#بنده_شاکر_باش
🔸تو به #اخلاص و #صدق بندگي كن
🔸 #دادمتشكر
🔸 نداد هم #متشكر
🔸گرچه در مقام #تأدب عرض ميكنم، ميدهد چنين نيست كه #بذري بيفشاني و #سبز نشود
🔸 البته بايد #بذر باشد
🔸 و #زمين باشد و #آمادگي باشد اجمالا اين كه :
🔹تخم هايي كه #شهرتي نبرد
🔹بر آن جز #قيامتي نبود
🔸اگر #افشاندي و #سبز نشد #خويشتن را ملامت كن
🔸 راجع به آن طرف (خدا) حرفي نداشته باش
🔸 آن طرف #تام است
🔸 ،"مفيض علي الاطلاق " است
🔸 اين #طرف چيزهايي بوده خيال كرده #بذر #افشانده و #نتيجه مطلوب را نگرفته،
🔸 #محال است #بذر افشانده شود و نتيجه ندهد ؛
🔸منتهي : #گندم از #گندم برويد #جو ز #جو "
📔صد و ده اشاره
🌿علامه حسن زاده آملی
لحظه لحظه بوى #ظهور مى آید
عطر ناب #گل🌸 حضور مى آید
سبز مردى از قبیله #عشق
ساده و #سبز و صبور مى آید...
# سه شنبه های جمکرانی 🌟
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجــ🌺
بعد از تو💕
تا همیشه
#شبها و روزها
بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند
از کنار ما
💥اما پشت دریچه ها
در #عمق سینه ها
ماھ ِ قصه های #تو
#همیشه تابان است🌝
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند
🔻به نقل از همسر شهید
🔸 #شهید_نظرزاده خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، #مادر و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود.
🔹وقتی برای #بار_دوم میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این #بچه ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من #خواب_دیدم باید برم
🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی #سبز پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت #برات بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘
🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا #سوار_شدم و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به #خدا می سپارم.
#شهید_براتعلی_نظرزاده🌷
شادی روحشان #صلوات
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم