
حسن كه آيه را خواند، حسين ترجمه آن را بسيار شمرده و با آب و تاب خواند.
به اولين چهار راه كه رسيدند، با يك دسته سينه زني مواجه شدند.
عزاداران طبق سنت همیشگی سینه می زدند و با علم و ُكتل به سمت ميدان مجسمه حرکت ميكردند.
اين ميدان مركز دسته هاي سينه زني اهواز بود و مسير اكثر سينه زنان به آنجا ختم ميشد.
توجه عدهاي كه در پياده رو ايستاده بودند، به نحوه سينه زني اين نوجوانان جلب شده بود.
آنها يك دست پيراهن سياه به تن داشتند.
در حالي كه سرشان را پايين انداخته بودند، آرام سينه ميزدند.
صداي حسين مردم را به وجد مي آورد.
از كنار يك دسته زنجيرزن گذشتند.
صف عزاداران وارد خيابان پهلوي شد. از كنار یك دسته زنجير زن گذشتند.
حواس زنجير زنها به اين نوجوانان جلب شد، طوري كه از همراهي با نوحه خوان بازمانده بودند.
كريم و جواد كه جلو صف بودند، سر چهار راه پيچيدند تو خيابان سي متري.
ديگر صداي بلندگوي دسته هاي مختلف قاطي شده بود و توجه اكثر مردم به آنها جلب شد.
حسين كه زيرچشمي مردم را مي پاييد، هر لحظه تُن صدايش را بالاتر ميبرد.
سابقه نداشت دسته اي در روز عاشورا هر لحظه فقط قرآن بخواند. كساني كه به اين دسته مي پيوستند، بيشتر جوان بودند.
وقتی فيض االله ديد مرد مسني به آنها پيوسته، يكه خورد.
حالا تنها دسته ی آنها بود كه ميدان داري ميكرد.
حميد اشاره كرد به محسن و كريم كه آهسته تر حركت كنند.
حالا وقتش بود كه حسين شعارهاي اصلي را بخواند.
حميد خود را به حسين رساند و تكه كاغذي به او داد.
حسين به حسن اشاره كرد كه آيه مورد نظر را بخواند.
حسن نگاهي به اطراف انداخت و سپس با صداي بلند گفت
«مالكم لا تقاتلون في سبيل االله...»
@JADAZADQOM
#سفر_سرخ
#فصل_اول
#بخش_دوم
#قسمت_دوم
مأمور زندان يك ساندويچ انداخت داخل سلول و مجدداً در را بست. فيض الله حساب شب و روز و اوقات نماز را از دست داده بود.
فقط صداي همهمه خيابان به گوشش ميرسيد.
هر وقت صداها بيشتر ميشد، مي فهميد روز شده و از اين طريق اوقات نماز را تنظيم ميكرد.
چراغ سلول روشن شد. فيض الله خود را جمع كرد.
چشمش را ماليد تا به روشنايي عادت كند. زندوكيلي وارد شد.
این دومین بار بود که رئیس ساواک به سراغش مي آمد. دو شكنجه گر او را همراهي ميكردند.
اين بار زندوكيلي با خوشرويي با فيض الله روبرو شد و او را از آن سلول بيرون برد.
وارد سالني شدند كه چند سلول ديگر داشت.
فيض االله از ديدن محسن، حميد، كريم و جواد جا خورد.
چه كسي اسم آنها را داده است؟
سعي كرد خونسردي خود را حفظ كند، اما زندوكيلي به دقت آنها را زير نظر گرفته بود.
وارد اتاقش كه شدند، زندوكيلي دستي به سبيلش كشيد و پرسيد :
«ديگر چه كساني بودند؟»
- صدوپنجاه نفر.
- منظورم آن كساني است كه نقش اصلي را داشتند.
- همه در يك سطح بودند.
- حتي آن پسر قد كوتاهي كه روي صندلي رجز ميخواند؟
او را به احترام پدرش و به خاطر سن كمي كه دارد، به اين جا نياورده ايم.
زندوكيلي كمي مكث كرد و سپس گفت :
«او را هم مي آوريم و به حرف ميكشيم.»
- مثل من؟
اين حرف فيض االله خشم رئيس ساواك را برانگيخت و محكم خواباند زير گوشش.
- ببريدش.
اينها آدم نميشوند. آنقدر بزنيد تا به حرف بيايند.
دو مأمور فيض الله را به اتاق شكنجه منتقل كردند.
دكور اتاق شش متري طوري بود كه در دل زنداني ها وحشت ايجاد ميكرد.
آثار خون روي ديوارها مشاهده ميشد.
چند زنجير از سقف آويزان بود.
معبّر با همكار هميشگيش وارد شد.
از چشمانش شرارت ميباريد.
به يك قدمي فيض الله كه رسيد، با كفش نوك تيزش محكم به ساق پاي او زد.
درد تمام وجود فيض الله را گرفت.
دو نفر ديگر وارد شدند و پايش را بستند.
يعقوب كابل را محكم به كف پايش فرود آورد.
صداي فيض الله بلند شد.
معبّر كنارش نشست و گفت: «آن قدر ميزنمت كه بميري، مگر اين كه بگويي چه كسي يا چه كساني آن دسته را راه انداخته اند.»
فيض الله سعي كرد درد را تحمل كند.
يعقوب ضربه هاي كابل را با شدت
بيشتري فرود آورد.
حالا ديگر فيض الله از حال رفته بود، طوري كه نه حركتي ميكرد و نه فرياد ميزد.
معبّر دست يعقوب را گرفت :
- برو دكتر را خبر كن.
يعقوب بلافاصله از اتاق خارج شد.
لحظه اي بعد دكتر وارد شد و فيض الله را معاينه كرد.
- اين بچه ديگر طاقت شكنجه را ندارد.
ممكن است كار دستتان بدهد.
معبّر باعصبانيت اتاق را ترك كرد.
@JADAZADQOM
#انسان_250_ساله
#فصل_ششم
#قسمت_دوم
#امام_حسین
🔴دو خطر عمده اسلام را تهدید میکند که یکی خطرِ دشمنان خارجی است و دیگری خطر اضمحلال داخلی است.
دشمن خارجی یعنی کسی که از بیرون مرزها، با انواع سلاحها، موجودیت یک نظام را با فکرش و دستگاه زیربنایی عقیدتیاش و قوانینش و همه چیزش هدف قرار میدهد.
از بیرون یعنی چه؟ نه از بیرون کشور. از بیرون نظام؛ولو در داخل کشور.
دشمنانی هستند که خودشان را از نظام، بیگانه میدانند و با آن مخالفند. اینها بیرونند. اینها غریبه اند. اینها برای اینکه نظامی را نابود کنند و از بین ببرند، تلاش میکنند. با شمشیر، با سلاح آتشین، با مدرن ترین سلاح های مادی، و با تبلیغات و پول و هر چه که در اختیارشان باشد.
این یک نوع دشمن است.
دشمن و آفت دوم، آفتِ اضمحلال درونی است.
@JADAZADQOM
36.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #راهی_که_آمده_ایم
🔷 #پارلمان
🔹 #قسمت_دوم
#افشاگری و #مجلس_ملی
@JADAZADQOM
#قسمت_دوم
🔻روایتی از یک نشست دانشجویی
▪️قاضیزاده هاشمی: مدعیان آزادی خود ارزشی برای آن قائل نیستند
▫️قاضیزادههاشمی معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، صبح پنجشنبه در نشستی با دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی قم بهمناسبت روز دانشجو در تالار امام خمینی واقع در دانشکده علوم انسانی حضور یافت.
▫️خبرنگار ایسکانیوز مشاهدات خود را از این مراسم روایت میکند.
▪️برای مطالعه نسخه کامل خبر روی لینک ذیل کلیک کنید👇
iscanews.ir/xcTms
🌐آدرس صفحه خبرگزاری ایسکانیوز استان قم در اینستاگرام و تلگرام:
@iscanews_qom
@jadazadqom