eitaa logo
حجت الاسلام دکتر هدایی تبریزی
1.9هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
153 فایل
استاد حوزه و دانشگاه وکیل و نماینده مراجع عظام تقلید دارای اجازات علمی از مراجع تقلید دارای دو مدرک دکترای phdدانشگاهی کارشناس عالی مشاوره وراهنمایی کارشناس اخلاق و تربیت کارشناس طب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠زمان طاغوت یک شب آقا سیدمهدی قوام خطیب معروف تهران بعد از منبر و در مسیر منزل، را می‌بیند، که وضعیت نامناسبی دارد و معلوم بوده اهل است! آقا سیدمهدی به پیر مردی می‌گوید: برو آن زن را صدا کن بیاید آن مرد تعلل می‌کند و می‌گوید: وضعیت آن زن و مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می‌رود و او را صدا می‌زند! زن می‌آید، آقا سیدمهدی از آن زن می‌پرسد: این موقع شب اینجا چه می‌کنی؟! زن می‌گوید: احتیاج دارم، ! سید پاکت پولی را به او می‌دهد و می‌گوید: این پول، مال علیه‌السلام است، من هم نمی‌دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از بیرون نیا! مدتی گذشت سید به مشرف شد. روزی در سید‌الشهدا علیه‌السلام زنی را می‌بیند با شوهرش ایستاده‌اند. شوهر می‌آید جلو و دست را می‌بوسد و می‌گوید: می‌خواهد سلامی به شما عرض کند! مرد دورتر می‌ایستد، زن که و با نقاب بود نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد تا سید صدایش را بهتر بشنود و با بغض و می‌گوید: آقا سید! من را نشناختید؟ سید می‌گوید: نه! بجا نمی‌آورم! زن می‌گوید: من همان خانمی هستم که چند مدت پیش مرا در خیابان لاله‌زار دیدید! یادتان می‌آید که پول را به من دادید و گفتید مال امام حسین است؟ بعد از رفتن شما خیلی حالم شد تا چند دقیقه کردم به امام حسین گفتم: آقا با من چکار داری آخه من ... همان جا بود که قسم خوردم دیگر این رو انجام ندهم و کردم... آقا سید! شما یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید. همان پاکت کار خودش را کرد… من دیگر… خوب شده‌ام! @jafar1352hodaei
🌸ثواب شاد کردن زنان🌸 🔻رسول خدا(ص): 🔸خداوند به مهربان‌تر از مردان است؛ و هیچ مردى، از محارم خود را خوشحال نمی‌کند، مگر آن که خداوند متعال او را در قیامت می‌کند. 🔹«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّکُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ» 📚کافى، ج۶، ص۶، حدیث۷
⚠️ و چه شد؟ 📝شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب‌‎های خود می‎نویسد: 🔻روزی نزد شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی‎دهد. 🔻قاضی را احضار کرد. 🔻سپس از زن پرسید: "آیا داری؟" 🔻زن گفت: "آری، آن دو مرد شاهدند". 🔻 قاضی از گواهان پرسید: "گواهی می‎دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد؟" 🔻 گواهان گفتند: "سزاست این زن صورت خود را بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است یا نه". 💥چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! ♨️شوهرش فریاد برآورد: "شما چه گفتید؟... برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره‎‌اش را به شما نشان دهد؟!... هرگز!... من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که همسرم در حضور دو نمایان شود". ✅چون زن آن و را از شوهر خود مشاهده کرد، از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید. ✴️ چه خوب بود که آن ، جامعه‌ امروز ما را هم می‎دید که برخی هموطنان، چگونه خود را به بی‎حیایی‎ها مزین نموده‎اند و و و نیز هم عقیده‌ آن‎هایند و در کنارشان به رفتار آنان می‎کنند.